فیلم Army of Thieves یا ارتش دزدان از شبکهی نتفلیکس پخش شد و به اسم پیشدرآمد فیلم Army of the Dead به کارگردانی زک اسنایدر تلاش کرد تا شهرتی برای خودش دست و پا کند؛ تدبیری که به سرانجام نرسید.
فیلم ارتش دزدان با شعار « گاو صندوق بیشتر، زامبی کمتر» تلاش کرد تا دو فرم محتوایی از دو محصول مختلف به نامهای فیلم ارتش مردگان زک اسنایدر (Army of the Dead) و سریال سرقت پول (Money Heist) را با یکدیگر ترکیب کند. اتفاقی که روی کاغذ به نظر بد نمیآمد. با اینکه میزان خلاقیت و نوآوری در فیلم ارتش دزدان تقریبا نزدیک به صفر میل میکند، اما به نظر میرسید که با اثری جذاب طرف حساب هستیم، اما مشکلات زیادی را میتوان به فیلم ارتش دزدان وارد کرد که رفته رفته موجب میشود از فیلم ارتش دزدان بدمان هم بیاید.
اول از همه تکلیف این مسئله را بهتر است روشن کنیم. فیلم ارتش دزدان با آن اسمِ باد کرده و هیجانانگیزش میتواند شما را ۲ ساعت سرگرم کند؛ یعنی داستان، هم کشش لازم را در دلِ بیننده ایجاد و هم با طرح اتفاقات متعدد شما را به تماشا وسوسه میکند. عدهای دور هم گرد میآیند تا سه سرقت مهم را انجام دهند. طرح داستانی به نظر قابل پیشبینی میآید اما بیننده فکر میکند که قرار است اتفاقات غیر منتظره زیادی را تماشا کند؛ چراکه در فیلم ارتش مردگانِ زک اسنایدر چنین چیزی را تا حدودی شاهد بودیم. متاسفانه فیلم ارتش دزدان از مقولهای به اسم پلات توییست یا حتی غافلگیر کردن بیننده در حد یک الی دو سکانس نیز استفاده نمیکند. همه چیز ساده و قابل حدس زدن است و اگر هم اراده کنید میتوانید علاوه بر صفر تا صدِ داستان، پایانش را نیز حدس بزنید.
بدبختیِ ماجرا از این نقطه آغاز میشود که فیلم، لحنی کمدی دارد. در این راستا اما سایر عناصر در خدمتِ قصهگویی از نوع خشک و جدی است. فیلم ارتش دزدان یک اثر بینابینی بین دو سبک فیلم محسوب میشود؛ هم میخواهد جدی گرفته شود و هم نه. فیلمساز تصور کرده با خلقِ نماها و موقعیتهای طنز، چهار خط دیالوگ بامزه و یک کاراکتر آلمانیِ نِرد با ریخت و قیافهی عجیب و سبک زندگیِ عجیبتر از خودش میتواند کاری کند بیننده خیلی زود عاشق کاراکتر اصلی داستان یعنی دیتر شود. درامِ زندگیِ دیتر برای کسی که فیلم ارتش مردگان را دیده تا حدی کسلکننده است؛ چراکه او پایان مسیرِ زندگی این شخصیت را میداند. ما به این که چه بر سر دیتر میآید واقفیم؛ بنابراین زنده ماندن یا نماندن دیتر در فیلم ارتش دزدان دغدغهای نیست که بخواهیم داشته باشیم و فیلم را تا انتها تماشا کنیم. میماند موفقیتِ دیتر در باز کردن هر سه گاو صندوق که آن را هم میتوانیم به راحتی پیشبینی کنیم؛ چراکه اعضای این گروه سارق در فیلم بعدی حضور ندارند. پس کاملا مشخص است که در انتهای داستان این گروه از هم میپاشد و سناریو نیز در همان اوایل کار، خیلی راحت و ناشیانه بند را آب میدهد. شاید بپرسید چطور در ابتدای نقد فیلم Army of thieves اشاره کردهایم که فیلم ارتش دزدان یک اثر سرگرمکننده است؟
کارگردان فیلم هر اندازه در بخش سناریو ناشیانه (بخوانید احمقانه!) عمل کرده، از جنبهی فنی توانسته اثری بسازد که بخواهید پای تلویزیون ۵۵ اینچ خیره به تصویر زل بزنید. خبری از زامبی و زامبی بازی نیست اما از فرار و گریز و شکسته شدن شیشه و شلیک تفنگ در کوچه و خیابان و بانک چرا! جلوههای ویژه عین نقل و نبات در سکانسها تعبیه شده و از آنجایی که خودِ عملِ باز کردن قفل گاو صندوق به خودی خودش چیز جذاب و هیجانانگیزی نیست، جلوهّهای ویژه و کامپیوتری به داد فیلمساز رسیده تا به این عملکردِ بازیگر هیجان بدهد. به همین منظور میتوان نتیجه گرفت که جلوههای ویژه مهمترین برگ برندهی فیلم در جذب مخاطب به فیلم و نه قصه است.
همانطور که در ابتدا گفته شد فرمِ کار، تقریبا مشاهده به همان چیزی است که در فیلم ارتش مردگان دیدهایم. با این اوصاف که خبری از زامبیها نیست. فیلم در انتها نیز وصل میشود به حوادث ابتدای داستان فیلم ارتش مردگانِ زک اسنایدر. با این تفاوت که ما میدانیم چه بر سر دیتر و دیگر شخصیتها نازل میشود. فرم فیلم ارتش دزدان یک چیز دیگری را نیز دارد که در فیلم دوم یا نیست یا به شدت دست مالی شده؛ عشق. شاید اگر فیلمساز فیلم ارتش دزدان تلاش میکرد تا به مقولهی عشق در چنین فیلمی عمق دهد، با اثری روبهرو میشدیم که احساسیمان کند. کارگردان چند سکانس در داستان با موسیقی خاصی گنجانده که بیننده با دیتر همدردی کند اما چه فایده که برایمان اهمیتی ندارد چه بر سر دیتر و شخصیتهای داخل فیلم میافتد؟ حتی سکانس پایانی فیلم که میخواسته عمیقترین حس را در بیننده ایجاد کند در این امر شکست میخورد. از آنجایی که قصه زودتر از موعد سیر تا پیازش لو میرود، کارگردانیِ چنین صحنههایی نیز اضافی به نظر میرسد. از طرفی دیگر سکانسهای متعددی وجود دارد که از اهمیتِ کار یا همان سرقت با ما حرف میزند. سرقت از سه گاو صندوق مشهور و افسانهای فیلم واقعا چه فایدهای دارد وقتی تنها میتوان چند درصدِ خیلی کمی از پولها را با خود برد؟ چون انگیزهی شخصیتها در این بخش میلنگد، اهمیت سرقت نیز طبیعی است که یک ارزن هم نیارزد! البته دیتر از اینکه یک قفل غیرممکنی را باز میکند به وجد میآید و تنها به این مسئله فکر میکند، اما سایرین چطور؟ این همه دردسر فقط برای دو ساک پر از پول؟ اگر با این سطح منطق بخواهیم فیلم را تدوین کنیم شاید نیمی از فیلم حذف شود چون ما صحنههای بهدرد نخور را از بهدرد بخور میتوانیم تشخیص دهیم. از مهمترین صحنههای بهدردبخور، صحبتهای دیتر قبل از باز کردن گاو صندوق با گوئن است که اطلاعاتی هر چند کم از دنیای فیلم را در اختیارمان قرار میدهد.
فیلم Army of Thieves با آن جلوههای پر زرق و برقش اثری سرگرمکننده است و شما برای گذران وقت میتوانید تماشایش کنید. اما قصهی به شدت قابل پیشبینی، کنش و واکنشهای احساسی که به بار ننشسته و طنزِ نهچندان دلچسب فیلم کاری میکند که در انتها احتمالا خواهید گفت: «صد رحمت به فیلم ارتش مردگانِ زک اسنایدر»!
- جلوههای ویژه و کامپیوتری
- سرگرم کننده بودن
- فیلمنامهی ضعیف و فرم کاملا قابل پیشبینی
- شخصیتهای تک بعدی
- المان عشق به درستی با فرم فیلم جفت و جور نمیشود
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید