۱۰ جمله فراموش نشدنی از ابرشرورهای مارول
1%
  • 0/10

۱۰ جمله فراموش نشدنی از ابرشرورهای مارول

وقتی شرارت در یک جمله خلاصه می‌شود!

۱۰ جمله فراموش نشدنی از ابرشرورهای مارول ۱۴ ۲۸ اسفند ۱۴۰۳ سینما کپی لینک

ابرشرورهای مارول، از آن کاراکترهایی هستند که جدا از شرارت، گاه موقعیت‌هایی را به وجود می‌آورند که تنها با ادا کردن یک جمله، مخاطبین و شخصیت‌های مقابلشان را به نوعی درگیر سخنان خود می‌کنند، مخصوصا اگر این جملات سمت و سویی شیطانی و بی‌رحمانه داشته باشند، قطعا فراموش کردنشان کار سختی است.

آنچه که ابرشرورهای مارول را متمایز از سایر شرورها می‌کند، تنها رفتارها و اعمال شیطانی‌شان نیست، بلکه جملاتی است که از دهانشان بیرون می‌آیند. برخی از بی‌رحمانه‌ترین و هولناک‌ترین دیالوگ‌های جهان سینمای مارول، به خوبی ذات پلید و ترسناک این افراد را به تصویر می‌کشد و از همان لحظات اول، مخاطبین را متوجه این نکته می‌کنند که با شخصیت‌های بی‌رحمی مواجه هستند که غیرقابل مذاکره‌اند. این ابرشرورهای مارول به خوبی می‌دانند که چه زمانی تهدید کنند، چه زمانی نقشه‌های پلیدانه بکشند و چه زمانی دیالوگ‌هایی را بر زبان بیاورند که نه تنها مخاطبین بلکه افراد روبه‌روی خود را نیز بترسانند و به فکر فرو ببرند.

در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا ۱۰ جمله فراموش نشدنی از ابرشرورهای مارول را مرور کنیم.

۱۰. "من حتی نمیدونم تو کی هستی"

تانوس، انتقام‌جویان: پایان بازی

کمتر شروری به اندازه تانوس (Thanos) در جهان سینمایی مارول وجود دارد که از در و دیوار برای خود دشمن ساخته باشد. تانوس، قاتل جمعیت بی‌شماری از گونه‌های مختلف در سراسر کهکشان است و در فیلم انتقام‌جویان: جنگ ابدیت (Avengers: Infinity War) به خوبی نشان داد که تا چه حدی می‌تواند بی‌رحم باشد. از به یادماندنی‌ترین لحظات این فیلم، صحنه‌ای است که ویژن (Vision) را زنده می‌کند تا سنگ ابدیت را از پیشانی‌اش بیرون بکشد، بدون توجه به اینکه معشوقه ویژن، اسکارلت ویچ (The Scarlet Witch)، چه فداکاری وحشتناکی از خود نشان داده بود.

با این وجود، اسکارلت ویچ در فیلم انتقام‌جویان: پایان بازی (Avengers: Endgame)، فرصتی پیدا می‌کند تا از تانوس انتقام بگیرد، زمانی که تانوس و اسکارلت در گذشته‌ای که انتقام‌جویان در آن قرار گرفته‌اند، با یکدیگر روبرو می‌شوند، او که هنوز از درد و اندوه گذشته رنج می‌برد، با خشم فریاد می‌زند که تانوس همه چیز را از او گرفته است. اما تانوس با سردی به او پاسخ می‌دهد: “من حتی نمی‌دونم تو کی هستی”، اجرای بی نقص جاش برولین (Josh Brolin) در این صحنه، عمق بی‌تفاوتی تانوس نسبت به زندگی‌هایی که گرفته است را نشان می‌دهد. در واقع، کاملا منطقی است که نسخه گذشته تانوس او را نشناسد، به دلیل اینکه هنوز با اسکارلت ویچ روبرو نشده است اما نمی‌توان این مساله را نیز انکار کرد که احتمال فراموش کردن او توسط تانوس باز هم وجود داشت و این خود نشان دهنده سنگدلی و بی‌رحمی این تایتان قدرتمند است.

۹. "وقتی اون تومور رو تو سرش گذاشتم، قلبم شکست."

ایگو، نگهبانان کهکشان بخش ۲

در میان ابرشرورهای مارول که ماهیت اصلی‌شان در دقایق پایانی فیلم مشخص می‌شود، ایگو (Ego) یکی از بهترین نمونه‌ها است. ایگو یک موجود کیهانی و سیاره‌ای زنده است، او ذهنی کهن دارد که برای انسان‌ها غیرقابل درک است. تمامیت وجود ایگو بر اساس گسترش قدرت و مالکیتش در سراسر کهکشان بنا شده، او در دیدار صمیمانه‌ای که با پسرش، استار-لرد (Star-Lord) داشت، تقریبا موفق شد تا او را قانع کند که به او در این ماموریت کیهانی بپیوندد.

با این وجود، ایگو مرتکب اشتباهی بزرگ می‌شود و اعتراف می‌کند که باعث مرگ مادر استار لرد شده است، آن هم با گفتن جمله سنگدلانه‌ای مانند: “وقتی اون تومور رو تو سرش گذاشتم، قلبم شکست.”، این اعتراف ناخوشایند، پیتر را از خلسه‌ای که واردش شده بود، بیرون می‌آورد و او زیر لب می‌گوید: “چی؟” و سپس با تفنگ‌های قدرتمندش، پدر خود را به گلوله می‌بندد. آنچه ایگو را شرورتر می‌کند، این است که کاملا قادر به عشق ورزیدن بوده اما برای رسیدن به اهداف خود و جلوگیری از به وجود آمدن سد میان او و آرمان‌های جاه‌طلبانه‌اش، بی‌رحمانه تصمیم می‌گیرد تا معشوقه خود را به قتل برساند.

۸. "تو و هرکسی رو که دوست داری رو، می‌کشم."

والچر، مردعنکبوتی: بازگشت به خانه

برخی از ابرشرورهای مارول به معنای واقعی از عذاب دادن به دیگران، لذت می‌برند. اما برای شخصی مانند آدریان توماز (Adrian Toomes)، ملقب به والچر (The Vulture)، جنایت مانند تجارتی است که باید در نهایت انجام بگیرد. با این وجود، وقتی پای خانواده خود والچر به وسط کشیده می‌شود، او برای محافظت از خانواده‌اش، تردیدی را به قلب خود راه نمی‌دهد. والچر، در جریان سکانسی نفس‌گیر، هنگامی که در مسیر رفتن به مراسم رقص در یک دبیرستان بود، بلافاصله متوجه می‌شود که دوست‌پسر دخترش کسی نیست جز پیتر پارکر (Peter Parker) ملقب به مرد عنکبوتی (Spider-Man)، دشمنی مرگبار برای والچر که اصلا دل خوشی از او ندارد. والچر که دخترش را به بهانه “صحبت پدارنه” از خود و پیتر دور می‌کند، رو به پیتر می‌کند و واضح به او می‌گوید: “تو و هر کسی رو که دوست داری رو، می‌کشم.” او این سخنان را به پیتر می‌زند تا از کارهای شرورانه مخفیانه‌ای که انجام می‌دهد، محافظت کند.

کمتر شروری در جهان سینمایی مارول، اینگونه آشکارا فردی نوجوان را تهدید به مرگ می‌کند. حتی اگر والچر به ظاهر برای محافظت از دخترش به پیتر این هشدار را می‌دهد اما کاملا مشخص است که او حاضر است برای حفظ زندگی خود، بدون لحظه‌ای درنگ، جان هرکسی را بگیرد.

۷. “خدایان مجبور به انتخاب نیستند، ما تصاحب می‌کنیم.”

گرین گابلین، مردعنکبوتی: راهی به خانه نیست

با توجه به تعداد بالای دشمنان مردعنکبوتی در جهان سینما، تعجبی ندارد که یکی دیگر از ابرشرورهای دنیای اسپایدرمن، یکی از شرورانه‌ترین دیالوگ‌های کل جهان سینمایی مارول را بر زبان آورده باشد. در فیلم مردعنکبوتی: راهی به خانه نیست (Spider-Man: No Way Home)، شاهد بازگشت دوباره گرین گابلین (Green Goblin) با بازی درخشان ویلم دفو (Willem Dafoe) بودیم که پیشتر در سری فیلم‌های اسپایدرمن سم ریمی (Sam Raimi) حضور داشته است. دفو، پس از نزدیک به گذشت بیست سال، همچنان اجرای بی‌نقص و خارق‌العاده‌ای را از خود به تصویر کشید. در یکی از لحظات حساس فیلم، در آپارتمان “هپی”، گرین گابلین دوباره کنترل ذهن نورمن آزبورن (Norman Osborn) را به دست می‌گیرد و شروع به تحریک دیگر شرورها برای آغاز یک شورش همه جانبه می‌کند.

این جمله گابلین، فلسفه هولناک او که “قدرت، به تو حق انجام هر کاری می‌دهد.” را به وضوح نشان می‌دهد. او معتقد است که قدرت، توجیه کافی برای گرفتن هر آنچه که می‌خواهد، حتی اگر آن حق “زندگی” باشد را به او می‌دهد. این جمله، دیدگاه خودخواهانه او نسبت به محیط و افراد پیرامونش را به خوبی آشکار می‌کند، جایی که در آن گابلین خود را در مقام یک خدا می‌بیند. این طرز فکر او درست متضاد شعار معروف مرد عنکبوتی: “قدرت زیاد، مسئولیت زیادی را نیز به همراه دارد.” است و همین موضوع جمله “خدایان مجبور به انتخاب نیستند، ما تصاحب می‌کنیم.” را تبدیل به یکی از شرورانه‌ترین دیالوگ‌های جهان سینمایی مارول کرده است.

۶. “یادم نمیاد خانوادت رو کشته باشم، حتی شک دارم که کشتن تو هم یادم بمونه.”

رونان، نگهبانان کهکشان

شرورهای فرانچایز نگهبانان کهکشان (Guardians of the Galaxy)، تهدیداتی بزرگ برای کل کهشکان هستند و هر کدام به شیوه‌ای متفاوت، خطرناک هستند. رونان (Ronan The Accuser) شاید از به‌یادماندنی‌ترین شرورهای این مجموعه نباشد اما قدرت و نیت شیطانی خالصانه او بارها در فیلم اول این سه‌گانه، به نمایش در آمده است. از برجسته‌ترین صحنه‌های این فیلم، لحظه‌ای است که دراکس (Drax) که خانواده‌اش توسط رونان قتل عام شده بود، با او روبرو می‌شود.

وقتی که دراکس به نهایت خشم خود رسیده و تنها انتقام می‌تواند او را آرام کند، رونان با سردی به او پاسخ می‌دهد که حتی قتل عام کردن خانواده‌اش را به یاد نمی‌آورد و احتمالا حتی بعدا کشتن دراکس را نیز فراموش خواهد کرد. این دیالوگ، رونان را در زمره‌ی بی‌رحم‌ترین و بی‌تفاوت‌ترین ابرشرورهای مارول قرار می‌دهد؛ شخصیتی که مانند تانوس دست به قتل‌های زیادی زده است. جمله معروف تانوس در انتقام‌جویان: پایان بازی که گفته بود: “من حتی نمی‌دونم تو کی هستی.” تا حد زیادی الهام گرفته از همین جمله رونان بوده است.

۵. “خدایی وجود نداره، به خاطر همین من وارد عمل شدم!”

 های اولوشنری، نگهبانان کهکشان بخش ۳

با وجود شرارت‌های ایگو و رونان، آن‌ها در برابر شروری مانند های اولوشنری (The High Evolutionary) در نگهبانان کهکشان بخش ۳ حرفی برای گفتن ندارند. این نابغه‌ی خودشیفته و روانی، خالق گونه‌های جدیدی از زندگی، از جمله حیوانات سایبورگی مانند راکت راکون (Rocket Raccoon) است. اگرچه ایگو و رونان به آسانی می‌تواند جان بگیرند، های اولوشنری در آن سمت دیگر میدان، جان خلق می‌کند، اما به همان اندازه بی‌رحمانه، چیزی که حتی شاید ظالمانه‌تر از جان گرفتن باشد.

این دیدگاه متکبرانه او هنگامی آشکار می‌شود که یکی از زیردستانش درباره خداوند صحبت می‌کند. جایی که در آن های اولوشنری با عصبانیت پاسخ می‌دهد که هیچ خدایی وجود ندارد، جز خودش! این جمله میزان خودشیفتگی، خود بزرگ‌بینی و جنون او را به خوبی به تصویر می‌کشد و ثابت می‌کند که او یکی از بی‌رحم‌ترین و متوهم‌ترین ابرشرورهای جهان مارول است.

۴. "اون چیزی که می‌خوام رو برام میاری، وگرنه دخترت رو جلو چشمات می‌کشم."

کانگ فاتح، مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی

ابرشرورهای مارول

کانگ فاتح (Kang the Conqueror) قرار بود بعد از تانوس، تبدیل به بزرگ‌ترین ابرشرور جهان سینمایی مارول شود اما متاسفانه به دلیل حواشی ایجاد شده برای بازیگر این نقش، این تصمیم به حاشیه رانده شد. با این وجود، هنوز هم کانگ یکی از رحم‌ترین و بی‌وجدان‌ترین ابرشرورهای مارول است که تا به امروز وجود داشته‌اند. در فیلم مرد مورچه‌ای و زنبورک: شیدایی کوانتومی (Ant-Man and the Wasp: Quantumania)، کانگ به خوبی نشان می‌دهد که چرا به چنین ظالم بی‌رحمی در سراسر مولتی‌ورس، تبدیل شده است.

در یکی از دلهره‌آورترین لحظات فیلم، او برای تحت فشار قرار دادن مرد مورچه‌ای، تهدید می‌کند که دخترش، کسی که او بیشتر از هرکسی در این جهان دوستش دارد را در مقابل چشمانش، خواهد کشت. اما نکته وحشتناکی که در مورد کانگ وجود دارد این است که او قصد داشت با کشتن و دوباره زنده کردن او توسط تکنولوژی پیشرفته‌اش، رسما به مرد مورچه‌ای عذاب بدهد، در حالی که ناتوان از انجام دادن هر کاری است. این یکی از بی‌رحمانه‌ترین صحنه‌های تهدید در جهان سینمایی مارول است که متاسفانه در فیلمی متوسط به کار رفت.

۳. " گفتی که می‌خوای دنیا را به آتش بکشی... پس بیا باهم دیگه، انجامش بدیم."

نیمور، پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه

کمتر قهرمانی مانند شوری (Shuri) در جهان سینمایی مارول، در غم و اندوه فرو رفته است. از دست دادن دو تن از عزیزانش، راموندا (Ramonda) مادرش و ت’چالا (T’Challa) برادرش، آن هم در فاصله‌ای کم باعث شد که شوری تا نزدیکی مرز فروپاشی روانی و احساسی برود. این فقدان و خشم درونی او به حدی رسید که در سکانسی از فیلم پلنگ سیاه: واکاندا برای همیشه (Black Panther: Wakanda Forever)، پس از مصرف معجون گیاه قلبی، به جای دیدن روح بردارش با اریک کیلمانگر (Erik Killmonger)، پسرعموی شرورش روبرو می‌شود.

در این شرایط ذهنی نامتعادلی که شوری آن را پشت سر می‌گذارد، نیمور (Namor) تلاش می‌کند تا از احساسات شوری علیه جهان بیرونی استفاده کند. او با آگاهی از غم، درد و کینه‌ای که شوری نسبت به جهان دارد، تلاش می‌کند تا او را برای متحد شدن با خودش، ترغیب کند و با گفتن جمله: “گفتی که می‌خوای دنیا را به آتش بکشی… پس با هم دیگه، انجامش بدیم.” سعی می‌کند تا او را متقاعد کند که با پیوستن به او، جنگی عظیم علیه کشورهای دیگر به راه بیندازد. او از سخنان شوری علیه خودش استفاده می‌کند و با به راه انداختن جنگی روانی و احساسی، پیشنهاد اتحاد می‌دهد. این جمله نه تنها نیت واقعی نیمور را نشان می‌دهد، بلکه یکی از تاریک‌ترین لحظات شخصیتی شوری را نیز به تصویر می‌کشد، به دلیل اینکه او واقعا در آستانه یک تصمیم بزرگ قرار دارد: انتقام یا رستگاری؟

۲. "من اون سامره‌ای نیستم... من اون کاهن یا "لاوی" نیستم... من خود نیت پلیدم..."

کینگ‌پین، دردویل

ورود ویلسون فیسک (Wilson Fisk) ملقب به کینگ‌پین (Kingpin) به جهان سینمایی مارول، نقطه‌ای مهم در ترکیب دنیای سریال‌ مدافعان (The Defenders) با این جهان گسترده‌تر بود. وینسنت دنوفریو (Vincent D’Onofrio) در نقش کینگ‌پین، یکی از به یادماندنی‌ترین و ترسناک‌ترین شخصیت‌های منفی مارول را به تصویر کشید؛ شخصیتی که مانند دیگر ابرشرورهای مارول نه قدرتی ماورایی دارد و نه زرهی پیشرفته برای به تن کردن، اما او دارای قدرت فیزیکی و هوش بالایی است که با نفوذ گسترده‌اش ادغام شده‌اند. در طول سریال دردویل (Daredevil)، کینگ‌پین همیشه سعی دارد تا خود را فردی با نیت‌های خیرخواهانه نشان دهد. او ادعا می‌کند تمام کارهایش برای بهبود شهر نیویورک به مخصوص محله هلز کیچن است. اما سرانجام، هنگامی که دیگر هیچ توجیه منطقی برای کارهایش ندارد، پرده از ذات واقعی خود بر می‌دارد.

در قسمت 13 فصل اول این سریال، او در یکی از به یادماندنی‌ترین اعترافات شخصیت‌های شرور MCU، با اشاره به داستانی از کتاب مقدس که درباره “سامری نیکوکار” (که به فردی نیازمند کمک می‌کند) می‌گوید: “من اون سامره‌ای نیستم… من اون کاهن یا “لاوی” نیستم… من خود نیت پلیدم…” دیالوگ او نمادی از پذیرش شرارات درونی یک انسان است. در این لحظه، کینگ‌پین تمام نقاب‌های خیرخواهانه‌ای که به صورت خود زده بود را کنار می‌زند و دیگر ادعادی نیت خیرخواهانه نمی‌کند. او به نوعی اعتراف می‌کند که نه تنها قصد ندارد دنیا را بهتر کند، بلکه تمام انگیزهایش از ابتدا قدرت‌طلبی و کنترل مطلق بوده است.

۱. “حروم شدن قطعات بود!”

تانوس، انتقام‌جویان: جنگ ابدیت

تانوس بدون شک یکی از شرورترین و تاثیرگذارترین آنتاگونیست‌های جهان سینمایی مارول است. شخصیت تانوس نه تنها به خاطر قدرت بالا و بی حد و مرزش، بلکه به دلیل منطق بی‌رحمانه و فلسفه به ظاهر از نظر خودش موجه اما کاملا بیمارگونه‌اش، به یکی از ماندگارترین ابرشرورهای مارول و همچنین تاریخ سینما تبدیل شده است. در فیلم انتقام‌جویان: جنگ ابدیت، نبیولا (Nebula)، دخترخوانده تانوس، پس از سال‌ها تحت ستم بودن و همچنین تغییرات سایبرنتیکی اجباری که از سمت تانوس بر او تحمیل می‌شدند، بالاخره موفق می‌شود تا در مقابل تانوس بایستد. نبیولا، که در سراسر عمرش سعی داشت محبت تانوس و توجه او را به دست آورد اما همیشه با خشم و تحقیر او روبرو می‌شد، در این فیلم به طور کامل راه خود را از او جدا می‌کند و به نیروهای انتقام‌جویان می‌پیوندد.

هنگامی که نبیولا با خشم، رو به پدرخوانده‌اش می‌گوید که باید تانوس او را می‌کشت، تانوس با بی‌رحمی و سردی به او پاسخ می‌دهد: “حروم شدن قطعات بود!” تانوس با به زبان آوردن این دیالوگ، به اصلاحات سایبورگی اشاره می‌کند که بارها بخش‌های مختلف بدن نبیولا را با اجزای مکانیکی جایگزین می‌کرد، فرایندنی دردناک و غیرقابل تحملی که نبیولا را تحت عذاب شدیدی قرار می‌داد. این دیالوگی با وجود کوتاه و ساده بودنش، همچون خنجری تیز در قلب او فرو می‌رود؛ او تمام عمرش را با عذابی گذرانده که ناشی از این تغییرات بی‌رحمانه بوده است و حالا می‌بیند که از نظر پدرش، چیزی بیشتر از تکه‌های فلزی بی‌ارزش نیست.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

14 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments