نقد و بررسی بازی Black Myth: Wukong
بر تخت پادشاهی میمونها
مدتی از عرضه بازی Black Myth: Wukong توسط استودیو گیمساینس (Game Science) که خیلی هم نام آشنا نیست است، میگذرد و توانسته توجهات بسیاری زیادی به همراه واکنشهای مثبتی را به خود جذب کند. اما من اینجا قصد دارم تا به نقد و بررسی بازی Black Myth: Wukong بپردازم تا ببینم آیا این طبق گفتهها جز بهترینها یا شایدم بهترین بازی امسال است یا نه.
بررسی بازی Black Myth: Wukong
در بررسی بازی Black Myth: Wukong، اول از هرچیزی میخواهم به دو سوال اساسی که به نظر من جز عاملان فروش و جلب توجه این بازی است، پاسخ دهم. سوال اول؛ آیا بازی Black Myth: Wukong یک اثر سولزلایک به حساب میآید؟ بدون شک خیر. توسعهدهنگان با الهامتی از بازیهای سولز و حتی سولزلایک یا همان آثار فرامسافتوری (FromSoftware) و شبیه به آن، المانهایی را درون بازی پرسروصدای خود یعنی Black Myth: Wukong، قرار دادهاند، اما دلیل نمیشود که این بازی یک اثر سولزلایک به حساب بیاید و تجربه کامل آن حتی متوجه نصفه و نیمه بودن المانهای مربوطه هم میشوید که باعث میشود شما مطمئن شوید که بازی Black Myth: Wukong یک اثر سولزلایک به حساب نمیآید.
سوال دوم؛ آیا بازی Black Myth: Wukong یک اثر شبیه به سری بازیهای God of War یا در اصل شبیه به دو قسمت آخری که از این سری عرضه شده (God of War 2018 و God of War Ragnarök) است؟ باز هم جواب من به سوال تا حدی خیر است، زیرا دلیل نمیشود چون داخل بازی تعداد باسفایتها بیش از حد انتظار است و هرکدام برای خود داستانی غنی دارند و عدهای هم ادعای خدایی میکنند پس این بازی شبیه به یک اثر خدای جنگی (God of War) است. حتی میتوان با تجربه بهتر بازی متوجه شد که حتی المانهایی که میتواند بازی Black Myth: Wukong را شبیه به مجموعه گفته شده کند، رفته رفته کمرنگ میشوند.
واقعا لازم دانستم که جواب این سوالها را از دیدگاه و تحلیل شخص خودم بدهم و امیدوار هستم که بتواند قانعکننده باشد. اما در ادامه بررسی بازی Black Myth: Wukong، وقتی که بازیکنان بازی را شروع میکنند بدون شک با یکی بهترین شروعها در بین بازیهای ویدیویی مواجه میشوند که به راحتی شما را تا انتهای بازی مقابل خود نگه میدارد. پیشنهاد من این است که حتی اگر فعلا توانایی و قصد تجربه این بازی را ندارید، حداقل بروید آن افتتاحیه را ببینید تا ترغیب به تجربه بازی شوید. اما این تعریف دلیل بر این میشود که پس ما با یک اثر بینقص و فوقالعاده طرف هستیم که جایگاه آن، بهترین بازی سال 2024 است؟ یک کلام میگویم خیر، زیرا بازی علاوهبر نکات مثبت بسیاری که دارد، موارد منفی هم در تجربه خود برایمان کنار گذاشته است تا هرازگاهی اذیت یا گاهی برای مدتی کوتاه برای استراحت دادن به مغز و اعصاب خود، بازی کردن بازی را کنار بگذاریم. یکی از این موارد منفی در نحوه داستانسرایی بازی Black Myth: Wukong است. در اصل داستان بازی Black Myth: Wukong دنبالهای بر یک داستان و افسانه چینی به نام Journey to the west (سیر باختر یا سفر به غرب) است و حالا بازیکنان در حال تماشای اتفاقات پس از آن داستان هستند. خب شاید تا اینجا بگویید که مشکل کجا است؟ مشکل دقیقا آنجایی است که بازی داستان و روایت مستقل خود را دارد اما اگر ما چیزی از گذشته یا کتاب نام برده ندانیم، بازی هم قرار نیست کمک بیشتری به ما بکند. شاید درون بازی با اطلاعاتی که از آیتمهای جمعآوری شده یا اطلاعاتی که از شخصیتها به دست میآوریم به یک چیزهایی برسیم، اما آنها باز هم نمیتوانند پسزمینه اتفاق افتاده را برای بازگو یا روشن کنند تا ما در ادامه با دید بهتر و بازتری به تجربه این بازی بنشینیم. به گونهای دیگر شاید اگر بازیکنان همگی از کشور چین یا چینی بودند این بازی را بهتر از هرچیزی میفهمیدند؛ شبیه به اینکه مقابل ما ایرانیان یک بازی در دنیای افسانههای شاهنامه قرار دهند. اما این موضوع دلیل نمیشود که در داستانی که بازی Black Myth: Wukong در حال روایت است مشکلات دارد و بد است. اتفاقا اگر با یک دید نسبی به گذشته وارد جزئیات این بازی شوید قطعا از آن خوشتان خواهد آمد و از آن و پیچشهای آن لذت بسیاری خواهید برد. پس در ادامه اسپویلی نمیکنم تا خود به پای این داستان جذاب بنشینید و قبل از آن حتما حداقل نگاهی به داستان پسزمینه آن داشته باشید تا روایت حال حاضر تاثیر خوب خود را بگذارد.
حال احتمالاتی وجود دارد؛ احتمال اول اینکه ما در آینده شاهد یک بسته الحاقی (DLC) یا یک اثر جدید برای نگاهی به گذشته داستان این بازی داریم، احتمال بعدی اینکه توسعهدهنگان هدفشان خواندن کتاب سیر باختر و سپس نشستن به تجربه بازی Black Myth: Wukong بوده و قرار نیست شاهد گذشته پرهیاهوی میمون قصه ما باشیم. من خودم به شخصه علاقه بسیاری به تجربه اتفاقات گذشته در قالب بازی دارم، پس مطمئنا نظر بنده روی احتمال اول است. یکی از نکات فوقالعاده جذاب بازی، انیمیشنهای انتهای هر چپتر است. بازیکنان بعد از به پایان رساندن هر چپتر یک انیمیشن کوتاه که توسط سازندگان قرار داده شده را تماشا میکنند که هدف از قرار دادن آنها، بازگو کردن بخشی از داستان کلی این افسانه و جهان است. این انیمیشنها به قدری عالی و در قالبهای مختلف انیمیشنی نمایش داده شدهاند که شما هرموقع به یاد یکی از آنها میافتید، دوست دارید هرچه زودتر چپتری که در آن هستید را به پایان برسانید و تا ببینید تیم سازنده در انتهای آن چپتر چه انیمیشنی برای شما قرار دادهاند. پس شاید بتوان با وجود این انیمیشنهای پایانی، این احتمال را هم داد که شاید ما در آینده همکاری تیم سازنده بازی با یک تیم انیمیشنسازی را ببینیم که یک اثر حتی در قالبی اپیزودیک را برای عمیق شدن در جهان این افسانه را شاهد باشیم، مخصوصا با وجود موسیقی و ساندترکهای گوشنواز آن که منصفانه نیست که اگر از آن تعریف نکنیم و نگوییم جز بهترینها در سبک خود است و باعث میشود با شنیدن آنها تا دقایقی به هیچ چیزی جز محیط زیبای بازی نگاه نکنیم.
در ادامه بررسی بازی Black Myth: Wukong، بازی از همان اول چشمنواز است و بازیکنان را غرق در زیبایی خود میکند. بازی Black Myth: Wukong با استفاده موتور بازیسازی Unreal 5 ساخته شده و مشخص است که تا حد زیادی از توان آن موتور برای یک تجربه گرافیکی عالی، استفاده شده است. از مکانهای سرسبز و جنگلی گرفته و صحراهای همراه با آفتابی سوزان تا معابدی که حس حضور در یک معبد واقعی را میدهد؛ همگی به گونهای کار شده است که بابت وقت گذاشته شده توسط سازندگان برای این موضوع باید ایستاده آنها را با توجه به این کارنامه سبکشان، تشویق کرد. البته ناگفته نماند که بازی Black Myth: Wukong در پلتفرم کنسولی خود دارای مشکلات فنی و در پلتفرم PC هم بسیار کم دارای نقصهایی فنی است، اما لطمهای به تجربه شما نمیزند و در آینده با آپدیتهایی از طرف تیم سازنده این مشکلات حل خواهند شد. زیبایی، زیبایی و زیبایی ادامه مواردی است که محیطهای بازی میتوانم بدهم اما آیا لول دیزاین این محیطها در چپترها مختلف بازی (در مجموع 6 چپتر) هم همانقدر عالی طراحی شده است؟ جواب دوباره خیر است. زیرا میتوان بدون شک گفت که بزرگترین مشکل بازی در این زمینه رخ میدهد. آنجایی که بازی در هر چپتر خود بازیکنان در محیطی مثلا باز به همراه آزادی عملهایی قرار میدهد، اما این باز بودن محیط چیزی جز گیج شدن بازیکن را به همراه ندارد. به زبان ساده بینظمی درون این محیطها موج میزند و اعصاب راحت برای بازیکنان نمیذارد. زیرا ممکن است شما مسیری را طی کنید که مدتی بعد به دو مسیر جدید دیگر برسید و اگر به سمت آنها بروید هم ممکن است راه برگشت خود را فراموش کنید و هم ممکن است با یک مسیر جدید دیگر مواجه شوید که من به شخصه دلیل این نحو از طراحی محیطی و لول دیزانی را نفهمیدم و جز آن دسته افرادی هستم که اکثریت شکایت خود را به این موضوع خلاصه میکنم که نمیدانم با یک بازی نسبتا جهانباز به همراه آزادی عمل بالا طرف هستم یا یک با خطی. منطق گشتوگذار در این محیطها برای دریافت جوایز یا مبارزه با باسفایتهای دیگر است، حرف من این است که شاید من کاملا این گشتوگذار را انجام دهم و به گونهای بهتر است بگویم تحمل میکنم و پاداشی هم در انتها دریافت میکنم که شاید تاثیر چندانی را هم در گیمپلی من نداشته باشد، اما خب سوال من این است که بالاخره به چه قیمتی!
بازیکنان بعضا در حین گشتن محیط، گوشهای را میبینند که از نظر آنها ممکن است خبر خاصی در آنجا باشد، اما وقتی به آن میرسند به یک دیوار نامرئی بر میخورند که با خود میگویند پس چرا اینجا به شکلی طراحی شده که من در نهایت قرار است به آن دسترسی نداشته باشم. مشکل در است در این دیوارهای نامرئی نیست، مشکل در واقع در نحوه جایگذاری آنها است. شاید بهتر بود تیم سازنده به شکلی دیگر دسترسی نداشتن به منطقهای را نشان میداد که این موضوع تبدیل به یک مورد آزاردهنده نشود. در ادامه بررسی بازی Black Myth: Wukong، بینظمی گفته شده در همینجا به پایان نمیرسد بلکه مورد دیگر در واقع در نحوه مواجه با محیطهای مختلف بازی در چپترهای آن است که ممکن ما در چپتر X یک نوع روایت و محیط را ببینیم و با آشنا شویم و در چپتر Y کاملا روند عوض شود که در این موضوع به وضوح از میانه به سمت پایان بازی، مشخص است. شاید خیلی آزاردهنده و اعصاب خردکن نباشد، اما این که یه یکباره معادلات عوض شود، خو گرفتن با آن هم به نسبت سخت است. انگار که سازندگان دوست داشتند بازی خود را پر از هرچیزی با الهام از بازیهای مختلف در سبکهای مختلف ارائه دهند. همه این مشکلات گفته شد اما دوباره لازم به ذکر است که با وجود این مشکلات، بازی Black Myth: Wukong باز هم بلد است چگونه نکته منفی خود را در عین حال تبدیل به یک نکته مثبت بکند و شما را ترغیب کند و هول دهد که به سراغ نقطه به نقطه بخشهای طراحی شده محیطی بروید، با NPCهای بازی صحبت کنید و مراحل فرعی آنها را پیش ببرید و در نهایت با پاداشی مناسب به ادامه روند اصلی تجربه خود بپردازید. بحث بعدی بررسی بازی Black Myth: Wukong، گیمپلی آن است. گیمپلی در این بازی عالی و روان است. بازی به شما آرمورهای مختلف و سلاحهای گوناگون به همراه آپگرید کردن آنها برای بهتر شدن مبارزات را میدهد و شما را روانه باسفایتهایی میکند که برای هرکدام از آنها وقت گذاشته شده است. شما هرچه پیش میروید قدرتهای مختلفی، اعم از؛ تبدیل شدن به یک موجود با قدرتی خاص، به وجود آوردن کلونهای از خودتان و فریز کردن دشمن خود را به دست میآورید و دقیقا نکته همینجا است که نشان میدهد گیمپلی بازی با توجه به مبارزات متعدد و بسیار زیاد بازی هیچگاه خستهکننده نمیشود و شما لحظه به لحظه بیشتر از قبل میخواهید به آن ادامه دهید. شما میتوانید هرباری که خواستید روند مبارزه خود را نسبت به قبل تغییر دهید و حتی به سراغ درخت مهارتهای خود بروید و نسبت به لحظهای که درون آن هستید، الگوریتم مبارزه خود را عوض کنید تا هم انیمیشنهای جذاب و جدید مبارزهای ببینید و هم تاثیرگذاری بیشتر در پیروز شدن خود داشته باشید. شما در طول بازی دشمنهای مختلف و باسفایتهای زیادی را میبینید که تعداد آنها بیش از هشتادتا است و کاملا شما را مطمئن میکنند که قرار نیست حوصله شما تا انتهای بازی سر برود. زیرا هر باسفایت نحوه خاص مبارزه خود و داستان پسزمینه جذاب خود را دارند (البته ناگفته نماند که باز هم نیاز است از داستان سیر باختر چیزهای بدانید) و همه اینها میتواند نشاندهنده این باشد که در این 6 سال زمان ساخت بازی، سازندگان تمام سعی خود را کردهاند که یک بازی به نسبت دشوار و چالشی اما با قابلیت سریع یاد گرفتن آن و ترغیب به بارها تجربه کردن آن توسط شما، بسازند تا نظر مثبت بازیکنان و منتقدان را در کارنامه خود داشته باشند.
در ادامه بررسی بازی Black Myth: Wukong، من به شخصه یک مشکل با دشمنان معمولی بازی و باسفایتها دارم؛ آن هم این است تعریف باسفایت برای من یعنی پشتسر گذاشتن چالشها و مواردی شبیه به آن و در نهایت مبارزه برای چیزی که میخواهم به دست بیاورم. حال با وجود این تعریف در ذهن من، حس میکنم باسفایتهای این بازی دیگر بیش از اندازه زیاد هستند و آن حس جایزهگونه خود را نمیدهند. دقیقا شبیه به اینکه انگار من انتظار دشمنان عادی را بیشتر از باسفایتهای بازی داشتم و هرلحظه با خود میگفتم بعد از رییسها قرار است با چه نوع دشمنانی در طول مسیر خود روبهرو شوم. همین موضوع باعث میشد که احساس کنم بازی در مواقعی خاص، در حال از دست دادن حس یک اثر نقشآفرینی (RPG) بودن است و در آن لحظه فقط سعی میکند اکشن خود را حفظ کند تا من آن باسفایت عزیز را از سر راه بردارم و به ادامه روند خود بپردازم. این برای من یعنی کمآوردن نوآوری که دلیل آن مطمئنا در تعداد زیاد باسفایتهای آن است، شاید اگر سازندگان باسفایتهای بازی را با همین تعداد در مقدار چپتر بیشتر و محیط خاصتر قرار میدادند این مشکل و حتی مشکلاتی که قبلتر گفتم هم حل میشود. بازی از همان اول با باسفایتهای جهان خود و نوع مبارزه متمایز آنها نسبت به دیگر باسها خودنمایی میکند، اما دریافت این حس جذاب همان اوایل بازی هیجانانگیز است و در میانه به بعد افت محسوسی را از آن خود میکند. اگر بخواهم در این باره مثالی بزنم؛ به نظر من باسفایت نهایی و اصلی بازی شاید زیبا و حماسی باشد، اما کاملا بیمنطق ساخته شده و وجود آن فقط برای تحقیر و نابود کردن شما است و این دقیقا همان چیزی است که ما شبیه آن را حتی در باسفایتهای قبلی جهان بازی به خوبی حس نکردیم و به طور غافلگیرکنندهای، خرد میشویم.
حال به جمعبندی نقد و بررسی بازی Black Myth: Wukong رسیدیم، جایی که میتوانم بگوییم بازی Black Myth: Wukong یک اثر خیلی خوب در مقیاسی که خود آن خواسته است، است و میتواند در سریعترین روش ممکن، از شروع و افتتاحیه بازی و در نهایت پایان حماسی بازی شما را مقابل پلتفرمی که روی آن در حال تجربه بازی هستید، بنشاند و نگذارد که از پای آن بلند شویم تا اینکه بازی یا خودش ناگهان کرش کند یا برقی برود تا دیگر نتوانید برای ساعاتی این افسانه را در کنار مشکلات اکثرا لول دیزانی، روایتی و فنی خود، تجربه کنید.
- گرافیک بصری فوقالعاده چشمنواز
- نوع طراحی جزئیات محشر محیطهای باز و بسته
- داستانی غنی و باارزش بالا برای تجربه آن
- موسیقی عالی
- سیستم درخت مهارتها و آزادی عمل شخصیت اصلی
- مشکلات لول دیزاینی در اکثر چپترها
- تعداد بیش از حد باسفایتها
- برخی مشکلات فنی مخصوصا در پلتفرم کنسولی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید