فیلم A Hidden Life یک اثر درام و تاریخی به کارگردانی «ترنس مالیک» است که به سرگذشت اندوهبار کشاورزی اتریشی در بحبوحهی جنگ جهانی دوم میپردازد. «یک زندگی پنهان» از جمله فیلمهای تحسینشده در جشنوارهی کن ۲۰۱۹ بوده و جایزهی کلیسای جهانی و جایزهی «فرانسوا شاله» را برای کارگردان خود به ارمغان آورده است، اما آیا این فیلم میتواند در کنار تحسین منتقدین، نظر مخاطبین را نیز به خود جلب کند؟
فیلم یک زندگی پنهان روایتگر کشاورزی به نام «فرانتس» است که به خاطر آغاز جنگ جهانی دوم موظف به خدمت در جبههی ارتش نازی میشود، اما به خاطر اعتقاداتش از این کار سر باز میزند و رنجهای این سرپیچی را به جان میخرد. داستان «یک زندگی پنهان» بر اساس رویدادهای واقعی و سرگذشت افرادی است که از جنگیدن برای ارتش نازی خودداری میکنند و خانوادهی آنها توسط اطرافیان و خویشاوندان طرد شده و خود آنها نیز با مجازات سنگین مواجه میشوند. کپشن اولیهی فیلم نیز به همین مسئله اشاره میکند که در دورهی جنگ جهانی دوم، سربازان اتریشی مجبور میشوند تا سوگند وفاداری به هیتلر یاد کرده و برای او و ارتشش مبارزه کنند.
این فیلم یک فضاسازی طولانی و افراطآمیز را در دل خود جای داده و بیش از اینکه به دنبال روایت یک تراژدی عاشقانه در دوران جنگ باشد، سعی دارد با نمایش صحنههای متعدد و ارتباط آنها با یکدیگر، مخاطب خود را از جنبهی احساسی منقلب کند. این افراط در فضاسازی از ابتدا تا انتهای فیلم ادامه دارد و در تک تک صحنههای مستند و ساختگی و حتی موسیقی متن فیلم نیز حضور دارد. مخاطب در طول دو ساعت و ۵۴ دقیقهی تماشای این فیلم با رویدادها و رخدادهای قابلتوجهی روبهرو نمیشود، بلکه به جای آن وارد فضایی احساسی میشود و با شادیها و غمهای آن ارتباط برقرار میکند. یک زندگی پنهان تا حدی به این فضاسازی وابسته بوده و در این زمینه به صورت افراطآمیز عمل کرده که به نظر میرسد ترنس مالیک با شیوهی فیلمسازی خود تلاش داشته تا به زور مخاطب را وادار به داشتن حس همدردی با شخصیت اصلی کند.
یک زندگی پنهان آنطور که انتظار میرود به مخاطب خود توجه نکرده است
عنصر داستان در فیلم «یک زندگی پنهان»، در آخرین اولویت کارگردان قرار دارد و فیلمساز آنچنان که انتظار میرود به آن اهمیت نداده است. بسیاری از صحنهها در طول نمایش فیلم به داستان اصلی ربطی ندارند و حتی آنها را نمیتوان به عنوان بُنمایهای برای ارتباط دادن درونمایهی اصلی داستان در نظر گرفت. البته برای توجیه حضور این صحنهها در فیلم شاید بتوان گفت که احتمالا کارگردان با استفاده از آنها سعی در ساخت یک اثر انتزاعی داشته و تمامی این صحنهها، کاتها و جامپکاتها، صرفا برای تحریک احساسات مخاطب در فیلم جای داده شدهاند. با توجه به این موضوع میتوان به این نتیجه رسید که ترنس مالیک در مقام کارگردان در تلاش بوده تا به جای روایت یک داستان تراژدی، از طریق ابزارهای بصری و احساسی مخاطب را در دنیای ساختگی خود غرق کند.
این فضاسازی انتزاعی هرچند که به شدت کند و خارج از حوصله است، هدف خود را از یک لحاظ به خوبی ایفا کرده است. فیلم در بخش اول خود آنقدر روی زندگی روستایی تأکید میکند که تماشای اتومبیلها و خیابانهای پرسروصدای شهرِ شلوغی مثل برلین در بخش دوم فیلم شوکهکننده میشوند. در حقیقت فیلم با استفاده از این ترفند، حس یک فرد روستایی را در لحظهی رسیدن به یک شهر بزرگ و اتفاقات هراسآور پس از آن برای مخاطب خود بازسازی میکند.
با وجود این مسئله، میتوان گفت که یک زندگی پنهان آنطور که انتظار میرود به مخاطب خود توجه نکرده است و بیشتر سعی داشته تا آنچه خودش خواسته را به تصویر بکشد. در بسیاری از صحنهها، فیلم به آسانی زبان دیالوگها را تغییر میدهد و کاراکترها به یکباره شروع به صحبت کردن به زبان آلمانی میکنند. حتی در برخی از اوقات، صدای کاراکترها در حین گفتن دیالوگ قطع میشود و حرفها ناتمام میمانند و موسیقی یا دیالوگی دیگر جای آن را میگیرد. در حقیقت فیلم در بسیاری از اوقات مخاطب را به حال خود رها میکند تا هر طور که میخواهد در مورد صحنهها و رخدادها قضاوت کند.
سرعت رخدادهای یک زندگی پنهان ثابت نیست و فیلم بدون اینکه مخاطب را از این موضوع آگاه کند، سرعت اتفاقات را سریع یا کند میکند. بخش اول فیلم با نمایش چند صحنه مستند از جنگ جهانی دوم آغاز میشود و فیلم با روندی بسیار کند و خارج از حوصله، برای مدت نزدیک به یک ساعت روزمرگیهای یک کشاورز اتریشی در سال 1939 را نمایش میدهد که برای اعزام به جبههی جنگ دعوت شده است. بیشتر صحنههای بخش اول فیلم به زندگی در روستا، کشاورزی، دامداری و زندگی عاشقانهی فرانتس و همسرش پرداخته میشود که در میان آن، اشارههای کوچکی به صحنههایی از رفتن او به کمپ آموزش نظامی و عدم تمایلش برای حضور در جبهه نمایش داده میشود.
فیلم «یک زندگی پنهان» به طرزی جسورانه خودخواه است
فیلم در بخش دوم یک پرش بلند به سال ۱۹۴۳ میلادی، یعنی دو سال پیش از پایان جنگ جهانی دوم میکند و تا پایان داستان خود، به مصیبتهای وارده به فرانتس و خانوادهاش به خاطر خودداری از حضور در جنگ میپردازد. در این میان، روند نمایش رویدادهای فیلم، آنقدر کند است که مخاطب به احتمال خیلی زیاد متوجه این پرش بلند نمیشود و بدون در نظر گرفتن این موضوع به تماشای فیلم ادامه میدهد.
فیلم A Hidden Life بدون شک اثری نیست که توان سرگرم کردن مخاطب خود را داشته باشد. فیلم «یک زندگی پنهان» به طرزی جسورانه خودخواه است و مخاطب را با روندی آرام در فضای خود غرق میکند. این فیلم هر آنچه دلش میخواهد را از زندگی روزمرهی کاراکترهای اصلی نمایش میدهد و شرایط آنها را نزدیک به سه ساعت بازسازی میکند. فیلم در انتها، جنایاتی که حکومت نازی بر سر مردمان تحت سلطهی خود آورده را به خوبی به تصویر میکشد. «یک زندگی پنهان» همانند یک نقاشی آبستره و انتزاعی است که کارگردان با ترکیبی از تصادف و شانس صحنهها را روی بوم داستان آن پاشیده است؛ از طرف دیگر هر مخاطبی ممکن است برداشت خاصی از آن داشته باشد. البته این نکتهی مهم نباید از یاد برود که فیلمِ پیشِ رو قطع به یقین مخاطبی را که به تماشای فیلمهای هالیوودی عادت کرده، به خود جذب نمیکند و برخلاف فیلمهای تجاری، برای روایت صریح و بیحاشیهی داستان خود تلاشی نمیکند؛ همین مسئله شاید باعث شود تا در میانههای فیلم از تماشای آن خسته یا حتی پشیمان شوید.
- تمرکز بسیار بالا بر فضاسازی
- غرق کردن مخاطب در اتمسفری تأثیرگذار
- استقلال در روایت داستان، بدون توجه به سلیقهی مخاطب
- ریتم بسیار کند و خستهکننده
- وجود صحنههای متعدد بیربط با داستان اصلی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید