سریال Squid Game، محصول مشترک پلتفرم نتفلیکس و کشورکرهجنوبی، توانست در مدت زمان کوتاهی نام خود را به عنوان یکی از برترین سریالهای سال جاری به ثبت برساند. سریالی که علاوه بر صحنههای خشن و نفس گیر، دیالوگها و نقل قولهای ماندگاری را برای مخاطبین خود به یادگار گذاشت. از دیالوگهای تکان دهنده و تلخ بازیکنان گرفته تا نظرات وحشتناک و عاری از وجدان VIPها. جملات ماندگاری که به زبان آوردنشان، شاید ناشی از شرکت کردن در بازیهایی باشد که برای بقا و زنده ماندن در آن باید دست به هر کاری زد.
سریال Squid Game، به لطف داستان جذاب و وجود شخصیتهای منحصر به فرد و شجاع، به ما داستانی سرشار از دیالوگها و نقل قولهای فراموش نشدنی را هدیه داد. سخنانی که حتی پس از پایان یافتن تماشای این سریال برای مدتی طولانی در ذهن ببینده حک میشوند. در ادامه با ما همراه باشید تا نگاهی به بهترین نقل قولهای سریال Squid Game بیاندازیم.
شاید هان می نیو کاراکتری دوست داشتنی و باهوشی در سریال نباشد اما در مواردی تاثیرگذاری خود را به خوبی در روند بازی به نمایش گذاشت. در قسمت سوم سریال بازی مرکب مشاهده کردیم که او چگونه میتواند به خاطر ضعیف بودن تحت فشار قرار بگیرد.
هان می نیو زمانی این سخنان را به لب میآورد که میخواهد دوک سو را متقاعد کند تا او به گروهش بپیوندد. درخواستی که بلافاصله از سمت دوک سو رد میشود؛ دوک سو او را فقط یک عضو اضافی میداند که به هیچ وجه حاضر به پذیرفتن مسئولیت نیست. هان می نیو در بازی «آبنبات عسلی» با رساندن فندک به دست دوک سو، حضور تاثیر گذار خود را به دوک سو نشان داد و به او ثابت کرد که میتواند مهرهای حیاتی در تیم او باشد. این یکی از معدود مواردی است که می نیو نشان میدهد که به طرز شگفت انگیزی قابلیت این را دارد تا با تحت تاثیر قرار دادن دیگران برای رسیدن به اهداف خود زیرکانه عمل کند.
۷. من خانهای ندارم که به آن بازگردم، در اینجا حداقل یک شانس دارم. اما بیرون از اینجا؟ من هیچ چیزی ندارم_ بازیکن شماره ۳۲۲
در قسمت دوم سریال به نام «جهنم»، بازیکنان به اندازهای از ادامه بازی وحشت داشتن که از نگهبانان درخواست خاتمه دادن به بازی و اجازهی خروج را گرفتن. سانگ وو اشاره میکند که در صورت رای اکثریت، بازی خاتمه مییابد. متاسفانه بسیاری از بازیکنان بعد از دیدن جایزهی بزرگی که برای برنده درنظر گرفته شده بود، متقاعد شدند که به بازی ادامه دهند. عدهی زیادی از بازیکنان از رای مثبت جمعیتی که خواهان ادامهی مسابقات مرگ بودند، ناراحت شدند. بازیکنی از میان جمعیت زیادی که در خوابگاه حاضر بودند خطاب به افرادی که راضی به ماندن شده بودند، درخواست میکند که «در مورد اتفاقاتی که در آنجا رخ داده است فکر کنند»، این بازیکن اشارهی مستقیمی به بازی «چراغ سبز چراغ قرمز» اولین بازی مرگ میکند. در ادامه در حالی که بازیکن شماره ۳۲۲ توسط سایر بازیکنان احاطه شده است، در پاسخ به بازیکن قبلی این دیالوگ دردناک را به زبان میآورد که بسیار قابل تامل است.
۶. اینجا جهنم است، قوانین جهنم چیست؟_ دوک سو
مرحله پنجم یکی از سختترین بازیهای سریال Squid Game است. زیرا بازیکنان باید از ورقههای شیشهای عبور کنند که حساس و شکننده بودند، ورقههایی که باعث سقوط و مرگ تعداد بالایی از شرکتکنندگان شدند. دوک سو در قسمت هفتم، شاهد مرگ عدهی زیادی از بازیکنان است و هنگامی که نوبت او برای انتخاب شیشهها فرا میرسد، برمیگردد و دیگران را مجبور میکند که ابتدا آنها از پل شیشهای عبور کنند.
او اولین بازیکنی است که متوجه میشود برای عبور از پل، لزومی وجود ندارد تا بر اساس شمارههایی که انتخاب کردهاند، مسیر را سپری کنند. همانند بازیهای پیشین، قوانین بازی مرکب شبیه «قوانین در جهنم» خودسرانه تعیین میشوند و میتوان تغییرشان داد. اگر می نیو او را به همراه خود به آغوش مرگ نبرده بود، شاید بسیاری از اتفاقاتی که در ادامه سریال شاهدشان بودیم تغییر میکردند.
۵. بارانی که خوب باشد، بهترین زمان برای سقوط را میداند_VIP
«یک روز خوش شانس» نهمین و آخرین قسمت سریال است. قسمتی که دیگر اوج لذت افراد VIP و The Front Man را از تماشای خشونتهای زیاد، پنهان نمیکند. افرادی که نمیتوانند حتی برای ثانیهای چشم از جدال خونین گی هون و سانگ وو بردارند. مبارزهای که نشأت گرفته از بازی است که این دو در دوران کودکی خود، بارها انجامش داده بودند. با شدت گرفتن مبارزه و بارش باران، یکی از افراد VIP این سخنان را هنگامی میگوید که همه شاهد جدال خونین گی هون و سانگ وو هستند. دیالوگی که به خوبی نشان داد، چگونه سختیها و تماشای آشفته بودن بازیکنان، برای آنها تنها یک سرگرمی است.
۴. تو دلیلی برای ترک اینجا داری اما من نه_ جی یونگ
شاید به جرأت بتوان گفت که کسی انتظار نداشت، یکی از دلخراشترین مرگها در سریال بازی مرکب، مرگ شخصیتی باشد که تنها حضور مختصری در این سریال داشت. کاراکتر جی یونگ، در قسمت چهارم به عنوان یک شخصیت به ظاهر بی احساس با دیدگاه و نگرشی تند و تیز معرفی شد.
در قسمت ششم، ببیندگان با گذشتهی غم انگیز و زندگی او با پدر متجاوزش آشنا شدند. در مدت زمانی کوتاه جی یونگ رابطه صمیمانهای با کانگ سه بیوک برقرار میکند و به قول خود مبنی بر انجام هرکاری که میتواند برای زنده ماندن دوستش انجام خواهد داد، عمل کرد. جی یونگ در مرحله «تیله بازی»، عمدا بازی را به نفع سه بیوک ترک میکند. برخلاف سه بیوک، او هیچ رویا و هدفی در دنیای بیرون از مسابقات مرگ ندارد. صحنهی مرگ و فداکاری جی یونگ به قدری غم انگیز بود که بدون شک ببیندگان بسیاری مانند سه بیوک نتوانستند جلوی سرازیر شدن اشکهایشان را بگیرند.
۳. تو اینجا به مردم اعتماد نمیکنی چون میتونی. اعتماد میکنی چون کس دیگهای نداری_ گی هون
قبل از شروع بازی در قسمت چهارم، کاراکتر محبوب و دوست داشتنی، گی هون، شروع به گردش در خوابگاه میکند و به گروه خود یادآوری میکند، هنگامی که چراغها خاموش شدند همگی به سمت تخت ایل نام بروند. گی هون به سمت سه بیوک میرود تا او را متقاعد کند که به هنگام خاموشی همین کار را انجام دهد. سه بیوک به او میگوید که به آدمها اعتماد ندارد و به کسانی که در بازی شرکت کردهاند دو برابر بیشتر اعتمادی ندارد.
گی هون با دیالوگ قدرتمند خود به سه بیوک پاسخ میدهد. سخنانی که به نظر میرسد توانست اعتماد سه بیوک را به خود جلب کند. دختری که اغلب در زندگیاش فقط به خودش تکیه کرده و باید تمامی کارها را به تنهایی انجام دهد تا بتواند خانواده خودش را از کرهشمالی نجات دهد. سخنانی که آغازگر دوستی بین این دو کاراکتر بود. اعتمادی که حتی باعث شد سه بیوک قبل مرگش از گی هون بخواهد تا از برادر کوچکش مراقبت کند.
۲. میدونی کسی که پول داره با کسی که آه در بساط نداره چه اشتراکی دارن؟ زندگی برای هیچ کدوم لذت بخش نیست_ اوه ایل نام
یکی از شوکه کنندهترین پلات توییستهای سریال بازی مرکب، در قسمت آخر اتفاق میافتد. هنگامی که گی هون میفهمد، پیرمرد مظلوم و ضعیفی که با او آشنا شده بود در حقیقت مسئول اصلی تمامی قتل و کشتاری بود که در بازی شاهدشان بوده است. بازیکنی که گی هون در مرحلهی چهارم فکر میکرد به خاطر او به قتل رسیده است.
ایل نام سعی میکند برای گی هونی که مات و مبهوت ایستاده است، منشاء اصلی مسابقات را توضیح دهد و به او بگوید که زندگی به عنوان یک فرد ثروتمند چقدر میتواند دشوار و خستهکننده باشد. ایل نام به او میگوید که مهم نیست چه چیزی میخرید، میخورید یا مینوشید، در نهایت همه چیز خستهکننده میشود. گی هون با شنیدن این سخنان و فلسفهی وجود بازیها، عصبانی میشود. سخنان پایانی ایل نام به اون انگیزه میدهد تا از شر احساس و عذاب وجدان دوسالهاش راحت شود و در مقابل فرانت من و افراد وی آی پی مبارزه کند.
۱. راه طولانی آمدیم تا این کار را به پایان برسانیم_ سانگ وو
وقتی گی هون و سانگ وو بازی «ماهی مرکب» را در قسمت آخر انجام میدهند، جدال و مبارزهای خشن به سرعت شکل میگیرد به این خاطر که دو دوست دوران کودکی بدون درنگ به سمت هم حمله ور میشوند. هر دو آنها وقتی گی هون متوجه میشود مکانی که در آن قرار دارند، اولین جایی بود که با بازیهای مرگ آشنا شدند، برای لحظهای بازی را متوقف میکنند. دژآوویی که به گی هون یادآوری میکند چگونه افرادی که با آنها بازی میکرد، اکنون دیگر زنده نیستند. لحظهای دردناک برای گی هون و واقعیتی برای سانگ وو. حقیقتی که تشویقشان میکند تا به مبارزه ادامه دهند. او به گی هون یادآور میشود که همه به جز آنها کشته شدهاند و به همین دلیل است که نمیتوانند بازی را به پایان برسانند. صحنهای که به ببیندگان نشان داد که سانگ وو تا چه حدی میتواند شرور باشد و چقدر مصمم است که هرکاری را برای برد انجام دهد.
بازی مرکب، از آن دست سریالهایی است که به مخاطب انباری از سخنان و لحظات به یادماندنی هدیه میدهد. از نظر شما کدام دیالوگ به یاد ماندنیتر است؟ چه نقل قول هایی برای شما فراموش نشدنی هستند؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید