از سریال خوب بد جلف تا سریال ملکه گدایان در حال پخش از شکبهی خانگی هستند، در این مقاله سعی میکنیم چند سریال مهم پخش شده یا در حال پخش از رسانههای آنلاین را در سال گذشته با یکدیگر مقایسه کنیم. البته بعید است که در این بازار داغ سریالهای آنلاین، غیر از یکی دو مورد، بتوان اثر شسته رفتهای پیدا کرد.
به تازگی فیلیمو اعلام کرده که در سال ۱۴۰۰ بیش از ۳۰ سریال از این پلتفرم تماشای فیلم و سریال آنلاین به صورت اختصاصی تولید و پخش خواهد شد. اتفاقی انقلابگونه در صنعت سریالسازی کشور که با داغ شدن تنور تماشای سریالهای آنلاین در دوران همهگیری شیوع کرونا جریان گرفت. جالب اینجاست که در بین نامهای منتشر شده از طرف فیلیمو نام کارگردانهای شناخته شدهای به چشم میخورد که حساسیت برانگیز و قابل پیگیری هستند. این حساسیت از دو جنبه است. یکی از این رو که چه شده که این کارگردانان نام دار مثل حسن فتحی، محمد حسین مهدویان، محسن تنابنده و جوانانی چون محمد کارت، این بار دست روی ساخت و پخش سریال در مدیوم تلویزیون گذاشتهاند و از طرف دیگر پخش این تعداد سریال، که از همین حالا از بازیگران و تیم سازندهشان حداقل میتوان به نیمی از آنها امیدوار بود، بسیار بسیار سرگرم کننده و رقابتشان جذاب است. جدا از سریالهای سال آینده، امسال اولین سالی بود که دو سرویس اشتراکی تماشای فیلم و سریال آنلاین ایرانیِ نماوا و فیلیمو، دست روی ساخت و پخش اختصاصی سریالهای گران قیمت گذاشتند. مناسبت این مقاله نیز همین موضوع است. چندی از مهمترین سریالهای پخش شده در سال گذشته را قرار است مقایسه کنیم و نتیجه بگیریم این جریان تازه جان گرفتهی ساخت سریال در این مسیر آیا ارزش پیگیری دارد یا نه؟
سریال خوب بد جلف ؛ بد، بدتر، بدترین
عوامل سریال پژمان، سال ۹۴ برای تکرار موفقیت خود دوباره دست به ساخت اثری جدیدی با همان ترکیب برندهی قبلی زدند. این بار در سینما و با اسم خوب بد جلف. پس از پخش فیلم سینمایی خوب بد جلف در نوروز سال ۹۵ و استقبال فوقالعاده مخاطبان از آن، به راحتی میشد حدس زد که ساخت ادامهای بر این اثر موفق در گیشه محتمل به نظر میرسد و راحتتر از آن میشد حدس زد که این دنباله نه از لحاظ داستان و ابعاد سینمایی و نه از لحاظ میزان فروش، موفقیت فیلم اول را کسب نخواهد کرد. آنچه که هرگز نمیشد تصور کرد. آنچه که هرگز نمیشد تصور کرد ساخت سریالی در ادامهی فیلم ناموفق، کلیشهای و مبتذلی چون خوب بد جلف ۲ بود. اما بر اساس دو دو تای چهارتای سرمایهگذاران و بازار خالی از رقیب سریالهای طنز، عوامل به این نتیجه رسیدند چه کاری سادهتر از تبدیل فیلم خوب بد جلف به سریال خوب بد جلف وجود دارد؟ نتیجهی همچین برخوردی با هنر – کسب حداکثری سرمایه به هر قیمتی – چه میتوانست باشد غیر از برخورد با یک سریال بیریشه، پر از ضعف و مملو از شوخیها و اداهای سریالهای مطرح خارجی. سریالی که نام پیمان قاسمخانی را در حد نویسندههای لوس کمدیهای آبکی تلویزیون پایین کشید و اوج کج سلیقگی و بیذوقی سازندگان را نشان داد.
سریال آقا زاده ؛ تلاش برای تابو شکنی
قبلتر در سایت سرگرمی سریال آقازاده را نقد کردهایم که میتوانید از اینجا مطالعه کنید اما آنچه در بین دیگر سریالهای نمایش خانگی باعث پر ببیندهشدن این سریال شد – بر اساس آمار منتشر شده توسط سایت فییلیمو سریال آقازاده در بازهی زمانی آذر ۹۸ تا آذر ۹۹ پربینندهترین سریال این مجموعه بود – سوار شدن بر موج سیاست زدگی مخاطبان ایرانی بود. استفاده از موج ناآرامیها و تلاش برای مثلا هنجار شکنی در ساخت اثری کوبنده و اعتراضی بود. تلاشی که البته مذبوحانه از کار درآمد و هرگز نه نتوانست اندکی قصهی درست روایت کند و نه مخاطبان جدی را راضی نگه دارد. سریال آقازاده در مقایسه با دیگر سریالهای شبکه نمایش خانگی شاید عقبتر از همه میایستد و جایی در کنار سریال خوب، بد، جلف.
سریال ملکه گدایان ؛ گذار از عصر سریالهای تلویزیونی
سریال ملکه گدایان بازسازی یک ایده قدیمی، خصوصا در سینمای آمریکا است که حتی ایرانی هم نشده، بومی نشده، در اجرا ضعیف است و بازیگران و تیم فنیاش گاهی کم میگذارند. اما سازندگان فهمیدهاند که برای موفقیت در پلتفرمی که مردم برای استفاده از آن پول خرج میکنند نیاز به چیزی بیشتر از استانداردهای تلویزیونی است. این تشویق مخاطب به ادامهی تماشای سریال ملکه گدایان هم در فیلمنامه آن به چشم میآید و هم دست گذاشتن روی چیزهایی که صدا و سیمای ملی بهایی به آنها نمیدهد. قصهی سریال از ابتدا به صورتی جذاب دنبال میشود؛ آرتیست بازیهای شخصیت اصلی، البرز شمس با بازی آرمان درویش، گاهی میتواند یادآور سینمای قهرمان پرور قبل و اوایل انقلاب باشد، در پایان هر قسمت شوکی به بیننده وارد میشود تا او را ترغیب به پیگیری قسمتهای آینده کند و استفادهی هرچند غیرحرفهای از ساز و آواز، باعث خوش حال و هواتر شدن فضای سریال شده و میتواند مخاطب عام را اغنا کند.
با اینکه قصهی سریال ملکه گدایان جذاب دنبال میشود اما اینقدر جنبههای حسی تکراری بدون اضافهکردن عنصری جدید شده که تا حد زیادی مخاطب را پس میزند. مثل عاشقانهی بین فقیر و غنی یا دشمنانی که خود درگیر رابطهای عاشقانه میشوند. یکی از نقاط ضعف ملکه گدایان،همان ضعف همیشگی آثاری در پس زمینه ثروت و فقر در تولیدات ایرانی است؛ اغراق در طرح مسئله که ناشی از نشناختن فضای جامعه است. سازندگان سریال ملکه گدایان نه از زندگی فقرای فیلمشان خبر چندانی دارند و نه از زندگی مافیا و متولیان مواد مخدر و مولتی میلیاردها را میشناسند. از بازتاب چهرهی فقر فقط خراب آبادی در بالاشهر تهران، گریمهایی به شدت غیر حرفهای و لباسهایی مثلا کثیف نسیب داستان شده و از ثروت تنها ماشین و رستورانهای آنچنانی. با تمام این تفاسیر اما سریال ملکه گدایان در بین دیگر آثار شبکه نمایش خانگی اثری قابل پیگیری محسوب میشود و حداقلهای ارزش برای تماشا را دارد و حتما بالاتر از سریال خوب بد جلف، آقازاده و … میایستد.
سریال قورباغه ؛ طبل تو خالی
در همان اوایل پخش سریال قورباغه در یادداشتی دربارهی این سریال متذکر نکاتی پیرامون قورباغه شدیم. الان هم قسمت به قسمت میتوانید نقد سریال قورباغه را از سایت سرگرمی بخوانید. سریال هومن سیدی بر خلاف حجم تبلیغات و امیدواریهایی که نسبت به خود ایجاد کرده بود هیچ چیز قابل تحملی در خود ندارد. نه داستان، نه بازیگرها و نه حتی تابوشکنیها. سیدی فکر میکرد با آوردن نوید محمد زاده و روایت قصهای تازه و غیر خطی میتواند مخاطبان را به سمت خود جذب کند که باید گفته با توجه به آمارها توانسته اما چگونه؟ با ملغمهای از خون و خشونت بی جا، روایت داستانی مضحک و بهرهبرداری از فضای گستردهی تبلیغات. حرف بیرحمانهای است اما قورباغه از ضعیفترین آثار شبکهی نمایش خانگی است. اثری که زیر آوار بلندپروازیهای سازندهاش تخریب شده. بازی بازیگران غیر از صابر ابر، اینقدر بد، اغراق شده و غیر طبیعی است که برخی نوشابه بازکردنها شوخی به نظر میرسد. قورباغه فقط یک شانس دیگر برای احیای آبروی از دست رفتهاش دارد و آن هم اندک سکانسهای اکشنی است که در تایلند تصویربرداری شدهاند که به نظر میرسد با این سیر تدریجی قهقرا، این زد و خوردهای مهیج در تیزر سریال، همچون کلیت داستان آن، چیزی بیشتر از طبلی تو خالی نباشند.
سریال میخواهم زنده بمانم ؛ تمام امید باقی مانده
پهن شدن بستر درام در سریال میخواهم زنده بمانم از همان سکانس ابتدایی شروع میشود. کاربلدی نویسندگان و پایبندیشان به سنتهای کلاسیک شخصیتپردازی و خلق موقعیت در بازجویی- گفت و گوی دو شخصیتِ هما حقی، با بازی سحر دولت شاهی، و نادر سرمد، با بازی پدرام شریفینیا، با نیروهای بسیج نمود پیدا میکند. حجم زیادی از اطلاعات در بازتابی از فضای زمانه منتقل میشود. این شروع به قاعدهی قسمت اول نوید نظم و کشش ساختارمندی را در کل روایت میدهد. این شتابزدگی برای شروع روایت داستانی نکتهی مثبتی است که سالهاست در سینمای ایران فراموش شده، در سریالهای ایرانی چند قسمت اول تقریبا هیچ فعل و انفعالی را شامل نمیشوند و اکثرا از بازیگران به عنوان برگ برنده برای نگه داشتن مخاطب استفاده میشود تا فیلمنامه. اما در سریال میخواهم زنده بمانم شاه حسینی خودش را درگیر بازی با شهرت بازیگران نمیکند و به فراخور قصه از همهی شخصیتهای مهمش در همان قسمت اول رونمایی میکند. تا این جا و در چند سال اخیر، سریال میخواهم زنده بمانم از بهترین و امیدوار کنندهترین سریالهای ایرانی پخش شده است. در ضمن میتوانید نقد و بررسی قسمت به قسمت سریال میخواهم زنده بمانم را در سایت سرگرمی مطالعه کنید.
سریالهای دیگری چون عاشقانه:گیسو، سیاوش و … در حال پخش از نماوا و فیلیمو هستند که در صورت برخورداری ار حداقل ارزشهای داستانی و سینمایی حتما به بررسی آنها خواهیم پرداخت اما تا این جا اگر هیچ یک از این سریالهای معرفی شده را تماشا نکردهاید به نظر میرسد سریال میخواهم زنده بمانم بیشترین ارزش برای پیگیری و سریال خوب بد جلف کمترین ارزش را برای دنبال کردن دارند.
در انتها آنچه از سریال خوب بد جلف تا سریال میخواهم زنده بمانم قابل بررسی است تاثیری است که آخر سریال از آنها به جا میماند اما تا همین جا شما نیز نظر خود را با ما در میان بگذارید و بگویید بهترین سریال شبکهی نمایش خانگی کدام است؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید