آیا با تماشای چند اپیزود اول از فصل چهارم یا پایانی انیمه Attack on Titan گیج و مبهوت شدهاید و به خاطر ندارید چه اتفاقاتی در سه فصل گذشته رخ داده؟ در این مقاله قصد داریم به توضیح داستان انیمه اتک آن تایتان بپردازیم.
فصل چهارم انیمهی Attack On Titan درحال پخش است و به زودی سرنوشت نهایی سالها حادثهی تلخ و شیرین این انیمهی مانگایی پرطرفدار را مشخص میکند. فصل چهارم انیمهی Attack On Titan که آخرین فصل آن به حساب میآید، تغییرات اساسی بسیاری را در مقایسه با فصلهای قبلی به خود دیده. از تغییر ظاهری عجیب و بسیار زیاد کاراکترهای اصلی گرفته تا رونمایی از شخصیتهای متفاوتی که در شهری کاملا متفاوت حضور دارند. تغییرات بسیار زیاد فصل چهارم انیمهی Attack On Titan و همچنین شروع بیمقدمه و ناگهانی آن، ما را بر آن داشته تا مروری داشته باشیم بر حوادث این انیمهی محبوب و پرطرفدار تا تمامی اتفاقات داستانی مهم آن را بررسی کنیم. از حملهی به یادماندنی و معروف تایتانها به شیگانشینا در اپیزودهای ابتدایی این انیمه گرفته تا پرده برداشتن از بزرگترین رازهای جهان این سریال انیمهای. با ما همراه باشید تا مهمترین اتفاقات داستانی انیمهی Attack On Titan را به ترتیب مرور کنیم.
حمله به شیگانشینا
با وجود اینکه حوادث اصلی دنیای انیمهی Attack On Titan از صدها و حتی هزاران سال پیش از آغاز این انیمه جریان داشتهاند، خط داستانی انیمه از حملهی تایتان عظیمالجثه به همراه تایتان زرهپوش به دیوار ماریا و سکونتگاه شیگانشینا آغاز میشود. ارن یگر، میکاسا و آرمین، در این حادثه کودکان خردسالی هستند که به یکباره خود را در مقابل حملهی بیرحمانهی تایتانهای بزرگی میبینند که دیوار سر به فلک کشیدهی ماریا را در یک چشم به هم زدن خراب کرده و راه را برای ورود تایتانهای بیرون دیوار به داخل شهر شیگانشینا باز میکنند.
این دو تایتان برای اولین بار در تاریخ صد سالهی دیوارها، امنیت مردم داخل دیوارها را از بین میبرند و تایتانها را به یک ضیافت بزرگ به صرف انسانهای آمادهی خوردن دعوت میکنند. ارن یگر، شخصیت اصلی داستان، در این حادثه کشته شدن مادرش توسط یک تایتان خالص را درحالی مشاهده میکند که هیچ کمکی از دستش ساخته نیست و باید برای نجات دادن جان خودش فرار کند. این اتفاق در تقویم درون انیمهی Attack On Titan به سال ۸۴۵ اتفاق میافتد و اولین باری بود که تایتانها به درون دیوار ماریا راه پیدا میکردند.
جامعهی بشریت درون دیوارها در آن روز یک پنجم جمعیت خود را از دست داد و مجبور به عقبنشینی به درون دیوار رز شد و تنها یک دیوار دیگر (دیوار سینا) تا پایتخت این قلمرو بازماندههای انسانی فاصله پیدا کرد. ارن یگر جوان که بلعیده شدن مردمش توسط تایتانها و تخریب شدن دیوار همیشه امن و خانههای پر شده از خاطرات دوران کودکیاش را از نزدیک دیده بود، برای همیشه با خود عهد بست که یک روز همهی تایتانهای بیرون دیوار را از دم تیغ میگذراند و انتقام حمله به شیگانشینا را خواهد گرفت. انتقامی که بنمایهی اصلی داستان انیمهی Attack On Titan را تشکیل داد و ارن یگر را وارد یک ماجراجویی خطرناک و پر فراز و نشیب کرد. ارن در کنار خواهر ناتنیاش میکاسا و همچنین دوست صمیمیشان آرمین، تبدیل به سه کودک یتیمی شدند که به عنوان بازماندگان حمله به شیگانشینا به درون دیوار رز پناه بردهاند و حالا میخواهند برای تحقق بخشیدن به رویای انتقامجوییشان وارد ارتش شوند. ورود ارن و دو دوست صمیمیاش به ارتش همانا و تشکیل یک گروه وفادار از جوانان جویای انتقام و البته همراه با چند نفوذی خائن همانا!
گروه تجسس و جوخهی ۱۰۴
ارن، میکاسا و آرمین با ورود به ارتش تمرینهای خود جهت تبدیل شدن به سربازان انتقامجو را آغاز کردند. آنها در طول این پنج سالی که درون پایگاههای ارتش و در جوخهی ۱۰۴ سپری کردند، با افراد زیادی آشنا شدند که از سرتاسر شهرها و روستاهای درون دیوارها به ارتش آمده بودند تا آخرین بارقههای امید بشریت برای مقاومت در مقابل تایتانها را تشکیل دهند. آنها دوستان بسیار خوبی مثل کانی، ساشا، جین، راینر، برتولت و آنی پیدا کردند در کنار یکدیگر پروسهی آموزشی – رقابتی پر ماجرایی را پشت سر گذاشتند. ارن و میکاسا مهارت بسیار بالایی در استفاده از تجهیزات مانور چندمحوری و همچنین مبارزه با شمشیر یاد گرفتند و آرمین هم کم کم اولین جرقههای استعداد خود در مدیریت بحران و طراحی استراتژی از خود نشان داد.
ارن بیصبرانه به دنبال رویارویی دوباره با تایتانها بود و روز و شب به انتقام گرفتن از آن دو تایتان شیطانصفتی که مردم شیگانشینا را به خاک و خون کشیدند فکر میکرد. اما موضوعی که شاید بتوان گفت حتی بیشتر از انتقام گرفتن از تایتانها ذهن ارن را به خود مشغول نگه داشته بود، آخرین صحبتهای پدرش گریشا یگر دربارهی زیرزمین خانهشان و نشان دادن رازهای درون آن زیرزمین به ارن به محض برگشتنش از سفر بود. سفری که با نابود شدن شیگانشینا هیچوقت بازگشتی برایش رقم نخورد.
ارن حالا یک کلید روی گردنش داشت و به خوبی به خاطر داشت که این کلید همان کلیدی است که پدرش قبل رفتن به او نشان داده بود و میدانست که این کلید برای همان زیرزمینی است که رازهای زیادی در خود حبس کرده. اما ارن نمیدانست که این کلید چگونه به دست او رسیده و از وضعیت پدرش اطلاعی نداشت. تنها چیزی که ارن میدانست، این بود که برای برگشتن به آن زیرزمین باید از شر تایتانهای پخش شده درون دیوار ماریا خلاص شود و برای رسیدن به این هدف باید آزمونهای سخت ارتش را پشت سر بگذارد و به یک سرباز تمام عیار تبدیل شود.
فارغالتحصیل شدن از آموزشهای نظامی ارتش اینگونه است که ده سرباز برتر که بالاترین نمرهها را دارند، به عنوان ژاندارمهای جدید وارد گارد امنیتی درون دیوار میشوند و باقی سربازها به عنوان گروه تجسس، ماموریت جست و جو در آنسوی دیوارها و مقابله با تایتانها را برعهده میگیرند. فتح شدن دیوار ماریا توسط تایتانها بیشتر از هر زمان دیگری ترس مقابله با تایتانها را در دل سربازانی انداخته بود که وحشت انتخاب شدن به عنوان گروه تجسس را به همراه داشتند. هرچند ارن برخلاف تمامی آنها بیصبرانه منتظر ملحق شدن به گروه تجسس بود.
ارن، میکاسا و آرمین در کنار دیگر دوستان جدیدشان، پنج سال را به تمرین و فراگیری فنون رزمی در ارتش گذراندند و در سال ۸۵۰ نهایتا روز موعود فرا رسید. حالا وقت آن شده بود که تمامی آموزههایی که طی این پنج سال فرا گرفته بودند، مورد استفاده قرار دهند و در مقابل تایتانها ایستادگی کنند. اما این مبارزه یک ماموریت برای پس گرفتن دیوار ماریا نبود. بلکه باری دیگر سر و کلهی تایتانها پیدا شده بود و اینبار میخواستند دیوار بعدی را خراب کنند. حملهی تایتانها به دیوار رز، اینبار از سکونتگاه تروست آغاز شد. نبرد بزرگی که ارن سالها انتظارش را کشیده بود و حالا تمام جوخهی ۱۰۴ را قبل از اینکه به دو دستهی ژاندارمها و گروه تجسس تقسیم شوند، برای مقابله با تایتانها بسیج میکرد.
در اینجا برای اولین بار در انیمهی Attack On Titan متوجه شدیم که بعضی از انسانها تحت یک سری شرایط خاص، تبدیل به تایتان میشوند. تایتانهایی که تایتان خالص محسوب نمیشوند و قدرت تفکر دارند و در واقع یک انسان در پشت گردن آنها قرار دارد که کاملا هوشیار محیط اطراف را رصد میکند، قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل دارد و از همه مهمتر از آموزههای رزمی خودش در قامت یک تایتان بزرگ بهره میبرد. در بحبوحهی که انسانها باری دیگر مشغول چشیدن طعم تلخ شکست و قتل عام شدن توسط تایتانها بودند، تایتان ارن آنها را نجات داد. باری دیگر یک اتفاق نادر در طول تاریخ مردم درون دیوارها اتفاق میافتاد و انسانها در مقابل حملهی تایتانها پیروز میشدند.
بعد از اینکه ارن به همراهی همرزمانش که از هویت اصلی این تایتان عجیب و غریب هیچ اطلاعی نداشتند، تایتانها را از تروست بیرون کردند و همچنین موفق به بستن حفرهی بوجود آمده درون دیوار شدند، هیچ اثری از تایتان عظیمالجثه و تایتان زرهپوش نبود. انسانهای از همهجا بیخبر درون دیوارها، برای اولین بار متوجه شدند که انسانها هم توانایی تبدیل شدن به تایتان را دارند. اما چگونه؟ ارن چگونه به تایتان تبدیل شد درحالی که حتی خودش هم از قدرتی که داشت خبردار نبود و شجاعانه برای نجات جان آرمین فداکاری کرده بود. در این نقطه باید به سراغ پیشینهی فراموش شدهی انسانهای درون دیوارها برویم. گذشتهای که شاهان پیشین درون دیوار از حافظهی مردم پاک کرده بودند.
گریشا یگر و پادشاهی خاندان ریس
همهچیز با پیدا شدن سر و کلهی یک مرد غریبه در آنسوی دیوارها آغاز شد. مردی به نام گریشا یگر که گویا فراموشی گرفته و روحش هم خبر ندارد که در آنسوی دیوارها چه کار میکرده! گریشا توسط گروه تجسس وارد دیوار میشود و از آنجایی که در فنون پزشکی توانایی بالایی داشت، مشغول به انجام کارهای طبابت شد. همزمان، یک بیماری همهگیر درون دیوارها شیوع پیدا کرد و گریشا یگر مثل یک ارتش یک نفره جان مردم را در مقابل این بیماری نجات داد. این اقدام قهرمانانهی گریشا، او را به یک چهرهی محبوب در میان اهالی درون دیوار تبدیل کرد. گریشا با یکی از بیماران دوران همهگیری ازدواج کرد و صاحب فرزندی به نام ارن یگر شد. اما تا سالهای طولانی کسی از رازهای گریشا بویی نبرد.
کسی نفهمید که آن روز در پشت دیوارها چه کار میکرد و شبها تا صبح در زیرزمین خانهاش چه کار میکند؟ یا وقتهایی که به سفرهای طولانی میرود، فقط مشغول انجام وظیفههای پزشکی است یا اینکه یک ماموریت مخفی و سری بسیار مهم را انجام میدهد که هیچکس نباید دربارهی آن چیزی بداند؟ برای سر درآوردن از کار گریشا، باید به دوران پیش از پیدا شدنش در آنسوی دیوارها رفت. گروه تجسسی که آن روز گریشا را در پشت دیوارها پیدا کرده بود، گمان میکرد که گریشا یک مرد دیوانه است که معلوم نیست از چه طریقی توانسته از دیوار رد شود و در دشتهای بیرون دیوار پرسه بزند. اما در حقیقت گریشا از درون دیوار به بیرون آن نرفته بود و از همان ابتدا از بیرون دیوارها آمده بود.
گریشا از سرزمینهای دور بیرون از دیوارها میآمد. جایی که برخلاف باور مردم درون دیوار و چیزی که شاهان دیوار برای مردم تعریف کردهاند، اجتماعات انسانی وجود دارند که در ادامه به طور کامل دربارهشان توضیح میدهیم. گریشا یگر در واقع یک تایتان بود که از بیرون دیوارها برای نفوذ به پادشاهی درون دیوارها آمده بود. تایتانی که گریشا در اختیار داشت (تایتان پیشرو که در ادامه دربارهای توضیح خواهیم داد) یک تایتان بسیار قدرتمند بود که برای استفادهی کامل از تمامی قدرتهایش باید در اختیار یکی از اعضای خانوادهی اصیل سلطنتی قرار گیرد. اما در صورتی که این تایتان در اختیار یکی از اعضای سلطنتی قرار گیرد و به نهایت قدرتهایش دسترسی داشته باشد، جلوهای شیطانی و غیرقابل کنترل به خود میگیرد و حالا گریشا قصد داشت با نابودی خاندان سلطنتی، این تهدید را از بین ببرد. ماموریت گریشا برای نابود کردن خاندان سلطنتی تقریبا با موفقیت به سرانجام رسید.
اما پادشاه اصلی و دخترش هیستوریا که وارثان خاندان ریس بودند، از آن قتل عام خانوادگی جان سالم به در بردند و در خفا به زندگی خود ادامه دادند. حالا گریشا مانده بود و یک تایتان قدرتمند و دستان آلوده به خون یک خانوادهی سلطنتی. از آنجایی که مدت زمان استفاده از یک تایتان تنها ۱۳ سال است و پس از به اتمام رسیدن این دوره فرد دارندهی تایتان میمیرد، گریشا میبایست قدرت خود را به یک وارث جدید منتقل کند. این وارث جدید هم کسی نبود جز پسرش ارن یگر.
شیوهی انتقال قدرتهای تایتانی از شخصی به وارث جدید اینگونه است که در ابتدا با تزریق مایع نخایی تایتان به یک انسان، او را تبدیل به یک تایتان خالص میکنند. اما این تایتان خالص مثل همان تایتانهای بیهوش و خردی است که پشت دیوارها بیهدف پرسه میزنند و دلشان برای خوردن انسانها ضعف میرود. از همین رو برای اینکه یک تایتان خالص قدرتهای یک تایتان انسانی و هوشمند را به دست آورد، باید یک انسان دارندهی قدرتهای تایتانی را بخورد. گریشا پس از حوادث حمله به شیگانشینا، سریعا خود را به ارن میرساند. مایع نخایی را به او تزریق میکند و ارن بعد از اینکه تبدیل به یک تایتان خالص میشود، نزدیکترین انسان به خودش که پدرش گریشا است را با کمال میل میبلعد و قدرت تایتانی او را به دست میآورد. گریشا در طول انجام این کار، حافظهی ارن را دچار اختلال میکند تا هیچ یک از حوادث درحال رخ دادن را به خاطر نسپارد. از همین رو ارن وقتی درون دیوار رز در کنار میکاسا و آرمین به هوش میآید و کلید زیرزمین را دور گردنش میبیند، هیچ سرنخی از اینکه چگونه کلید به اینجا رسیده و الان پدرش کجاست ندارد!
تایتان پیشرو (Attack-On Titan)
تا اینجای کار فهمیدیم که برخی از انسانها با پشت سر گذاشتن شرایط خاصی، به تایتان تبدیل میشوند. در حقیقت تمامی تایتانهای موجود در دنیای این انیمه، انسانهایی هستند که به آنها مایع نخایی تایتان تزریق شده. اما برای تمامیشان طعمهی انسان دارندهی قدرتهای تایتانی به اندازهی کافی وجود ندارد و از همین رو تمامیشان تایتانهای خالصی هستند که نه قدرت تفکر دارند و نه میتوانند مجددا به ظاهر انسانی خودشان بازگردند. اما تایتانهای هوشمند چگونه به آن قدرتها دست پیدا کردهاند و چه تفاوتی با دیگر تایتانها دارند؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید به قعر افسانههای باستانی دنیای انیمهی Attack On Titan مراجعه کرد.
هزاران سال پیش قبیلهای به نام الدیاییها در زمین زندگی میکردند که سردمدارانشان خانوادهای اشرافی و اصیل به نام خاندان فریتز بودند. در این دوران باستانی، یک دختربچهی برده به نام یمیر به یکباره به شکلی نامعلوم با یک تایتان باستانی که به عنوان تایتان مادر از آن یاد میشود ملاقات میکند و قدرتهای او را در اختیار میگیرد. رئیس خاندان فریتز که متوجه قدرت تایتانی یمیر میشود، به اجبار و خشونت یمیر را موظف میکند که کودکانش را بزرگ کند.
یمیر رفته رفته در خاندان فریتز جا و مقام والایی به دست میآورد و قبلیهی الدیاییها را در مقابل قبیلهی مارلی متحد میکند و آنها را شکست میدهد. جنگ دیرینهی بین الدیاییها و مارلیها ادامه پیدا میکند تا اینکه یک ماموریت قتل از سوی مارلیها علیه شاه الدیایی برنامهریزی میشود.
طی این ماموریت قتل، یمیر جان شاه فریتز را نجات میدهد و تصمیم میگیرد با زخمهایی که بر تنش برداشته، رهسپار دیار باقی شود و بمیرد. شاه فریتز هم فرصت را غنیمت میشمارد و جنازهی یمیر را به خورد سه دخترش به نامهای ماریا، رز و سینا میدهد!
این سه شخص قدرتهای تایتانی تایتان مادر را به ارث میبرند و یک رابطهی متافیزیکی با یمیر برقرار میکند. یمیر با اینکه مرده بود، همچنان در یک بعد غیرقابل درک برای انسان، درون روابط موجود بین تایتانهای انشعابی از تایتان مادر زندگی میکرد و در بر دارندهی خاطرات مشترک تمامی افرادی بود که تا ابد قدرتهای غولهای اصلی را در اختیار میگیرند.
سه دختر فریتز قدرتهای تایتانی خود را به نوادگان پس از خود اعطا کردند و در مجموع ۹ تایتان اصلی به یادگار ماندند. این ۹ تایتان از طریق یک رابطهی متافیزیکی در فضا-زمان به یمیر ختم میشوند و وارثان هر یک از آنها خاطرات شخص قبلی را هم به ارث میبرند.
به دست آوردن قدرتهای این ۹ تایتان اصلی اما دارای شرایط خاصی هم هست. برای مثال تنها خاندان الدیاییها میتوانند قدرتهای تایتانی ۹ تایتان اصلی را در اختیار بگیرند و تنها یکی از اعضای خاندان سلطنتی است که میتواند تمامی قدرتهای غول مادر را در اختیار بگیرد.
غول مادر همچنین با نام غول پیشرو یا Attack On Titan هم شناخته میشود (این اسم همواره طی یک دههی اخیر به اشتباه ترجمه شده و معمولا آن را حمله به تایتان ترجمه میکنند. اما در واقع Attack On یک صفت به معنای مهاجم یا پیشرو است که برای واژهی تایتان به کار گرفته شده و در مجموع عبارت تایتان پیشرو یا تایتان مهاجم را به وجود آورده). تایتانی که گریشا یگر در اختیار داشت، همان تایتان پیشرو بود و حالا به ارن یگر منتقل شده است. ارن یگر با اینکه از خاندان الدیایی محسوب میشود (در واقع همهی مردم درون دیوار نژاد الدیایی محسوب میشوند) از یک خانوادهی سلطنتی نیست و نمیتواند از تمامی قدرتهای تایتان پیشرو استفاده کند. به خاطر همین باید به یک طریقی یکی از اعضای خاندان سلطنتی را در کنار خود داشته باشد و از آن کمک بگیرد.
جالب است بدانید که گریشا یگر پیش از اینکه به درون دیوارها سفر کند، در زندگی قبلیاش با یک دختر از خاندان سلطنتی ازدواج کرده و صاحب فرزندی به نام ژیک شده است که خون خانوادهی سلطنتی را درون خود دارد. ارن و ژیک احتمالا در طول فصل چهارم با یکدیگر همراه شده و ارن برای استفاده کردن از تمامی قدرتهای تایتان خود، از برادر پدریاش ژیک کمک خواهد گرفت.
دنیای بیرون دیوارها
همانطور که فهمیدیم، گریشا از یک اجتماع پرجمعیت از خارج از دیوارها آمده بود. اینطور که پیداست، پادشاه دیوارها در صد سال پیش که سه دیوار ماریا، رز و سینا را به دور پایتخت اصلیاش میکشید، این حقیقت را از مردم خود پنهان کرده است که در آنسوی دیوارها یک جهان پر از انسانهایی از نژادها و اقوام و ملیتهای گوناگون زندگی میکنند و برخلاف باور همیشگی مردم درون دیوار، این مردم آخرین نسل به جا مانده از بشر نیستند. بلکه تنها انسانهای نگونبختی است که به دنبال جاهطلبیهای پادشاهان قدیمیشان به زندگی درون دیوارها در محاصرهی همیشگی تایتانهای خالص محکوم شدهاند. قلمروی دیوارها درون یک جزیره به نام پارادایس قرار گرفته و در همسایگیشان در آنسوی دریا، کشور مارلی قرار دارد.
مردم مارلی صدها سال است که اقوام به جا مانده از نژاد الدیایی را سرکوب کردهاند که به آنها به چشم نژادی پست و فرومایه نگاه میکنند. مردم مارلی معتقدند که الدیاییها در گذشته قومی بودهاند که به تایتان تبدیل میشدهاند و تمامی جوامع انسانی از جمله مارلیها را قتل عام میکردهاند. آخرین پادشاه الدیاییها، احتمالا برای اینکه جلوی کشتار جوامع دیگر توسط تایتانهای خود را بگیرد و همچنین چرخهی انتقام مردم ستمدیدهی مارلی در آن دوران را متوقف کند، به جزیرهی پارادایس میرود و به کمک میلیونها تایتان، دیوارهای ماریا، رز و سینا را میسازد و درون آنها یک اجتماع بشری از مردم الدیایی به پا میکند. سپس برای اینکه احتمال سرک کشیدن مردم درون دیوار به آنسوی دیوارها را به صفر برساند، افسانهی نابود شدن بشریت توسط تایتانها را برای مردم خودش روایت میکند.
مردم مارلی علاوه بر اینکه اقدام الدیایی به جا مانده در سرزمین خود را به شدت سرکوب میکنند، همواره به دنبال نابود کردن مردم درون دیوارها بودهاند. اهالی مارلی، الدیاییهایی را که قوانین سختگیرانهشان را زیر پا میگذارند، به جزیرهی پارادایس تبعید میکنند. اما نه به عنوان یک انسان معمولی. بلکه به عنوان یک تایتان خالص احمق پس از تزریق مایع نخایی. از همین رو تمامی تایتانهایی که آزادانه در آنسوی دیوارها پرسه میزنند و همواره سایهی وحشت و مرگ را روی اهالی درون دیوارها انداختهاند، در واقع الدیاییهایی هستند که توسط مارلیها به تبعید به جزیرهی پارادایس به عنوان تایتانهای خالص محکوم شدهاند. تمامی این اطلاعات محرمانه که صد سال از دید مردم درون دیوار پنهان ماندهاند، درون زیرزمینی بودند که گریشا کلیدش را به ارن سپرده بود. ارن و دوستانش پس از اینکه دیوار ماریا را پس گرفتند و تایتانهای درون آن را از بین بردند، به زیرزمین خانهشان رفت و کتابهایی را پیدا کرد که حاوی صدها صفحه جزئیات و روایتهای مروبط به تاریخ تایتانها و جوامع آنسوی دیوارها بودند.
مارلی در صدد نابودی جزیرهی پارادایس و مردم درون دیوارها
مردم مارلی همچنان پس از گذشت صد سال از خودتعبیدی پادشاه الدیایی و به راه انداختن اجتماع درون دیوارها، آرزوی نابود کردن تمامی مردم الدیایی درون دیوارها را در سر میپرورانند. آنها رفته رفته مردم الدیایی به جا مانده در سرزمین خود را پذیرفتهاند و حتی در زمینهی استفاده از قدرتهای تایتانهای اصلی، به این مردم اعتماد میکنند. اما الدیاییهای درون دیوارها را قومی کاملا شیطانی میدانند که هر لحظه ممکن است میلیونها تایتان حبس شده درون سه دیوار را به آنسوی دریاها روانه کنند تا علاوه بر قتل عام مردم مارلی، باری دیگر الدیاییها به حاکمان اصلی جهان تبدیل شود.
از همین رو شروع به آموزش دادن دستهای از سربازان الدیایی کردهاند که از دوران کودکی تحت سختترین آموزشهای نظامی قرار میگیرند و به بیرحمانهترین شکل ممکن به جنگجویانی زبده و بیرحم تبدیل میشوند تا از میان آنها افرادی را جهت در اختیار گرفتن قدرتهای تایتانی انتخاب کنند. راینر، برتولت و آنی که در جوخهی ۱۰۴ با ارن و میکاسا و آرمین رفیق شده بودند، درواقع سربازهای نفوذی مارلی بودند که هدف نابودی بشریت درون دیوارها را در سر داشتند.
تایتان عظیمالجثه و تایتان زرهپوشی که در سال ۸۴۵ دیوار ماریا را تخریب کردند و شیگانشینا و مردمش را به خاک و خون کشیدند، در حقیقت برتولت و راینر بودند که به عنوان کودکان الدیایی توسط ارتش مارلی تعلیم دیده بودند و با هدف نابود کردن پادشاهی درون دیوارها، به جزیرهی پارادایس فرستاده شده بودند. برتولت یا همان تایتان عظیمالجثه در آخرین نبردش در مقابل گروه تجسس شکست خورد و توسط آرمین بلعیده شد تا قدرت تایتانیاش را به دست آورد. راینر اما در واپسین لحظات کشته شدنش، توسط تایتان هیولا (یک تایتان ناطق که علیرغم دیگر تایتانها پوست پوشیده از خز دارد و میتواند اجسام بزرگی را از دور به سمت اهداف بزرگ پرتاب کند) و تایتان ارابه (یکی دیگر از تایتانهای اصلی) نجات یافت و به سرزمین مارلی برگشت.
فصل چهارم و پایانی انیمهی Attack On Titan یک بار برای همیشه جنگ بین جزیرهی پارادایس و سرزمین مارلی را به تصویر میکشد و وارثان نهایی ۹ تایتان اصلی را مشخص میکند. فراموش نکنید که هر یک از دارندگان تایتانهای اصلی تنها به مدت ۱۳ سال زندگی میکند و پیش از به پایان رسیدن این دورهی ۱۳ ساله باید با بلعیده شدنش توسط شخصی دیگر، قدرتش را منتقل کند. در غیر این صورت قدرت تایتانی آن به صورت پیشفرض در اختیار یکی از اعضای سلطنتی خاندان الدیایی قرار میگیرد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید