مایکل بی (Michael Bay)، سابقه بسیار زیادی در کارگردانی فیلمهای اکشن دارد و در سال ۲۰۲۲ میلادی با فیلم Ambulance تلاش کرده تا مخاطبین این ژانر را سر کیف بیاورد. با اینکه داستان فیلم آمبولانس حرف خاصی برای گفتن ندارد، اما ما با یک فیلم کلیشهای سر و کار داریم که میتوان بنا به دلایلی به آن دل بست؛ دلایلی که در ادامه این بررسی، به آنها میپردازیم.
داستان فیلم آمبولانس حول محور یک کلیشه (سرقت بانک) تعریف میشود. عدهای میخواهند از یک بانک سرقت کرده و با پول کلانی که به جیب زدهاند فرار کنند اما طبقِ معمولِ تمامی فیلمهای این سبک، این سرقت قرار نیست شسته و رفته انجام شود. مایکل بی برای جلب توجه مخاطبین به جدیدترین فیلمش، از دو هنرپیشه ممتاز و شناخته شده هالیوود بهره میبرد؛ جیک جیلنهال و یحیی عبد المتین دوم.
با اینکه فیلم آمبولانس بیش از ۱۲۰ دقیقه زمان را صرف تعریف قصه میکند، ریتم داستان از ابتدا تا انتها معقول و مطلوب به نظر میرسد. یک تفاوتی که در فیلم آمبولانس نسبت به سایر فیلمهای مشابه میبینیم، در پیریزی ابتدایی داستان است؛ یعنی زمانی پیش از سرقت و شروع جریان اصلی قصه. جیلینهال و عبد المتین به ترتیب در نقش دنی و ویل شارپ در ابتدای فیلم به بیننده معرفی و اندکی درباره روابط و انگیزههایشان حرفهایی به پیش کشیده میشود. سرعت روایت داستان در سکانسهای ابتدایی تا حدودی به اقتضای این معرفی کند است، اما قصه به تدریج و با شروع جریان اصلی داستان یعنی سرقت، هیجانانگیزتر شده و با ریتم سرسامآوری به سمت پایان ادامه پیدا میکند. با این اوصاف سناریوی فیلم آمبولانس از چند منظر، ایراداتی دارد.
اولین و بارزترین ایراد فیلمنامه آمبولانس در فقدان منطق در برخی از مهمترین رویدادهای فیلم است. برادران شارپ برای فرار از سرقت مجبور به استفاده از یک آمبولانس میشوند که وسیله نقلیه مذکور، حامل دو گروگان (یکی سالم و دیگری مجروح) است. اولین سوال اینجاست که چطور مجرمین قصه، در همان اوایل داستان که هنوز داستان بغرنج نشده، وسیله نقلیه را تعویض نمیکنند. سوال دوم اینکه چطور فردی با خونریزی طحال – که یک اورژانس فوق بحرانی است – نه تنها در شرایط غیر استریل نمیمیرد، بلکه خیلی راحت چند ساعت را دوام میآورد. فیلم آمبولانس با اینکه قرار نیست یک قصه پزشکی را تعریف کند، مولفههای مربوط به علم پزشکی، نقش کلیدی و حیاتی را در تعریف داستان ایفا میکنند. به همین منظور نیاز بود تا سناریونویسِ این پروژه، جزئیات بیشتری را حین نگارش رعایت میکرد. اگرچه شخصیتپردازی کاراکترهای اصلی، یعنی برادران شارپ و کم (Cam) با بازی ایزا گنزالز تا حدودی سطحی است، اما میتوان با شخصیتها ارتباط برقرار کرد. هر چند اتفاقاتی که انتهای فیلم رخ میدهد، با منطق بیننده سازگار نیست و فیلم آمبولانس در پایان کمی تعجببرانگیز پرونده این سرقت را میبندد.
فیلم جدید مایکل بی یعنی Ambulance شاید از نظر داستان نتوانسته شاهکار باشد، اما این کارگردان از لحاظ فیلمبرداری ثابت کرده که هنوز میتوان پای فیلمهای این هنرمند نشسته و از تماشای فیلمبرداریهای مدرن آثارش لذت برد. در فیلم آمبولانس از آنجایی که تعقیب و گریز، مولفه فرمی اصلی این اثر به حساب میآید، نوع فیلمبرداریها نیز سعی شده تا متنوع باشد. از طرفی، فیلمساز توانسته تعادل و توازنی را میان دو جناح «سارقین» و «نیروی پلیس» ایجاد کند؛ اینکه تا چه میزان درونِ آمبولانس نظارهگر جریان داستان باشیم و از آن سو، تا چه اندازه از لحاظ زمانی خارج از آمبولانس با نیروی پلیس همراه باشیم. به زبانی سادهتر، حوصله بیننده از تماشای مداوم یک جناح سر نمیرود و این نکته را میتوان یک نقطه قوت بسیار خوب این فیلم تلقی کرد.
ظاهرا مایکل بی از فیلم اکشن قبلی خود یعنی 6 Underground درست عبرت گرفته و در فیلم آمبولانس خبری از مولفه طنز با شدت بسیار زیاد نیست. با این وجود، در فیلم آمبولانس همچنان رگههایی از طنز دیده میشود اما خوشبختانه این موارد بسیار اندک و محدود هستند. شوخیهای فیلم بیشتر با مزهپراکنیها از مجرای دیالوگ رقم زده میشود. میتوان ادعا کرد که فیلم آمبولانس اثری جدی در سبک اکشن است که شاید چند مرتبه به اقتضای موقعیت، سر شوخی را با مخاطب باز کند. با تمام این تفاسیر، یک موضوع به شدت ذهن مخاطب را آزار میدهد؛ به خصوص بینندههایی که عاشق سبک اکشن، آن هم با تم سرقت بانک هستند. مسئلهای که میتوان به اسم «قهرمانسازیهای متداول هالیوودی» از آن یاد کرد!
در فیلم آمبولانس خبری از زیرمتن متعارف فیلمهای هالیوودی یعنی درس و نصیحت به بیننده نیست. با این حال، این اثر میخواهد یک قهرمان ملی را به بیننده نشان دهد. «کم»، به دو دلیل قهرمان بیچون و چرای فیلم آمبولانس است؛ دلیل اول، «کم» به عنوان یک خانمِ خبره در کار خود، از رسالت شغل خود به هیچ وجه غافل نمیماند؛ تیپ شخصیتی خاصی که در دنیای واقعی به این راحتی رویت نمیشود. دلیل دوم اینکه «کم» با وجود کیفیت زندگی نامطلوب، همچنان نجات جان آدمها، چه سفید و چه سیاه برایش اهمیت زیادی دارد. شاید بتوان قهرمانسازی «کم» را تا حدودی قابل قبول و به اقتضای ژانر دانست اما از آن سمت، قهرمانسازی شخصیت «ویل» اصلا و ابدا نیاز نبود. در واقع ما میدانیم که چرا ویل و برادرش دنی تن به سرقت از بانک دادهاند. فیلمساز با ابزارهای متداول سینما و خلق یک خاطره کمک کرده تا رابطهای هر چند سطحی بین دو برادر شکل گیرد. اینکه فیلم بخواهد در پایان، این رابطه را تخریب کند، جای سوال دارد که آیا برای خلق یک تراژدی، واقعا به تخریب یک رابطه سطحی نیاز بود؟ چراکه تراژدی، زمانی اثرگذار خواهد بود که یک رابطه تاثیرگذار و قدرتمند از لحاظ عاطفی بین شخصیتها ایجاد شود.
اگرچه حوادث فیلم Ambulance در برخی از سکانسها از منطق تبعیت نمیکند، اما میتوان از تماشای فیلم آمبولانس لذت برد. سبک فیلمبرداری مدرن و متنوع، ریتم خوب روایت داستان و صد البته بازی تماشایی جیک جیلنهال و یحی عبد المتین عواملی است که فیلم آمبولانس را به یک اثر جنایی سرگرمکننده تبدیل میکند.
- فیلمبرداری مدرن و متنوع
- بازی تماشایی جیک جیلنهال و یحی عبد المتین
- ریتم خوب روایت داستان
- فقدان منطق در برخی از حوادث
- قهرمانسازیهای متداول هالیوودی
- سکانس پایانی میتوانسته بهتر باشد
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید