«لوک بسون» با فیلم «آنا» (Anna) یک مرتبه دیگر به ژانری برگشته که بیشترین اعتبار حرفهای خود را مدیون آن است. فیلم Anna اثری است سرگرم کننده و جذاب که سعی دارد اکشن مجموعههایی مثل «ربوده شده» (Taken) و «جان ویک» (John Wick) را با داستانهای جاسوسی سری «بورن» (Bourne) پیوند بزند.
سینمای اکشن فرانسه بخش عمدهای از شهرت جهانی خود را مدیون آثار لوک بسون است. این فیلمساز باسابقه در اغلب اوقات خودش نویسندگی و کارگردانی ایدههایش را برعهده میگیرد و شاید دلیل اصلی موفقیت او نیز همین امر باشد. آثاری همچون مجموعهی «تاکسی» (Taxi)، «نیکیتا» (Nikita) و البته درخشانترین برگ کارنامهی بسون، «لئون: حرفهای» (Léon: The Professional) سینمای اکشن فرانسه را از آن حالت رکود هنری درآورده و لوک بسون اسم و رسمی برای خودش دست و پا کرد. آثار بسون صرفا به ژانر اکشن محدود نمیشود و میتوان او را نسخهی فرانسوی و جمع و جورتری از «ریدلی اسکات» دانست؛ کارگردانی برای تمام ژانرها. هر چند که بسون تجربهی ساخت آثار تاریخی، درام و حتی علمی-تخیلی را هم در دوران کاری خود دارد، اما هیچکدام از اینها به اندازهی ژانر اکشن با درونمایهی جاسوسی نتوانسته برای بسون موفقیت به همراه بیاورد.
در طول این فیلم دوساعته، هشت مرتبه شاهد رویدادهایی در زمان گذشته و آینده هستیم
فیلم Anna همانطور که از نامش پیداست، ماجراهای دختری (با بازی ساشا لوس) را دنبال میکند که در واپسین سالهای جنگ سرد، وارد سازمان جاسوسی جماهیر شوروی میشود. لوس که بیشتر به عنوان یک مدل شناخته میشود تا یک بازیگر، با بازی نقش آنا و در اولین تجربهی سینماییاش به عنوان یک نقش اول زن، عملکرد قابل قبولی از خود به نمایش میگذارد. فیلم در طول مدت زمان تقریبا دوساعتهی خود، تلاش آنا برای زنده ماندن در یکی از خطرناکترین دورههای تاریخ بشر از نظر جاسوسان را به خوبی به تصویر میکشد، اما در برخی موارد ضعفهای قابل توجهی دارد.
اولین موردی که در فیلم Anna ذهن بینده را خسته میکند، تغییرات مکرر در زمان داستان است. استفاده مکرر کارگردان از «گذشتهنمایی» و «آیندهنمایی» (Flashback & Flashforward) مسیر روایت داستان را در این فیلم به یک مسیر پر پیچ و خم تبدیل میکند که اغلب موجب آزار بیننده میشود. داستان در سال ۱۹۸۵ شروع میشود و پس از نشان دادن مجموعهای از دستگیریهای گنگ که در اواسط فیلم به ماهیت آنها پرداخته خواهد شد، تنها پس از چهار دقیقه بینندگان را به سال ۱۹۹۰ میبرد تا برای اولین بار آنا را معرفی کند. این معرفی زیاد طول نمیکشد و پس از دوازده دقیقه مجددا به سه سال قبل برمیگردیم تا بیشتر با گذشتهی آنا آشنا شویم و پس از آن باز هم پس از یک ربع تماشای فیلم به سه سال بعد سفر میکنیم. این روند آنقدر ادامه دارد که در طول این فیلم دوساعته، هشت مرتبه شاهد گذشتهنمایی و آیندهنمایی هستیم!
تغییر پی در پی روایت اصلی و برهم زدن مداوم تمرکز و چارچوب ذهنی بیننده، برقراری ارتباط با شخصیتهای داستان و درک وجههی انسانی و عاطفی آنها را به چالشی پردردسر تبدیل میکند. برخلاف «لئون: حرفهای»، بسون به هیچ وجه نمیتواند بیننده را با وجههی انسانی آنا آشنا کند. تعامل لئون با «ماتیلدا» و وابستگی عجیب او به گلدانش، در عین سادگی، تصویری انسانی از او را در طول فیلم ارائه میکند؛ عنصری که در آنا وجود ندارد و اصلا حس نمیشود. شخصیت اصلی فیلم همزمان با سه نفر رابطهی عاطفی برقرار میکند و برخلاف اصرارش بر واقعی بودن احساساتش به حداقل دو فرد از این سه نفر، تمام شواهد دال بر این موضوع است که همهی این ماجراها تنها بخشی از تلاش او برای تبدیل شدن به یک جاسوس بیعیب و نقص است.
بسون به هیچ وجه نمیتواند بیننده را با وجههی انسانی آنا آشنا کند
مشکل دیگر بخش روایی داستان، عدم تعادل منطقی و نگاه مغرضانهی آن به شرق و غرب است. آنا دختر بیسر و پای یک افسر ارتشی است که برای ورود به نیروی دریایی داوطلب میشود اما یک جاسوس KGB شبانه به خانهی او آمده و با کشتن نامزد بدجنس آنا، از دخترک برای پیوستن به این سازمان دعوت میکند. واقعا چرا باید کسی که خود «داوطلب» ورود به ارتش است را با زور تنفگ به سازمان جاسوسی وارد کرد و مهمتر از آن، چرا باید در این مسیر، جان یک فرد از همه جا بیخبر هم گرفته شود؟ در نقطهی مقابل، وقتی CIA میخواهد آنا را وادار به جاسوسی برای خود کند، خیلی مؤدبانه او را دستگیر و از طرفی دیگر او را به جرم قتل و جاسوسی تهدید میکنند. فیلم آنا سعی دارد با جملاتی همچون «هر دوی ما (CIA و KGB) در یک صنف مشغول به کار هستیم»، خودخواهی و جنایتکار بودن سازمانهای جاسوسی شرق و غرب را به بیننده نشان دهد اما در بطن خود، KGB را سازمانی وحشی و CIA را نهادی قانونمند و متمدن به تصویر میکشد. از این جهت این فیلم حتی در انتقال پیام اصلی خود به مخاطب هم با یک تناقض عجیب روبهرو میشود.
فیلم Anna در بخش جلوههای ویژهی میدانی و اکشن خود بسیار خوب عمل میکند. سینمای هالیوود این روزها مملو از مردهای یکه بزن و قدرتمند است که یک تنه، ارتشی عظیم را به زانو در میآورند اما در کمتر فیلمی شاهد حضور یک قهرمان زن در چنین نقشی هستیم. مبارزات فیلم Anna حقیقتا جذاب و به یاد ماندنی هستند و ساشا لوس به خوبی از پس اجرای آنها بر میآید. در واقع میتوان بازی «لوس» در نقش آنا را در صحنههای اکشن این فیلم تحسین کرد. مبارزات او برخلاف آنچه در شخصیتهایی مثل «بیوهی سیاه» (با بازی «اسکارلت یوهانسون») و «میستیک» (با بازی «جنیفر لارنس») میبینیم، فاقد لوندی و دلبریهای زنانه است و این امر باعث شده تا این صحنهها واقعیتر و پرهیجانتر به نظر برسد؛ خصوصا وقتی به یاد میآوریم که این فیلم، اولین تجربه لوس به عنوان ستارهی یک اثر اکشن است.
پیچیدگی روایت داستانی در فیلم آنا نیز نکتهی مثبت دیگری از این فیلم است. فیلم Anna درست مثل یک پروندهی جاسوسی، پر از اسرار، خیانتها، خشونت و مرگ است. همین امر باعث میشود تا هیچکس نتواند آخر داستان را به سادگی پیشبینی کند. با اینکه تغییر مداوم زمان داستان به شدت بیننده را آزار میدهد، اما در عوض داستانی عمیق و پر رمز و راز را برای مخاطب روایت میکند.
تازهترین ساختهی لوک بسون را میتوان اثری سرگرمکننده و جذاب دانست که البته خالی از عیب و ایراد هم نیست. آنا در واقع نسخهی موفقتری از سریال Nikita است که در آن یک زن قهرمان و خودساخته با تکیه بر غریزهی خود برای بقا، از پسِ جهان بیرحم سیاسیون برمیآید. هرچند که عمق شخصیتپردازی در این اثر، قابل مقایسه با بورن و لئون نیست اما جذابیت سکانسهای اکشن و کنجکاوی مخاطب برای پیبردن به سرنوشت آنا و پایان این داستان پر پیچ و خم، بیننده را تا آخرین لحظه، مشتاقانه پای این فیلم مینشاند.
- داستانی عمیق و پیچیده
- جلوههای ویژهی میدانی و سکانسهای اکشن بسیار خوب
- شلختگی در روایت داستان
- دشواری در درک شخصیت اصلی داستان
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید