بیوگرافی مرد مورچهای | هر آنچه باید درباره Ant-Man بدانید
فرمانروای قلمرو مورچهها
در جدیدترین قسمت از مقالههای جامع، به سراغ مرد مورچهای با نام واقعی اسکات لنگ رفته و میخواهیم با مروری بر زندگی و تواناییهایش، بیشتر با او آشنا شویم.
اگرچه کمیک بوکهای مارول محبوبیت بالایی در سراسر جهان دارند، تعداد قابل توجهی از شخصیتهای آن برای مردم ناشناخته هستند. یکی از شخصیتهای نه چندان مشهور، مرد مورچهای بود که به لطف سه اقتباس سینمایی به نام Ant-Man ،Ant-Man and the Wasp و Ant-Man and the Wasp: Quantumania توانست به نامی شناخته شدهتر تبدیل شود.
مرد مورچهای نه تنها سه فیلم اختصاصی دریافت کرده، بلکه نقش مهمی در خطهای داستانی فرنچایز Marvel Cinematic Universe ایفا کرده است. به همین دلیل، تصمیم گرفتیم در قالب یک مقاله به این ابرقهرمان پرداخته و بیشتر او را بشناسیم.
فهرست مطالب
خلق مرد مورچهای
مرد مورچهای حاصل تلاشهای استن لی، لری لیبر و جک کربی بوده و نخستین بار در شماره ۲۷ کمیک بوکهای Tales to Astonish (ژانویه سال ۱۹۶۲ میلادی) حضور یافت. طی چند دهه گذشته، چند شخصیت مختلف در قامت مرد مورچهای به ماجراجویی پرداختهاند که اولین نفرشان هنک پایم است. بعد از او، اسکات لنگ از هویت مرد مورچهای بهره برد. از آنجایی که اسکات در دنیای سینمایی مارول مرد مورچهای است، ترجیح دادیم تنها این شخصیت را مورد کندوکاش قرار دهیم.
اسکات لنگ توسط دیوید میشلین، باب لیتون و جان بیرن خلق شد و نخستین حضورش به شماره ۱۸۱ کمیک بوک The Avengers (مارس ۱۹۷۹) برمیگردد. میشلین همیشه علاقه زیادی به ابرقهرمانانی داشت که میتوانستند اندازه خود را تغییر دهند. پس از اینکه هنک پایم در کمیک بوکها به زنبور زرد تبدیل شد، میشلین فرصت را مناسب دید تا شخصیتی جدید خلق کند که از هویت مرد مورچهای بهره میبرد:
شخصیتی میخواستم که از لحاظ سرگذشت و انگیزه کاملاً با هنک پایم فرق داشته باشد. اینجا بود که ایده تبهکار اصلاح شده به ذهنم آمد. و پیش خودم احتمالاً از هیجان بالای شغلی قبلیاش [سرقت] لذت میبرد و هیجانِ ماجراجوییهای قهرمانانه میتواند جایش را پر کند، البته به شکل قانونی.
سرگذشت مرد مورچهای در کمیک بوکها
در این بخش از مقاله به سراغ کمیک بوکهای مارول رفته و سرگذشت مرد مورچهای را به صورت خلاصه مرور میکنیم.
زندگی سخت یک پدر مجرد
اسکات ادوارد هریس لنگ در کورال گیبلز (ایالت فلوریدا آمریکا) به دنیا آمد و عاشق فیلمهای سینمایی بود. او به واسطه شرایط مالی خود مستاصل شده و نمیتوانست نیازهای خانوادهاش را برطرف کند. به همین دلیل، مهندس الکترونیک تصمیم گرفت به سراغ سرقت برود تا شاید از این طریق بتواند ورق زندگیاش را برگرداند. شرایط مطابق انتظار پیش نرفته و اسکات بخاطر سرقت به زندان افتاد اما از آنجایی که رفتار بسیار خوبی از خود نشان داد، زودتر از موعد مقرر از پشت میلههای زندان بیرون آمد.
با خروج از زندان، اسکات لنگ تصمیم گرفت به زندگی آبرومندانهای چسبیده و تمام تمرکزش را روی بزرگ کردن دخترش کَسی قرار دهد. البته خیلی زود متوجه شد شانس هنوز به او پشت کرده است؛ کَسی بخاطر مشکل قلبیاش به شدت بیمار شد و به عمل جراحی نیاز داشت. در چنین شرایطی، سر و کله یک فرد ثروتمند و مرموز پیدا شد و جراح دخترش را گروگان گرفت. اسکات که چارهای نداشت، مجبور شد به زندگی مجرمانه خود بازگردد تا بتواند دخترش را از مرگ نجات دهد.
اسکات لنگ گمان میکرد خانه دانشمندی مثل هنک پایم پر از تجهیزات گران قیمتی باشد که میتواند با فروش آنها به پول مورد نیازش برسد. او مخفیانه وارد خانه شد اما چیزی بسیار ارزشمندتر را پیدا کرد. او تجهیزات و لباس قدیمی هنک به عنوان مرد مورچهای را برداشت و از آنجا بیرون زد. او تصمیم گرفت لباس را پوشیده و از آن برای نجات کَسی استفاده کند.
دومین مرد مورچهای
عزم بالا و صد البته تجربهاش در حوزه الکترونیک، باعث شد نقشهاش عملی شده و شخصاً بتواند جراح دخترش را از دست گروگانگیر نجات دهد. پس از اینکه آبها از آسیاب افتاد، خودش را به مسئولان مرتبط معرفی کرد؛ زیرا گمان میکرد کار درستی است. در حالی که حبسش را میگذراند، هنک پایم به ملاقاتش آمد و در اقدامی غیرمنتظره، لباس و تجهیزات مرد مورچهای را در اختیار اسکات قرار داد. او همچنین از اسکات خواست نام مرد مورچهای را احیا کند.
آغاز زندگی قهرمانانه
اسکات لنگ در شرایط مختلف لباس مرد مورچهای را به تن میکرد و به کمک ابرقهرمانان میشتافت. در یکی از دفعات، زره آیرون من دچار مشکل شده و تونی استارک داخلش گیر کرده بود. نمونه دیگر، به ماجرای نفوذ به تاسیسات تسک مستر مربوط میشود. او به همراه دیگر اعضای انتقامجویان به تاسیساتی نفوذ کرد که از آن برای آموزش افراد تسک مستر استفاده میشد.
هالک زندگیاش را به اسکات لنگ مدیون است. بروس بنر به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک مبتلا بود که عملکرد دستگاه عصبی را دچار اختلال کرده و فرد را فلج میکند. اسکات اندازه خود را بسیار کوچک کرد و وارد بدن بروس شد. سپس به سراغ ژنهای هالک رفت و ژنهای آسیب دیده را با ژنهای سالمی جایگزین کرد که از جسد پدر بروس گرفته بودند.
مرد مورچهای با گذشت مدتی از آغاز فعالیتهای ابرقهرمانانه، به صورت رسمی به انتقامجویان پیوست. او رابطه خوبی با جک آو هارتز (دیگر عضو گروه) نداشت تا اینکه جک به او کمک کرد تا کَسی را از دست یک قاتل نجات دهد. در انتهای این ماجرا، جک آو هارتز مجبور شد برای نجات بقیه دست به خودکشی بزند.
مرگ
در اتفاقی غیرمنتظره، سر و کله نسخه زامبی جک آو هارتز در عمارت انتقامجویان پیدا شد. اسکات لنگ میخواست جک را متوقف کند اما به محض اینکه به او نزدیک شد، جک خودش را منفجر کرد. در اثر انفجار، بخشهای زیادی از عمارت از بین رفت و اسکات هم جانش را از دست داد. با مرگ دومین مرد مورچهای، کَسی لنگ تصمیم گرفت به گروه انتقامجویان جوان بپیوندد. از آنجایی که طی سالها در معرض ذرات پایم قرار داشت، میتوانست بدون آنها به هر اندازهای که میخواست دربیاید.
تغییر گذشته
در کمیک بوکهای Avengers: The Children’s Crusade، آیرون لید اعضای انتقامجویان جوان و اسکارت ویچ را با خود به گذشته برد؛ زمانی که اتفاقات کمیک بوک Avengers Disassembled در حال رخ دادن بودند. آیرون لید به اعضای گروه گفته بود نمیتوانند با افراد متعلق به گذشته تعامل برقرار کنند. با اینحال، کَسی لنگ به محض دیدن پدرش او را در آغوش گرفت. ابرقهرمانان اجازه ندادند مرگ اسکات در اثر انفجار جک رخ دهد و او را با خود به زمان حال آوردند.
در حالی که مدتی از تغییر گذشته میگذشت، یک درگیری بزرگ میان انتقامجویان، انتقامجویان جوان، مردان ایکس و دکتر دووم شکل گرفت. در جریان نبرد، دکتر دووم اسکات را کشت. کَسی که به شدت خشمگین بود، برای گرفتن انتقام به سراغش رفت اما شکست خورد و جانش را از داد. در ادامه مشخص شد اسکات برخلاف باور دیگران جان سالم به در برده بود.
پس از اینکه رید ریچاردز (آقای شگفت انگیز) در سفر زمان کرد، وظیفه رهبری فیوچر فاندیشین روی دوش مرد مورچهای قرار گرفت. او که هنوز بابت مرگ دخترش بسیار ناراحت بود، تصمیم گرفت تمام منابع فیوچر فاندیشین را به شکست دکتر دووم اختصاص دهد. اسکات به خواسته خود رسید و در جریان یک نبرد، قاتل دخترش را شکست داد. دکتر دووم در پی شکست به اشتباهات خود پی برد و نه تنها فعالیتهای قهرمانانه خود را آغاز کرد، بلکه تصمیم گرفت اشتباهاتش را تا جای ممکن جبران کند. در همین راستا، در خط داستانی AXIS از قدرتهای اسکارلت ویچ برای بازگرداندن کسی لنگ به زندگی استفاده کرد.
با بازگشت کَسی به زندگی، اسکات لنگ تصمیم گرفت به میامی تغییر مکان داده و وقت بیشتری را با تنها دخترش بگذراند. مطابق انتظار، شرایط آنطور که اسکات میخواست پیش نرفت. آگوستین کراس به دنبال راهی بود تا بتواند درن کراس را نجات دهد و برای این کار به قلب کَسی نیاز داشت؛ قلبی که تحت تاثیر ذرات پایم دچار تغییر شده بود. او کراس فایر را اجیر کرد تا کَسی را گروگان گرفته و به کارخانه کراس تکنولوژی بیاورد. اسکات که از ماجرا باخبر شده بود، به همراه گریزلی و ماشین اسمیت به کارخانه نفوذ کرده و به مقابله با درن پرداختند.
در حالی که مرد مورچهای و متحدانش مشغول مبارزه با درن کراس بودند، دکتر سعی داشت قلب جدیدی را به کسی لنگ پیوند بزند. در انتهای مبارزه، درن که به قابلیت تغییر اندازه دست یافته بود، خودش را کوچک کرد و پا به فرار گذاشت. اسکات لنگ به جای اینکه به تعقیب درن بپردازد، به توصیه پزشک معالج اندازه خودش را کوچک کرد و وارد بدن کسی شد تا از طریق تحریک سلولهای سفید، بدن را به پذیرش قلب جدید وادار کند. اگرچه این ماجرا با نجات کَسی به پایان رسید، اسکات تصمیم گرفت از او فاصله بگیرد تا دخترش بتواند یک زندگی معمولی داشته باشد.
در خط داستانی Secret Empire، مرد مورچهای به اعضای گروه مقاومت پیوست تا آمریکا را از کنترل گروه هایدرا خارج کنند. پس از اینکه اعضای گروه پی بردند استیو راجرز رهبری هایدرا را بر عهده دارد، تصمیم گرفتند جستوجو را برای یافتن تکههای مکعب کیهانی آغاز کنند؛ مکعبی که به کمک آن میشد استیو را به حالت عادی بازگرداند. اعضای مقاومت به سراغ سم ویلسون رفته و از او خواستند آنها را از کشور خارج کند تا بتوانند مکعب کیهانی را بدست بیاورند. سم در ابتدا مخالفت کرد اما پس از گفتگو با هاکای و هوش مصنوعیِ تونی استارک پذیرفت.
در جریان تلاش برای یافتن تکههای مکعب کیهانی، فاش شد کَسی لنگ گروگان هایدرا بوده و اسکات به عنوان جاسوس برایشان کار میکرده است. هر چند، در نبرد نهایی در کنار ابرقهرمانان قرار گرفت و با ورود به مکعب کیهانی، موفق شد استیو راجرز را به حالت عادی بازگردانده و هایدرا را شکست دهد.
خیانت به ابرقهرمانان، نتیجه خوبی برای اسکات لنگ به همراه نداشت و شهرتش را خدشهدار کرد. به همین دلیل، تصمیم گرفت برای مدت از زمین فاصله گرفته و به محافظان کهکشان بپیوندد.
قدرتها و قابلیتهای مرد مورچهای
اسکات لنگ ذرات پایم را در کمربند خود داشته و با استفاده از آنها میتواند خودش، هر شی یا شخص دیگری را به اندازه یک مورچه (حتی کوچکتر) درآورده و سپس به اندازه عادی بازگردد. او همچنین میتواند اندازه خود را به میزان دلخواه افزایش داده و به یک انسان غول پیکر تبدیل شود. اسکات در این حالت قدرت، استقامت و تحمل پذیری زیادی داشته و میتواند با دشمنانی قدرتمند درگیر شود.
مرد مورچهای از یک کلاه سایبرنتیک بهره میبرد که با استفاده از آن میتواند با انواع مختلف حشراتِ ریز و درشت ارتباط برقرار کند. این کلاه همچنین تجهیزات تقویت صدا دارد تا وقتی اسکات لنگ به اندازه کوچکی درآمد، قادر باشد با انسانهایی صحبت کند که اندازه عادیای دارند. به این موارد باید محافظت بالا در برابر ضربات و ذخیره محدود هوا برای شرایط اضطراری را اضافه کرد.
اسکات لنگ علم و تجربه بالایی در زمینه الکترونیک داشته و به راحتی میتواند از پس کار با تکنولوژیهای پیشرفته بربیاید. او حتی در کمیک بوکها بهبودهایی را در تجهیزات پایم به وجود آورد که پیچیدگی بالایی دارند.
مرد مورچهای در دنیای سینمایی MCU
اسکات لنگ در دنیای سینمایی مارول توسط پل راد به تصویر کشیده میشود. نسخه لایو اکشن اسکات، پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه MIT شرکتی را تاسیس کرد. از آنجایی که شرکت نتوانست اسکات را به خواستههایش برساند، به سرقت از خانه رو آورد.
وقتی برای گذراندن دوران محکومیت به زندان رفت، همسرش از اسکات لنگ جدا شد و سرپرستی فرزندشان کسی را بر عهده گرفت. با خروج از زندان، سعی کرد زندگی معمولیای داشته باشد اما سابقهاش اجازه نداد. در نتیجه، محبور شد بار دیگر به سراغ سرقت برود. در جریان یکی از سرقتها، وارد خانه هنک پایم شد و لباس ابرقهرمانیاش را به تن کرد؛ اتفاقی که زندگی اسکات را برای همیشه تغییر داد.
اسکات لنگ در ادامه به متحدی برای هنک پایم تبدیل شد و همراه دختر او، هوپ ون دایم به مبارزه با درن کراس پرداخت. او در دومین ماجراجویی خود با جهان کوانتومی آشنا شد و پی برد از طریق آن میتوان در زمان سفر کرد. اسکات ماجرا را با دیگر ابرقهرمانان به اشتراک گذاشت و بدین ترتیب، توانستند با سفر به گذشته و جمع آوری سنگهای ابدیت، تانوس را شکست دهند.
مرد مورچهای در سومین ماجراجویی اختصاصی خود، به صورت تصادفی به جهان کوانتومی بازگردانده شد. او فهمید عالم کوانتومی بسیار بزرگتر از چیزی بوده که گمان میکرد و موجوداتی هوشمند داخلش زندگی میکنند. اسکات لنگ همچنین پی برد فردی به نام کانگ فاتح مدتها قبل به آنجا تبعید شده بود. کانگ به دنبال راهی بود تا بتواند از عالم کوانتوم خارج شود و برای رسیدن به خواستهاش، به مرد مورچهای نیاز داشت.
اگرچه مرد مورچهای مانع خروج کانگ از دنیای کوانتومی شد، میدانیم این شخصیت به طریقی به خواسته خود رسیده و به آنتاگونیست اصلی فیلمهای فاز چهارم MCU تبدیل خواهد شد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید