سرنوشت شخصیت های اصلی حمله به تایتان در آخر داستان چه می‌شود؟
1%
  • 0/10

سرنوشت شخصیت های اصلی حمله به تایتان در آخر داستان چه می‌شود؟

انتهای داستان شخصیت‌های اصلی

سرنوشت شخصیت های اصلی حمله به تایتان در آخر داستان چه می‌شود؟ ۱۸ ۰۷ بهمن ۱۴۰۲ انیمه کپی لینک

با وجود اینکه همه شخصیت های اصلی حمله به تایتان جان سالم به در نبردند، هر کدام از شخصیت‌های زنده سرنوشت مخصوص به خود را دارند.

انیمه حمله به تایتان مانند سریال Game of Thrones است، چرا که طرفداران نمی‌توانند زنده ماندن شخصیت‌ها را در قسمت بعدی پیش بینی کنند. نویسنده این انیمه Hajime Isayama، در طی دهه اخیر به دلیل خلق این شاهکار، مورد تحسین و شهرت بی‌سابقه‌ای قرار گرفته است. پس از پایان این شاهکار هنری، طرفداران جویای پاسخی برای چگونگی سرنوشت شخصیت های اصلی حمله به تایتان هستند. انیمه حمله به تایتان، با معرفی سه شخصیت اول، از جمله؛ ارن، آرمین و میکاسا، داستان را شروع کرد و با خداحافظی آن‌ها داستان به پایان رسید. در میان این دو رویداد، طرفداران شاهد شخصیت پردازی و داستان‌گویی تحسین برانگیزی بودند که موجب شد تماشای این انیمه برای آن‌ها لذت‌بخش‌تر شود. روش ارائه شخصیت‌های فرعی همیشه حیرت‌انگیز و بی‌عیب و نقص بوده است. در حالی که ممکن است پایان و نتیجه مانگا بحث برانگیز باشد، نویسنده در انیمه نهایت تلاش خود را برای پایانی زیبا و حفظ برخی از کاراکترهای محبوب طرفدارن کرده است. در ادامه به سرنوشت شخصیت های اصلی حمله به تایتان و چگونگی ادامه زندگی آن‌ها می‌پردازیم. با توجه به موضوع این مقاله، بدیهی است ادامه مطلب اسپویل‌های زیادی از این انیمه وجود داشته باشد، پس اگر انیمه حمله به تایتان را به صورت کامل تماشا کرده‌اید، با خیالی راحت به خواندن ادامه این مقاله بپردازید.

Zeke Yeager

زیک (Zeke) شرور اصلی داستان نبود؛ اما همچنان به عنوان یک مورد از افراد شرور شناخته می‌شود. او بین خشنود کردن پدرش و میل به زنده ماندن، نفرت و کینه را انتخاب کرد. او نقشه‌ی مرگبار خود را بر اساس نجات الدیان‌ها از سرکوب سالیان طولانی توسط مارلی، و نجات جهان از چنگال جزیره پارادایس، بنا کرد و قصد داشت آن را عملی کند. در ظاهر ممکن است فردی سرسخت و جدی به نظر برسد، اما در نهایت او فقط  کمبود محبتی را در خود احساس می‌کرد و به دنبال راهی برای رهایی بود. رفتارهای پدر او، گریشا یگر (Grisha Yeager) موجب شد زیک از او نفرت پیدا کند و از طرفی ادامه عمرش را با کینه‌ای از پدرش سپری کند.

زیک تمام تلاش خود را کرد تا نقشه‌اش را عملی سازد، اما ارن با از بین بردن این نقشه، تنها امید زیک برای زندگی کردن را نیز از بین برد. در ادامه آرمین با ملاقات زیک و پی بردن به پیشینه دردناک او، زیک را قانع کرد با سرنوشت خودش رو به رو شده، و در گوشه‌ای پنهان نشود. درست زمانی که زیک احساسات پوچ را کنار گذاشت و امید خود را در زندگی پیدا کرد، توسط لیوای آکرمن (Levi Ackerman) جهت قطع ارتباط خون سلطنتی با بنیانگذار، کشته شد. و در نهایت سرنوشت زیک، به عنوان یک مورد از شخصیت های اصلی حمله به تایتان به مرگ ختم شد.

Annie Leonhart و Reiner Braun

آنی (Annie) و راینر (Reiner) دو مورد از شخصیت های اصلی حمله به تایتان پس از رونمایی خود به عنوان سربازان مارلی و نابودی دیوار پارادایس، به عنوان منفورترین شخصیت‌های داستان شناخته شدند. خیانت آن‌ها دلیل خوبی برای تنفر طرفداران نسبت به این دو شخصیت بود، در حالی که رستگاری و تغییر اهداف آن‌ها نیز تأثیر بسیاری را روی مخاطبان داشت. برخی از بچه‌های مارلی را با شستشو مغزی به صورتی گروهی با نام سربازان مارلی درآورده و آن‌ها را با وفاداری به مارلی، توجیح کرده‌اند. آن‌ها بعد از مدت زمانی که در پارادایس سپری کردند، متوجه شدند که اجداد خود و مارلی‌ها در دنیا باعث چه ویرانی‌هایی شده‌اند، و به واقعیت پی بردند. سیر تکامل شخصیت راینر از زمانی که وانمود می‌کرد اهدافی مشترک با شخصیت اصلی داستان، ارن دارد، تا هنگام بزرگسال و ابتلا او به بیماری اختلال استرس، مراحل متفاوتی را طی کرده است.

در سوی دیگر، آنی که در ابتدا به عنوان سربازی سرسخت شناخته می‌شد، اما پس از رهایی و شکستن کریستالی که در آن حبس بود، قدرت و پشتکار خود را از دست داد و توانایی تحمل جنگ دیگری را نداشت. اما با کمال تعجب این دو کاراکتر تصمیم گرفتند پس از رستگاری در مقابل ارن ایستاده و بجنگند. در نهایت آنی و راینر به عنوان عضوی از طرفداران صلح میان پارادایس و مارلی، به نمایش درآمدند.

Historia Reiss

سرنوشت شخصیت های اصلی حمله به تایتان در آخر داستان چه می‌شود؟

حتی با وجود اینکه هیستوریا (Historia) از اعمال و اهداف ارن آکاه بود، سکوت را انتخاب کرد و پشت پرده ماند. هنگامی که با التماس از پدرش درخواست می‌کرد تا از جان ارن بگذرد، تصمیم گرفت با روش خود اتفاقات آینده را تغییر بدهد. شخصیت هیستوریا پس از کسب مقام ملکه، پیشرفت چشمگیری را به نمایش گذاشت. او از دختری ترسو به ملکه‌ و رهبری کارکشته و شجاع تبدیل شد. ارن یگر تلاش‌های بسیاری در جهت جلوگیری از تبدیل شدن هیستوریا به یک ماشین وارث سازی برای تایتان موسس و استفاده دولت برای اهداف شخصی خود، انجام داد. با این حال، هیستوریا از طرح نسل کشی و حمله ارن اطلاع داشت، اما برای نجات خود از تبدیل شدن به منبعی برای پرورش قدرت های تایتان، سکوت کرد و در پس‌زمینه باقی ماند. پس از فروکش خشم جهان نسبت به رامبلینگ، هیستوریا به خواسته‌های خود رسید؛ در نهایت نوزادی سالم را به دنیا آورد و همچنان به عنوان ملکه بر جزیره پارادایس حکومت کرد.

Jean Kirstein و Connie Springer

در ابتدا شخصیت‌های جان (Jean) و کنی (Connie) به عنوان شخصیت‌های فرعی معرفی شدند که ممکن بود در گوشه‌ای از پس‌زمینه محو شوند و یا بمیرند، در حالی که مخاطبان متوجه این موضوع نمی‌شوند. با این حال، هر دو کاراکتر پیشرفت چشمگیری از نظر طراحی و شخصیت داشتند، که در ادامه موجب شد به عنوان شخصیت های اصلی حمله به تایتان شناخته شوند. جان با پیشرفت ظرفیت خود از فردی خودخواه به فردی محافظه کار و مراقب تبدیل شد، هر چند نمی‌توان انکار کرد که او بیشتر به محافظت از ارن می‌پرداخت.

در انتهای حمله به تایتان، کنی و جان در حالی که می‌دانستند ممکن است آخرین مبارزه خود را در مقابل ارن تجربه کنند، اما همچنان برای شکست دادن او، وارد میدان مبارزه شدند. این دو شخصیت به عنوان نمونه‌ای از شخصیت های اصلی حمله به تایتان که در نهایت موفق شدند زنده بماندند. آن‌ها از موانع زیادی مانند رویارویی با تایتان‌ها و یا تبدیل شدن به تایتان گذشتند، و همزمان چیزهای زیادی را به دست آوردند. دلیل ایستادگی آن‌ها عزمی قوی بود که باعث شد از بدترین شرایط گذر کنند. در نهایت جان و کنی به عنوان بال‌های دیپلمات از سمت پارادایس به جهان معرفی شدند.

Levi Ackerman 

قوی‌ترین سرباز بشریت، کاپیتان لیوای (Levi)، یکی از محبوب‌ترین و دوست داشتنی‌ترین شخصیت های اصلی حمله به تایتان در تمام دوران به شمار می‌آید. شخصیت لیوای تلفیقی از خوبی‌ و بدی‌های بشریت است، او تنها فرد در کل مجموعه است که سهم شخصی در چیزی ندارد و کارهای خود را بر حسب وظیفه‌اش انجام می‌دهد. او از کارهایی که دولت‌های مختلف یا ارن انجام دادند چیزی برای بدست آوردن نداشت. هنگامی که نیمی از صورت خود را جهت کشتن زیک از دست داد، اعتراف می‌کند در تمامی کارهایی که جهت محافظت و هدایت شخصیت‌های ارن، میکاسا و آرمین به دنیای خارج بود، شرکت کرده و سهم خود را انجام داده است.

با این وجود او می‌دانست نمی‌تواند پس از مرگ با چشم‌های دوستان مرده‌اش رو به رو شود. در حالی که لیوای در آخرین نبرد این انیمه جایی نداشت اما همچنان احساس مسئولیت او باعث شد به میدان جنگ وارد شود، و ابتدا با بریدن سر زیک و در نهایت با جلوگیری از خرد شدن همه چیز توسط تایتان‌های عظیم، ماموریت خود را تکمیل کرد. لیوای پس از نبرد آخر زنده می‌ماند و گفته می‌شود حین این نبرد قدرت و توان خود را از روح دوستان مرده‌اش جذب کرده است. او یک چشم و تعدادی از انگشتان خود را از دست داد، همچنین در ناحیه پا دچار آسیب‌دیدگی شدیدی شد. در صحنه آخر هنگامی که لیوای روی ویلچر نشسته و به کودکان منطقه محروم آب‌نبات می‌دهد متوجه می‌شود بدون تیغه و تجهیزات جنگی نیز ‌میتواند خوب عمل کند.

Armin Arlert

آرمین (Armin) به عنوان یکی از شخصیت های اصلی حمله به تایتان و مغز متفکر گروه عمل می‌کند. با توجه به اینکه او از لحاظ فیزیکی ضعیف بود، با برنامه ریزی‌های دقیق و بی‌نقص خود آن را جبران می‌کرد، اما همچنان معتقد بود نمی‌تواند با ارن و میکاسا رقابت کند. آرزوی آرمین در یافتن و تماشای مناظری که در کتاب والدینش پیدا کرده بود، خلاصه می‌شد.  او کم و بیش خود را مقصر به جنون رسیدن ارن می‌دانست، چرا که فکر می‌کرد او ارن را به سمت آزادی سوق داده است، زیرا آزادی همان چیزی است که آن‌ها معمولاً انتظارش را می‌کشیدند. آرمین در طی خدمتش به این نتیجه رسید که دشمنان اصلی دنیا انسان‌ها هستند، نه تایتان‌ها. او همیشه موافق صلح بود و تنها در مواقعی لازم به خشونت متوسل می‌شد.

در نبرد نهایی آرمین گفتگویی مهم و لازم را با ارن داشت؛ آن‌ها در مورد چگونگی شروع آن وضعیت بغرنج و انتخاب تصمیمات غلط خود بحث کردند. اگرچه او مخالف رامبلینگ ارن بود، اما از اعماق قلب خود امید داشت دوستش از آن جنگ زنده و سالم بیرون بیاید. آرمین پس از پی بردن با مرگ ارن، مدافع صلح میان پارادایس و جهان شد، و مصمم بود که اوضاع را بدون هرج و مرج درست می‌کند.

Mikasa Ackerman

میکاسا (Mikasa) به عنوان فردی دیگر در شخصیت های اصلی حمله به تایتان طرفداران را نسبت به سرنوشت خود کنجکاو کرده است. میکاسا جز جاه‌طلبی افراطی برای محافظت از ارن، هرگز آرزوی مخصوص به خود را نداشت. در طی عمری که گذراند نسبت به میراث و قابلیت‌های اجداد خود، آکرمن‌ها آگاهی نداشت. میکاسا با از دست دادن پدر و مادر خود درست جلوی چشمانش، دیگر به چیزی جز دوستانش اهمیت نمی‌داد. سپس ملحق شدن به سربازان پارادایس، و با تکه تکه کردن تایتان‌های زیادی برای محافظت از دوستان، موفق به کسب عنوان یکی از قوی‌ترین سربازان بشر شد. در ابتدای انیمه حمله به تایتان، به نظر می‌رسید قهرمان اصلی ارن باشد، اما تکامل شخصیت میکاسا موجب شد او به قهرمان واقعی تبدیل شود. تصمیمات میکاسا همیشه با تفکر بود و می‌دانست در چه زمانی باید در مقابل درگیری‌ها ایستادگی کند. او بارها دزدیده شد اما با کمک ارن و دیگر دوستانش نجات پیدا کرد.

سرنوشت میکاسا پایان تلخی داشت؛ او باید میان نجات دنیا و نجات ارن، تنها شخصی که بیش‌تر از هرکسی دوست داشت و عاشق او بود، یکی را انتخاب می‌کرد. در نهایت با انتخاب نجات دنیا باعث مرگ عشق خود شد. علی رغم تحقق آرزوی ارن برای زندگی ابدی با میکاسا، با قربانی شدن خود به دست میکاسا باعث شد او تا آخرین لحظه زندگی‌اش هر روز دلتنگ ارن باشد.

Eren Yeager

ممکن است کینه و انتقام جویی ارن (Eren) را برحسب جنون بگذارید، اما با تغییر شدید شخصیت او، سرنوشت ارن تقریباً یک کار تمام شده بود. در ادامه چیزهایی که آرمین می‌گفت به حقیقت پیوست؛ یک نفر باید به هیولا  تبدیل می‌شد تا بقیه مطمئن شوند می‌توانند زنده بمانند. سفر پیچیده ارن که موجب شد همه چیز تغییر کند، به خواست خود او نبود. او بدون هیچ دستور صریحی از سوی پدرش مجبور شد به تایتان بنیانگذار تبدیل شود و مسئولیت آن را به عهده بگیرد. با این حال، ارن آنقدر تحت تاثیر مرگ مادرش قرار گرفته بود که راهی برای بازگشت به کودکی معصوم خود باقی نگذاشته بود. پس از ملحق شدن به گروه سربازان پارادایس متوجه شد، آرزوی آزادی او در هیچ کجا یافت نمی‌شود و وجود ندارد. زندگی آسوده در پشت دیوار و به دور از تایتان‌ها قابل قبول بود، اما نژادپرستی و مشکلات انسان‌ها به همنوعان خود باعث شد آزادی در هیچ کجای دنیا وجود نداشته باشد.

طرفداران دائم به این موضوع فکر می‌کنند که اگر ارن آینده را نمی‌دید سرنوشت او چگونه پیش می‌رفت، اما با این حال، ارن نجات دوستان خود و زادگاهشان، پارادایس را انتخاب کرد. ارن به هیولایی که در کودکی از آن نفرت داشت تبدیل شد، و برای محافظت از پارادایس ۸۰ درصد جهان را از بین برد. اگرچه طرفداران امیدوار بودند ارن نجات پیدا کند، اما کارهای او نابخشودنی بود و شانسی دوباره برای زندگی او وجود نداشت، و در نهایت میکاسا با کشتن ارن به رامبلینگ خاتمه داد.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

18 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments