انیمه حمله به تایتان: بهترین نقلقولهای کاپیتان لیوای
یکی از محبوبترین شخصیتهای حمله به تایتان
در این مطلب مروری خواهیم داشت به بهترین نقلقولهای کاپیتان لیوای از انیمه حمله به تایتان که یکی از بهترین فاکتورهای این انیمه سریال به شمار میرود.
شخصیت لیوای آکرمن یکی از بهترین و محبوبترینهای کاراکترهای انیمه Attack on Titan محسوب میشود. این شخصیت در نگاه اول در چشم بسیاری از مخاطبین بیاحساس و غیردوست داشتنی به نظر میرسد حال آن که در طول حوادث داستان، چنان شخصیتپردازی لیوای از ابعاد مختلف رشد مییابد که او را به یکی از محبوبترین کاراکترهای انیمه تبدیل میکند. فارغ از برداشت اولیهای که ممکن است از لیوای صورت بگیرد، چندان طولی نمیکشد که حضور این شخصیت به یکی از بهترین بخشهای سریال تبدیل شود. مشاهده این کاراکتر که با نهایت ظرافت به قلع و قمع کردن تایتانها میپردازد همواره جزو بهترین لحظات کل این مجموعه بوده است.
این کاراکتر همچنین نقلقولها و دیالوگهای خاصی را مورد استفاده قرار میدهد که جزو به یادماندنیترین عبارات کل سریال به شمار میروند. دیالوگهایی که ترکیبی از مهارتهای بینظیر، هوش شگفتانگیز و کاریزمای منحصر به فرد شخصیت او به نمایش گذاشته که سبب میشود لیوای به یکی از نکات برجسته Attack on Titan تبدیل شود. برخی از خاطرهانگیزترین و بهترین نقلقولهای کاپیتان لیوای به قدری درخشان بوده که به آسانی به پایههای اصلی و نقاط قوت این انیمه سریال بدل میشوند.
“اما من فکر میکنم… زمان آن فرا رسیده تا اجازه دهیم اروین استراحت نماید.”
اروین یکی از نزدیکترین دوستان لیوای محسوب میشود و این دو به همراه یکدیگر به پیشرفت گروه شناسایی کمک کردند. لیوای همه چیز زندگی خود را اعم از گریختن از وضعیت فقری که در آن گرفتار بود، تبدیل شدن به یک سرباز وفادار و محرم فرمانده شدن را به اروین مدیون است. فرماندهای (اروین) که همواره همه چیزش را در به وجد آوردن افرادش برای ایجاد اشتیاق نبرد فدا میکرد.
آخرین مکالمه این دو دوست به رد و بدل نمودن صحبتهای ناراحتکنندهای خلاصه میشود که طی آن اروین با خوشحالی مرگ خودش را میپذیرد و تصمیم میگیرد تا افراد گروهش را یک طی اقدامی که خودکشی محض بوده، به سمت تایتان حیوانی شکل روانه کند. این حواس پرتی به لیوای اجازه میدهد تا به آرامی پشت سر زیک ظاهر شود و او را از کار بیندازد و به این ترتیب پیروزی را به دست بیاورد که بیشترین هزینه ممکن را به همراه داشته است.
لیوای هیچ ترسی از نشاندن افراد سرجایشان هنگامی که نیاز است ندارد. تجربیاتی که لیوای از میدان نبرد به دست آورده به او اجازه میدهد تا در شرایط بخصوص تصمیمات آگاهانهای بگیرد.
همین تجربه است که موجب میشود شاید لیوای در نگاه اول سرد و بیتفاوت به نظر برسد. اما حقیقت به این شکل است که لیوای مرگ و فقدانهای بیشماری را از نزدیک در میدان نبرد مشاهده کرده و به همین دلیل اجازه نمیدهد تا افراد متوجه شوند در ذهنش چه افکاری وجود دارد.
“جان برخی از پیشاهنگها در مقایسه با دیگران ارزش بیشتری دارد. تنها آنهایی که به اندازه کافی احمق هستند تا این موضوع را بپذیرند، به ما ملحق میشوند.”
ارن یگر مثال زندهای از یک سرباز محسوب میشود که جانش در مقایسه با کل بشریت از ارزش بیشتری برخوردار است. به همین دلیل است که بسیاری از اعضای گروه سپاه شناسایی جان خود را در راه محافظت از بزرگترین دارایی خود از دست میدهند.
لیوای این عبارت را با خونسری تمام بیان میکند تا صراحتا اعلام کند که تنها افرادی حاضرند جان خود را برای محافظت از سربازان ارزشمندتر به خطر بیندازند، جرات پیوستن به گروه سپاه شناسایی را دارند.
“بدون تلفات. حق ندارید بمیرید.”
اگرچه ممکن است لیوای در ظاهر شخصیتی خونسرد به نظر بیاید، حقیقت بدین شرح است که او به تک تک اعضای گروه و همتیمیهای خود اهمیت میدهد. لیوای تنها این موضوع را در چهره خود به نمایش نمیگذارد زیرا بارها و بارها به دفعات غیرقابل شمارش شاهد از دست دادن دوستان و سربازانش جلوی چشمهای خود بوده است.
عزم فولادین این شخصیت به منظور جلوگیری از مرگ غیرضروری همراهانش موجب میشود تا بارها جسم و جانش را در معرض خطر قرار دهد. اگرچه لیوای از کلمات استفاده نمیکند تا نشان دهد تا چه اندازه همراهانش را دوست دارد، اما به جای آن، اعمالش این موضوع را به خوبی به نمایش میگذارند.
“اگر ارن به ما خیانت کند و یا دیوانه بازی در بیاورد، در از بین بردنش درنگ نمیکنم.”
به ندرت پیش میآید که لیوای اجازه دهد احساساتش بر او غلبه کند. حتی در پرتنشترین موقعیتها، او میتواند با ذهنی آرام و شفاف فکر کند. این موضوع برای نظرات مختلفی که این شخصیت برای امیدش به بشریت ارائه میکند نیز اعمال میشود.
شخصیت ارن یگر شاید بهترین فرصت جزیره پارادایس برای غلبه بر دشمنانشان یعنی تایتانها به شمار برود، اما لیوای به هیچ عنوان اجازه نخواهد داد که ارن بخواهد به شکلی کنترلش روی قدرتهایش را از دست بدهد. این نقلقول به بهترین شکل ممکن نشان میدهد که لیوای تا چه اندازه به این هدف متعهد است.
“اگر تصمیم میگرفتی که همچنان دستهایت به خون آلوده نشود، چیزی بیشتر از یک جنازه از جین باقی نمیماند.”
در جریان آرک داستانی حکومت سلطنتی، گروه سپاه شناسایی در مقابل گروه مرموزی قرار میگیرند که از تجهیزات سهبعدی با اعمال تغییراتی استفاده مینمایند که به آنها اجازه میدهد به طور موثرتری به دشمنان خود حمله نمایند. به علاوه سپاه شناسایی اکنون به دشمن عمومی شماره یک حکومت تبدیل شده و بدین ترتیب آنها مجبور میشوند تا به صورت گروهی در مکانی مخفی شوند تا از حقیقت ماجرا سر در بیاورند.
این موضوع سبب میشود تا جین و آرمین هر دو در موقعیت سختی در مقابل این دشمنان قرار بگیرند. جین تنها یک ثانیه از مرگش فاصله دارد که آرمین تصمیم میگیرد تا جانش را به واسطه از بین بردن مهاجمی از دشمنان که قصد دارد جین را بکشد نجات دهد. اگرچه این مسئله تاثیر قابل ملاحظهای روی آرمین برجای میگذارد، یکی از بهترین نقلقولهای کاپیتان لیوای به صحیحترین شکل ممکن به آرمین اطمینان میبخشد که اگر عکسالعمل به موقع و دقیق او نبود، اکنون جین هنوز در میان آنها حضور نداشت.
“صبر کن… من به اروین قول دادم… که به هر قیمتی شده تو را بکشم. من قول دادم!”
تا نقطه خاصی از داستان، زیک به عنوان یکی از شریرترین شخصیتهای داستان Attack on Titan قلمداد میشود و با استفاده از تکنیک پرتاب خود، تقریبا بیشتر اعضای گروه سپاه شناسایی را قتل عام میکند و در این میان حتی جان اروین را هم میگیرد. مشاهده صحنهای که اروین با برخورد یک سنگ بزرگ به شکمش از پای در میآید بسیار دلخراش و ناراحتکننده است. پیش از این موضوع، لیوای به اروین قول میدهد او کسی باشد که انتقامش را از زیک بگیرد.
در حالی که لیوای موفق میشود تا زیک را اسیر کند، تایتان ارابهای از ناکجا آباد ظاهر میشود تا تایتان حیوانی را نجات دهد و در سریعترین شکل ممکن فرار کند. این موضوع، لیوای را به حدی عصبانی میکند تا از اعماق وجودش فریاد کشیده و قولش به اورین را به سمت زیک خطاب کند.
“تنها اجازهای که ما داریم این است که باور داشته باشیم از تصمیمی که اتخاذ میکنیم پشیمان نخواهیم شد.”
در سناریوهای مرگ و زندگی، زمانی برای تردید در انتخابها و یا عقبنشینی از تصمیمی که شخصی اتخاذ کرده وجود ندارد. این موقعیت میتواند موجب پشیمانی شده و حتی قویترین افراد را هم از پای در بیاورد.
در عوض افراد باید متوجه شوند که هیچ کسی بینقص نبوده و به تصمیماتی که میگیرند باور داشته باشند. این تصمیم گرفته شده میتواند غلط از آب در بیاید اما این موضوع تنها پس از برگزیده شدن آن تصمیم خود را نمایان میکند. در این جا نیز با یکی دیگر از بهترین نقلقولهای کاپیتان لیوای مواجه میشویم که نشان میدهد این شخصیت تا چه اندازه از چنین تفکر و فلسفهای آگاه بوده و سعی دارد تا آن را به همراهان خود بفهماند.
“این تنها نظر شخصی من است، اما زمانی که باید به شخصی نظم را آموزش بدهید، به نظر من درد موثرترین روش به شمار میرود.”
سختترین درسها به واسطه موثرترین روشها آموخته میشوند و درد نیز بدون شک در این دستهبندی جای میگیرد. نظم ویژگی بسیار مهمی به شمار میرود که افراد، به ویژه آنهایی که در ارتش حضور دارند باید آن را به یکی از خصوصیات خود تبدیل نمایند.
اگر حساسیتهای موجود به اندازه کافی نتواند موجب شود تا افراد به طور جدی به واقعیتهای جنگ فکر نمایند، در این صورت استفاده از روشهای سختگرانه به منظور تزریق این نظم به آنها، روش موثری برای رسیدن به این هدف خواهد بود. حداقل این چیزی است لیوای از تمامی تجربیات خود در طول سالهای گذشته فرا گرفته است.
“تنها تفاوت میان تصمیمات ما و شما تجربه است. اما شما مجبور نیستید روی آن حساب کنید.”
لیوای به قدری شخصیتی بالغی محسوب میشود که بداند تنها دستآویز تجربه شدن و به صورت دقیق طبق آن عمل کردن نمیتواند به افراد در تمامی موقعیتها کمک نماید. گاهی اوقات افرادی که از تجربه کافی برخوردار نیستند باید برای برخی از تصمیمات طبق غریزه خود عمل کنند.
این نصیحتی است که لیوای به ارن میدهد آن هم زمانی که ارن در نظر دارد تا به منظور مبارزه با تایتان موموز مونث به شکل تایتانی خود تغییر شکل دهد. این عبارتی نه تنها یکی از بهترین نقلقولهای کاپیتان لیوای بوده بلکه موردی است که ارن را پس از آن که متوجه میشود تصمیم اشتباهی را برگزیده، عمیقا به فکر فرو میبرد.
“از رویاهای خود دست بردار و بمیر. من تایتان حیوانی را از پا در میآورم.”
اروین یکی از خردمندترین فرماندهانی بوده که با حضور خود بارها و بارها موجب افتخار گروه سپاه شناسایی گردیده است. اروین شخصیتی بوده که میتواند در ترسناکترین موقعیتها نیز آرامش خود را حفظ کند و میتواند سربازان خود را متقاعد کند که جانشان را برای او فدا نمایند. کاری که دقیقا آنها در یورش خودکشی مآبانهشان علیه تایتان حیوانی انجام میدهند.
هنگامی که لیوای متوجه میشود تا اروین مایل است تا جانش را برای پیروزی بشریت فدا کند، از این جمله مهم برای ادای حق مطلب فداکاری فرمانده خود استفاده میکند. نفرت لیوای از زیک از همین جا آغاز شده و ازین پس نیز همواره بیشتر میشود تا جایی که نوعی رقابت را بین آن دو برای ادامهی کل مجموعه به وجود میآورد.
“من نمیدانم باید کدام گزینه را انتخاب کنی. من هرگز نمیتوانم در مورد آن توصیهای به تو ارائه کنم.”
حتی در پایان روز نیز لیوای آگاهترین انسان جمع به شمار نمیرود و به خوبی از این مسئله اطلاع دارد. بنابراین هرگز تلاش نمیکند تا تضاهر کند تصمیماتی که اتخاذ میکند همواره صحیح محسوب میشوند.
این نوعی از مسئولیتپذیری بوده که لیوای خواهان آن نیست، به ویژه اگر شخصی بخواهد کورکورانه از او پیروی نماید. در عوض، ترجیح میدهد تا هر شخصی که در بطن آن ماجرا قرار دارد، خودش اقدام به تصمیم گرفتن نموده و لیوای تنها گاهی راهنماییهایی را به او ارائه کند.
“من جهنمی را که در آن انسانها یکدیگر را به قتل میرسانند بجای جهنمی که در آن انسانها خورده میشوند، انتخاب میکنم.”
این ایده که انسانها بخواهند یکدیگر را به قتل برسانند مسئلهای است که افراد از آن استقبال نخواهند کرد اما با این حال باز هم افراد قادر به درک آن خواهند بود. در عین حال، تهدید سرکوبگرانه تایتانها بسیار آزاردهنده بوده و میتواند به آسانی ترس را در دل انسانها بیندازد.
قطعا بشریت در طول زمان توانسته تا اطلاعات بیشتری از تایتانها به دست بیاورد اما این موضوع این حیقیت را تغییر نمیدهد که انسانها همواره اطلاعات بیشتری از خودشان در مقایسه با این دشمنان قدرتمند دارند. این مسئلهای بوده که لیوای نیز با آن موافق است. به همین دلیل است که او کشتن ظالمانه انسانها را به ترس زنده خوردن شدن توسط هیولاها و موجوداتی وحشی ترجیح میدهد.
“این کاری است که ما با فدا کردن جانهای شما انجام دادیم.”
پس از کمک کردن به میکاسا به منظور متوقف نمودن ارن و نجات دادن دنیا، لیوای هزینهای که پیروزی آنها به همراه داشته را یادآوری میکند. با به یاد آوردن تمامی همگروهیهایی که پیش از او جانشان را فدا نمودهاند، لیوای میداند که آنها در حال تماشای او بوده و به همین دلیل لیوای به آنها بابت فداکاریشان ادای احترام میکند.
لیوای زخمها و جراحات فراوانی را از جنگ به همراه خود دارد. جنگی که در آن شاهد مرگ و از دست دادن برخی از نزدیکترین افراد خود بوده است. حال آن که لیوای میتواند افتخار کند کار خود و همتیمیهایش را به اتمام رسانده و امری را به سرانجام رسانده تا دوستانش افتخار نمایند. علیرغم تمامی فقدانهای فاجعهباری که لیوای شاهدش بوده، او میداند که تمامی آنها در نهایت ارزش خود را داشته است و در بدین ترتیب یکی از احساسیترین و بهترین نقلقولهای کاپیتان لیوای بر زبان آورده میشود.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید