به بهانه اتمام سی و نهمین جشنوارهی فیلم فجر قرار است در قالب یک یادداشت، به طور مختصر و مفید به نقد و بررسی این جشنوارهی مهم بپردازیم.
سی و نهمین جشنوارهی فیلم فجر نیز که تحت بدعتی تازه و زیر سایهی پاندمی کرونا آغاز شده به پایان رسید. جشنوارهی فیلم فجر امسال جدا از تمام تصمیات اشتباه، فیلمهایی بد و حواشی که داشت به من و چند هزار نفر دیگری که موفق به تماشای فیلمها در سالنهای جشنواره، با رعایت تمام پروتکلهای بهداشتی، شدند، یادآوری کرد چه قدر فیلم دیدنِ دسته جمعی روی پردهی بزرگ لذتبخش است. با اینکه پس از یک سال، در دورانی سخت فرصت تجدید دیدار با سینما فراهم شد، اما هنوز هم سینماگران ایرانی از قابلیتهای نامحدود سینما بحرهی اندکی بردهاند و انگار رسالت خیالانگیزی و گذر از مرزهای دنیای واقعی در سینمای ایران فراموش شده، آن هم در این دوران سخت که بیش از هر چیز دیگر نیاز داریم تا برای ساعتی از واقعیت فرار کنیم. امیدوارم این نعمت به زودی به سینمای کشورمان راه پیدا کند.
اما جشنوارهی امسال در بین تمام جشنوارههای سالهای گذشته، از همه تاسفبارتر بود. چه در نحوهی انتخاب فیلمها و چه در کنار گذاشتن فیلمهایی که زمزمهها نشان میدهد حداقل از نیمی از فیلمهای اکران شده در جشنوارهی سی و نهم بهتر بودند، چه در حذف ناگهانی فیلم قاتل و وحشی و سرنوشت نامعلومی که در انتظار این فیلم است و چه در اعلام نامزدها و برندگان سیمرغ. غیر از دو نفر از داوران که اصلا دلیل حضورشان در بین داورها را درک نمیکنم به بقیه میشد امیدوار بود. امید به اینکه با انتخابهایی درست و منطقی و براساس چهارچوبهایی سینمایی و نه مصحلتاندیشیهای همیشگی، شاهد جشنواره و فیلمهایی به نسبت بهتر از دوران پیشین باشیم. اتفاقی که ممکن نشد و در زیر سعی میکنم در چند بخش تحلیل که سی و نهمین جشنوارهی فیلم فجر چرا از ضعیفترین دورههای این فستیوال در سالهای اخیر بود.
معیار چیست؟
معیار انتخاب و اهدای جوایز در جشنوارهی فیلم فجر چیست؟ این سوال با اینکه سالهاست دارد تکرار میشود اما هنوز پاسخش روشن نشده. معیار فرم است؟ معیار موضوع است؟ یا اصلا فیلم انقلابی ساختن؟ باور کنید هر کدام که باشد ایرادی ندارد. هم تکلیف ما و هم تکلیف فیلمسازان با جشنواره مشخص میشود و واقعا اگر کسی سودای برنده شدن سیمرغ در سر داشته باشد میفهمد که باید در فلان چهارچوب فکری فیلم بسازد. جشنوارهی فیلم فجر هر سال فقط با ۷ داور و بدون داشتن ایدئولوژی فکری معتبر در پشت سر برگذار میشود. اتفاقی که درصد خطا را بسیار بالا میبرد و نحوهی برخورد با فیلمها را در حد برخورد سلیقهای تنزل میدهد. این اتفاق باعث گیج شدن مسیر فیلمسازی در ایران شده، طبیعی است که سینماگران ایرانی علاقهی خاصی به کسب سیمرغ داشته باشند و این بلاتکلیفی در اهدای جوایز سالانه به جای اینکه ایستادن روی پای خود را به آنها یاد داده باشد تقلید از راه رفتن لک لک را به آنها آموخته. همانطور که پس از موفقیتهای اصغر فرهادی در سینمای ایران و جهان، موج تازهای از سینماگران تحتتاثیر سینمای اجتماعی فرهادی راهی پرده سینما شدند و یا با موفقیت فیلم ابد و یک روز در جشنوارهی چندسال پیش، خیل عظیمی از جوانان فیلمساز به جای ساخت اثر شخصی خودشان به تقلید از مولفههای سینمایی سعید روستایی دست زدند، برای کسب موفقیتی نظیر او دریغ از اینکه سال بعد داورانی با دیدگاههایی کاملا متفاوت مسئول بررسی فیلمها شدند.
نامزدها و برندگان؛ غایبان و پرسشها
البته چیزی که میخواهم بگویم نقدی که هر سال بر نحوهی اهدای جوایز در جشنواره وجود دارد؛ چه طور ممکن است هفت نفر داور در مدتی بسیار محدود و و تحتفشار مسئولان و رسانهها، تعداد قابل توجهی فیلم ببیند و در جزئیاتی مثل بهترین صداگذاری، بهترین جلوههای ویژه، بهترین صدابرداری و… نیز نظر بدهند؟ در حالی که بعضیهایشان اصلا در مورد برخی از حوزههای واقعا تخصصی هیچ اطلاعاتی ندارد. برای روشن شدن مطلب میگویم که در جشنوارههای مهم دنیا مثل ونیز، کن و برلین، داوران فقط به رشتههای اصلی جایزه میدهند و یک جایزه را برای بهترین دستاورد هنری کنار میگذارند که یک سال ممکن است به طراحی صحنه و سال دیگری به تدوین یک فیلم تعلق بگیرد. در جشن اسکار نیز داوری رشتههای مختلف این گونه است که بیش از ۶۰۰۰ هزارنفر اعضای آکادمی، هر کس فقط در حوزهی خودش توانایی اظهار نظر دارد؛ صدابردار فقط میتواند بهترین صدابرداری را انتخاب کند و کارگردان فقط بهترین کارگردانی را و تنها در بخش بهترین فیلم تمام اعضای آکادمی مجاز به رای دادن هستند. نبودن اصولی این چنینی در جشنوارهی فیلم فجر باعث شده تا هر سال اعلام نامزدیها و جوایز با اعتراضات گوناگونی همراه باشد که امسال سرآمدشان بود.
در جشنوارههای مهم دنیا مثل ونیز، کن و برلین، داوران فقط به رشتههای اصلی جایزه میدهند و یک جایزه را برای بهترین دستاورد هنری کنار میگذارند که یک سال ممکن است به طراحی صحنه و سال دیگری به تدوین یک فیلم تعلق بگیرد
امسال در نحوهی اعلام نامزدیها بدون رعایت هیچ نظم و اصولی که عرف تمام جشنوارههای سینمایی است، در یک رشته ۳ نامزد و در رشتهای دیگر ۵ نامزد اعلام میشد. در بخش بهترین فیلمنامه سه فیلم در بخش بهترین فیلمنامهی اقتباسی و سه فیلم در بخش بهترین فیلمنامهی اورجینال نامزد شدند. چه نیازی به این دستهبندی بود در حالی که تعداد فیلمهای اقتباسی در سینمای ایران حتی به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد. غایبان بزرگی هم در بین نامزدها به چشم میآید. با چه متر معیاری بازی هادی حجازیفر در بی همه چیز دیده نشد؟ هوتن شکیبا دیگر قرار بود چه کار بکند تا حداقل نامزد سیمرغ شود؟ بازی به اندازهی هدیه تهرانی حتی در حد کاندیدای سیمرغ شدن هم نبود؟ درست است که داورها مختار هستند و هر کدام سلیقه و برداشت شخصی خودشان را دارند اما ما داریم دربارهی بزرگترین رویداد فرهنگی کشورمان صحبت میکنیم جایی که مسیر آیندهی فیلمسازان و سینمای ایران در آن مشخص میشود. کاش حداقل داورها در کنفرانسی خبری در انتهای جشنواره دلایل انتخابها و کنار گذاشتنهایشان را توضیح میدادند.
لیست برندگان را که حتما دیدهاید؛ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی به «یدو» رسید، بهترین بازیگران نیز رضا عطاران، رویا افشار، گلاره عباسی و پویا رحیمی سام شدند. فیلمنامهی اقتباسی هم به بی همه چیز و فیلمنامهی اورجینال به زاوالا رسید. با توجه به انتخابهای سلیقهای داروران من نیز در زیر انتخابهای خودم را در رشتههایی که به نظرم میرسد لایق دریافت جایزه بودند نام خواهم برد. در ضمن نقد فیلمهای ابلق، شیشلیک، تی تی و بی همه چیز را نیز میتوانید با کلیک کردن روی اسمشان بخوانید.
اما بهترینها فیلمهای جشنوارهی فجر سیونهام از نظر من:
- بهترین فیلم: بی همه چیز
- بهترین کارگردانی: محسن قرایی برای فیلم بی همه چیز
- بهترین فیلمنامه: محسن قرایی و محمد داوودی برای فیلم بی همه چیز
- بهترین بازیگر نقش اول زن: الناز شاکردوست برای هر دو فیلم تی تی و ابلق
- بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: هادی حجازیفر برای فیلم بی همه چیز
- بهترین بازیگر نقش مکمل زن: مشترکا گلاره عباسی و گیتی نعیمی برای فیلم ابلق
رسانهها، حواشی و جمعبندی سی و نهمین جشنوارهی فیلم فجر
آنچه که در این جشنواره بسیار مایهی تاسف شد واکنش و برخورد رسانهها بود. نه فقط در جنجال پیش آمده در نشست خبری فیلم خط فرضی بر سر پژمان جمشیدی، که حاشیه و برای خودی نشان دادن بود و زود میگذرد، بلکه از واکنش و تحلیلهایی که متقدان و مفسران رسانههای مختلف نسبت به فیلمها داشتند. برخی رسانههای مهم و پر بازدید حتی از انتشار یک نقد منفی نسبت به فیلمها یا بازیگران سر باز زدند و هرچه منتشر کردند انبوهی از نوشتههای منحط به اسم نقد بود که به شکلی تصنعی و اغراق شده ستایشنامههایی برای فیلمها نوشتند که همانندش در تاریخ سینما پیدا نمیشود! کسی در این مقام متهم به گرفتن نقد یا نسیه نیست اما به نظرم میرسد این رسانهها بیشتر در زمین فیلمسازان و بازدید و توجهی که آنها میتوانند در اختیارشان بگذارند، بازی میکنند تا سمت مخاطب را گرفتن و تحلیلی شخصی از فیلمها. حواشی زودگذراند و تحلیلها ماندگار و همه میدانیم که زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد.
به هر حال جشنوارهی فیلم فجر امسال نیز به کار خود پایان داد بدون آنکه سینمای ایران قدمی رو به جلو بر دارد و با وجود هیاهوی بسیار دستاوردی برای سینما حاصل نشد. هر چند آرزو دارم خلافش ثابت شود اما سال آینده با توجه به فیلمهای جشنوارهی ۳۹ام، سال پر فروغی برای سینمای ایران نخواهد بود. امید است آغاز سدهی جدید در سینمای ایران با اکران فیلمهای خارج از جشنوارهی فجر و آثاری چون قهرمان اصغر فرهادی، قاتل و وحشی حمید نعمتالله و… جان تازهای در رگان خود احساس کند.
اگر شما امسال موفق به تماشای فیلمهای اکران شده در جشنوارهی فیلم فجر شدهاید، نظر خود را با ما در میان بگذارید. آیا سی و نهمین جشنوارهی فیلم فجر لایق تمجید است؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید