معرفی و بررسی بهترین انیمه های سینمایی که در استودیو جیبلی ساخته نشدهاند!
انیمههایی که هر لحظه از آنها ارزش تماشا کردن را دارد.
انیمه های سینمایی که در استودیو جیبلی ساخته شدهاند، نه تنها در ژاپن، بلکه در سراسر جهان، به موفقیتهای بی سابقهای دست پیدا کردهاند؛ اما با این وجود، برخی از انیمه های سینمایی که در دیگر استودیوها نیز ساخته شدهاند، به هیچ عنوان، نسبت به انیمههای استودیو جیبلی، دارای ارزش کمتری نیستند و از جهات بسیاری، بدون هیچ نقصی، ساخته و طراحی شدهاند و به همین خاطر نیز، بدون شک، ارزش تماشا کردن را دارند.
برخلاف سالهای اخیر، در گذشته، انیمهها، مخاطبان خاص خود را داشتند و تنها در کشورهای محدودی شناخته شده بودند؛ افرادی نیز وجود داشتند که هرگز اسم انیمه به گوششان نخورده بود. اما امروزه، انیمیشنهای ژاپنی در سراسر جهان طرفداران زیادی پیدا کردهاند. نکته جالبی که وجود دارد این است که بسیاری از افراد، با شنیدن نام انیمه، اولین چیزی که به ذهنشان میرسد، نام انیمههای سریالی است. با این وجود، شاهکارهای فوق العاده شگفت انگیزی نیز در قالب فیلم وجود دارند که درصد زیادی از مردم تاکنون آنها را مشاهده نکردهاند. همه ما میدانیم که تماشای انیمههای سریالی میتواند کمی زمانبر باشد؛ تعداد قسمتهای برخی از انیمههای سریالی به قدری زیاد است که ممکن است دیدنشان ماهها و یا حتی سالها نیز طول بکشد. پس اگر شما در شرایطی قرار دارید که تماشای انیمههای سریالی برایتان امکانپذیر نیست، دیدن یک انیمه سینمایی میتواند گزینه بهتری برای شما باشد. ناگفته نماند که برخی از انیمه های سینمایی، به قدری از هر نظر، خارق العاده و بی نقص طراحی و ساخته شدهاند که به طور قطع، باید در لیست انیمههایی قرار بگیرند که میخواهید تماشا کنید. بر همین اساس، ما نیز در ادامه این مطلب، به معرفی و بررسی بهترین انیمه های سینمایی میپردازیم که بدون شک ارزش تماشا کردن را دارند.
پدرخواندههای توکیو (Tokyo Godfathers)
انیمه سینمایی فوق العاده شگفت انگیز پدرخواندههای توکیو (Tokyo Godfathers) که در سال دوهزار و سه اکران شده است، توسط ساتوشی کن (Satoshi Kon) کارگردانی شده است. انیمه پدرخواندههای توکیو، برخلاف دیگر فیلمهای این کارگردان شناخته شده، در ژانر کمدی و درام است. داستان این انیمه در رابطه با سه شخصیت اصلی بیخانمان با نامهای جین (Gin)، هانا (Hana) و میوکی (Miyuki) است. در این داستان، کارکتر جین به الکل اعتیاد دارد. میوکی نیز جوانی فراری است که در شب کریسمس، یک کودک رها شده را، به صورت اتفاقی، پیدا میکند. این سه کارکتر که مصمم هستند پدر و مادر این کودک را بیابند، سفری ماجراجویانه را در سراسر توکیو آغاز میکنند. این فیلم، لحظاتی دلگرم کننده را، با طنزی بینظیر، به گونهای بسیار ماهرانه، ترکیب کرده است و اینگونه نقدی اجتماعی را در حال و هوای تعطیلات کریسمس، به بهترین شکل ممکن، به تصویر کشیده است. تماشای این فیلم برای هر سلیقهای، حتی کسانی هم که به ژانر کمدی چندان علاقهمند نیستند، توصیه میشود.
میخواهم پانکراست را بخورم (I Want to Eat Your Pancreas)
نام انیمه میخواهم پانکراست را بخورم (I Want to Eat Your Pancreas) ممکن است کمی عجیب و غریب به نظر برسد، اما جالب است بدانید که در حقیقت، این نام، استعارهای است از میل عمیق و جدی که انسانها برای به اشتراک گذاشتن تجربیات زندگی خود دارند؛ حتی اگر این تجربهها بسیار دلخراش و دردناک باشند. داستان این انیمه، به طور قطع در لیست بهترین انیمه های سینمایی غم انگیز قرار میگیرد زیرا که درد اجتناب ناپذیر از دست دادن عزیزان و احساساتی را که یک انسان پس از چنین اتفاقاتی در خود تجربه میکند را مورد بررسی قرار میدهد و آن را به بهترین نحو ممکن، به تصویر میکشد. این انیمه، روایت یک کارکتر و همکلاسی بیمارش که ساکورا یامائوچی (Sakura Yamaochi) نام دارد را بازگو میکند. ساکورا به خاطر بیماری لاعلاجی که دارد، مدت زمان زیادی برایش باقی نمانده است و به زودی جان خود را از دست میدهد؛ به همین خاطر نیز، حتی در مکالمات خنده داری که در بین این دو کارکتر صورت میگیرد هم، دردی پنهان نهفته است که به بینندگان خود، جدایی این دو کارکتر را یادآوری میکند. نکته غم انگیز دیگری که در رابطه با I Want to Eat Your Pancreas وجود دارد، این است که داستان این انیمه از دیدگاه خاطرات ساکورا بیان میشود و به همین خاطر نیز برای بینندگان، دریچهای به افکار و احساسات ساکورا به وجود میآید که باعث میشود، احساسات و افکار او، به صورت تاثیرگذارتری هم به مخاطبان منتقل شود.
دختری که در زمان پرید (The Girl Who Leaped Through Time)
انیمه عاشقانه، علمی تخیلی و کلاسیک مامورو هوسودا (Mamoru Hosoda) که در سال دوهزار و شش ساخته شده است، در رابطه با یک دانش آموز دبیرستانی به اسم ماکوتو کونو (Makoto Konno) است. در این داستان، کارکتر ماکوتو کونو، احساس میکند که خود را در زندگی گم کرده است. او به زودی فارغ التحصیل میشود اما هیچ نمیداند که در آینده باید به انجام چه کاری بپردازد. داستان از جایی آغاز میشود که قهرمان و شخصیت اصلی داستان، یک روز، به صورت اتفاقی، متوجه میشود که توانایی سفر در زمان را دارد. او از این توانایی، تنها برای حل مسائل پیش پا افتاده، مانند گرفتن نمرات بهتر، استفاده میکند. با این حال،همه ما میدانیم که قدرتهای بزرگ، مسئولیتهای زیادی نیز به همراه دارند. ماکوتو کونو نیز به زودی درمییابد که به هم ریختن خط زمانی میتواند تاثیرات خطرناک و سنگینی به دنبال داشته باشد. از طرفی، با پیش رفتن داستان، این کارکتر، متوجه میشود که تنها چند بار دیگر میتواند در زمان سفر کند تا مشکلاتی را که به وجود آورده است حل کند و پس از آن دیگر فرصتی برایش باقی نمیماند. خط داستانی این فیلم، ممکن است از نظر برخی از بینندگان بسیار ساده و تکراری به نظر برسد، اما در واقع، این انیمه یک داستان جذاب و قابل تامل را به تصویر میکشد که بینندگان میتوانند به خوبی با آن ارتباط بگیرند.
بچه گرگها (Wolf Children)
به طور قطع، همه ما تاکنون، داستانهای بسیار زیادی را در رابطه با عشق بی قید و شرط مادران به فرزندان خود را دیده و یا شنیدهایم. اما داستان انیمه سینمایی بچه گرگها (Wolf Children)، مفهوم بسیار جدیدی را در مورد این موضوع، به بینندگان خود ارائه میکند. این انیمه سینمایی، یک فیلم بسیار احساسی است که دیالوگها و صحنههای کوچک خندهداری نیز را در خود جای داده است. به طور کلی، میتوان گفت که انیمه بچه گرگها، یکی از فیلمهایی به شمار میرود که با در طی دیدن آن، به هیچ عنوان، متوجه گذر زمان نمیشوید. داستان آن نیز در رابطه با زنی به نام هانا (Hana) است. در این داستان، هانا عاشق فردی میشود که میتواند به گرگ تبدیل شود. با پیش رفتن داستان، این دو کارکتر، صاحب دو فرزند دوست داشتنی و بانمک میشوند. یکی از آنها دختری به نام یوکی (Yuki) است و دیگری پسری به نام آمه (Ame) است. یک روز که شوهر هانا برای شکار غذا بیرون میرود، به طور ناگهانی، در یک تصادف کشته میشود. هانا اکنون در بزرگ کردن فرزندان گرگینه خود تنها مانده است و سعی دارد تا هویت واقعی آنها را از جامعه مخفی نگه دارد.
نام تو (Your Name)
داستان انیمه نام تو (Your Name)، یکی دیگر از بهترین انیمه های سینمایی است که در استودیو جیبلی ساخته نشده است؛ داستان این انیمه در رابطه با دو نوجوان است که زندگیهای متفاوت و جداگانهای از هم دارند. این دو نوجوان، به اسمهای تاکی تاچیبانا (Taki Tachibana) و میتسوها میامیزو (Mitsuha Miyamizu)، دو دانش آموز دبیرستانی هستند که روزی، به طور ناگهانی، یک پدیده عجیب را تجربه میکنند. یک روز پس از آنکه این دو کارکتر، از خواب بیدار میشوند، با کمال تعجب متوجه میشوند که بدنشان متعلق به خودشان نیست و با بدن فرد دیگری که نمیشناسند، جابهجا شده است. به این ترتیب این دو کارکتر، بدون آنکه بتوانند کاری انجام دهند، در بدن یکدیگر قرار میگیرند. تاچیبانا و میامیزو هیچ ایدهای ندارد که بدنهایی که در آن گرفتار شدهاند، در اصل به چه کسی تعلق دارد؛ به همین خاطر نیز، سعی میکنند یادداشتهایی را برای هم به جا بگذارند تا دیگری بتواند آن را بخواند و بر طبق قانونهایی پیش برود که برای همدیگر تعیین کردهاند، تا زمانی که دوباره در بدن خودشان بیدار شوند. یکی از بهترین ویژگیهای این انیمه فوق العاده شگفت انگیز، گرافیک و جلوههای بصری خیره کننده آن است که همه بینندگان را مسحور و مجذوب خود میکند. این انیمه، به طرز شگفت انگیزی به بینندگان خود این احساس را القا میکند که گویی داخل فیلم قرار گرفتهاند و قادر به تجربه کردن همه جزئیات آن هستند.
وایولت اورگاردن (Violet Evergarden: The Movie)
انیمه وایولت اورگاردن (Violet Evergarden) که یکی از بهترین انیمه های سینمایی همه دورانها به شمار می رود، یک داستان بسیار منحصر به فرد را روایت میکند که به خوبی ثابت کرده است چگونه یک انیمه خوب، تنها به معنی نمایش صحنههای چشمگیر اکشن نیست. این انیمه خارق العاده برای بیان احساسات و عواطف درونی شخصیتها، صحنهها و مناظر زیبایی را به صورت فوق العاده شگفت انگیزی به تصویر کشیده است. سکانسهای این انیمه، از آبهای جاری گرفته تا شبهای پرستاره و معماری که در طراحی خانههای آن بکار گرفته شده است، همه و همه با کوچکترین جزئیات، طراحی شدهاند. شخصیت اصلی این انیمه با نام ویولت (Violet)، دختر جوانی است که در گذشته، در طول یک جنگ چهار ساله، از او به عنوان یک ماشین کشتار استفاده شده است و به همین خاطر نیز، عاری از هرگونه احساسات انسانی است. او پس از اینکه هر دو دست خود را از دست میدهد و آنها را با پروتزهای فلزی جایگزین میکند، باید یاد بگیرد که به عنوان یک مولف پنهان به جامعه برگردد و در کنار انسانها، زندگی کند. در طی داستان این انیمه زیبا، ویولت، با افراد مختلف زیادی آشنا میشود و سعی میکند احساسات آنها را درک کند. رشد ویولت و فرایند یادگیری او درباره احساسهای انسانها و پیچیدگیشان، تماشای این انیمه را برای بینندگان خود بسیار دلنشین کرده است.
آبی کامل (Perfect Blue)
گروه ژاپنی که با عنوان CHAM شناخته شده است، دو سال گذشته را صرف سرگرم کردن طرفداران خود کرده است. این گروه در موقعیت خوبی قرار دارد اما همه چیز زمانی دچار تحول میشود که یکی از اعضای آن، میما کریگوئه (Mima Kirigoe)، تصمیم میگیرد گروه را ترک کند تا حرفه بازیگری را ادامه دهد. تصمیمی که میما گرفت با واکنشهای مختلفی روبهرو میشود اما او همچنان امیدوار است که طرفدارانش مانند گذشته از او حمایت کنند. با این حال، همه چیز، برخلاف انتظار او، روندی نزولی در پیش میگیرد. او که میخواهد تصویر خود را به عنوان یک خواننده از بین ببرد، برای اولین بار در یک سریال درام جنایی نقش بازی میکند. تماشای میما به عنوان یک بازیگر، به مرور، برای مدیرش، رومی هیدکا (Romi Hideka)، سخت و سختتر میشود و به همین خاطر نیز، تصمیم میگیرد میما را در موقعیتهایی سخت قرار دهد تا به صورت غیر مستقیم، به او بفهماند که این حرفه جدید، برایش مناسب نیست. به علاوه، در همین حین، یکی از طرفداران سرسختش نیز که از دیدن او به عنوان یک بازیگر، به هیچ عنوان راضی نیست، شروع به اذیت و آزار دادن او میکند. اینگونه یکی پس از دیگری، اتفاقات آزاردهنده برای میما رخ میدهند. همه این اتفاقات، قهرمان و شخصیت اصلی داستان را، به سمتی سوق میدهند که وضعیت روحیاش به صورت فزایندهای نامتعادل میشود.
حباب (Bubble)
حباب (Bubble) یکی از انیمههایی است که با کیفیت بصری و گرافیک خارق العادهای ساخته و طراحی شده است. این انیمه سینمایی شگفت انگیز، محصول سال دوهزار و بیست و دو است. حباب، داستانی در ژانرهای فانتزی و عاشقانه است که توسط تتسورو آراکی (Tetsuro Araki) کارگردانی شده است. تتسورو آراکی در جهان بیشتر به خاطر کارگردانی انیمه دفترچه مرگ (Death Note) شناخته شده است. داستان این انیمه در توکیویی اتفاق میافتد که اکنون به مکانی غیرقابل سکونت تبدیل شده است. نیروی گرانش زمین، بخاطر حبابهای مرموز ویران کنندهای که به این شهر راه پیدا کردهاند، دیگر وجود ندارد. انیمه حباب یک فیلم بسیار جالب است که از مفهوم ساده حبابها برای بیان داستانی پیچیده استفاده میکند. توجه داشته باشید که خط داستانی آن بسیار غم انگیز نیز هست. این انیمه به گونهای نیست که توضیحات و جزئیات زیادی را به بیننده ارائه داده باشد، به همین خاطر نیز جای سوال و حدس و گمانهای زیادی در خود باقی گذاشته است و به همین خاطر نیز، برخی بر این باورند که انیمه حباب در برخی موارد میتوانست بسیار بهتر عمل کند. اما با این حال، انیمیشن و کیفیت گرافیک بکار گرفته شده در آن، باعث شده است که لحظه به لحظه این انیمه ارزش تماشا کردن را داشته باشد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید