این که در مدیوم یک بازی ویدیویی به دنیایی آخرالزمانی سفر کنیم، اتفاق تازهای بهحساب نمیآید اما اگر این دنیا، تحت سلطهی حیوانات باشد، آن وقت یک اثر نوآورانه خلق میشود؛ اثری به نام بازی Biomutant.
بایومیوتنت تلاش کرده تا با بهرهوری از یک پلات خلاقانه، در کنار روند غیرخطی خود اثری متفاوت باشد اما غافل از این که منحصر به فرد بودن، همیشه هم خوب نیست. هر چند که دنیایی از مکانیکها در بازی جدید THQ Nordic نهفته، اما دریایی از مشکلات و تصمیمهای غلط، اجازه نمیدهد تا بازی Biomutant به اهدافش برسد.
اولین مشکلی که در این بازی خیلی زود خود را در معرض نمایش قرار میدهد، روند آن است که مشخصا آسیب و ضعفهای ناشی از آن را در طراحی مراحل مشاهده میکنیم. اگر بخواهیم از همان ثانیهی ابتدایی آغاز کنیم، اولین مکانیزمی که بازیکن را درگیر خود میکند، انتخاب کلاس و شخصیسازی کاراکتر اصلی است. هر چند که امکانات شخصیسازی چندان جذاب نیست، اما قرار هم نیست که آن را در زمرهی اشکالات قرار دهیم.
پیش از این که بازی را آغاز کنید، باید از بین کلاسهای موجود که هر یک به یکی از حیوانات تعمیم داده شده، یکی را انتخاب کنید. در این منو، تغییرات و ویژگیهای هر کلاس احتمالا به زعم هر بازیکنی جذاب به نظر میرسد اما در ادامه، خیلی سریع متوجه خواهید شد که انتخاب کلاس چندان تاثیری روی روند بازی ندارد؛ به خصوص این که شما میتوانید با لوتها و آیتمهایی که در طول بازی به دست میآورید، شخصیت اصلی را به سمت سبک مورد نظر خودتان ارتقا دهید.
از طرفی دیگر، ویژگی شخصیسازی به لحاظ ظاهری، محدودیتهای زیادی دارد و نهایتا، اجازه نمیدهد تا آن چه در ذهن خود میپرورانید را روی شخصیت اصلی بازی پیادهسازی کنید. نهایتا، هر چند که تمام اینها باعث شده تا بازی دارای انعطاف بیشتری باشد و قدمی به سمت استانداردهای ژانر نقشآفرینی برداشته باشد، اما خروجی نهایی، آن چه که انتظار میرفت، نیست.
داستان بازی شما را در مسیر نجات درخت زندگی (یا همان Tree of Life) قرار میدهد؛ با این حال، برای قوت گرفتن عنصر نقشآفرینی، بازی Biomutant انتخاب روحیات و اخلاق شخصیت اصلی را به بخشی از بازی تبدیل کرده که به واسطهی تصمیمات شما شکل میگیرد؛ به عبارتی دیگر، نهایتا شما میتوانید به اصلیترین دشمن حیات درخت زندگی تبدیل شوید یا به مانند یک قهرمان، به جنگ آدم بدها (به عبارتی حیوان بدها!) بروید و جنگل زیبا و درخت مقدس را نجات دهید.
برای این کار، دو روح تاریکی و روشنایی بارها و بارها بر سر راه شما قرار میگیرد تا تصمیماتی را اتخاذ کنید که روند بازی را تحت تاثیر قرار دهد؛ اتفاقی که نهایتا رخ نمیدهد و صرفا به لحاظ بصری، باعث میشود تا دنیای بایومیوتنت فانتزیتر باشد. این مکانیزم، در همان دقیقهی ابتدایی به بازیکن معرفی میشود اما به قدری معرفی مکانیکها و عناصر گنگ است که تنها احساس وقت هدر دادن به مخاطب دست میدهد.
به قدری معرفی مکانیکها و عناصر گنگ است که تنها احساس وقت هدر دادن به مخاطب دست میدهد.
اولین مبارزهای که برای شما در دنیای بازی Biomutant در نظر گرفته شده، یک باسفایت است که نهایتا مجبور میشوید از آن فرار کنید. جالب است بدانید که لوپا لوپین، اولین غولآخری که در بازی در مقابل شما ظاهر میشود، همان کسی است که سالها پیش دهکده و خانوادهی شخصیت اصلی بازی را به باد فنا داده تا انگیزهی انتقام، بخش قابل توجهی از پلات بازی و همچنین شخصیتپردازی باشد؛ اتفاقی که با فرار سریعی که اتفاق میافتد، منطق روایت را حسابی زیر سوال میبرد.
به خودی خود، پلاتی که سازندگان برای بازی بایومیوتنت در نظر گرفتهاند، کشش لازم را برای روایت یک داستان آخرالزمانی، آن هم در فضایی Open World و غیرخطی ندارد و دنیای مملو از شخصیتهای توخالی نچسب، در جهان این اثر شکل گرفته است. البته به خاطر استفاده از زبان منحصر به فرد، عملا شاخصی تحت عنوان صداپیشگی در این بازی از بین رفته اما هر از گاهی، زبان عجیب و غریب کاراکترها میتواند لحظات خندهداری را در بازی رقم بزند که از معدود صحنههای لذتبخش Biomutant به حساب میآید.
سیستم مبارزات، در حالی که از مهمترین نقاط قوت بازی است، با حفظ سمت، یکی از اصلی از پرواضحترین ایرادات نیز به شمار میآید! همان طور که پیش از این هم اشاره شد، مکانیکهای بسیاری را روند گیمپلی بایومیوتنت را درگیر خود کرده است که تقریبا تمامی آنها، به بهبود تجربهی مخاطب از بازی کمک میکند.
برای مثال انتخاب روند بازی، هر چند که به لطف دیالوگهای بیش از ساده و نچسب، به شدت سطحی است، اما نهایتا تاثیر زیادی در روند بازی و همچنین داستان و شخصیتپردازی میگذارد. در حالی که انتظار نمیرود، اما مکانیکهای RPG حسابی در بازی Biomutant تاثیرگذار هستند و اگر قصد تجربهی این بازی را دارید، خیلی راحت از کنار تصمیمگیریها در حین مکالمه با کاراکترها، عبور نکنید.
در طرفی دیگر، شخصیسازی کاراکتر، هر چند که وسعت قابل قبولی دارد، اما هرگز نمیتوانیم تاثیر آن را آن طور که باید و شاید در روند بازی لمس کنیم. در حدی که اگر روی درجهی آسان یا حتی متوسط شروع به تجربهی بازی کنید، شاید به جز آیتمهای مرتبط با نوار سلامتی، نیازی به دیگر آیتمها نداشته باشید و همین اتفاق عملا تاثیرهایی که از مکانیک لوت کردن انتظار میرود را خنثی کرده است.
در مقابل، سیستم مبارزه میتوانست به مخدر بازی Biomutant تبدیل شود؛ طراحی مبارزات و کمبوهای جذاب و همچنین وجود دشمنان متنوع، به شکل عجیبی بازیکن را به مبارزه با تک تک انمیها و باسفایتها سوق میدهد. از طرفی دیگر سیستم کرفتینگ و لوت، کمک میکند تا در طول بازی سلاحهای خود را ارتقا دهید و مرتبا با سلاحهای جدیدی روند بازی را به سمت جلو پیش ببرید.
سیستم مبارزات در بایومیوتنت میتوانست مهمترین نقطه قوت بازی به شمار بیاید، اما، ضعفهای تکنیکال، اجازه نمیدهد تا بازی Biomutant حد توانش را به رخ بازیکنان بکشد
همچنین همان طور که پیش از این هم اشاره شد، این امکان وجود دارد تا شخصیت اصلی بازی را ارتقا دهید و کمبوهای جدید را برای او در دسترس قرار دهید. اگر انیمیشنهای ضعیف را نادیده بگیریم، باید اعتراف کرد که سیستم مبارزات در بایومیوتنت میتوانست مهمترین نقطه قوت بازی به شمار بیاید، اما، ضعفهای تکنیکال، اجازه نمیدهد تا بازی Biomutant حد توانش را به رخ بازیکنان بکشد.
واقعیت این است که استودیوی Expriement 101 در طراحی سیستم مبارزات عملکرد عالی داشته اما قناعت به سطح و اندازههای یک بازی AA یا حتی مستقل، هرگز اجازه نداد خروجی این قسمت از بازی، آن چیزی باشد که لیاقتش را دارد.
ضعفهای فنی بازی بایومیوتنت متاسفانه به بخش گرافیک نیز تعمیم داده شده است. کیفیت تکسچرها به هیچ وجه حال و اوضاع خوبی ندارند و از طرفی دیگر، انیمیشنها و سیمولیشنها چند نسلی از بازیها روز، عقب افتاده است.
به رغم این که برای توسعهی این اثر از قدرت موتور گرافیکی آنریل انجین ۴ بهره گرفته شده، اما به غیر محیطی پویا و گسترده و گرافیک هنری بینظیر، هیچ استاندارد دیگری در ویژگیها بصری بازی Biomutant یافت نمیشود! از طرفی دیگر، تجربهی بازی با استفاده از بکوارد کامپبیلیتی روی ایکسباکس سری ایکس هم نتوانست مانع از افت فریمهای عجیب و غریب شود! معلوم نیست که تستکنندههای بازی و تیم پولیش، دقیقا روی چه چیزی کار کردهاند!
با این حال، همان طور که پیش از این هم اشاره شد، گرافیک هنری بازی و طراحیها، از هر لحاظ بینظیر است. دنیای بایومیوتنت هر چند که درونمایهای آخرالزمانی دارد و ذات آن از ظلم و نابرابری مملو شده، اما زیباییهای بیحد و حصر آن اجازه نمیدهد که عاشق آن نشوید! با وجود تمام مشکلات، قطعا دلتان میخواهد که در جهان Biomutant به گشت و گذار بپردازید، لوت کنید، مبارزه کنید و مادام به ارتقای شخصیت اصلی بپردازید اما حیف که دنیایی از مشکلات، اجازه نمیدهد تا تجربهی این بازی، مانند بسیاری دیگر از آثار نقشآفرینی، حس ماجراجویی بازیکن را تحریک کند.
به لحاظ بصری، خوبیهای این بازی به طراحی محیط محدود نمیشود و سازندگان خیلی خوب از دنیای حیوانات هم بهره بردهاند. همان طور که پیش از این هم گفته شد، تنوع دشمنان در سطح قابل قبولی قرار دارد و دیزاین برخی از آنها طوری است که احتمال دارد عاشق ملاقات با آنها شوید! همچنین، به طرز عجیبی ویژوالهای کامیکی حین مبارزات – غالبا به صورت نوشته – به نمایش درمیآید که حس و حال بهتری به کمبوهای بازیکن تزریق میکند.
به طور کلی اگر بخواهم در چند خط بازی Biomutant را وصف کنم، باید بگویم که موسیقیها شنیدنی در دل یک دنیای زیبا، دشمنان متنوع و جذاب، کمبو و سیستم مبارزات قابل قبول که تمامی آنها قربانی کمکاری و ضعفهای تکنیکال شدهاند. تصمیمات غلط موجب شده تا دریایی مکانیکها بایومیوتنت، در اشل یک برکهی کوچک باشد.
اصلا چه نیازی بود که جهان این بازی غیرخطی چنین گستردگی داشته باشد؟ به قول برخی بازیسازان امروز، دنیای نیمه جهان باز هم میتوانست کفاف بازی Biomutant را هم بدهد تا به جای تمرکز روی دنیای آن، روی مسائل فنی تلاش بیشتری صورت میگرفت. متاسفانه بازی بایومیوتنت به خاطر همین اشتباهات و ایرادات، هرگز نمیتواند مزد ایدههای خلاقانه و جذابش را بگیرد چرا که، اشکلات فنی، ارزش تجربهی این بازی را حسابی کم کرده است.
- گرافیک هنری چشمنواز و دنیای جذاب
- مکانیکهای سیستم مبارزات
- افت فریم!
- ایرادهای فنی متعدد
- داستان ضعیف
- تقریبا چیزی به اسم شخصیتپردازی در این بازی نقشآفرینی وجود ندارد
- روند بازی بعد از مدتی تکراری میشود
- دیالوگها و حتی راوی، به شدت روی مخ هستند!
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید