بزرگترین پیچش‌های داستانی در فرانچایز دنیای سینمایی مارول
1%
  • 10/10

۱۰ مورد از بزرگترین پیچش‌های داستانی در فرانچایز دنیای سینمایی مارول

اتفاقاتی که هیچکس انتظارشان را نداشت!!

۱۰ مورد از بزرگترین پیچش‌های داستانی در فرانچایز دنیای سینمایی مارول ۷۳ ۱۹ آبان ۱۴۰۳ مارول کپی لینک

از بشکن تانوس در شاهکار سینمایی Avengers: Infinity War گرفته تا ظهور هایدرا از دل سازمان شیلد در دنباله Captain America: The Winter Soldier، قصد داریم در این مطلب نگاهی به ۱۰ مورد از بزرگترین پیچش‌های داستانی در فرانچایز دنیای سینمایی مارول داشته باشیم.

دنیای سینمایی مارول بی‌تردید یکی از موفق‌ترین دستاوردهای صنعت فیلم‌سازی است که تاکنون ساخته شده است. صرف‌نظر از کیفیت کلی فیلم‌ها یا جایگاهشان در سینمای هالیوود، این فرانچایز مولتی میلیارد دلاری عرصه فیلم‌ را در دهه گذشته تسخیر و مخاطبان را دوباره درگیر سینما‌ها کرده است. کلید موفقیت دنیای سینمایی مارول ساختن آثار انفرادی بوده، اما مسلما همه آنها با یکدیگر برابر نیستند. کاملا واضح است که حتی اگر مخاطبان علاقه‌مند به دیدن ادامه حماسه‌ شخصیت‌هایی نظیر پلنگ سیاه یا دکتر استرنج باشند، عناوینی خاصی ممکن است برای آنها چندان سرگرم کننده نباشند. درسته که طی چند سال اخیر شاهد پروژه‌های ضعیف و ناامیدکننده زیادی مانند The Marvels و Agatha All Along بودیم ولی خوشبختانه مدیر استودیو مارول سخت در تلاش است تا با بکارگیری یک استراتژی کارآمدتر که سبب تغییر کردن جدول انتشار فاز پنجم و فاز ششم شده، اشتباهات خود را جبران کند و دوباره فرانچایز دنیای سینمایی مارول را به دوران اوج خود بازگرداند. شاید به‌خاطر افت کیفیت آثار اخیر طرفداران کمتر متوجه شده باشند اما این دنیای سینمایی بهم پیوسته همچنان در شوکه کردن مخاطب با پیچش‌های داستانی بزرگ نظیر ندارد. به‌همین خاطر قصد داریم در این مطلب نگاهی به ۱۰ مورد از بزرگترین و شوکه‌کننده‌ترین پیچش‌های داستانی داشتیم باشیم.

۱۰ مورد از بزرگترین پیچش‌های داستانی در فرانچایز دنیای سینمایی مارول

۱۰. محله وست ویو در تصاحب واندا ماکسیموف بود

علیرغم تغییر کردن داستان پیشینه‌اش از یک جهش‌یافته به ثمره آزمایشات سازمان هایدرا با یکی از شش سنگ ابدیت، واندا ماکسیموف همچنان شخصیتی قدرتمند با توانایی‌های غیرقابل تصور است. از بیرون کشیدن قلب ویبرانیومی اولتران گرفته تا مقابله با اعضای انتقام جویان و البته بردن تانوس تا یک قدمی مرگ، واندا بارها نامحدود بودن سطح قدرت خود را اثبات کرده است اما هیچکدام از موقعیت‌های نام برده شده به اندازه پیچش داستانی سریال WandaVision نتوانست طرفداران را از قدرت‌های او بترساند. آسیب دیده از اتفاقات دو قسمت پیشین انتقام جویان، واندا به‌همراه ویژن به محله وست ویو نقل مکان می‌کند تا یک زندگی نرمال و شاد داشته باشد، البته این چیزی بود که در قسمت‌های ابتدایی فکر می‌کردیم، زیرا هر چه داستان بیشتر پیش رفت، حقایق تاریک بیشتری نمایان شدند.

ایده زنده بودن ویژن و به تصویر کشیده شدن زندگی آنها در قالب یک سریال سیتکامی برای همه عجیب بود اما به‌لطف یک پیجش داستانی شوکه‌کننده مشخص شد که همه چیز زیر سر واندا بوده است. در واقع او با استفاده از جادوی آشوب خود کل محله وست ویو و ساکنین آن را به سلطه خود درآورد تا زندگی شادی که هیچوقت نمی‌تواند با ویژن داشته باشد را تجربه کند. بااینکه از مجموعه کمیک به‌شدت محبوب House of M الهام گرفته شده، اما این پیچش داستانی به معنای واقعی کلمه یکی از بهترین پیچش‌ها در تاریخ فرانچایز دنیای سینمایی مارول به‌شمار می‌رود.

۹. کشته شدن پدر و مادر تونی استارک بدست سرباز زمستان

اگر انتقام جویان را کنار بگذاریم، بدون شک بهترین رویداد کراس اوری دنیای سینمایی مارول فیلم Captain America: Civil War است، زیرا نه‌تنها قدرتمندترین قهرمانان زمین و شخصیت‌های محبوب‌‌مان را علیه یکدیگر قرار داد، بلکه موفق شد با پیچش‌های داستانی بزرگ، همه را شوکه کند. یکی از این پیچش‌های داستانی که نقش پررنگی در شکل گیری داستان فیلم داشت، کشته شدن پدر و مادر تونی استارک توسط سرباز زمستان بود. بااینکه پیشینه باکی در قسمت قبلی به تصویر کشیده شده بود اما برادران روسو تصمیم گرفتند تاریک‌ترین راز او را برای قسمت پایانی سه‌گانه نگه دارند. بخش قابل توجهی از داستان حول محور قرارداد سوکوویا چرخید اما هیچکدام از اتفاقات رخ داده حتی کمیو غیرمنتظره اسپایدرمن به اندازه پیچش داستانی اکت پایانی یعنی زمانی که حقیقت برای تونی برملا شد، شوکه‌کنند‌تر نبود چون ایده کشته شدن پدر و مادر تونی توسط باکی از گوشه ذهن هیچکس رد نمی‌شد.

۸. کشته شدن مادر استار لرد بدست ایگو

با وجود اینکه به نظر می‌رسید او یکی از قهرمانان دنیای سینمایی مارول بدون قدرت‌های ماورایی باشد، اما در دنباله Guardians of the Galaxy Vol. 2 فاش شد که پیتر کوئیل نیمه انسان و نیمه سلستیال است. بله شاید این موضوع یک پیچش داستانی جذاب باشد اما به اندازه این حقیقت که ایگو، پدر پیتر کسی است که تومور سرطانی را در سر مادرش قرار داده و باعث مرگش شده، شوکه‌کننده نبود. سرگذشت پیتر کوئیل به اندازه کافی تاریک و غم انگیز بود ولی دانستن اینکه پدر بیگانه‌اش، یکی از قدرتمندترین موجودات در فرانچایز دنیای سینمایی مارول مسبب مرگ مرگ مادرش بوده، غیرقابل تصور است. جدا از ماهیت کاری که کرده، اعتراف کردن در کمال خونسردی باعث شد تا این پیچش داستانی عمیق‌تر از آن چیزی باشد که انتظار داشتیم.

۷. ظهور هایدرا از دل سازمان جاسوسی شیلد

پروژه اینسایت در دنباله شاهکار Captain America: The Winter Soldier به‌عنوان پاسخ سازمان شیلد به آشفتگی‌های نبرد نیویورک معرفی شد. این پروژه طراحی شده بود تا با استفاده از مجموعه‌ای از هلیکریرها، افرادی که تهدید بزرگی برای بشریت محسوب می‌شدند را پس از تحلیل رفتارشان با یک الگوریتم تخصصی از بین ببرد. همه چیز داشت خوب پیش می‌رفت تااینکه شاهد یکی از بزرگترین پیچش‌های داستانی در تاریخ شانزده ساله فرانچایز دنیای سینمایی مارول، یعنی نفوذ هایدرا به سازمان شیلد بودیم. درست زمانی که انتظار نداشتیم، مشخص شد که برای مدتی طولانی تمامی سران شیلد برای هایدرا کار می‌کردند و سعی داشتند با کشتن غیرنظامیان بوسیله پروژه اینسایت، آن را یک سازمان تروریستی معرفی کنند. این موضوع به‌قدری بزرگ بود که تبعات آن در مجموعه تلویزیونی شاهکار Agents of S.H.I.E.L.D نیز دیده شد و جهت داستان را طوری تغییر داد که هیچکس انتظار نداشت.

۶. تانوس فداکاری ویژن را معکوس کرد

احساس ناامیدی که انتقام‌ جویان در تلاش نهایی خود در فیلم Avengers: Infinity War تجربه کردند، به تصمیمی ناگوار برای حذف سنگ ذهن از معادله و در نتیجه نابودی ویژن منجر شد. اینکه تنها کسی که می‌توانست این کار را انجام دهد، واندا ماکسیموف بود نیز فوق العاده غم انگیز بود اما حداقل روزنه‌ای از امید را ایجاد کرد که برای مدت کوتاهی جواب داد زیرا در یک پیچش داستانی غیرمنتظره، سنگ زمان به تانوس اجازه داد تا فداکاری ویژن را معکوس کرده و سنگ ذهن را به‌طرز وحشتناکی از سرش بیرون بکشد. وقتی صحبت از پیچش‌های داستانی دارک به میان می‌آید، واندا ماکسیموف حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، زیرا مسیر زندگی او بارها به‌طور ناعادلانه‌ای تحت تاثیر برخی از دارک‌ترین لحظات فرانچایز دنیای سینمایی مارول قرار گرفته است. البته نباید فراموش کنیم که همین امر باعث شده تا او شخصیت‌پردازی فوق العاده جذابی داشته باشد.

۵. حقیقت تلخی که پشت مرگ تنها پسر اگتا هارکنس بود

اسپین آف تلویزیونی Agatha All Along شاید یک فاجعه تمام عیار باشد اما همچنان یک پیچش داستانی بزرگ داشت که ارزش تحسین کردن را دارد. رمز و راز موجود پیرامون غیبت پسرش یعنی نیکلاس اسکرچ از همان قسمت ابتدایی جریان داشت و همه نشانه‌ها به یک معامله بی‌رحمانه اشاره می‌کردند. طبق شایعات اگتا هارکنس در دوران نوجوانی، زمانی که نیکلاس را باردار بود، او را در ازای کتاب دارک‌هولد با شیطان دنیای مارول یعنی مفیستو معامله کرده است. جنیفر کیل درباره این شایعه با بیلی ماکسیموف صحبت کرده بود اما بعدها کاشف به عمل آمد که حقیقت ماجرا چیز دیگری بوده است، زیرا قسمت پایانی با ارائه نیم نگاهی به گذشته اگتا رسما فاش کرد که سرنوشت نیکلاس از همان ابتدای تولد، مرگ بوده اما اگتا با بانوی مرگ یا همان ازرائیل خودمان معامله کرد تا بتواند برای مدت کوتاهی با پسرش زندگی کند. این پیچش داستانی نه‌تنها غیرمنتظره، بلکه فوق العاده تلخ و غم‌ انگیز بود و ثابت کرد که حتی در بدترین آثار هم استودیو مارول می‌تواند به پیچش‌های داستانی شوکه‌کننده جان ببخشد.

۴. کاری که سازمان تناقضات زمانی با خطوط زمانی منشعب شده می‌کرد

فیلم Avengers: Endgame نه‌تنها حماسه بی‌نهایت را به پایان رساند، بلکه راه را برای ساخته شدن اسپین آف‌های متعددی فراهم کرد که یکی از آنها سریال لوکی بود. فصل اول این شاهکار تلویزیونی با فرار او بواسطه سنگ فضا و آشنا شدنش با سازمان تناقضات زمانی آغاز می‌شود. اگر به‌خاطر داشته باشید بعد از دستگیر کردن لوکی، یکی از ماموران دستگاه مخصوصی روی زمین می‌گذارد و محل را ترک می‌کند. آن زمان مشخص نشد که کاربرد آن دستگاه چه بوده اما با پیشروی داستان کاشف به عمل آمد که سازمان تناقضات زمانی برای مدتی طولانی خطوط زمانی منشعب شده را از بین می‌برده است. در قسمت پنجم نیز مشخص شد که هر آنچه توسط TVA هرس می‌شود به بعدی در انتهای زمان به‌نام ووید (The Void) منتقل می‌شود تا غذای موجود ابرمانند غول پیکری به‌نام الیوث باشند. حقیقت شوکه‌کننده پشت سازمان تناقضات زمانی هنوز یکی از بهترین پیچش‌های داستانی در فرانچایز دنیای سینمایی مارول به‌شمار می‌رود، زیرا نقشی کلیدی در شکل‌گیری داستان اصلی حماسه مولتی‌ورس که قراره در دو رویداد کراس اوری به‌شدت مورد انتظار Avengers: Doomsday و Avengers: Secret Wars روایت شود، داشت.

۳. داستان پیشینه تلخ شخصیت راکت راکون

شخصیت راکت را صداپیشگی بردلی کوپر (Bradley Cooper) از اولین حضورش در دنیای سینمایی مارول همواره در حال انکار کردن این حقیقت که یک راکون است، بوده و حساسیت عجیبی نیز نسبت به آن داشته، زیرا هرگاه توسط کسی او را راکون خطاب می‌کرد، به‌طرز غیرقابل تصوری از کوره دررفته و عصبانی می‌شد. هیچکس دلیل حساسیت او نسبت به راکون‌ها را نمی‌دانست تااینکه در سال گذشته در شاهکار سینمایی Guardians of the Galaxy Vol. 3 شاهد به تصویر کشیده شدن پیشینه تلخ و غم انگیزش بودیم. از آزمایشات بی‌رحمانه تکامل عالی گرفته تا جان دادن تنها دوستانش، اتفاقات رخ داده برای راکت بدون شک تلخ‌ترین پیچش داستانی است که استودیو مارول توانسته به آن جان ببخشد، زیرا ما جنبه‌ای از او را دیدیم که قبلا هرگز ندیده‌ بودیم و این جنبه‌ای است که مدت‌ها پس از پایان فیلم در یادها خواهد ماند. دوستانش لیلا، تیفس و فلور آنقدر شخصیت‌های دوست‌داشتنی بودند که نمی‌توانستیم از درک کردن راکت و رنجی که او با از دست دادنشان متحمل شده بود، ممانعت کنیم. این عمق احساسی دقیقا همان چیزی است که Guardians of the Galaxy Vol. 3 را از دیگر آثار سه‌گانه جدا می‌کند.

۲. لو رفتن هویت واقعی یکی از بزرگترین اعضای تیم کولسن

هنگامی که مجموعه تلویزیونی هفت فصلی .Agents of S.H.I.E.L.D برای اولین بار از شبکه ABC پخش شد، به‌عنوان اسپین آف دنیای سینمایی مارول شناخته می‌شد، چراکه با استفاده از ایستراگ‌ و رفرنس‌های متعدد، به روشی هوشمندانه داستان هر فصل را به فیلم‌های سه فاز اول فرانچایز (حماسه بی‌نهایت) ربط می‌داد. برای کسانی که نمی‌دانند، داستان سریال بعد از وقایع فیلم The Avengers و Iron Man 3 آغاز شده و به‌طور خاص روی مامور کولسن و تیم کوچکی از ماموران شیلد که برای بررسی پرونده‌های مرموز شکل گرفته بود، متمرکز می‌شود. جدا از داستان و شخصیت‌پردازی بی‌نظیر، چیزی که باعث می‌شود این سریال یک شاهکار تلویزیونی تکرارنشدنی باشد، داشتن پیچش‌های داستانی شوکه‌کننده است.

قسمت‌های شانزدهم و هفدهم فصل اول همزمان با وقایع دنباله Captain America: The Winter Soldier، فیلمی تحسین‌شده‌ که ظهور هایدرا از درون سازمان شیلد را به‌تصویر کشید، رخ می‌دهند. در طول فصل اول ما با یک سازمان مرموز دیگر به‌نام سنتیپد آشنا شدیم که برای کولسن و تیمش دردسرساز شدند. سنتیپد توسط یک شخصیت مرموز با نام مستعار “پیشگو” رهبری می‌شد که اوایل فصل هویتش یک معما بود اما زمانی که شیلد پیرو اتفاقات سرباز زمستان فروپاشید، کاشف به عمل آمد که سنتیپد یکی از زیرمجموعه‌های هایدرا بوده و پیشگو نیز جان گرت، یکی از ماموران کهنه‌کار شیلد و عضو باسابقه هایدرا بوده است. اما هویت گرت تنها پیچش داستانی دردناک فصل اول نبود، زیرا در قسمت‌های پایانی مشخص شد که گرنت وارد، یکی از اعضای اصلی تیم کولسن و شخصیت‌های دوست داشتنی سریال از همان ابتدا یک مامور نفوذی هایدرا بوده است.

۱. بکشن تانوس در سکانس پایانی Avengers: Infinity War

بدون شک یکی از دارک‌ترین و مهمترین پیچش‌های داستانی در کل تاریخ شانزده ساله دنیای سینمایی مارول با پایانی رقم خورد که کلیشه‌های داستان‌گویی را به‌کلی زیر و رو کرد. فیلم Avengers: Infinity War با پیروزی تانوس و شکست غیرمنتظره قدرتمندترین قهرمانان زمین به پایان رسید. هیچکس احتمال نمی‌داد چهره شرور داستان بتواند در آخر به هدف خود برسد، اما تانوس توانست و با جمع کردن هر شش سنگ ابدیت نیمی از هستی را به معنای واقعی کلمه با خاک یکسان کرد. این اتفاق شوکه‌کننده تنها می‌توانست با سکوتی مبهوت مواجه شود و این سوال را مطرح کند که قهرمانان باقی‌مانده چه راهی برای جبران این شکست دارند، البته اگر راهی باشد. آ‌نها بعد از گذشت پنج سال راهی برای معکوس کردن بکشن تانوس پیدا کردند اما این پیچش داستانی به‌قدری بزرگ بود که اثرات آن هنوز هم در دنیای سینمایی مارول احساس می‌شود.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

73 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments