متاسفانه بازی جدید سوپرمسیو پر از مشکلات فنی و ایرادهای داستانی است اما برخی از این مشکلات بطور کلی داستان Man of Medan را زیر سوال برده؛ داستانی که باید از هر لحاظ مخاطب را تحت تاثیر خود قرار دهد اما در رسیدن به این هدف، ناموفق است.
استودیوی Supermassive Games، پس از اینکه چند سالی زیر سایهی استودیوهای بزرگ سونی مانند Media Molecule بود، توانست پس از عرضهی پلیاستیشن 4 حسابی خودنمایی کند. آنها با توسعهی بازی Until Dawn به عنوان یکی از عناوین انحصاری این کنسول، پس از سالها در راس توجه قرار گرفتند. پیروی این بازی نسبتا ترسناک از سبک Interactive Drama مخاطب را مجاب میکرد تا با انتخابهایی که در طول بازی انجام میدهد، باعث و بانی پیشروی داستان شود.
سازندگان این اثر برای به رخ کشیدن تاثیر انتخابهای بازیکنان، مکانیکی تحت عنوان اثر پروانهای را در ساختهی خود قرار دادند تا همه بازیکنان بدانند که کوچکترین تصمیم آنها در ادامه بازی تاثیر خواهد داشت. این مهمترین نقطهی قوت بازی Until Dawn بود.
از همین رو انتظار میرفت که این استودیو، با درسهای عبرتی که از بازیهای گذشته خود از جمله Until Dawn گرفته است، بتواند به یکی از بهترینها بازیها را در ژانر درام تعاملی بدل شود. با این وجود، آخرین ساختهی آنها یعنی قسمت اول آنتولوژی The Dark Pictures، پر از مشکلات عجیب و غریب بود و همین ایرادها باعث میشد تا نقاط قوت بازیشان هرگز به چشم نیاید.
متاسفانه داستان بازی Man of Medan در باتلاق بیتوجهی (یا شاید هم بیتجربگی) اعضای استودیو سوپرمسیو گیمز فرورفت و برای همیشه غرق شد! بعید میدانم کسی بعد از دیدن پایانبندی، حرفی راجع به این عنوان داشته باشد و بخواهد صحبتی در مورد داستان Man of Medan انجام دهد. نکتهی جالب توجه این است که قسمت اول The Dark Pictures شما را در دل یک جریان حداکثر چهار ساعته قرار میدهد اما معلوم نیست در هنگام توسعهی همین چند ساعت، حواس سازندگان به کجا مشغول بوده که داستان بازی مملو از اشتباهات سهوی است.
بازی The Dark Pictures: Man of Medan، به غیر از چند QTE (دکمهزنی) و سکانس ترسناک، هیچ پیشرانهای در دل گیمپلی خود ندارد. البته که از یک Interactive Drama انتظاری بیش از این هم نمیرود و بیشتر طرفداران این سبک به دنبال درگیر شدن با یک داستان جذاب و جنجالی هستند. حالا اگر بدانید که در همین داستان چهار ساعته، حداقل 20 اشتباه وجود دارد، چه حسی نسبت به این عنوان پیدا میکنید؟
اشتباه شماره 1: در همان مقدمه بازی، شما در نقش یک سرباز جوان و بیتجربه به نام جو (Joe) قرار میگیرید که به همراه دوست صمیمیاش چارلی، تصمیم میگیرند تا کمی از حال و هوای جنگ و خشونت دور شوند. به همین دلیل جو به سراغ یک فالگیر میرود اما از آنجایی که حتی یک سنت هم ندارد، مجبور میشود 50 سنت از چارلی قرض بگیرد. چند دقیقه بعد، چارلی و جو به کشتی نظامی خودشان برمیگردند و ناگهان چارلی تصمیم میگیرد تا به بدترین شکل ممکن، 50 سنت خودش را از دوستش بگیرد. اصلا منطقی نیست، وقتی که او میداند که جو هیچ پولی ندارد، بعد از چند دقیقه 50 سنتش را طلب کند!
اشتباه شماره 2: چارلی و جو، برای بوکس بازی کردن، با متصدی چینی عجیب و غریبترین ارتباط کلامی دنیا را برقرار میکند! متصدی به زبان چینی حرف میزند و جو و چارلی هم انگلیسی! زمانی که این مکالمه داستان بازی Man of Medan را زیر سوال میبرد که هر دو طرف متوجه صحبتهای یکدیگر میشوند. چرا؟ چگونه؟ الله اعلم.
اشتباه شماره 3: تمام بدبختیهای بازی Man of Medan، زیر سر مادهای سمی به نام منچورین گلد است؛ موادی که میتواند دنیا را تا مرز نابودی بکشاند اما به شکل جالبی نیروهای ایالات متحده در اواخر دهه 50 میلادی، از پالتهای چوبی و گونی (به سبک Scarecrow در دنیای DC) برای انتقال این ماده استفاده میکنند. حتی اگر یک بچه 6 ساله هم فرمانده کشتی اساس اورنگ مدان بود، میدانست که حداقل باید از جعبههای آهنی یا فولادی مقاوم برای حمل چنین مواد خطرناک و مهمی بهره ببرد.
اشتباه شماره 4: پالتهای حاوی منچورین گلد در یکی از مقاومترین انبارهای کشتی نگهداری میشوند. شروع باران شدید و طوفان، با چندین صاعقه همراه میشود که یکی از این صاعقهها به شکل تلهپورت از بدنه کشتی و غیره و ذلک عبور میکند و با برخورد به جعبههای منچورین گلد، باعث شکستن آنها میشود! با این تفاسیر، باید انتظار داشته باشیم که وقایع قسمتهای بعدی The Dark Pictures در دنیای بالیوود، با حضور عامرخان اتفاق بیافتد.
اشتباه شماره 5: بعد سر و صداهای عجیب و ترسناکی که توام با صدای رعد و برق در فضای کشتی حاکم شده است، چارلی و جو تصمیم میگیرند به هیچ وجه از هم جدا نشوند. طبیعتا در چنین شرایطی فرمانده یا ناخدای کشتی همه سربازان را فرامیخواند تا بتواند استراتژیهای خود پیاده کند اما چارلی و جو از دست او هم فرار میکنند. چرا؟ چه چیزی باعث میشود دو سرباز در چنین شرایطی از فرمانده خود فراری شوند؟
اشتباه شماره 6: جو و چارلی متوجه سر و صداهای عجیبی در یکی از انبارهای کشتی میشوند و به همین دلیل، به سمت آن حرکت میکنند؛ آن هم در حالی که هر دو مسلح هستند اما به طور کاملا ناگهانی و نامعلوم، چارلی غیبش میزند و در کاتسن هیچ حضوری ندارد.
اشتباه شماره 7: چارلی با دیدن یک پسربچه که چهره فوقالعاده ترسناکی دارد (به زعم بازی)، سکته میکند و جان خود را از دست میدهد. نکتهی جالب توجه اینجاست که پیش از دیدن چهره این بچه، سرباز بختبرگشتهی داستان ما، او را به رگبار مسلسل خود میبندد اما حتی یک قطره خون هم از این بچه بیرون نمیریزد! در پایان بازی متوجه میشویم که تمام هیولاها و موجودات ترسناک، همان انسانهای معمولی هستند که به واسطهی توهم، مانند هیولا دیده میشوند! پس آن پسربچه هم، باید یک انسان معمولی باشد! اما چرا نمیمیرد؟
اشتباه شماره 8: وقایع بازی از سال 1947 فاصله میگیرد و شما را در نقش چند جوان ماجراجو در زمان حال قرار میدهد. در نیمهی شب، وقتی که همه اعضای گروه خواب هستند، کشتیشان مورد حمله دزدان دریایی قرار میگیرد. در یکی از سکانسها میبینیم که یکی از دزدها به سراغ تخت دو طبقهای میرود که در طبقهی بالایی آن کنراد و طبقهی پایینی آن برد (Brad) خوابیده است اما به طرز عجیبی، برد از صحنهی روزگار محو میشود! اگر انتخابهایتان را مدیریت کنید، میتوانید برای مدت قابل توجهی برد را در کشتی Duke of Milan (کشتی تفریحی گروه) مخفی نگه دارید؛ بطوری که هیچ یک از دزدان دریایی متوجه وجود او نشوند.
اشتباه شماره 9: جونیور بعنوان یک دزد دریایی روانی و خشن در داستان بازی Man of Medan به مخاطب معرفی میشود اما رفتار او در همان ابتدا، مشخص میکند که ظاهرا با یک احمق یا حداقل یک نابینا طرف هستیم. وقتی که جونیور برای بردن کنراد وارد اتاق میشود، میبیند که همه چسب روی دهانهای خود را باز کردهاند اما هیچ واکنشی نشان نمیدهد! از آن بدتر زمانی است که برای بردن جولیا، کنراد و الکس دستهای خود را باز کردهاند و جونیور هم به چشمان خود میبیند که الکس در حال کوبیدن مشت به در و دیوار است! اما باز هم جونیور هیچ؛ جونیور نگاه!
اشتباه شماره 10: وقتی که اولسون (سردستهی راهزنان) به کشتی حمله میکند، الکس هیچ تیشرتی برتن ندارد و به طور ناگهانی میبینیم که او یک تیشرت تن کرده است؛ احتمالا دزدهای دریایی از ترس سرماخوردگی الکس، به او اجازه داده اند که به سراغ کیف خود برود و تیشرت، شلوارک و کتانیاش را بپوشد و یک گروگان شیکپوش باشد؛ اما این مسئله برای جولیا به شکل متفاوتی اتفاق افتاد. او کاملا لباسهای خود را در گیر و دار گروگانگیری عوض کرد. کِی؟ کجا؟ چگونه یا اصلا چرا؟
اشتباه شماره 11: در نهایت دزدان دریایی، به خاطر در امان ماندن از گزند دریایی طوفانی و باران شدید، به داخل یک کشتی نظامی بدون خدمه میاندازند! این کشتی، همان اساس اورنگ مدان هلندی است که قرار بود به واسطه ارتش ایالات متحده مقدار قابل توجهی از مواد شیمیایی و کشنده را از چین به آمریکا برساند. با این وجود، در کمال ناباوری میبینیم که حتی یک سلاح هم داخل این سفینه شناور، وجود ندارد.
اشتباه شماره 12: داخل کشتی SS Ourang Medan پر از موش سیاه صحرایی است. این کشتی از سال 1947 حیات هیچ موجود زندهای را به خود ندیده؛ با این وجود، فرض میکنیم که موشها زنده ماندهاند اما از چه چیزی تغذیه کردند؟ گوشت مسموم خدمه؟ اندک آذوقه داخل آشپزخانه؟ در هر صورت، برای حیوانی که به طور متوسط 2 سال طول عمر دارد، معقول نیست که بیش از 70 سال در چنین کشتی آن هم وسط اقیانوس دوام بیاورد.
اشتباه شماره 13: در یکی از سکانسها، کنراد و بقیه دوستانش در بالکن یکی از انبارها حضور دارند که از طبقه پایین یکی از دزدهای دریایی وارد محوطه میشود. هنوز نمیدانم چگونه، اما دزد دریایی هرگز متوجه فانوس و چراغ قوهی روشن کنراد و جولیا نمیشود!
اشتباه شماره 14: در حالی که کنراد، جولیا و الکس تصمیم میگیرند به سراغ فلیس و برد بروند تا آنها را از گیر دزدهای دریایی نجات دهند، ناگهان کنراد غیب میشود! احتمالا دفعهی بعد با دقت بیشتری داستان The Dark Pictures را بررسی خواهم کرد. قطع به یقین، با این همه غیب شدنهای ناگهانی، باید سرنخی از دکتر استرنج پیدا کنم!
اشتباه شماره 15: برای طراحی یک صحنهی به ظاهر ترسناک و دلهره آور، طراحان بازی کلاهی را روی یک میله قرار دادند تا در تاریکی کشتی اساس اورنگ، به مانند کلاهی که بر سر یک موجود زنده است، جلوه کند. با این حال، دزد دریایی بومی پس از دیدن کلاه، خیلی آهسته و با استرس به سمت آن حرکت میکند. سوالی که پیش میآید، این است که چرا نور چراغ قوهاش را به سمت کلاه نمیگیرد؟ تقریبا همهی انسانها، به صورت ناخودآگاه بعد از مواجه شدن با چنین صحنهای، سعی میکنند آن را از دور بررسی کنند.
اشتباه شماره 16: دوربین ثابت، در یکی از راهروها به عقب برمیگردد و پشت دیوار، شما یک دست عجیب و غریب و ترسناک را مشاهده میکنید. جالبتر این است که فلیس هم متوجه شیای در پشت دیوار میشود. احتمالا فلیس، Wall Hacker داستان Man of Medan است!
اشتباه شماره 17: همانطور که پیش از این هم گفته شد، کشتی SS Ourang در سال 1947 ناپدید شد و تمام سرنشینان آن جان خود را از دست دادند. چطور میشود که هنوز برق داخل کشتی باشد؟ محض یادآوری، بسیاری از چراغهای کشتی روشن است و گیرنده و فرستنده رادیویی آن هم همچنان کار میکند.
اشتباه شماره 18: در حالی که جولیا و الکس سعی میکنند تا خودشان را به سمت عرشه برسانند، اولسون آنها را پیدا میکند. این زوج جذاب و جوان با تمام سرعت در راهروهای باریک کشتی در حال دویدن هستند اما اولسون، در کمال خونسردی و آرامش، در همان راهروها قدم میزند و جالبتر این که برای اسیر کردن الکس، تنها یک قدم کم میآورد! همهی ما میدانیم که چنین چیزی غیرممکن است.
اشتباه شماره 19: بر اساس گزارشهایی که در سالهای 1947 از کشتی اساس اورنگ منتشر شد، تمام خدمه کشتی با دهانی باز، بدون کوچکترین ضرب و شتمی مرده بودند؛ حتی عکسهایی هم از این جنازهها منتشر شد. داستان بازی Man of Medan هم سعی میکند با تصویر کشیدن این واقعهی تاریخی، قسمت اول آنتولوژی The Dark Pictures را رقم بزند. به همین دلیل، میبینیم که بیشتر سربازان و خدمه، مانند جو، از ترس موجودات خیالی داخل کشتی سکته کردند؛ چرا هیچ یک از ماجراجویان جوان و غیرمسلح در سال 2019، ترسی از این موجودات ندارند؟ حین برخورد با این موجودات توهمی، بازی این امکان را در اختیار شما قرار میدهد تا در کمال خونسردی و منطق، تصمیمات لازم را اتخاذ کنید.
اشتباه شماره 20: بازی The Dark Pictures: Man of Medan دارای 14 پایانبندی است که بیشتر آنها، جذابیت لازم را ندارند. یکی از این پایانها، این است که کنراد با یک قایق نظامی به سمت کشتی اساس اورنگ میآید تا خواهر و دوستانش را نجات دهد. چرا یک قایق نظامی، بدون هیچ شخص نظامی باید در اختیار کنراد قرار بگیرد؟
اتفاق جالبتر، در پایان مخفی این اثر رخ میدهد. یک هلیکوپتر نظامی، روی هلیپد کشتی فرود میآید تا ارتش سر از راز این کشتی وحشتناک، دربیاورد. به همین دلیل، فقط و فقط دو سرباز، آن هم بدون هیچ سلاح گرم و سردی را راهی SS Ourang میکند!
متاسفانه این بازی به رغم بهرهمندی از پلاتی گیرا برای داستان Man of Medan، هرگز نتوانست جریان جذابی را در طول این چهار پنج ساعت برای مخاطب خود به نمایش بگذارد. این که اشتباهات این چنینی در بهترین فیلمهای سینما و بازیهای ویدیویی رخ بدهد، اتفاق چندان عجیبی نیست؛ اما وقتی این همه خطا تنها در عرض چهار ساعت خودنمایی میکند، نشان میدهد که اعضای استودیو سوپرمسیو گیمز، راه زیادی برای بهترین شدن در ژانر اینتراکتیو دراما درپیش دارند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید