از آخرین تجربهی کارگردانی «مایکل بی» چند سالی میگذرد و او حالا با جدیدترین اثر خود، یک بار دیگر به سراغ طرفداران فیلمهای اکشن رفته است. فیلم 6 Underground یا «شش زیرزمینی» اثری پر از انفجار و تعقیب و گریز است که اینبار در بستر شبکهی نتفلیکس منتشر شده.
مایکل بی برای طرفداران فیلمهای اکشن، شخصیتی شناخته شده است که تمام فیلمهای ابتدایی او مثل «پسران بد» (Bad Boys)، «آرماگدون» (Armageddon) و «جزیره» (The Island) به آثاری محبوب و موفق تبدیل شدند. او با ساخت مجموعهی «تبدیلشوندگان» به نقطهی اوج دوران حرفهای خود رسید و تقریبا هیچکدام از آثاری بعدی او، حتی قسمتهای اخیر همان مجموعه هم نتوانستند این موفقیت را برای او تکرار کنند. فیلم شش زیرزمینی در واقع تلاش مایکل بی برای بازگشت به روزهای اوج خود است. این اثر، فرمول مشابهی نسبت به آثار اولیهی این کارگردان دارد که مخاطب را تا انتها با خود همراه میکند، اما آیا میتواند سکوی پرتاب مجددی برای مایکل بی باشد؟
فیلم شش زیرزمینی ماجرای شش مبارز گمنام را روایت میکند که سعی دارند با تکیه بر تواناییهای خود، جهان را به جایی بهتر تبدیل کنند. آنها از سیاستهای کثیف دولتها خسته شدهاند و بجای شعار دادن، اسلحه به دست گرفته، دیکتاتورهای ظالم را از پا در میآورند و ناجی کشورهای جهان سومی میشوند. داستان این فیلم، با آثار مشابه کمی متفاوت است. این بار خبری از نجات جهان توسط دولت آمریکا یا مبارزه با تروریسم، تحت فرمان سازمانهای بینالمللی نیست. شش قهرمان این فیلم، از هیچکس دستور نمیگیرند و به هیچکس هم پاسخگو نیستند. این افراد از یک نقطه به بعد، نه خانوادهای دارند و نه هویتی؛ تمام هدف آنها از زندگی، مبارزه با جنایتکاران بزرگ، آن هم به روشی خشن و مرگبار است. داستان این فیلم، در مقایسه با آثار اکشن پرطرفدار این روزهای هالیوود مثل مجموعههای «سریع و خشن» (Fast & Furious) و «جان ویک» (John Wick)، بسیار گیرا و جذاب است. وقایع فیلم شش زیرزمینی صرفا به کشتن «آدم بدها» توسط قهرمانان داستان و «گرفتن انتقام» خلاصه نمیشود. این اثر سعی دارد به زبانی ساده و اغلب پیش پا افتاده، توجه ما را به اتفاقاتی جلب کند که در بسیاری از کشورهای جهان مثل «سوریه» در حال وقوع است: مردمی که توسط دولتهای خود و در برابر نگاه بیتفاوت سازمانهای جهانی قتلعام میشوند. این فیلم با داستانی که عدالتخواهی، یکی از ارکان درونمایهاش را تشکیل داده، با تکیه بر سکانسهای اکشن، تجربهای واقعا سرگرمکننده برای دوستداران فیلمهای اکشن فراهم میکند.
بخش عمدهی هیجان این فیلم به دلیل معجونی است که مایکل بی با ترکیب بدلکاری و نماهای هوایی (Aerial Shot) تحویل مخاطب میدهد. برخلاف مجموعهی تبدیلشوندگان که بخش اصلی سکانسهای اکشن آن توسط جلوههای ویژهی کامپیوتری ساخته شده، در فیلم شش زیرزمینی تاکید کارگردان بر استفاده از جلوههای ویژهی میدانی و بدلکاری است. تعقیب و گریزهای نفسگیر ماشینها در خیابانهای ایتالیا، فرار به سبک پارکوربازهای فیلم «بلوک ۱۳» (District 13) روی پشتبامها و تیراندازیهای دیوانهوار در محیطهای کوچک، نمونههایی از این بدلکاریها و جلوههای ویژهی میدانی هستند. تنوع فوق العادهی موسیقی این اثر هم در هیجانانگیزتر شدن آن بیتاثیر نیست. «لورن بالفه»، آهنگساز این فیلم، با استفاده از دهها قطعه موسیقی، حال و هوای سفرهای پرماجرای قهرمانان داستان را به ما انتقال میدهد. مایکل بی از همان اولین سکانسها، توانایی خود در ساختن آثار اکشن را به رخ رقیبان میکشد، اما این خودنمایی زیاد دوام نیاورده و ایرادات غیرقابل انکار فیلم خیلی زود خود را آشکار میکنند.
شلختگی در کارگردانی، آن هم برای فردی مثل مایکل بی با بیش از ۲۵ سال سابقهی حرفهای، به هیچ وجه قابل چشمپوشی نیست
شش زیرزمینی نمیتواند شیوهی صحیحی برای روایت داستان خود پیدا کند. همانطور که اشاره شد، داستان این فیلم بسیار ساده و سرراست است، اما نویسندههای این اثر، «پال ورنیک» و «رت ریس»، تصمیم گرفتهاند آن را به صورت غیر خطی روایت کنند. ورنیک و ریس از همان ابتدا با استفاده از تکنیک روایی گذشتهنمایی و آیندهنمایی (Flashback & Flash-forward) سعی دارند تا در عین معرفی شخصیتهای مختلف، مانع از یکنواختی روایت داستانی فیلم شوند، اما آنقدر در این کار افراط میکنند که خودشان هم در اواسط فیلم گیج میشوند. تقریبا در همان ابتدای فیلم، دوبار به صورت پیاپی شاهد نقش بستن عبارت «زمان حال» در گوشه تصویر هستیم، آن هم بدون اینکه در این بین شاهد تغییر زمان روایت داستان به گذشته یا آینده باشیم. این موضوع باعث میشود تا از خود بپرسیم: آیا اتفاقی در بین این دو بخش روی داده که ما به آن توجه نکردهایم؟ پس از آن هم وقتی داستان به زمان گذشته بر میگردد تا ماجراهای شخصیت شمارهی ۴ را بازگو کند، هیچگونه نوشتهای در گوشهی تصویر مبنی بر رفتن به «گذشته» و بازگشت به «حال» دیده نمیشود. این آشفتگی در روایت داستان، بینندهها را هم مثل سازندگان فیلم، دچار سردرگمی میکند و به شدت این نکته آزاردهنده است.
این فیلم در زمینهی کارگردانی پا را فراتر از این گذاشته و یک فاجعهی واقعی خلق میکند. برای اینکه بیننده بتواند وقایعی را که در یک صحنه در حال رخ دادن است، درک کند، کارگردان باید صحنهی یاد شده را به درستی شروع و به تبع، به پایان برساند؛ در غیر این صورت با مجموعهای از وقایع طرف هستیم که درک ارتباط آنها با یکدیگر دشوار است. متاسفانه شش زیرزمینی به شدت با این پدیده دست و پنجه نرم میکند. در بسیاری از سکانسهای اکشن و تعقیب و گریز فیلم، شاهد پرشهای ناگهانی در زمان یا شروع ناگهانی سکانس بعدی هستیم که سینماگران به آن «جامپ کات» میگویند. این جامپ کاتها، آن هم در دل سکانسهای اکشنی که به خودی خود سرعت و هیجان زیادی دارند، به شدت به تجربهی بیننده لطمه وارد میکنند. این جامپ کاتها در برخی موارد حتی وقایع را از یک نقطهی جغرافیایی، به نقطهای دیگر میبرند! به عنوان مثال، در بخشی از فیلم، دو ماشین در یک خیابان که توسط ساختمانهای مسکونی و مردم خشمگین محاصره شده، با یکدیگر تصادف میکنند، اما لحظهی واژگونی و متلاشی شدن خودرو در خیابانی کنار دریا ادامه پیدا میکند! مایکل بی همواره مثل دیگر اکشنسازان هالیوود، در آثار خود برای هیجانانگیزتر شدن داستان، از برداشتهای کوتاه و سریع استفاده میکند که در میان طرفداران او به تکنیک «Bayhem» معروف است. با این حال، آنچه در ساختهی جدید این کارگردان باتجربه میبینیم، یک تکنیک فیلمبرداری و کارگردانی نیست؛ بلکه عدم توجه او به سادهترین اصول در این زمینه است. این شلختگی در کارگردانی، آن هم برای فردی مثل مایکل بی با بیش از ۲۵ سال سابقهی حرفهای، به هیچ وجه قابل چشمپوشی نیست.
فیلم شش زیرزمینی در زمینهی بازیگری هم حرف زیادی برای گفتن ندارد. «رایان رینولدز» ستارهی اصلی این فیلم و سردستهی گروه مبارزان است. او یک میلیاردر است که سعی دارد پول خود را صرف نجات جهان بکند. رینولدز در این اثر هم یک قهرمان شوخطبع، چابک و البته بددهن است که ارزش چندانی برای قوانین و قواعد اجتماعی قائل نیست. او چنین شخصیتی را پیش از این در فیلمهای دیگری مثل «هابز و شاو» (Hobbs & Shaw)، «محافظ مزدور» (The Hitman’s Bodyguard) و «ددپول» (Deadpool) هم به نمایش گذاشته و از این نظر، حرف تازهای برای گفتن ندارد. نمیتوان از بازیگرهای این فیلم نام برد، اما به حضور «پیمان معادی» در آن اشارهای نکرد. او در این اثر، نقش برادر رهبر ظالمِ کشور خیالیِ «تورگیزستان» را بازی میکند که به دنبال اصلاح امور است. معادی قبلا هم با مایکل بی در فیلم «۱۳ ساعت» (13Hours: The Secret Soldiers of Benghazi) همکاری داشته و در فیلم شش زیرزمینی نقش پررنگتری دارد. او در ایران بیشتر به دلیل هنرنمایی باورپذیر خود در فیلمهای اجتماعی مورد توجه قرار گرفته، اما بازی در ساختهی جدید مایکل بی، به خوبی نشان میدهد که معادی از پس ایفای هر نقشی برمیآید.
فیلم 6Underground اثری اکشن است که در کنار هیجان و سرگرمی سعی دارد توجه مخاطب خود را به موضوعات سیاسی هم جلب کند. این فیلم به خوبی میتواند ما را ۹۰ دقیقه با قهرمانان داستان همراه کند، ولی به دلیل ایرادات بزرگی که دارد، خیلی زود از خاطر بینندهها خواهد رفت. شش زیرزمینی پتانسیل این را داشته تا یک بار دیگر موفقیت آثار اولیه مایکل بی را تکرار کند، اما اشتباهات متعدد در زمینهی کارگردانی و روایت داستان، آن را به یک تجربهی ناموفق در کارنامهی این کارگردان و تهیه کنندهی آمریکایی تبدیل کرده است.
- سکانسهای اکشن فوقالعاده که بیننده را تا پایان فیلم سرگرم میکنند
- موسیقی متنوع و پرهیجان
- جلوههای ویژهی میدانی و بدلکاری بسیار خوب
- روایت آشفتهی داستان به دلیل استفادهی نادرست از گذشتهنمایی و آیندهنمایی
- کارگردانی شلخته و بیدقت فیلم
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید