در این رتبهبندی سریالهای دنیای سینمایی مارول قصد داریم تا مجموعههای اپیزودیک پخش شده از شبکه دیزنی پلاس، طی سال گذشته میلادی را لیست کرده و ببینیم که کدامیک بیشترین نمره را از منتقدین سایت سرگرمی دریافت کردهاند.
هنگامی که کوین فایگی (Kevin Feige) دنیای سینمایی مارول را به عنوان یک فرنچایز بزرگ پایه گذاری کرد، هدف سازندگان این بود که با معرفی ابرقهرمانان مختلف از جهان کمیک بوکی مارول، تیم انتقامجویان را جمع کنند. این اتفاق نیز پس از پخش چند فیلم جداگانه، نهایتا در سال ۲۰۱۲ رخ داد و فیلم Avengers توانست موفقیت بسیاری را هم به دست آورد. با این حال حتی در همین فیلم هم ما شاهد شخصیتی به نام تانوس (Thanos)، به عنوان ابرشرور پشت پرده و بزرگی بودیم که خود را در سالهای پایانی فاز سوم بیشتر نشان داد.
در فیلم Avengers: Infinity War، ثانوس به هدفش رسید و حتی تیم ابرقهرمانان را به کلی شکست داد. سپس در Avengers: Endgame شاهد سفر در زمان و برداشتن سنگهای ابدیت از زمانهای متفاوت بودیم تا نیمه پاک شده از جهان دوباره زنده شوند! این پایان کار تانوس و همچنین تونی استارک (Tony Stark) بود، اما دنیای سینمایی مارول کارش با شخصیتهای قدیمی و جدیدش را تمام نکرد.
نهایتا در سال ۲۰۲۰ پس از اتمام سه فاز بزرگ و طولانی از دنیای سینمایی مارول، بالاخره استارت فاز چهارم دنیای سینمایی مارول زده شد. اما نکته اینجاست که شروع کار اینبار به جای اینکه با یک فیلم باشد، با مجموعهای تلویزیونی بود که از شبکه دیزنی پلاس هم پخش میشد. در واقع سریالهای مرتبط با دنیای سینمایی مارول همگی از شبکه دیزنی پلاس پخش میشوند و جالب است که اتفاقات رخ داده در تمامی آنها (برخلاف آنچه که در اکثر سریالهای مارولی نتفلیکس دیده بودیم)، در فیلمها و خط داستانی MCU تاثیر مستقیم دارند!
با این حال، تمامی این سریالها در جای خود فوقالعاده بودند و هرکدام روایتگر داستانی بودند که کمی بیشتر به شخصیتهای دنیای سینمایی مارول میپردازند. اما اگر آنها را رتبهبندی کنیم، کدامیک بهترین سریال MCU در سال ۲۰۲۱ خواهد شد؟
۵. سریال The Falcon And The Winter Soldier
کارگردان: کاری اسکاگلند
نمره: ۶/۱۰
همانطور که گفته شد، سریالهای دنیای سینمایی آغازگر فاز چهارم MCU بودند و فالکون و سرباز زمستان، نام دومین اثر اپیزودیک بود که پخش شد. سرباز زمستان یا همان باکی بارنز (Bucky Barnes) حال دوست صمیمیاش را در کنار خود ندارد و از طرفی سم ویلسون (Sam Wilson) سعی میکند تا با حرفهای کاپیتان آمریکا (Captain America) و میراثی که برای او به جای مانده بود کنار بیاید. سبک سریال کاملا شبیه به فیلمهای سری کاپیتان آمریکاست و در اینجا هم صحنههای اکشن نسبتا واقعگرایانه را میبینیم؛ بدون جادو و اتفاقات عجیب و غریب!
در واقع داستان سریالهای دنیای سینمایی مارول همگی پس از اتفافات فیلم Avengers: Endgame است؛ فیلمی که پس از پایان یک سوال خیلی بزرگ را بیجواب گذاشت: چه اتفاقی برای کاپیتان آمریکا افتاد؟ در صحنه پایان Endgame، استیو راجرز (Steve Rogers) یکبار دیگر در زمان سفر کرد تا سنگهای ابدیت را دقیقا به همان خط زمانی که از آنها برداشته شده بودند بازگرداند. با این حال پس از انجام این کار، او در وضعیتی بازگشت که انگار برای خود یک دوره کنار پگی کارتر (Peggy Carter) زندگی کرده و تازه برگشته است!
راجرز در همان پلتفرمی که از آن در زمان سفر کرد بازنگشت و ظاهرا این موضوع را با باکی هماهنگ کرده بود. در آخر نیز دیدیم که سپر معروف خود را سالم و سلامت (برخلاف سپری که دیدیم تانوس نابود کرده بود)، به سم داد. قاعدتا این صحنه پر از پرسشهای مختلفی است که همه منتظر گرفتن پاسخ آنها در The Falcon And The Winter Soldier بودیم، در حالی که همان لحظه اول شروع داستان، سم سپر را به دولت آمریکا تحویل میدهد!
دولت نیز همانطور که کاپیتان آمریکا را بیشتر یک نماد میدانست تا یک فرد خاص مانند استیو راجرز، این سمت را به شخصی به نام جان واکر (John Walker) سپرد؛ کسی که حتی روحش هم خبردار نیست که سرگذشت این سپر چه بوده و به دست گرفتن آن چه معنا و مفهومی دارد. شخصیتپردازی جان واکر و نشان دادن تفاوتهای اصلی او یا استیو راجرز، یکی از نکات فوقالعاده مثبت و مهم سریال است؛ بخصوص جایی که میبینیم او با سلاح خود به دشمنان شلیک میکند! اما مشکل اینجاست که داستان از آنچه که باید میبود خیلی فاصله میگیرد.
به هر حال این هم یک اثر دیگر از استودیو مارول است که پر از جزئیات مختلف، ایستراگها و اشارههای جالب بوده، اما روایت داستان در آن، کمی ضعیف پیش رفت. اول از همه اینکه گروه شرورهای داستان که ابتدا به شکلی سازمانیافته معرفی شده بودند، در قسمتهای آخر راحت شکست خوردند. دوم هم اینکه نقش گروههای بزرگتر مانند Power Broker و نقشههای ولنتینا دفانتین (Valentina de Fountain) همگی حکم سایه را روی داستان اصلی داشتند. این یعنی سازندگان بیشتر سعی داشتند تا با سریال فالکون و سرباز زمستان، کاپیتان آمریکا جدید (سم ویلسون) را معرفی کرده و او را برای فیلمهای آینده یا فصل دوم سریال آماده کنند.
۴. سریال Hawkeye
کارگردان: امبر فینلایسون، کتی الوود، ریس توماس
نمره: ۷/۱۰
با اختلاف یک نمره نسبت به سریال The Falcon And The Winter Soldier، مجموعه مختص به شخصیت هاکای و کیت بیشاپ جایگاه چهارم را میگیرد. اشتباه نکنید، شکی وجود ندارد که برخی صحنههای اکشن در فالکون و سرباز زمستان جذابتر بودند و در کل روایت پویاتری را در آن دیدیم، اما Hawkeye هدفش اکشن خالی نیست!
شاید نکته مثبتی که باعث میشود تا این سریال یک پله بالاتر از ماجرای ۶ قسمتی فالکون و سرباز زمستان بالاتر ایستاده باشد، این است که در Hawkeye شخصیتپردازی خیلی خوب انجام میشود. کیت بیشاپ (Kate Bishop) با بازی هیلی استاینفلد (Hailee Steinfled) برای اولین بار پا در دنیای سینمایی مارول با این سریال معرفی شد و دیدیم که چطور انگیزه خود برای ابرقهرمان شدن را به دست آورد.
در واقع نهتنها در فیلمها، بلکه در سریالهای دنیای سینمایی مارول هم همیشه شاهد ابرقهرمانهایی هستیم که یا قدرت فرا انسانی دارند، یا با تکنولوژی و لباسهای فوق پیشرفته از خود و مردم دفاع میکنند. بینندگان نیز در فاز سوم دنیای سینمایی مارول احتمالا کل حواسشان را به صدای شنیدنی سپر کاپیتان آمریکا (بخصوص وقتی ثور به آن ضربه میزند!) و پرواز کردنهای تونی استارک داده بودند. اما آیا عضوی از انتقامجویان را به خاطر دارید که بدون زره، قدرتهای فوق ویژه و سرم ابرسرباز، باز هم میتوانست در کنار انتقامجویان قرار بگیرد و در عین حال تاثیرگذار و قوی باشد؟
شاید شخصیت هاکای را فقط در فیلم Avengers: Age of Ultron کمی بهتر شناخته باشیم، اما سریال Hawkeye کاری را میکند که The Falcon And The Winter Soldier انجام نداد؛ پاسخ به سوالهای بیننده! در حقیقت پس از بشکن تانوس خانواده کلینت بارتون (Clint Barton) نیز پودر شدند، به همین دلیل نیز او خشم خود را سر خلافکارانی خالی کرد که به گفته او، ارزش داشتن زندگی و شانس مجدد را به عنوان نیمه باقیمانده، نداشتند. اما اینکه او در این دوره دقیقا چکار کرده بود و چطور روزگارش را میگذراند، در سریال Hawkeye پاسخ داده میشود.
در ابتدا درست مثل گذشته، هاکای را یک انتقامجو و ابرقهرمانی که چندان هم به محبوبیت ثور، کاپیتان آمریکا و مرد آهنی نیست میشناسیم؛ اما در سریال میبینیم که او هم اشتباهات بسیاری کرده و غم از دست دادن بهترین دوستش، یعنی ناتاشا رومانوف (Natasha Romanoff) را به دوش میکشد. او خودش را یک مدل و قهرمان نمیداند، در حالی که کیت بیشاپ هم میخواهد مثل او یک انسان آسیبپذیر باشد که به ابرقهرمان تبدیل خواهد شد؛ آن هم فقط با تیر و کمان.
۳. سریال What If…?
کارگردان: برایان اندروز
نمره: ۸/۱۰
اکثر سریالهای دنیای سینمایی مارول که از شبکه دیزنی پلاس پخش شدهاند، درباره خط زمانی اصلی MCU بوده و اتفافات آن را بررسی میکنند. با این وجود، چه میشد اگر برخی از این اتفاقها به شکل دیگری رخ میدادند؟ پاسخ این سوال را در سریال What If…? میگیریم! جایی که واقعا خطهای زمانی مختلف در ۹ اپیزود بررسی شده و در آن شاهد اتفافاتی هستیم که با نمونه مشابه جهان اصلی MCU کاملا متفاوت هستند!
سریال ۹ قسمت دارد (در حالی که ابتدا ۱۰ اپیزود برای آن در نظر گرفته شده بود) و با شروع آن، میتوانیم داستان هر جهان مختلف را با پایانی کاملا باز مشاهده کنیم. در اینجا تمرکز روی پایانبندی سر هر جهان نیست و شاید دیدن چند قسمت اول حتی برای بیننده گنگ و آزاردهنده باشد! چراکه در ابتدا ظاهرا هیچ هدفی در کار نبوده و ما فقط میبنینیم که چطور خطهای زمانی مختلف، اتفاقات متفاوتی از آنچه که در فاز اول تا سوم MCU دیده بودیم را دارند. اما با رسیدن به پایان داستان، با جهانی آشنا میشویم که روایت بسیار مهمی دارد.
یکی از اتفاقات متفاوتی که با خط زمانی اصلی دنیای سینمایی مارول رخ میدهد، این است که در یک جهان، التران (Ultron) پیروز نبرد با انتقامجویان شده و پس از آپلود کردن بدن خود به همان کالبدی که اکثرا آن را به نام ویژن (Vision) میشناسیم، چندبرابر قویتر شده است. با این حال او پس از نابود کردن زمین و کشتن جمع بسیار زیادی از انسانها، در نهایت با تانوس مواجه میشود! کسی که ظاهرا زودتر از موعد سنگهای ابدیت را جمع کرده و حال به دنبال سنگ ذهن روی سر التران است!
با این وجود در یک چشم بهم زدن تانوس به دو نیم کاملا مساوی (همانطور که خودش هم دوست داشت) تقسیم شد و التران متوجه هدفی بزرگتر، برای نابودی کل جهان رفت! اما پس از پایان کار، متوجه مولتیورس و جهانهای دیگری شد که همگی باید فتح میشدند. در واقع در میان سریالهای دنیای سینمایی مارول تنها مجموعهای که توانست بزرگترین تهدید علیه کل مولتیورس را نشان دهد، What If…? بود. اگر واچر (The Watcher) نبود و دخالت نمیکرد، شاید حتی دنیای اصلی MCU هم مثل دیگر جهانها توسط التران نابود میشد! به همین دلیل نیز معرفی تیمی جدید و متفاوت به نام نگهبانان مولتیورس (Guardians of The Multiverse) و نبردی جذاب در قسمت پایانی، باعث میشود تا این سریال جایگاه سوم را در این رتبهبندی کسب کند.
همچنین در نظر داشته باشید که با وجود انیمیشنی بودن سریال، توجه به افکتها و جلوههای ویژه به حدی خوب رعایت شده که از همان صحنه اول میتوانید متوجه شوید که ظاهرا با یک اثر کاملا متفاوت طرف هستید.
۲. سریال WandaVision
کارگردان: مت شکمن
نمره: ۸/۱۰
شاید لقب متفاوتترین سریال مارول در میان تمامی مجموعههای دیزنی و نتفلیکس را باید به WandaVision داد؛ مجموعهای که در ابتدا کاملا حواس بیننده را پرت کرده و تعداد سوالهای داخل سر یک کاربر کنجکاو را به نهایت میرساند! با این وجود اگر سریال یا فیلمی سوال یا پرسشهای کلیدی را در قالب چالش برای فهمیدن داستان به وجود بیاورد، اما هرگز به آنها پاسخ ندهد، قاعدتا یک پروژه شکست خورده خواهد شد. این در حالی است که وانداویژن حتی با شروعی بسیار متفاوت نشان میدهد که داستانی جذاب داشته و سازندگان بر روایت آن کاملا مسلط هستند.
در واقع اولین قسمتهای سریال و حتی تریلرهای آن نشان میدادند که ظاهرا با یک سبک سیتکام قدیمی از ساخت یک مجموعه تلویزیونی طرف هستیم! همه چیز سیاه و سفید است، واندا در کنار ویژن (که مرده بود!) زندگی خوبی دارد و المانهای طنز در روایت داستان دیده میشوند. با این حال بخشهایی از داستان وجود دارند که نشان میدهد این روایت، با خطا طرف شده و باگهای مختلفی در آن وجود دارد. برای مثال در همان قسمت اول، سر سفره مهمانهای واندا و ویژن میبینیم که زن رئیس رفتار عجیبی دارد و از همه جالبتر، سر و کله همسایهای به نام اگنس (Agness) پیدا میشود که کاملا برخلاف جهت ساعت حرکت میکند!
داستان طوری روایت میشود که انگار همه چیز خوب و عالی است، اما در برخی مواقع کاربر را نیش میزند تا به خودش آمده و درباره جزئیات بیشتر دقت کند. این سبک جاهطلبانه واقعا یک ریسک بزرگ برای استودیو مارول بود و حتی میتوانست شروع کار سریالهای دنیای سینمایی مارول را با یک شکست باورنکردنی همراه کند! اما داستان عمیق WandaVision نهتنها پاسخ تمامی سوالهای کلیدی و مهم را دارد، بلکه در نهایت روایت را به سمتی برد که نقش شخصیت واندا در دنیای سینمایی مارول را فوقالعاده پررنگتر کرد؛ موردی که چند ماه بعد در فیلم Doctor Strange: In The Multiverse of Madness بیشتر درباره آن خواهیم دید.
۱. سریال Loki
کارگردان: مایکل والدرون
نمره: ۹.۵/۱۰
و اما نوبت میرسد به بهترین و جذابترین مورد در میان سریالهای دنیای سینمایی مارول در سال ۲۰۲۱! سریال Loki در واقع شامل یک داستان بینظیر، اکشن کافی و همچنین جزئیاتی است که کاملا مسیر فاز چهارم MCU را برای بیننده روشن میکنند!
در واقع فیلم Avengers: Endgame سوالهای بیجواب بسیاری را پشت سر خود رها کرد؛ مانند همان سرنوشت ناتمام استیو راجرز که یکی از سریالهای دیزنی پلاس در پاسخ به آن ناتوان ماند. اما سوال مهمتر شاید در آن صحنهای بود که هنگام دزدیدن سنگ فضا (Space Stone)، ناگهان برنامه کاملا از دست خارج شد و لوکی سال ۲۰۱۲ از مسیری که باید طی میکرد فرار کرد. اما دور زدن تقدیر امکانپذیر است؟ با وجود سازمان TVA هرگز!
در حقیقت این شروع مرموزانه و پر از سوال است که سریالهای دنیای سینمایی مارول را انقدر جذاب میکند و Loki در انجام این کار، حجت را بر ایجاد حس کنجکاوری در بیننده تمام میکند! در سازمان TVA که لوکی در آن به دادگاه میرود، طی چند قسمت اول سریال کاملا ایده شما از قدرت در MCU با خاک یکسان خواهد شد. به نحوی که کارمندان TVA از سنگهای ابدیت (که سه فاز درگیر آنها بودیم!) به عنوان تزتئین و گیره کاغذ استفاده میکنند.
بازی تام هیدلستون (Tom Hiddleston) در نقش لوکی هم واقعا بینظیر است. او همان لوکی را به بیننده نشان میدهد که در سال ۲۰۱۲ در جنگ نیویورک و فیلم Avengers دیده بودیم. با این وجود اینکه او قدرتهای TVA را باور نمیکند و نهایتا به یک جهش شخصیتی میرسد، از ویژگیهای اصلی سریال در شخصیتپردازی بینظیر شمرده میشود. اما جدای از لوکی، معمولا در سریالهای سبک ابرقهرمانی و همچنین دنیای سینمایی مارول در قسمتهای اول شاهد آمادهسازی برای یک نبرد نهایی و رونمایی از حقایق بسیاری هستیم. برخی سریالها آن را نشان داده و موفق میشوند، برخی دیگر نیز در انجام این کار چندان خوب عمل نمیکنند. با این وجود، سریال Loki این بخش را هم به بهترین شکل انجام میدهد!
در واقع اینکه کاربر میبیند در Loki، همه چیز توسط یک قدرت برتر به نام TVA اداره میشود و تقدیر همه به دست آنهاست، خود خیلی هیجانانگیز و جذاب است! اما دست پشت پرده این سازمان که خارج از خود زمان بنا شده کیست؟ کسی که در قسمت پایانی به عنوان ابرشرور اصلی فاز چهارم یا شاید هم پنجم و ششم دنیای سینمایی مارول معرفی میشود؛ کانگ فاتح!
همچنین Loki در میان آثار و سریالهای دنیای سینمایی مارول جایگاه بسیار ویژهای را دارد. چراکه در قسمت پایانی آن، بالاخره آنچه که به عنوان مولتیورس در کتابهای کمیک مارول میبینیم، به بهترین حالت ممکن شکل گرفته و جهانی فوقالعاده گسترده، در مقابل چشمان بیننده پدیدار میشود.
اما نظر شما درباره این رتبهبندی چیست؟ آیا شما هم با این لیست و انتخاب Loki به عنوان بهترین سریال دیزنی پلاس و MCU موافق هستید؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید