خلاصه داستان فصل اول سریال Severance
شروعی دوباره برای رازهای ناگفته جداسازی
سریال Severance بالاخره پس از وقفهای سهساله برای فصل دوم بازگشته است اما قبل از ورود دوباره به این معمای پیچیده، چیزهای زیادی برای مرور و یادآوری وجود دارد. در یک نگاه کلی، Severance داستان تعدادی از کارکنان شرکت مرموز Lumon را دنبال میکند. کمپانی Lumon اتمسفری شبیه به یک فرقه دارد که دائماً ایدهآلهای بنیانگذار خود، Kier Eagan، را ستایش میکند. اینکه دقیقاً Lumon برای بهتر کردن دنیا روی چه چیزی کار میکند، با استفاده از فرآیند جداسازی مخفی نگه داشته شده است – فرآیندی که آگاهی یک فرد را به دو بخش «آوتی» و «اینی» تقسیم میکند، به گونهای که وقتی در محل کار هستند با زمانی که در خانهاند، ذهنیت کاملاً متفاوتی دارند. «اینی» در زمان حضور در ساختمان Lumon فعال است و وظیفه دارد در تیمی که به او اختصاص داده شده کار کند، در حالی که «آوتی» زندگی روزمره فرد را مدیریت میکند و از آنچه در شرکت میگذرد کاملاً بیخبر است. این جدایی باعث میشود «اینیها» احساس کنند دائماً در حال کار هستند و «آوتیها» دائماً در حال استراحت – اما هیچکدام در واقع زندگی کاملی را تجربه نمیکنند. آنها کاملاً از یکدیگر جدا و بیاطلاع باقی میمانند و نمیدانند که همتایشان در چه وضعیتی است. این وضعیت باعث بیقراری و تمایل به کشف حقیقت میشود، زیرا «اینیها» شروع به تلاش برای یافتن راهی برای تجربه دنیای بیرون میکنند. در راستای آماده شدن برای بازگشت به Lumon در فصل دوم، خلاصه فصل اول Severance را مرور کردهایم که در ادامه میتوانید مطالعه کنید.
طبقه جداسازیشده
فصل اول با مارک اس. (با بازی آدام اسکات) آغاز میشود که پس از ترک ناگهانی رئیس قبلی – و بهترین دوست مارک – پیتی، بهطور غیرمنتظرهای به عنوان سرپرست تیم بخش پالایش دادههای کلان (Macrodata Refinement یا MDR) شرکت Lumon ترفیع میگیرد. اولین وظیفه مارک معرفی یک کارمند تازه جداسازیشده به نام هلی (با بازی بریت لور) به طبقه جداسازی و بقیه اعضای تیمش است. هلی بلافاصله تمایل به ترک شرکت نشان میدهد. تلاشهای متعدد او برای ترک شرکت توسط «آوتی» او رد میشود و او خود را در حالی میبیند که چند ثانیه بعد از ترک، دوباره به طبقه برمیگردد. پس از چندین بار رفت و آمد بینتیجه در پلکان، که تحت نظر ناظری به نام میلچیک (با بازی ترامل تیلمان) انجام میشود، او سرانجام موافقت میکند که با مارک همراه شود. هلی با دو عضو دیگر تیم پالایش دادههای کلان آشنا میشود: اروینگ (با بازی جان تورتورو) و دیلن (با بازی زک چری). همچنین یاد میگیرد که کار روزمرهاش شامل چیست – اساساً آنها اعداد به ظاهر نامرتبط را براساس حس در کنار هم قرار میدهند و در یکی از پنج مکان دیجیتالی طبقهبندی میکنند. هیچکس در تیم نمیداند که دقیقاً روی چه نوع دادهای کار میکنند. یکنواختی کار باعث میشود هلی تلاشهای خود را برای «استعفا» از طبقه جداسازی افزایش دهد. او اقدامات شدیدی انجام میدهد، مانند ضبط یک ویدئو برای «آوتی» خود که در آن تهدید به قطع انگشتش میکند و حتی اقدام به خودکشی با حلقآویز کردن خود در آسانسور میکند – همان جایی که تغییر از «آوتی» به «اینی» رخ میدهد. با این حال، «آوتی» هلی استعفا را نمیپذیرد و ویدئویی برای «اینی» هلی ارسال میکند که در آن میگوید او کاملاً کنترل تصمیمات خود را در دست دارد.
پیتی و بازگشت فرایند جداسازی
تنها فردی که بینندگان خارج از طبقه جداسازی با او وقت میگذرانند، مارک است. «آوتی» مارک در یک زندگی روزمره ناامیدکننده به سر میبرد که پس از مرگ همسرش در یک تصادف چند سال پیش رخ داده است. این حادثه او را به انجام فرآیند جداسازی ترغیب کرد. زندگی یکنواخت مارک با ورود پیتی – سرپرست قبلی تیم پالایش دادههای کلان – به هم میریزد. پیتی توضیح میدهد که او تحت فرآیند «لغو جداسازی» قرار گرفته و میداند که با مارک کار میکرده است. او براساس آنچه به یاد میآورد تلاش میکند توضیح دهد که لومن چقدر خطرناک است. مارک که نگران وضعیت پیتی است – با اینکه هیچ شناختی از او ندارد – اجازه میدهد او در زیرزمین خانهاش بخوابد. در همین حال مشخص میشود که وقتی مارک برای رفتن به محل کار خانه را ترک میکند، رئیس «اینی» مارک، هارمونی کوبل، در نقش همسایه «آوتی» مارک، خانم سلویگ، به طور مخفیانه او را زیر نظر دارد. کوبل تحت فرآیند جداسازی قرار نگرفته و به دلایل نامعلومی مارک را کنترل میکند. پیتی وقت خود را در زیرزمین خانه مارک صرف کشیدن نقشههایی از طرح پیچیده و راهروهای ترسناک طبقه جداسازی میکند تا اینکه صدای ورود کوبل به خانه را میشنود. او موفق میشود خود را از دید کوبل مخفی کند، اما کوبل کتابی را که توسط برادرشوهر مارک نوشته شده و یکی از چهرههای برجسته در جنبش ضد جداسازی است، با خود میبرد. او کتاب را توقیف میکند تا مطمئن شود یادداشت مخفی در آن وجود ندارد. پیتی موفق میشود بدون اینکه پیدا شود فرار کند، اما شرایطش به دلیل تلاش برای ادغام دوباره در دنیای واقعی بدتر میشود. او به دلیل آنوریسم ناشی از فرآیند لغو جداسازی میمیرد. مارک بعداً تلفن پیتی را پیدا میکند و با یک جراح سابق لومن تماس میگیرد که مسئول لغو جداسازی پیتی بوده – فرآیندی که بسیاری از مدیران ارشد لومن آن را غیرممکن میدانستند. این جراح تحت تعقیب نیروهای امنیتی لومن قرار میگیرد و به مارک کارت عبور یک نگهبان را میدهد و به او میگوید که «اینی» او میداند این کارت برای چیست.
رازهای ناگفته لومن
رمز و رازهای زیادی در طبقه جداسازی لومن وجود دارد که در طول فصل بهتدریج آشکار میشوند اما از میانه فصل به اوج خود میرسند. یکی از بزرگترین این رمز و رازها، «بخش جاودانگی» است. تمام اعضای تیم MDR زمانی که اولین واکنشهای شدید هلی برای استعفا آغاز میشود، به این بخش میروند. این بخش از طبقه به روایت زندگی بنیانگذار لومن، Kier Eagan، و مدیران عامل خانواده ایگان که پس از او آمدند، اختصاص دارد. همچنین یک بازسازی کامل از خانه Kier در این بخش وجود دارد. این همان جایی است که در اواخر فصل، مهمانی وافل دیلن در آن برگزار میشود. یکی دیگر از رازها، آشکار شدن این واقعیت است که بخشهای دیگری نیز در این طبقه پرپیچوخم وجود دارند. اصلیترین بخشی که تیم MDR با آن تعامل دارد، «اپتیک و طراحی» (O&D) است. این بخش مسئول طراحی و نصب آثار هنری در طبقه است و توسط برت (با بازی کریستوفر واکن) اداره میشود. برت و اروینگ از طریق علاقه مشترکشان به هنر به یکدیگر نزدیک میشوند و خیلی زود مشخص میشود که این دو به یکدیگر علاقهمند شدهاند. در جریان این تعاملات، دو تیم متوجه میشوند که داستانهایی شنیدهاند که در گذشته، MDR و O&D به یکدیگر حمله کردهاند. یکی دیگر از رازهای بزرگ و مرموز مربوط به خانم کیسی (با بازی دیچن لاچمن) است. او بهعنوان مشاور برای «اینی»های طبقه خدمت میکند. او مأموریت دارد به هلی کمک کند تا موقعیت جدیدش را بپذیرد و به مارک نیز در حالی که تلاش میکند واقعیت پشت پرده لومن را کشف کند، یاری دهد. در یکی از جلسات شدید هلی با خانم کیسی، مارک مداخله میکند و درخواست میکند که یک گفتگوی دونفره با همکارش داشته باشد. این دو در طول یک پیادهروی طولانی در راهروها، متوجه میشوند که به بخشی ناشناخته از طبقه رسیدهاند. آنها وارد اتاقی میشوند و به طرز عجیبی مردی را میبینند که از تعدادی بزغاله جوان مراقبت میکند. برخی از این رمز و رازها به اوج خود میرسند، زمانی که مارک کتابی را که کوبل از خانهاش پیدا کرده و بهطور ناخودآگاه توسط برادرشوهرش نوشته شده بود، کشف میکند. این موضوع تیمهای MDR و O&D را به همکاری با یکدیگر وادار میکند، در حالی که سوءظنهایشان نسبت به مدیریت ارشد افزایش مییابد. کوبل و میلچیک این تلاشها را متوقف میکنند و بهعنوان مجازات اعلام میکنند که «اینی»ها دیگر اجازه ندارند در راهروها پرسه بزنند، و برت نیز مجبور به بازنشستگی میشود.
پایان فصل اول
پایان بسیار پرتنش فصل اول با کشف «طرح اضطراری اضافهکاری» توسط تیم MDR آغاز میشود. این اتفاق پس از آن رخ میدهد که دیلن در دنیای واقعی از خواب بیدار میشود و توسط میلچیک پس از برداشتن یک کارت دفاع شخصی در دفتر کارش مورد حمله قرار میگیرد. در این مدت دیلن متوجه میشود که «آوتی» او خانواده دارد. گروه تصمیم میگیرند که دیلن میتواند طرح اضطراری را فعال کند تا هر سه آنها بتوانند دنیای بیرون را تجربه کرده و شاید پیامی ارسال کنند. این نقشه عملی میشود و مارک، هلی و اروینگ همگی بیدار میشوند و چیزهای زیادی درباره زندگی «آوتی» خود میآموزند. مارک در یک مهمانی برای رونمایی از کتاب برادر همسرش است. او خیلی زود کوبل را در مهمانی میبیند و طولی نمیکشد که کوبل متوجه میشود «اینیها» کنترل بدنهای «آوتیها» را در دست گرفتهاند. کوبل که بهتازگی به دلیل عدماطلاع رسانی خودکشی هلی به تیم مدیریت لومن اخراج شده، به میلچیک زنگ میزند تا با هشدار دادن به او شانس خود را برای بازگشت به شغلش امتحان کند. اروینگ در خانه بیدار میشود و متوجه میشود که «ماده سیاه» که هفتههاست دچار توهم آن شده بود، احتمالاً از نقاشیهای تاریک راهروهای طبقه جداسازی که «آوتی» او کشیده است، سرچشمه میگیرد. او با بررسی یک صندوق در کمد، متوجه میشود که قبلاً عضو نیروی دریایی بوده و «آوتی» او در حال تحقیق درباره لومن و کارکنان دیگر بوده است. او آدرس «آوتی» برت را پیدا کرده و به سمت خانه او میرود. هلی بیدار میشود و متوجه میشود که یک نمایشگاه هنری کامل و یک مهمانی مجلل به افتخار او برگزار شده است. او درمییابد که دختر جیم ایگان، مدیرعامل کنونی لومن است، به این معنی که خودش یکی از اعضای خاندان ایگان به شمار میرود. شرکت او در برنامه جداسازی حرکتی بوده تا ثابت کند این فرآیند برای استفاده در مقیاس گسترده در سراسر جهان ایمن است. میلچیک بهسرعت به طبقه جداسازی میرود و تلاش میکند وارد اتاق کنترل شود تا دیلن را از فعال نگه داشتن طرح اضطراری بازدارد. اروینگ به خانه برت میرسد و میبیند که او با خوشحالی ازدواج کرده است. در همین حال، هلی در مراسم خود روی صحنه میرود و شروع به هشدار دادن به مهمانان درباره واقعیت تلخ طبقه جداسازی میکند. در نهایت، در مهمانی رونمایی از کتاب، مارک با شوکی بزرگ مواجه میشود؛ او میفهمد که همسر مرده «آوتی» او در واقع همان خانم کیسی است که زنده است و بهعنوان مشاور «اینیها» در لومن کار میکند. او با فریاد «او زنده است!» به سمت مهمانها میدود، درست همان لحظهای که میلچیک دیلن را به زمین میاندازد و طرح اضطراری به پایان میرسد، و فصل اول نیز با این صحنه تمام میشود.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید