شاید دیدن نمایشهای بازی Astral Chain باعث جلب نظر هر کسی شود اما نمیتوان منکر این شد که تجربهی این بازی فراتر از چیزی بود که انتظارش را داشتم.
ساخت اکشنهای خوشساخت چیزی است که پلاتینوم گیمز، سازندهی بازی Astral Chain به آن شهرت دارد. بازیهایی مانند Vanquish، سری Bayonetta و همین Astral Chain مهر تاییدی بر این مسئله هستند. رابطه خوب این استودیو ژاپنی با شرکت نینتندو باعث شد تا یکی از بهترین ایدههای آنها در انحصار کنسول نینتندو سوییچ قرار بگیرد. این بازی که یکی از بهترین آثار عرضه شده روی این کنسول است، میتواند سکوی پرتاب دیگری برای سوییچ در بازار باشد.
بعد از ورود به بازی، اولین کاری که باید انجام دهید، انتخاب شخصیت مدنظرتان از بین یک خواهر و برادر است. دقیقا به مانند بازیهای نقش آفرینی علاوه بر انتخاب جنسیت این امکان در اختیار شما قرار گرفته که بتوانید اسم و مشخصات ظاهری شخصیت اول بازی را هم تعیین کنید تا در نقش بهترین و در عین حال جوانترین پلیس شهر آرک ظاهر شوید. این شهر با حمله موجوداتی ناشناخته امنیت خود را از دست داده و شما باید به عنوان یکی از نیروهای پلیس نیورون، منشأ این موجودات عجیب و غریب که تحت عنوان کیمرا شناخته میشوند را پیدا کنید. کیمراها از جهانی ناشناخته با استفاده از دروازههایی وارد زمین شدهاند و به دنبال این هستند که بشریت را از بین ببرند.
هر چند در نگاه اول همه چیز اینطور به نظر میرسد که داستان بازی فقط و فقط کلیشه نبرد بین انسانها و بیگانگان است، اما ناگهان همه چیز تغییر میکند. متاسفانه استفاده از کلیشههای داستانی و شخصیت پردازیهای ساده، باعث شده تا بسیاری از اتفاقات داستان قابل پیشبینی باشند. با این وجود، بهرهمندی از رابطه خواهر و برادری این امکان را در اختیار سازندگان قرار داده است تا روایت همین داستان ساده پر از صحنههای احساسی و جذاب باشد.
بعضی از کاراکترها دقیقا همان حبابهای تو خالی هستند که جریان داستان را هم تحت تاثیر خود قرار دادهاند. علاوه بر این، حذف ناگهانی بسیاری از شخصیتهای غیرقابل کنترل (NPC) در ساعتهای پایانی بازی، یکی دیگر از ابهامهای توجیه ناپذیر روایت داستان بازی Astral Chain است.
مهمترین نقطه ضعف این بخش، به بیصدا بودن شخصیت اصلی بازی است. البته که حرف نزدن پروتاگونیست به تنهایی یک نقطه ضعف نیست اما وقتی این اتفاق در چنین اثری رخ میدهد، هیچ توجیهی وجود ندارد. دیالوگهای بازی دلیل چشمگیرتر شدن خلا نبودن صدای قهرمان داستان میشوند و رفتار و نگاههای او در بسیاری از کاتسینها و سینماتیکها صرفا او را یک احمق جلوه میدهد! اینطور که بازی نقش اول خودش را معرفی میکند، ظاهرا که با یک انسان لال، بیاحساس و بیعقل طرف هستیم؛ در صورتی که اینطور نیست.
روند بازی به گونهای پیش میرود که در بسیاری از مواقع به عنوان یک پلیس لازم است درگیر کلی سوال و جواب شوید. متاسفانه جوابهایی که از مردم و سایر شخصیتهای غیرقابل بازی میشنوید، معمولا دیالوگهایی خام و بعضا بچگانه هستند. به همین خاطر است که تلفیق برخی از دیالوگها، با گرافیک تقریبا انیمهای میتواند شما را به یاد کارتونهای دوران خردسالیتان بیاندازد.
بهرهمندی از رابطه خواهر و برادری این امکان را در اختیار سازندگان قرار داده است تا روایت همین داستان ساده پر از صحنههای احساسی و جذاب باشد.
خوشبختانه صداگذاری تمام شخصیتها در سطح قابل قبولی قرار دارد اما دیالوگهای ضعیف تا حد زیادی باعث میشود که از این بُعد بازی لذت نبرید. با این وجود، صدای فوقالعاده هیجانانگیز افکتها و موسیقی بینظیر بازی Astral Chain جور کمکاری سازندگان این اثر را میکشد.
تنوع در موسیقیهای بازی بیداد میکند! در بسیاری از مواقع ریتم تند موسیقی الکترونیکی به شما یادآور میشود که با یک اثر ژاپنی اکشن و حتی بیرحم طرف هستید و در بُعدی دیگر، پخش شدن ترکهای آرام و احساسی ثابت میکند که هنر سازندگان تا خلق صحنههای احساسی و باسفایتهای حماسی هم کشیده شده است. با این حال، ساتوشی ایگاراشی، آهنگساز بازی Astral Chain تا دلتان بخواهد موسیقیهای شرقی مدرن را در متن بازی قرار داده و همین مسئله باعث شده تا به راحتی بگویم که صداگذاری و موسیقی حال و هوای ویژهای به این اثر بخشیده است.
همانطور که پیش از این هم اشاره شد، تقریبا همه ما PlatinumGames را به خلق کمبوها و اکشنهای بینظیر در بازیهایش میشناسیم. در کمال جسارت باید بگویم که آخرین ساختهی این استودیو، در بخش گیمپلی بینقصتر از هر اثر دیگری ظاهر شده است. شاید در ظاهر باز هم مبارزات «هک اند اسلش» هستهی اصلی گیمپلی بازی Astral Chain باشد اما این بار یک ایدهی خلاقانه به نام لیجن، به عنوان قلب تپندهی بازی هیجان را به رگهای شما تزریق خواهد کرد.
پیش از این که سبک بازی خودتان را به مبارزات تحمیل کنید، باید بدانید که درجه سختی بازی رفتار Legion شما را تعیین خواهد کرد. برای مثال در آسانترین حالت درجه سختی بازی، خود لیجن به صورت خودکار به سمت دشمنتان حملهور میشود اما در سایر درجه سختیها، این شما هستید که باید تمام و کمال کنترل این ربات خارق العاده را به عهده بگیرید.
لیجن همان رباتی است که پلیس نیورون آن را تنها راه نجات بشریت میداند. این موجودات بیروح(!) تقریبا تحت هیچ شرایطی از بین نمیروند و همین مسئله میتواند پیروزی شما را در هر نبردی تضمین کند. دلیل اصلی نامیرا بودنشان هم این است که جز شما و سایر اعضای برگزیده نیورون، هیچ کسی دیگری قادر به دیدن آن نیست. بنابراین با خیال راحت میتوانید لیجنتان را دوش به دوش عزرائیل به سراغ کیمراها بفرستید!
ضربه زدن، تنها توانایی این رباتها نیست. کنترل آنها به واسطهی یک زنجیر نامرئی انجام میشود و همین زنجیر این امکان را در اختیار شما قرار میدهد تا بتوانید بیشتر از آن چیزی که فکرش را میکنید، با تاکتیک وارد میدان نبرد شوید. برای مثال زنجیر را به دور کیمرا یا هر کسی که مدنظرتان است در عرض دو سه ثانیه گره بزنید و حریف خود را دست و پا بسته از بین ببرید. بطور کلی داشتن چند لیجن به صورت همزمان باعث شده تنوع در سیستم مبارزات بازی Astral Chain تا حدی، بیانتها باشد.
صداگذاری و موسیقی حال و هوای ویژهای به این اثر بخشیده است
اولین لیجنی که در اختیار شما قرار میگیرد Sword نام دارد و همانطور که از نامش پیداست، با اتصال دو تیغهی بلند به دستانش شما را همراهی خواهد کرد. بعد، نوبت به Arrow میرسد؛ با تیرکمانی که او در اختیارتان قرار میدهد، میتوانید بیشتر از هر زمان دیگری روی مبارزات از فاصله دور، به خصوص مبارزه با کیمراهایی که میتوانند پرواز کنند حساب باز کنید. هر چند که بدون در نظر گرفتن Arrow یک اسلحه گرم هم در اختیار بازیکن قرار گرفته است اما نمیتوان منکر این شد که تفنگ شخصیت اصلی، صرفا به درد شکار گنجشک میخورد که آن هم در بازی وجود ندارد!
Beast، سومین لیجنی است که به دست میآورید. طراحی ظاهری و زوزه کشیدنهایش او را به لحاظ فیزیکی کاملا به یک گرگ تشبیه میکند اما جالبتر از این، کاربرد آن است. از این لیجن میتوانید برای پیدا کردن اشیا یا افراد با استفاده از حس بویایی که دارد، بهره ببرید. از طرفی دیگر، سرعت بالای بیست میتواند او را به بهترین انتخاب برای حملات سریع تبدیل کند. علاوه بر این، میتوانید با سوار شدن روی این لیجن سرعت بیشتری در جابجاییهای خود داشته باشید و تنها شوالیه سالهای پایانی قرن 21 باشید.
لیجن بعدی، Arm نام دارد و همانطور که از اسمش هم مشخص است، با دستان قدرتمندش میتواند ضربات سنگینی را به دشمنان وارد کند. به جرات میتوان گفت که بلند کردن اشیا و کوبیدن آنها روی سر کیمراها بهترین کاری است که در طول بازی از دست آرم برمیآید.
Axe، نام پنجمین لیجنی است که به دست میآورید. این ربات متعلق به پدر شخصیت اصلی بازی – و خواهر یا برادر او – بوده و مهمترین مهارت او ایجاد یک سپر دفاعی نامرئی دور تا دور شما است. بین تمام لیجنها، ضرباتی که آکس با شمشیر بزرگ خود به کیمراها وارد میکند، بیشترین قدرت را دارد و همین مسئله میتواند در بسیاری از نبردها او را به انتخاب اول شما بدل کند.
اگر فکر میکنید که تمام کمبوهای بازی روی دوش لیجنها است، سخت در اشتباه هستید. شخصیت اصلی بازی با در اختیار داشتن دو سلاح سرد و یک سلاح گرم – که شباهت زیادی به یک پیستول سایبرپانکی(!) دارد – میتواند در کنار لیجنها یک تیم فوق العاده قدرتمند را تشکیل دهد. هر چند تنوع پایین کمبوهای پروتاگونیست Astral Chain کمی توی ذوق میزند اما تلفیق مهارتهای او با توانمندیهای لیجنها این امکان را در اختیار هر بازیکنی قرار میدهد تا با دهها تاکتیک مختلف به مبارزه با کیمرا بپردازد و غولآخرهای ابرپیکر را از بین ببرد.
بطور کلی داشتن چند لیجن به صورت همزمان باعث شده تنوع در سیستم مبارزات بازی Astral Chain تا حدی، بیانتها باشد.
با تمام این اوصاف، تنوع در سیستم مبارزات بازی و لیجنها خلاصه نمیشود و طراحی کیمراهای مختلف و نوع مبارزات آنها، هنر متنوع بودن بازی را تا چند برابر افزایش داده است. البته که بخش قابل توجهی از بازی در تصرف غولآخرها قرار دارد و باید اعتراف کنم که بازی Astral Chain جز معدود بازیهایی است که باید عاشق تک تک باسفایتهای آن بشوید.
فلسفهی این اثر تلاش میکند تا بیشتر از حد انتظارتان درگیر باسفایتها شوید. طراحی همهی غولآخرها، مهمتر از هر چیزی شما را مجاب میکند تا به قابلیتهای منحصر به فرد هر لیجن مسلط شوید. به عبارتی دیگر باید بدانید که برای غلبه بر کسی که ضمن سرعت عمل بالا توانایی پرواز کردن هم دارد، استفاده از آکس و بیست بینتیجه است. تنوع در باسفایتها یکی از مهمترین نقاط قوت بازی Astral Chain است؛ به طوری که تحت هیچ شرایطی با تجربهی مجدد این عنوان، هرگز متوجه طعم تلخ تکرار نخواهید شد. البته که این تنوع صرفا به سیستم مبارزات بازی محدود نمیشود و برای غلبه بر بعضی از غولآخرها، تنها کاری که لازم است انجام دهید، جاخالی دادن و سکوبازی است! هر چند که زاویه دوربین در بسیاری از مواقع مانع از کسب لذت کامل در این مبارزات میشود. از طرفی دیگر، فیزیک بازی در حرکت دادن شخصیت اصلی، راه رفتن در لبهها و پلتفرمینگها را به یکی از سختیهای بیدلیل تبدیل کرده است.
سکوبازی بخش قابل توجهی از ساختهی جدید استودیو PlatinumGames است. هر چند که شخصیت اصلی بازی حتی توانایی پریدن از سکوهای بیست سانتی را هم ندارد، اما در عوض لیجنها این امکان را در اختیار شما قرار میدهند تا به اندازه طول زنجیرشان، بتوانید در کسری از ثانیه جابجا شوید. همین مکانیک ممکن است در بسیاری از ماموریتها شما را درگیر چالش برای پیدا کردن مسیر درست کند.
اگر در دنیای کیمراها باشید، برای پیشروی در مسیر درست، نیاز به حل پازلهایی دارید که رفته رفته در بازی پختهتر میشوند. هر قدر هم که سازندگان سعی کردهاند تا در طراحی مراحل دنیای کیمراها تنوع ایجاد کنند، اما طراحی یکنواخت محیط این فرآیند را با شکست مواجه کرده است. متاسفانه، بدون در نظر گرفتن ماموریتهای فرعی، نیمی از بازی در این دنیای بیرحم و خشن رخ میدهد؛ دنیایی که کمتر کسی از آن جان سالم به در میبرد. با توجه به اینکه تنوع محیط و رنگبندی آن و همچنین موسیقیهای متنوع در دنیای کیمراها تعریف نشده است، بازی Astral Chain متهم به عملکردی ضعیف از لحاظ ویژگیهای بصری میشود. دقیقا در همین نقطه، یک پارادکس به فریاد این اثر میرسد.
طراحی فوقالعاده شهر آرک شما را در دریایی مملو از فضای شرقی و سایبرپانک غرق خواهد کرد. وجود جزئیات تحسین برانگیز در شهر، میتواند بازیکن را به گشت و گذار در محیطهای کوچکی که در دسترس قرار میگیرد، تشویق کند. به عنوان یک پلیس، باید این انتظار را داشته باشید که بسیاری از مردم درخواست کمک کنند و پذیرفتن درخواست مردم، نقطهی شروع ماموریتهای فرعی شما خواهد بود. در کمال ناباوری، تنوع در مراحل فرعی هم چشمگیر است و کسب XP و ارتقای توانمندیهای شخصیت اصلی و لیجن، هر بازیکنی را به سمت انجام ماموریتهای فرعی سوق میدهد. اگر هم وقت زیادی برای این کار ندارید، به شما پیشنهاد میکنم که حداقل با جمع کردن قوطیهای روی زمین که دقیقا در مسیرتان وجود دارند، چند امتیازی کسب کنید!
طراحی فوقالعاده شهر آرک شما را در دریایی مملو از المانهای فضای شرقی و سایبرپانک غرق خواهد کرد. وجود جزئیات تحسین برانگیز در شهر، میتواند بازیکن را به گشت و گذار در محیطهای کوچکی که در دسترس قرار میگیرد، تشویق کند.
وجود ویژوآلهای صوتی و بصری بیش از حد در هنگام مبارزه، ثابت میکند که بازی Astral Chain حسابی سختافزار کنسول نینتندو سوییچ را به چالش کشیده است. هر چند کشاندن سبک گرافیک بازی به سمت و سوی انیمههای ژاپنی تا حد زیادی سازندگان را از توسعه بازیشان به همراه تکسچرهای باکیفیت خلاص کرده است، اما حساسیت پلاتینوم گیمز باعث شده تا در برخی از سکانسها، حسابی غافلگیر شویم. برای مثال طراحی آسفالت، صخرههای دنیای کیمرا و بسیاری از افکتها کاملا واقع گرایانه به نظر میرسد و اگر این بازی را در حالت اتصال به داک انجام دهید، قطعا از قدرت کنسولتان تعجب خواهید کرد.
اما همانطور که پیش از انتشار بازی هم انتظار میرفت، در صحنههای شلوغ، اگر بازی را در حالت دستی نینتندو سوییچ تجربه کنید، قطعا متوجه افت شدید نرخ فریم خواهید شد. مشکلی که متاسفانه در اکثر بازیهای سنگین این کنسول وجود دارد و PlatinumGames هم نتوانسته راه حلی برای گریز از این ضعف سختافزاری پیدا کند.
در نهایت، خیلی خلاصه باید بگویم که تجربهی بازی Astral Chain صد در صد واجب است! این اثر تمام سلیقهها را مجذوب خود خواهد کرد و اصلا مهم نیست که از بازیهای شرقی خوشتان میآید یا نه! بدون شک تجربهی این عنوان هر بازیکنی را با کلی ایدهی جدید و جذاب روبرو خواهد کرد. در حالی که نینتندو سوییچ به لحاظ سختافزاری ضعیفترین کنسول رایج در نسل حاضر به حساب میآید، اما از هر لحاظ، بازی Astral Chain یک قدم رو به جلوی دیگر برای پلاتینوم گیمز به حساب میآید. ورود به دنیای این بازی، ورود به جهان جدیدی از بازیهای اکشن است و به همین دلیل، باید اعتراف کرد که Astral Chain کاملا منحصر به فرد است و میتوان آن را جزء معدود بازیهای داستان محوری دانست که باید برای لمس بهتر سیستم مبارزات وسیع و کاملا خلاقانه، یکبار دیگر آن را تجربه کرد.
- سیستم مبارزات
- اتمسفر حاکم بر شهر آرک
- طراحی باسفایتها
- موسیقی متن بینظیر
- روایت داستان
- زاویه دوربین
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید