فیلم Bombshell یک اثر درام است که به رسوایی اخلاقی «راجر ایلز» مدیر سابق فاکس نیوز و رفتارهای نادرست او با کارکنان زیردستش میپردازد اما آیا کارگردان در نمایش این رسوایی عملکرد قابل قبولی داشته؟
داستان بامبشل روایتگر سرگذشت شبکهی خبری فاکس نیوز در بحبوحهی انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا است که رویدادهایی از رفتارهای غیرحرفهای مدیرعامل اجرایی این شبکهی تلویزیونی را در طول دورهی فعالیت خود به تصویر میکشد. راجر ایلز بارها به کارکنان زیردست خود تعرض کرده و همین مسئله درنهایت به یک رسوایی بزرگ برای او و گروه بزرگ شبکههای تلویزیونی فاکس تبدیل شد.
بامبشل بازتاب نیمهی تاریک نظام سرمایهداری آمریکا است و مهمترین المانهای مربوط به این جامعه را در خود جای داده است. نمایش قدرت رسانهها در کنترل اذهان عمومی و تغییر سرنوشت سیاسی یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان و کارکنانی که به خاطر حفظ موقعیت شغلی خود هرگز حاضر به افشای تعرض بالادستیها نمیشوند، سوژه اصلی این فیلم به حساب میآیند. فیلم در ابتدا، هدف خود، یعنی نشان دادن رسواییهای اخلاقی مدیر شبکهی فاکس نیوز را برای مخاطب فاش نمیکند و به جای آن سعی میکند تا فضای حاکم بر نظام سیاسی آمریکا را به تصویر بکشد تا در ادامه بتواند این دو موضوع را به هم ربط دهد.
فاکس نیوز، نمادی از کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری ترامپ
بخش ابتدایی فیلم به طرز افراط آمیزی درونمایهی سیاسی دارد و به طور مشخص فعالیتهای دونالد ترامپ در مصاف انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ را نشان میدهد. همین مسئله باعث شده تا ذهن مخاطب از همان دقایق ابتدایی برای تعمیم دادن تمامی رویدادهای فیلم به ابعاد سیاسی آمریکا آماده شود. با وجود این تفاسیر، قطعا میتوان گفت که بامبشل هر چند که در ظاهر روایتگر رفتارهای ناشایست مدیر یک شبکهی خبری است، اما هدف اصلی آن انتقاد و جریانسازی علیه وضعیت سیاسی آمریکا است. اثبات این ادعا را میتوان به وضوح در تمرکز فیلم روی تعرضهای کلامی ترامپ علیه زنان دید. شاید فیلم میتوانست بدون اشاره به کمپین انتخاباتی ترامپ و اوضاع سیاسی آمریکا در آن بازهی زمانی نیز موضوع اصلی خود را به تصویر بکشد، اما فیلم به طور کاملاً زیرکانه سعی دارد تا مسئلهی تعرض به زنان و افراد زیردست را به اتمسفر سیاسی کشور نیز تعمیم دهد و این ذهنیت را برای مخاطب ایجاد کند که دفتر فاکس نیوز، نمادی از کاخ سفید در دوران ریاست جمهوری ترامپ است.
بامبشل هر چند که ادعای خود را با صراحتی کاملا ستودنی بیان میکند، در برخی از موارد تا حدودی محتاطانه رفتار کرده است و با استفاده از نمادهای گوناگون سعی کرده تا دیدگاه خود را در ناخودآگاه مخاطب نهادینه کند. کاراکتر «کایلا» که «مارگو رابی» نقش آن را ایفا کرده، تنها شخصیت ساختگی فیلم است که صرفا نمادی از تمام کارکنانی است که تحت آزار و اذیت مدیران بالادستی در فاکس نیوز قرار گرفتهاند. فیلم با قرار دادن این کاراکتر ساختگی در داستان واقعی خود تلاش کرده تا بدون اشاره و بیاحترامی به فردی خاص، اتفاقات تلخ مربوط به آزار و اذیتهای اخلاقی کارکنان زیردست در این شبکهی تلویزیونی را به تصویر بکشد.
تلاشی برای فرار رو به جلو و تبرئه از اتهامات احتمالی
بامبشل بیش از هر چیز سعی دارد تا دیدگاه خود را خارج از تفکرات فمینیستی نشان دهد. در طول فیلم بارها جملهی «من فمینیست نیستم» از زبان «میگن کلی» مجری تلویزیونی شبکهی فاکس نیوز بیان میشود. در حقیقت تکرار چندین بارهی این جمله تلاشی برای فرار رو به جلو و تبرئه از اتهامات احتمالی بوده است. البته فیلم نیازی به این رفع اتهام نداشت و اگر چنین کاری را نیز نمیکرد همچنان میتوانست بدون هراس از قضاوتها، حرف خود را بیان کند. با این وجود تلاش بامبشل در این زمینه تا حدودی بیفایده بوده و همچنان مخاطب از ابتدای تماشای آن حس میکند که با یک اثر سینمایی همراه با دیدگاه فمینیستی مواجه است. قهرمانان داستانِ بامبشل زنانی هستند که پس از گذشت زمان، جرئت بیان تجربههای تلخ در مورد بدرفتاری مدیران بالادستی را پیدا میکنند و با اتحاد خود در تلاش هستند تا دنیا را از این رخدادها آگاه کنند. این فیلم دقیقاً در حال نمایش رفتار ظالمانه و دیدگاه ابزاری مدیر یکی از ثروتمندترین شبکههای رسانهای در برابر زیردستانش است، اما از مظلوم نشان دادن زیردستان و زنان قربانی این محیط کاری مسموم خودداری میکند و آنها را به عنوان افرادی مستحکم به تصویر میکشد که در صورت خواستن، توان دفاع از حقوق خود را دارند.
خط داستانی فیلم ممتد و کاملاً صریح است و از تک تک صحنهها و دیالوگها برای بیان دیدگاه اصلی استفاده شده است. سکانسهای بامبشل به طور افراطآمیزی پر از دیالوگهای سریع و زودگذر هستند که هر یک از آنها به طور کاملاً صریح و بدون حاشیه، دیدگاه اصلی فیلم را برای مخاطب توضیح میدهند. در حقیقت فیلم بیش از اینکه به فکر مخاطب خود باشد، تلاش کرده تا دغدغهی اصلی خود را نسبت به شرایط حاکم بر وضعیت آمریکا به تصویر بکشد. این مسئله قطعا باعث میشود تا تماشای بامبشل تا حدودی خستهکننده باشد و درک رویدادهای آن نیاز به دقت کامل در طول یک ساعت و ۴۹ دقیقه مدت پخش آن داشته باشند. بر این اساس، میتوان گفت که این فیلم قطعا برای سرگرم کردن مخاطب ساخته نشده، بلکه در ازای آن تلاش میکند تا واقعیتی که برای مدتها از دید مخاطب پنهان نگه داشته شده را به تصویر بکشد.
بامبشل هر چند که در حال نمایش یک داستان واقعی از شرایط نامساعد حاکم بر محیطهای کاری در آمریکا است، تلاشی برای تضعیف جایگاه جامعهی این کشور نمیکند و همچنان به شعار «آمریکا را دوباره عالی کن» اعتقاد دارد. در حقیقت این فیلم به مخاطب خود اعلام میکند که با همبستگی و جرئت نشان دادن برای اعتراف به تجربیات تلخ، میتوان حقوق پایمال شده را باز پس گرفت و بدون تن دادن به سکوت در برابر ظلم میتوان به پیشرفتهای شغلی و حرفهای ادامه داد و آرزوهای بزرگ و دیرینه را برآورده کرد.
فیلم Bombshell بدون شک اثری نیست که توان سرگرم کردن شما را داشته باشد. بامبشل به جای اینکه برای جذب مخاطب هر چه بیشتر تلاش کند، به دنبال درگیر کردن توجه حداکثری است تا از آن طریق بتواند دیدگاه خودش را به صورت کاملاً محتاطانه، اما صریح بیان کند. با توجه به این موضوع میتوان گفت که بامبشل از آن دسته فیلمهایی است که برای همهی افراد ساخته نشده و توان جلب توجه همهی افراد را ندارد.
- داستان یکپارچه و عاری از صحنههای اضافه
- ارتباط زیرکانهی داستان اصلی به رخدادهای سیاسی
- بازی قابل تحسین مارگو رابی و شارلیز ترون
- دیالوگهای بسیار زیاد و خارج از حوصله در هر سکانس
- ریتم سریع داستان که باعث گیج شدن مخاطب میشود
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید