معرفی سبک های منحصربه فرد دنیای مانگا و انیمه!
خطوط مختلف، دنیاهای مختلف.
در دنیای انیمه و مانگا، این سبک های منحصربه فرد دنیای مانگا از بهترین آرتیست های صنعت بوده و طرفداران هر ژانری این سبکهارا میشناسند.
انیمه و مانگا رسانههایی بصری هستند که از نقاشیها شکل میگیرند؛ بسیاری از مردم به این حقیقت واقف بوده، اما ممکن است طرفداران این مسئله که برای ترسیم یک صحنه بینهایت سبک وجود دارد را دست کم بگیرند. به دلیل عوامل بیشماری، هر فردی به شیوهای متفاوت طراحی میکند و داستانها به شکلهای بصری متفاوتی از بیان کشیده میشوند. هنگامی که صحبت از مهارتهای یک انیماتور یا یک مانگاکا در میان باشد، تغییرات کوچک به سبکهای هنری بسیار متفاوت و منحصر به فرد خود تبدیل میشوند. هر سری و هر هنرمندی نقش و طرح منحصربهفرد خود را دارد، اما این سبک های منحصربه فرد دنیای مانگا خود را اثبات کردهاند و آنقدر شناخته شدهاند که میلیونها نفر را به تقلید و ادای احترام به آنها ترغیب میکنند.
بزرگترین سریهای دنیای انیمه در سطح جهانی اگر نه بیشتر، به اندازه همتایان غربی خود مشهور هستند. شهرت سری Dragon Ball Super در مکزیک باعث شد که پایان آن به گونهای تبلیغ شود که انگار یک مسابقه بوکس یا MMA با ریسک بالا است. اما هر سفری با یک قدم شروع میشود. آنچه امروز رایج است از آوانگارد دیروز الهام گرفته شده است. برخی از آنها تا بعداً به رسمیت شناخته نشدند یا قبل از اینکه دیگران به آنها نگاهی بیندازند. این لیست از بهترین آرتیست های صنعت مانگا با تعداد بیشتری از تأثیرگذارترین هنرمندان انیمه/مانگا، از نامهای بزرگ گرفته تا کلاسیکهای گروه، نوشته شده است. همچنین به ترتیب زمانی تنظیم شده است تا نشان دهد هر هنرمند و سبک آنها از کجا شروع به تأثیرگذاری کردند؛ با رسانه سرگرمی در معرفی و بررسی سبکهای خاص انیمه و مانگا همراه باشید:
۲۰. اوسامو تزوکا (Osamu Tezuka)
انتشار اولین کار: ۱۹۴۶ (۱۳۲۴)
آثار معروف: Astro Boy, Phoenix, Black Jack.
به عنوان یکی از ابداع کنندگان انیمه و مانگا مدرن، این لیست بدون اوسامو تزوکا (Osamu Tezuka) کامل نخواهد بود. حتی دورترین آثار مدرن با موضوعاتی کاملا متفاوت هم میتوانند نسب خود را به آثار تزوکا برگردانند. در حالی که Astro Boy محبوب ترین ساخته او بود، او همچنین طراح عناوینی مانند Dororo، Kimba the White Lion و Princess Knight در کنار دیگران بود. تزوکا با الهام گرفتن از کارتونهای کلاسیک غربی مانند بتی بوپ، چشمهای درشت و گرد را معرفی کرد که امروزه در مانگا و انیمه رایج است. در کنار سادگی و نرمی کلی شخصیتهایش، این امر باعث میشود که سبک او حتی امروز که در نمایشهایی مانند Star Wars Visions یا مانگای دیگری مانند پلوتو نائوکی اوراساوا ادای احترام میشود، متمایز شود.
۱۹. لیجی ماتسوموتو (Leiji Matsumoto)
انتشار اولین کار: ۱۹۵۴ (۱۳۳۲)
آثار معروف: Galaxy Express 999, Space Battleship Yamato, Space Pirate Captain Harlock.
اگر مردم نام لیجی ماتسوموتو را نشناسند، مطمئناً سبک هنری او را خواهند شناخت. داستانهای اپرای فضایی او در ژاپن به صدا به عنوان یکی از خاصترین سبک های منحصربه فرد دنیای مانگا و سری Space Battleship Yamato به تنهایی الهامبخش طیف وسیعی از داستانهای جدید است. نبردهای بین کهکشانی آن الهامبخش Mobile Suit Gundam و سریهایی بود که روبوتک را تشکیل میدادند. سری Space Pirate Captain Harlock الهام بخش طراحی Sailor Moon بود و حتی ممکن است تزوکا هنگام ساخت بلک جک از او الهام گرفته باشد. شاید تنها کشوری که کارهای ماتسوموتو را به اندازه ژاپن دوست داشت اگر نه بیشتر، فرانسه بود. اقتباسهای انیمههای Harlock و Galaxy Express 999 در فرانسه دهه ۱۹۷۰ به عنوان پایههای اصلی مدیا تبدیل شدند و درها را برای رسانهها در این کشور باز کردند. برای ماتسوموتو کافی بود که به عنوان یک شوالیه در Ordre des Arts et des Lettres فرانسه منصوب شود، افتخار Daft Punk که ماتسوموتو را مجبور کرد تا بر فیلم آنها با عنوان Interstella 5555 نظارت کند.
۱۸. کونیکو تسوریتا (Kuniko Tsurita)
انتشار اولین کار: ۱۹۶۵ (۱۳۴۳)
آثار معروف: The Tragedy of Princess Rokunomiya, Money, Max.
کارهای کونیکو تسوریتا به ندرت در مجلات بزرگ منتشر میشد یا مورد تحسین قرار میگرفت چون دارای اکشن زیادی بود که الهام گرفته از درام جنایی و کاشی-هون تاریخی بوده که در کنار داستانهای شوجو خوانده بود. برای طرفداران موضوعاتی جالب بود،اما برای سردبیر مجله شهر، این چیزی نبود که زنان باید در مرکز آن باشند. او به تسوریتا گفت: «به موضوعاتی که با آن آشنا هستید پایبند باشید و به جای آن درباره دختران نقاشی بکشید».
تسوریتا تصمیم گرفت این کار را انجام ندهد و کار خود را در مجله alt-magaro منتشر کرد. آنها آثار هنری تیره و تاریک او را با چهرههای بیجنسیت، تفسیرهای اجتماعی، و تصاویر دراماتیکی که به gekiga (اصطلاح قدیمیتری برای مانگا برای افراد بالغ) کمک میکردند، به نمایش میگذاشتند. تسوریتا و یکی از سبک های منحصربه فرد دنیای مانگا نامی شناخته نشد، اما او زمینه را برای زنان دیگر مانگاکا که میخواستند داستانهای عمیقتری مانند ریوکو ایکدا و رومیکو تاکاهاشی تعریف کنند، شکست.
۱۷. گو ناگای (Go Nagai)
انتشار اولین کار: ۱۹۶۷ (۱۳۴۵)
آثار معروف: Harenchi Gakuen, Mazinger Z, Cutie Honey.
کار اولیه ناگای که به عنوان دستیار شوتارو ایشینوموری معاصر تزوکا شروع شد، تقریباً شبیه به هر دو بزرگتر خود بود اما او مسئله را به سمتی بالغانهتر میبرد. Mazinger Z ژانر سوپر ربات را به همراه خلبانهای انسان مکا ارائه کرد که منجر به ساخت سریهای Mobile Suit Gundam و Neon Genesis Evangelion شد. سری Devilman وحشت گوتیک و خشونت خونین را به ارمغان آورد، و اسپین آف آن Violence Jack یک دهه قبل از Fist of the North Star اکشن پسا آخرالزمانی را برای خوانندگان به ارمغان آورد. در حالی که کار او میتوانست با محتوای افراطیاش بحثبرانگیز باشد، اما در را برای مانگاهایی با مضمونی بالغانه باز کرد.
۱۶. ریوکو ایکدا (Riyoko Ikeda)
انتشار اولین کار: ۱۹۶۷ (۱۳۴۵)
آثار معروف: Rose of Versailles , The Window of Orpheus, Claudine.
ژانر شوجو اغلب در راه تحسین و تمجید قرار نمیگیرد و مطمئناً همه Sailor Moon یا موارد مشابه را می شناسند. اما سازندگان آنها به اندازه همتایان شونن و سینِن خود مورد توجه قرار نمیگیرند، حتی اگر به همان اندازه تاثیرگذار باشند. به عنوان مثال، تقریباً هر مانگای شوجو از دهه ۱۹۷۰ از ریوکو ایکدا الهام گرفته است. شخصیتهای لاغر، چانههای نوک تیز، رنگهای ملایم، الگوهای پیچیده و چشمان درشت و درخشان او اساساً این ژانر را مشخص کردهاند. انیمههای نانا، چیهایافورو، هانا یوری دانگو و غیره عناصری برگرفته از سبک ایکدا دارند. سپس «Revolutionary Girl Utena» و «Sailor Moon» با وجود متمایزتر بودن، هنوز هم در محتوا و هم در طراحی، ویژگیهایی را از آثار ایکدا میگیرند. کار او همچنین فراتر از این ژانر است، زیرا عناصر سبک و داستان سرایی او در حماسههای تیرهتری مانند برزرک ظاهر میشوند. امثال گریفیث و کاسکا رگههایی از طرح ایکدا در طراحیهای شخصیت خود دارند.
۱۵. موتو هاگیو (Moto Hagio)
انتشار اولین کار: ۱۹۶۹ (۱۳۴۷)
آثار معروف: The Poe Clan , They Were 11 , A Cruel God Reigns.
ایکدا تنها هنرمند شوجو نبود که در دهه ۱۹۷۰ همه چیز را پیش میبرد، او فقط یکی از هنرمندانی بود که به طور غیر رسمی به عنوان «گروه سال ۲۴» شناخته میشوند. این مانگاکا که پس از سال ۱۹۴۹، بیست و چهارمین سال از دوران شووا و زمانی که بیشتر (و نه همه) هنرمندانش متولد شدند نامگذاری شد، میخواست داستانهای پیچیدهتری را با مضامین جسورانهتر و بالغتر در ژانر شوجو روایت کند. مرزهایی که تسوریتا را به alt-magazines سوق داده بود، اکنون برای گروه سال ۲۴ شکسته شده بود.
همانقدر که ایکدا تاثیرگذار است، در تصاحب عنوان «خدای مانگای شوجو» موتو هاگیو هم با او رقابت میکند. استایل او دارای ویژگیهای رسمی شوجو است، با این حال رنگهای او خنکتر، بیانهایش مالیخولیاییتر و عاشقانهی ترسناک گوتیک The Poe Clan، و علمی تخیلی فمینیستی They Were 11 و Marginal است که جنسیت و هویت جنسیتی را بهگونهای پوشش میدهد که امروز هم جسورانه است.
۱۴. رومیکو تاکاهاشی (Rumiko Takahashi)
انتشار اولین کار: ۱۹۷۸ (۱۳۵۶)
آثار معروف: Urusei Yatsura , Ranma 1/2, Inuyasha.
همه مانگاکاهای شوجو از زیبایی پاستلی ایکدا پیروی نمیکردند. رومیکو تاکاهاشی با شخصیتهای کارتونیترش با چهرههای گرد و حالتهای جسورانهاش نام خود را بر سر زبانها انداخت. چه او در حال ساخت سریالهای جنگیتر و شبیه شونن مانند Inuyasha و Ranma 1/2 بود، یا رامکامهایی مانند Urusei Yatsura و Maison Ikkoku، سبک او هرگز نامناسب به نظر نمیرسید. طرحهای زیبای او برای جمعیت طرفدار شوجو جذاب بود، در حالی که صحنههای اکشن و گیجهای او طرفداران را جذب میکرد و داستان سراییاش مورد توجه طرفداران مسنتر قرار گرفت. شخصیتهای تاکاهاشی به همان اندازه که ملایم به نظر میرسند، همه کاره هستند و از نظر هنری جذابیتی جهانی برای طرفداران انیمه و مانگا دارند.
۱۳. آکیرا توریاما (Akira Toriyama)
انتشار اولین کار: ۱۹۷۸ (۱۳۵۶)
آثار معروف: Dr Slump, Dragon Ball, Jaco the Galactic Patrolman.
Dragon Ball به راحتی محبوب ترین ساخته آکیرا توریاما است، زیرا بیشتر مردم را با سبک هنری او آشنا کرد. با این حال، برخی از مردم آمریکای شمالی ممکن است سبک او را از طریق کار طراحی او برای Chrono Trigger و Dragon Quest دیده باشند، که قبل از اولین نمایش وسترن DB بود. کار توریاما در ابتدا کارتونیتر به نظر میرسید، گوکو و آرال از دکتر اسلامپ با چشمهای درشت، بینیهای کوچک و تناسبات کودکانهشان جذابتر به نظر میرسند. اما زمانی که گوکو در Dragon Ball Z بزرگ شد، او و مبارزان همکارش با اخمهای درهم کشیده و مدلهای موی سیختر، جذابتر و زاویهدارتر شدند. با این حال، چه نمایش مبارزه برای سرنوشت جهان باشد، چه یک داستان بصری حواس پرت، هیچ کس هنر توریاما را با هنر دیگران اشتباه نمیگیرد.
۱۲. هیروهیکو آراکی (Hirohiko Araki)
انتشار اولین کار: ۱۹۸۰ (۱۳۵۸)
آثار معروف: Jojo’s Bizarre Adventure, The Lives of Eccentrics, Baoh.
زمانی که هیروهیکو آراکی شروع به کار کرد، مانگای او شبیه کارتون های دهه ۱۹۷۰ بود تا اینکه به تدریج تأثیرات دیگری مانند آنتونیو لوپز هنرمند مد را نشان داد. زمانی که او کار بر روی معروف ترین سریال خود، ماجراجویی عجیب جوجو را شروع کرد، ویژگیهای بریده بریده جاناتان، جوزف، جوتارو و حتی جوسوکه در فصلهای Diamond is Unbreakable، به سبک سری Fist of the North Star ادای احترام میکرد. با گذشت سالها، سبک اراکی به چیزی منحصر به فرد تبدیل شد. او شبیههای کنشیرو خود را با الهامهای دیگری مانند مجسمههای کلاسیک و رنسانس، عکاسی مد، و هنر روانگردان راجر دین ترکیب کرد. نتایج نرمتر، شیکتر و خنکتر بودند. جوجو از آن زمان تاکنون جذابیت جهانی پیدا کرده است، اما اروپای قارهای خیلی زود متوجه عشق اراکی به کارشان شد و گوچی به او مأموریت داد تا فصلهای جوجو را با محصولاتشان انجام دهد.
۱۱. تتسو هارا (Tetsuo Hara)
انتشار اولین کار: ۱۹۸۲ (۱۳۶۰)
آثار معروف: Fist of the North Star, Hana no Keiji, Fist of the Blue Sky.
اگر بتوان تستوسترون را در چاپ تقطیر کرد، نتیجه کار تتسو هارا روی ستاره Fist of the North Star خواهد بود. هارا با الهام از کمیکهای تزوکا، ایشینو موری و گکیگا با نویسنده برونسون همکاری کرد تا ماجراجویی پسا آخرالزمانی با مضمون کونگ فو را زنده کند. سبک هارا بوسیله افراد غولپیکر، مردان عضلانی، دشمنان غولپیکر و تصاویر دراماتیک سری مشخص میشوند. او صحنههای ترسناک بدنی وحشتناک را با صحنههای لطیف و جذاب در کنار هم میگذاشت. قهرمانان هارا اغلب به گونهای تسلیم احساسات خود میشوند که آنها را مردانهتر و قابل ارتباطتر از همنوعان اکشن دهه ۸۰ خود نشان میدهد. شخصیتهای قهرمانانه هارا با توجه به جزئیات و خشونت خود، الهام بخش آثار دیگری مانند Baoh هیروهیکو آراکی، برزرک کنتارو میورا و ساکیگاکه آکیرا میاشیتا هستند!
۱۰. یوشیاکی کاواجیری (Yoshiaki Kawajiri)
انتشار اولین کار: ۱۹۸۴ (۱۳۶۲)
آثار معروف: Ninja Scroll, Wicked City, Vampire Hunter D: Bloodlust.
بسیاری از سازندگان اینجا یا شروع خود را با مانگا شروع کردند و سپس به سمت انیمیشن جهش کردند، یا به مانگا چسبیدند و اجازه دادند استودیوهای انیمیشن کار خود را انجام دهند. یوشیاکی کواجیری صرفاً یک فیلمساز است و به عنوان کارگردان، فیلمنامه نویس، طراح کاراکتر، انیماتور در چندین پروژه از زمان تأسیس استودیو Madhouse در سال ۱۹۷۲ کار میکند. اما تا سال ۱۹۸۴ بود که اولین پروژه خود را کارگردانی کرد Lensman: Secret. او در اواخر دهه ۱۹۸۰ حرکت بیشتری کرد، جایی که، به لطف علاقه ایجاد شده توسط آکیرای کاتسوهیرو اوتومو، غرب مشتاق انیمههایی با تم بالغ بود. هرکسی که در دهه ۱۹۹۰ بزرگ شده باشد، سبک او را میشناسد، با نینجا اسکرول، شهر شرور و شینجوکوی شهر شیطانی که چهرههای متعارف و باحال او را با خشونتی که مرتکب میشوند یا درگیر آن میشوند، در تضاد قرار میدهند.
۹. استودیو جیبلی (Studio Ghibli)
انتشار اولین کار: ۱۹۸۵ (۱۳۶۳)
آثار معروف: My Neighbor Totoro, Spirited Away, Howl’s Moving Castle.
در حالی که بیشتر سبکهای لیست از مجموعههای مانگا و انیمه بودهاند، استودیو جیبلی سلطان فیلمهای انیمه است. در طول سالها، فیلمهای بزرگی مانند Spirited Away و My Neighbor Totoro به استودیو و سبک متمایز آنها کمک کردهاند تا در سراسر جهان، حتی برای طرفداران غیرانیمه، قابل تشخیص باشند. تلاش زیادی برای یافتن آموزشهایی در مورد چگونگی تقلید از روش متمایز کشیدن چشمهای پر از اشک یا انسانها با خطهای نرم کشیده شده و چشم بزرگ آنها لازم نیست.
سبک استودیو جیبلی که توسط بنیانگذاران استودیو هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا در میان دیگران توسعه یافته است، حتی دارای انرژی شبانی است که دیدن آن را حتی در لحظات نادر خشونت آمیز مانند شاهزاده خانم مونونوکه، دلپذیر و مفید میکند. این جذابیت شاید به همین دلیل است که توانسته است با داستانهای فانتزی غربی مانند Arriety، اقتباسی از The Borrowers، به همان راحتی که با داستانهای بومی ژاپنی مانند Pom Poko و Only Yesterday سازگار باشد.
۸. کنتارو میورا (Kentaro Miura)
انتشار اولین کار: ۱۹۸۵ (۱۳۶۳)
آثار معروف: Berserk, King of Wolves, Duranki.
کنتارو میورای فقید از دو سری Violence Jack و Fist of the North Star که به شدت الهام بخش بودند، پارا فراتر گذاشت. مهارتهای هنری او به قدری قوی بود که دوره او به عنوان دستیار جورج موریکاوا خالق Hajime no Ippo کامل قطع شد. به گفته خود موریکاوا، او دیگر چیزی برای نشان دادن میورا نداشت. به این ترتیب، در تنها ۱۸ سالگی، او آماده بود تا دنیای فانتزی تاریک سریال مهم خود را در سری Berserk به دنیا نشان دهد. صحنههای اکشن خونین این سری به آثار گو ناگای و تتسو هارا بازمیگردد، با این حال او همچنین از رز ورسای اثر ریوکو ایکدا به عنوان نمونهای از «بیان قدرتمندانه همه چیز» یاد کرد. او همچنین درام سنگین را با صحنههای گیجکننده، اغلب با همراه طرح ملایمتری، داستان را زیباتر میکرد. سبک میورا در آثار دیگرش نیز می درخشد، مانند همکاری او با نویسنده Fist of the North Star.
۷. کازوکی تاکاهاشی (Kazuki Takahashi)
انتشار اولین کار: ۱۹۸۶ (۱۳۶۴)
آثار معروف: Yu-Gi-Oh!, The Comiq, Go-Q-Choji Ikkiman.
بهترین کلمه برای خلاصه کردن روشی که مرحوم کازوکی تاکاهاشی یو-گی-اوه را کشید، تیز است. در حالی که سبک هنری در طول انتشار مانگا تکامل یافت، به زودی عادت به ارائه شخصیتهایی با ویژگیهای بلند و تند شد. لباسهای آنها اغلب تا یک تیغ تا میشوند و صورتشان در سمتی که زاویهدارتر است به سمت بالا میرود. حتی ویژگیهای اصلی مانند چشمان درشت انیمه/مانگا نیز در هنر تاکاهاشی شکلی زاویهدار به خود میگیرد که به خصوص در موها قابل توجه است. خواه سبک استانداردتر و در عین حال تعریف شده Seto Kaiba باشد یا یال با شکوه زوایایی که خود یوگی ارائه میدهد، مدل موی هر شخصیت به برجسته شدن شخصیت آنها کمک میکند. تا به امروز، حتی سریال هایی با الهام از Yu-Gi-Oh! مانند باکوگان نمیتواند از نسخه اصلی پیشی بگیرد.
۶. جونجی ایتو (Junji Ito)
انتشار اولین کار: ۱۹۸۷ (۱۳۶۵)
آثار معروف: Uzumaki, Tomie, Gyo.
روش Junji Ito برای ترسیم شخصیتهای انسانی زیادی از واقعیت دور نیست. افراد او نسبتاً واقع گرایانه طراحی شدهاند، با تناسب اندام مناسب. حتی ممکن است شخصیتها را به دلیل آشناتر به نظر رسیدن، خیلی قابل لمستر باشند. این باعث میشود که ترس بیشتر روی پوست بخزد زیرا او ویژگیهای آنها را با اضافه کردن یا حذف جزئیات تغییر شکل میدهد تا آنها را آشفتهتر نشان دهد یا به شکلهای کابوسوار درآورد. صحنههای تیرهاش این احساس میدهند که در شخصیتها در شبهای همیشگی گیر کردهاند و او از خطوط تا حدی طرحواره استفاده میکند تا همه چیز را بهطور وحشتناکی به هم ریخته و بیمعنی نشان دهد. با این حال، همه این کارها با مهارتی پیچیده انجام شده، با جزئیات دقیق و خطهایی که به همان اندازه که هولناک هستند تاثیرگذار هستند. مهارت پشت هنر او احتمالاً به همین دلیل است که استودیوهای انیمه برای اقتباس دقیق آثار او در ژانر ترسناک آنها مشکل داشتهاند.
۵. گروه کلمپ (CLAMP)
انتشار اولین کار: ۱۹۸۷ (۱۳۶۵)
آثار معروف: Cardcaptor Sakura, Chobits, Clover.
برخلاف دیگر آرتیستهای این فهرست، CLAMP یک هنرمند واحد نیست. این گروه متشکل از عضو اصلی و نویسنده Nanase Ohkawa، و هنرمندان Mokona، Tsubaki Nekoi، و Satsuki Igurashi است. به این ترتیب، کاتالوگ کار آنها میتواند از نظر ظاهر و سبک متفاوت باشد. به عنوان مثال، Cardcaptor Sakura و Magic Knight Rayearth مانند کارهای ایکدا نرم و زیبا هستند، در حالی که xxxHolic و X هم از نظر سبک هنری و هم در محتوا، محکمتر و تیرهتر هستند. مانند رومیکو تاکاهاشی، آثار آنها برای همه نوع خوانندگان جذاب بوده است، خواه طرفداران سریالهای اکشن، ماجراجوییهای فانتزی، داستانهای دخترانه جادویی یا حتی داستانهای ترسناک باشند. تطبیق پذیری، مضامین و رویکرد داستان سرایی آنها را برای بیش از ۳۰ سال به عنوان یکی از اصلی ترین انیمه/مانگا تبدیل کرده است.
۴. تاکههیکو اینوئه (Takehiko Inoue)
انتشار اولین کار: ۱۹۸۸ (۱۳۶۶)
آثار معروف: Slam Dunk, Vagabond, Real.
داستانهای ورزشی از همان ابتدا با استفاده از نوارهایی مانند کاپیتان سوباسا و Ashita no Joe در انیمه و مانگا نقش مهمی داشتند و امروزه به لطف کمیکهای مدرنتری مانند Haikyu و Kuroko’s Basketball محبوب هستند. اگرچه تعداد کمی جذابیت اسلم دانک را داشتهاند، که در نهایت الهام بخش یک نسل کامل از طرفداران بسکتبال در ژاپن شد. خالق آن، تاکههیکو اینوئه، خود یک طرفدار ورزش مادام العمر است، که نشان میدهد چگونه او این اکشن را در اسلم دانک ترسیم کرده است. او پرتابهای آزاد و دانکها را متحولکننده جلوه میداد بدون اینکه آنها را مانند سایر آثار شیونن آراسته کند، و از خطوط سرعت و سایر تکنیکهای کمیک به نفع ژستهای فیزیکی برای بیان داستانهایش اجتناب کرد. اینوئه همان مراقبت و توجه را به حماسه تاریخی خود یعنی Vagabond و داستان بسکتبال ویلچر خود یعنی Real داشت.
۳. ایچیرو اودا (Eiichiro Oda)
انتشار اولین کار: ۱۹۹۲ (۱۳۷۰)
آثار معروف: One Piece, Cross Epoch, Monsters.
نقطه قوت سبک Eiichiro Oda که به بهترین وجه در اثر اصلی او One Piece نشان داده شده است، این است که خود را از بسیاری از محدودیتهای معمول یک سبک هنری رها میکند. کارتونیتر سبک نسبت به همتایانش راحتگیر بوده و به شخصیتها اجازه میدهد تا چهرههای خود را در دهانهای باز و چشمهایی که مستقیماً از کارتون برادران وارنر بیرون بیاورند، تغییر دهند. این استایل همچنین به طیف وسیعی از تیپهای بدنی اجازه طراحی میدهد که در هر جای دیگری مضحک به نظر میرسند. بازیگران اصلی تا حد زیادی کار را ساده نگه میدارند، اما بازیگران طولانیمدت شخصیتهایی مانند کایدو، ریش سیاه، و بیگ مام هستند که به شدت با ساختار شخصیتهای دیگر متفاوت هستند، اما حس عجیبی را به طرفداران انتقال نمیدهند. در هر صورت، این رویکرد متنوع به تیپها و حالتهای بدنی با متمایز و قابل تشخیص بودن هر شخصیت از یکدیگر به جذابیت One Piece میافزاید.
۲. ماساشی کیشیموتو (Masashi Kishimoto)
انتشار اولین کار: ۱۹۹۷ (۱۳۷۵)
آثار معروف: Naruto, Karakuri, Samurai 8: The Tale of Hachimaru.
دلیل اینکه این سبک هنری در این لیست است، بیشتر به دلیل تأثیری بوده که ناروتو بر منظره انیمه داشته است. هنگامی که ماساشی کیشیموتو برای اولین بار ناروتو را در سال ۱۹۹۹ راه اندازی کرد، آثار دیگری که شبیه کارهای او باشند وجود نداشت. با این حال، پس از موفقیت سریال، جانشینان قابل توجه تری مانند Blue Exorcist، Soul Eater و Black Clover به دست آورد. همه آنها از آناتومی و ویژگیهای نسبتاً واقعی متناسب با یک بیان کمیک یا شکل ساده شده در صورت لزوم استفاده میکنند. هر شخصیت همچنین دارای طرحهای رنگی بود که یا به آنها کمک میکرد برجسته شوند (که البته برای مجموعهایی در مورد نینجاها مسخره به نظر میرسد) یا نحوه طراحی شخصی هر شخصیت، مانند موهای تیره، رنگ بژ روشن، و چشمهای سفید قبیله هیوگا، یا لباسهای سیاه قرمز و الگوهای آکاتسوکی همیشه خاص بودهاند.
۱. وان (One)
انتشار اولین کار: ۲۰۰۹ (۱۳۸۷)
آثار معروف: One-Punch Man, Mob Psycho 100, Versus.
یکی از چیزهای آشکارتر در مورد وان معمایی این است که او در واقع بهترین هنرمند نیست. هنگامی که او برای اولین بار One-Punch را به عنوان یک وب کمیک طراحی کرد، هنرش بسیار نامرغوب بود و منجر به طراحی مجدد آن توسط یوسوکه موراتا از Eyeshield 21 برای انتشار شد. با این حال، سبک ساده او ایدههای او را به گونهای منتقل کرد که همچنان مورد توجه قرار گرفت و شخصیتهای اصلی او یعنی Saitama و Mob را در نوع خود نمادین کرد.
استودیو OPM برای گنگ های بصری به سبک One باز میگردد، معمولاً به صورت خطوط گرد در صحنههای ریزتر است. در حالی که انیمه Mob Psycho 100 به طور کامل به سبک One پایبند است زیرا مانگای اصلی هرگز دوباره طراحی نشد. بدون چشمهای ابلهطور بدون فکر و بینیهای کوچک One، این سری جذاب به نظر نمیرسید. کار او نشان میدهد که اگر ایدههای پشت سرشان محکم باشد، سبکهای ساده میتوانند در کنار سبکهای دقیقتر قرار بگیرند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید