چهار درس مهمی که بازی کاپیتان آمریکا باید از اسپایدرمن ۲ یاد بگیرد
نکات مهمی که نباید نادیده گرفته شود!!
شاید بازی کاپیتان آمریکا با نام Marvel 1943: Rise of Hydra از همین حالا عالی به نظر برسد، اما برای تضمین موفقیتش باید درسهای مهمی از دنباله اسپایدرمن ۲ یاد بگیرد.
چیزی حدود دو سال از معرفی پروژه جدید و مرموز ایمی هنیگ (Amy Hennig)، خالق سری بازیهای آنچارتد میگذرد و تاکنون جزئیات خیلی کمی به بیرون درز کرده است. خوشبختانه انتظارها بالاخره به پایان رسیده، چراکه چند هفته پیش در جریان کنفرانس توسعهدهندگان مراسم State of Unreal، مدیر استودیو اسکای دنس مدیا از تریلر داستانی بازی کاپیتان آمریکا و پلنگ سیاه با نام Marvel 1943: Rise of Hydra پرده برداشت و هیجان طرفداران را دوچندان کرد. سپس ایمی هنیگ روی صحنه حاضر شد و رسما تایید کرد که تریلر منتشر شده، یک دمو سینماتیک مبتنی بر جلوههای ویژه نیست و تمامی صحنههایی که به نمایش گذاشته شده نمایانگر محصول نهایی هستند. شاید بگویید ایمی هنیگ صرفا برای تبلیغ بازی چنین ادعایی کرده، اما حقیقت ماجرا چیز دیگری است، زیرا او با کمک مدیر بخش انیمیشن و کارگردان روایی استودیو اسکای دنس بهصورت زنده بخشی از بازی را اجرا کرد و با مدرک صحت حرفهای خود را اثبات کرد. شاید علیرغم تکمیل نشدن توسعه، بازی عالی بهنظر میرسد، اما برای اینکه بتواند موفقیت خود را تضمین و انتظارات طرفداران را برآورده کند، باید یک سری نکات مهم را رعایت کند.
چهار درس مهمی که بازی کاپیتان آمریکا باید از اسپایدرمن ۲ یاد بگیرد
آیتمهای متنوع برای جمعآوری
آیتمهای قابل جمعآوری یا به اصطلاح “Collectibles” بخش اصلی و جدا نشدنی بازیها هستند. اگرچه ممکن است همه طرفدارش نباشند، اما وقتی بهصورت هوشمندانه و خلاقانه داخل بازی گنجانده شوند، شکار و کشف کردن آنها یک لذت مطلق است. اگر استودیو اسکای دنس بخواهد با این استراتژی، موفقیت و جذابیت بازی کاپیتان آمریکا را بالا ببرد، باید ابتدا نگاهی به فرمول پیاده سازی شده در دنباله اسپایدرمن ۲ داشته باشد. همانطور که میدانید، سری بازیهای Marvel’s Spider-Man همواره آیتمهای قابل جمعآوری متنوعی داشته که به طرفداران دلیل کافی برای تار زدن در شهر نیویورک میدهد و اغلب دارای ایستراگهای جالب است. برای مثال رباتهای عنکبوتی که در سراسر شهر پخش شدند، نهتنها اشاره به انیمیشنهای شاهکار اسپایدر ورس سونی دارند، بلکه داستان یکی از بستههای الحاقی با نام “The Spider-Verse Anomaly” را نیز راه اندازی میکنند.
مهمترین نکته برای سرگرم کردن بازیکن با آیتمهای قابل جمعآوری، این است که آیتمها منعکسکننده شخصیت و گذشته قهرمان داستان باشد. برای مثال عکس گرفتن از آسمان خراشهای منهتن مخصوص اسپایدرمن است، چون پیتر پارکر عکاس روزنامه دیلی بیوگل است. بههمین خاطر استودیو اسکای دنس باید در نظر داشته باشد که آیتمهای قابل جمعآوری حتما منعکس کننده گذشته کاپیتان آمریکا و پلنگ سیاه باشد، مثل کلکسیون کارتهای ابرقهرمانی که شخصیت فیل کولسون در فیلم The Avengers داشت. یکی دیگر از راهها برای ترغیب کردن بازیکن این است که آیتمهای قابل جمعآوری بخشی از داستان را روایت یا حتی برخی از جاهای خالی را پر کند، درست مثل کریستالهای شنی در بازی اسپایدرمن ۲.
برای کسانی که نمیدانند، کریستالهای شنی که در سراسر شهر پراکنده شدهاند، مانند تکههای یک پازل پیچیده هستند که با جمع کردن همه، حافظه فیلینت مارکو (سندمن) را بازیابی کرده و به بازیکن توضیح میدهد چطور اولین باس فایت شکل گرفت. توسعهدهندگان نیز میتوانند با بکارگیری استراتژی مشابه، آیتمهایی خلق کنند که ضمن مرتبط بودن با گذشته قهرمانان، روایتگر بخشی از داستان بازی است. اینگونه بازیکنان دلیل و انگیزه کافی برای جمع کردن آنها خواهند داشت.
شوکه کردن بازیکن با اتفاقات غیرمنتظره
یکی از چیزهایی که اینسامنیاک گیمز در آن نظیر ندارد، شوکه کردن بازیکن با اتفاقات غیرمنتظره است. درست مثل عناوین پیشین، دنباله اسپایدرمن ۲ نیز مملو از لحظات و اتفاقاتی بود که هیچکس انتظار دیدنش را نداشت. بازی با سطح انتظار بازیکن نکته به شدت مهمی است که رعایت کردن آن برای روایت یک داستان شخصیت محور ضروری است. خوشبختانه متمرکز شدن داستان بازی کاپیتان آمریکا روی سازمان تروریستی هایدرا به تنهایی دست توسعهدهندگان را برای شوکه کردن بازیکن باز گذاشته است. کسانی که مجموعه تلویزیونی هفت فصلی .Agents of S.H.I.E.L.D را تماشا کردند، خوب میدانند که سازمان هایدرا و نفوذش در قسمتهای مختلف یک دولت چقدر میتواند جذاب باشد و موقعیتهای داستانی مهیجی بوجود بیاورد.
گیمپلی ساده و سرگرم کننده
از تار زدن در شهر نیویورک گرفته تا مبارزه آزادانه با دشمنان، سری بازیهای اسپایدرمن یکی از لذت بخشترین عناوین ابرقهرمانی محسوب میشوند و طرفداران زیادی هم دارند. بههمین خاطر توسعهدهندگان استودیو اسکای دنس باید با خلق گیمپلی ساده و درعین حال سرگرم کننده، بازی Marvel 1943: Rise of Hydra را به رقیبی قدر تبدیل کنند. خوشبختانه از آنجایی که شاهکار جدید ایمی هنیگ چهار شخصیت قابل بازی دارد و هر کدام سبک گیمپلی منحصر بهفرد خود را دارند، خلق گیمپلی ساده و سرگرم کننده نمیتواند کار خیلی سختی باشد.
شاید تریلر داستانی که در جریان کنفرانس توسعهدهندگان مراسم State of Unreal به نمایش گذاشته شده، صرفا سینمایی بوده اما با این حال لحظاتی هم داشته که به نظر میرسد گیم پلی هستند و زاویه دید سوم شخص مشابه بازیهای دیگری مانند Resident Evil 4 Remake را نشان میدهد. با توجه به ناشناخته بودنشان، نمیدانیم گیمپلی گابریل جونز (یکی از اعضای گروه هاولینگ کوماندو) و نانالی (جاسوس واکاندایی و دست راست پلنگ سیاه) به چه شکل است، اما کاملا مشخص است که گیمپلی کاپیتان آمریکا حول محور پرتاب سپر ویبرانیومی و مبارزات تن به تن میچرخد. پادشاه سرزمین واکاندا نیز به احتمال زیاد سبک مخفیکاری دارد و در شکست دادن دشمنان خود از تکنولوژی فوقپیشرفته واکاندا استفاده میکند.
دوری کردن از ماموریتهای خستهکننده مری جینی
همانطور که پیشتر اشاره کردیم، Marvel 1943: Rise of Hydra دارای چهار شخصیت قابل بازی خواهد بود. در حالی که اکثر بازیکنان برای بدست گرفتن کنترل کاپیتان آمریکا و پلنگ سیاه هیجانزده هستند، اما به نظر میرسد خیلی تمایلی به گابریل جونز یا نانالی نداشته باشند، زیرا این دو شخصیت شباهت بسیار زیادی به مری جین دارند و بههمین منظور توسعهدهدنگان باید حین خلق مراحل آنها، از بزرگترین اشتباه سری بازیهای اسپایدرمن درس بگیرند. وقتی صحبت از اسپایدرمن به میان میآید، تقریبا همه موافقند که ماموریتهای مری جین چقدر خستهکننده و غیرضروری هستند (بهخصوص در بازی اول). از آنجایی که انتقادهای زیادی به ماموریتهای مری جین وارد شده، اسکای دنس باید مراقب باشد تا مرتکب همان اشتباه نشود. برای این کار هم میتواند گیمپلی این دو شخصیت را از حالت مخفیکاری دربیاورد و چاشنی اکشن به آنها اضافه کند. اینگونه بدست گرفتن کنترل گابریل جونز و نانالی به اندازه کاپیتان آمریکا و پلنگ سیاه جذاب میشود.
بازی بهشدت مورد انتظار Marvel 1943: Rise of Hydra فعلا تاریخ دقیقی ندارد اما طبق تایید رسمی استودیو اسکای دنس برای عرضه در سال ۲۰۲۵ برنامهریزی شده است.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید