مروری بر داستان سری بازیهای Brothers In Arms
سری بازیهای Brothers in Arms که امروزه به دست فراموشی شده، روزگاری نامی محبوب در میان علاقه مندان به شوترهای تاکتیکی بود.
عرضه نسخههای مختلف کالاف دیوتی (Call of Duty)، هیلو (Halo) و بتلفیلد (Battlefield) طی دو دهه گذشته استانداردهای جدیدی را در حوزه شوترهای اول شخص ایجاد کرد و انتظارات را بالا برد. بسیاری از بازیهای اکشن اول شخص نتوانستند انتظارات را بر آورده کرده و توجه گیمرها یا کارشناسان را جلب کنند. از همین رو، در زمینه بازخوردهای دریافتی یا فروش عملکردی ضعیف را به ثبت رساندند. ناشران هم تصمیم گرفتند ساخت و عرضه نسخههای جدید این سریها را از اولویت خود خارج کنند.
به لطف استریمرها و یوتیوبرها که حکم جریانساز را در صنعت ویدیو گیم پیدا کردهاند، فرصتی فراهم شده تا بسیاری از سری بازیهای فراموش شده به مرکز توجهها راه پیدا کنند. هر چند، برخی از جمله سری بازیهای Brothers In Arms همچنان در گوشهای خاک خورده و خبری از احیایشان نیست. البته سری «همرزمان» بطور کامل به دست فراموشی سپرده نشده و همچنان طرفدارانی در سراسر جهان دارد.
از آنجایی که نسخههای مختلف سری بازیهای Brothers In Arms در لانچر گیم آپ (Game Up) منتشر شدهاند، تصمیم گرفتیم در قالب یک مقاله داستانشان را مرور کنیم.
Brothers in Arms: Road to Hill 30
سال عرضه: ۲۰۰۵
داستان بازی Brothers in Arms: Road to Hill 30 با نمایش چند ساعت قبل از عملیات بزرگ نرماندی آغاز میشود. گروهبان مت بیکر به همراه همرزمان خود سوار بر هواپیما بوده و قرار است قبل از آغاز عملیات آبخاکی، چند هدف را منهدم کنند. وقتی هواپیمایشان مورد اصابت آتش ضدهوایی قرار میگیرد، بیکر به بیرون از هواپیما پرتاب شده و از دیگران جدا میشود. او در ادامه به گروهبان ستاد مک هَسِی، بیسیمچی لگت و سرهنگ دوم کول پیوسته و با کمکشان چندین ضدهوایی Flak 38 را منهدم میکنند.
با فرا رسیدن صبح، آنها توانستهاند دیگر اعضای جوخه از جمله هارت ساک را پیدا کنند. شخصیتهای اصلی در ادامه مسیری بسیار مهم که به ساحل یوتا ختم میشود را پاکسازی کرده و همچنین مسیری را برای خروج لشکر ۴ پیاده ایجاد میکنند. مت بیکر و دیگر اعضا سپس تمرکز خود را روی امنسازی منطقهای قرار میدهند که پیاده نظام گلایدر قرار است در آنجا فرود بیایند. با اتمام امنسازی منطقه فرود، شخصیتهای گروه ماموریت دیگری دریافت میکنند: تصرف شهر ورویل. آنها باید این ماموریت را با کمک یک تانک M5 انجام دهند که از قضا فرماندهاش دوست صمیمی مت، گروهبان سوم جرج ریسنر است.
ماموریت آغاز میشود. مت بیکر و همرزمانش علیرغم خطوط دفاعی سنگین نازیها موفق میشوند به اهداف اولیه خود دست یابند. هر چند، در این بین گروهبان سوم جرج ریسنر حین فراهم کردن آتش پوششی برای دیگران جان خود را از دست میدهد. هنگ ۵۲ لشگر پیاده نظام متشکل از مت بیکر و همرزمانش حمله به کلیسای سینت کام دو مونت را آغاز میکنند. نازیها برای دفاع از مواضع خود از یک تیرباز استفاده میکنند که شرایط را برای حمله دشوار کرده است. مت به توصیه مک تمرکز خود را روی کشتن تیربارچی قرار داده و موفق میشود. او و اعضای تیمش در ادامه به ورویل ورود پیدا کرده و پلی که برای انتقال نیروی زرهی نازیها به ساحل استفاده میشود را نابود میکنند. البته این کار را با پشتیبانی یک تانک M4 Sherman انجام دادهاند.
در روز چهارم، بیکر به همراه کول ماموریت مییابد گذرگاهی را تصرف کند که به شهر کارنتان ختم میشود؛ گذرگاهی که سواحل یوتا و اوماها را بهم متصل میکند. حین عملیات، بمب افکنهای یونکرس یو ۸۷ ملقب به اشتوکا حمله کرده و باعث بیهوشی مت و کشته شدن یکی از افرادش میشوند. پس از اینکه بهوش میآید، حملهای به یکی از مراکز نازیها انجام داده و پس از تصرف آنجا، ضد حمله دشمن را دفع میکنند.
روز بعد، بیکر و هنگ ۵۰۲ حملهای را به سمت شهر کارنتان آغاز کرده، امکانات زرهی آلمان نازی را نابود کرده و بصورت مستمر پیشروی میکنند. اگرچه شخصیتهای اصلی موفق میشوند شهر را از اشغال آزاد کنند، بیکر تعدادی از افراد خود را از دست داده و به زحمت موفق میشوند در برابر حمله نازیها برای بازپس گیری مواضع خود مقاومت کنند. آلمانها در ادامه یک حمله دیگر را تدارک میبینند اما باز هم شکست میخورند تا شهر کارنتان سرانجام بدست نیروهای متفقین بیافتد.
در حالی که شخصیتهای اصلی داستان که از عملیاتهای چند روز گذشته خسته شده و مشغول استراحت هستند، شهر کارنتان توسط نازیها بمباران میشود؛ اتفاقی که به آنها یادآوری میکند هیچ چیزی به پایان نرسیده و تازه ابتدای مسیر هستند.
Brothers in Arms: Earned in Blood
سال عرضه: ۲۰۰۵
بازی Brothers in Arms: Earned in Blood در نگاه اول پس از Brothers in Arms: Road to Hill 30 جریان داشته اما در همزمان با آن روایت میشود. داستان با نمایش سرهنگ مارشال آغاز شده که مشغول گفتگو با سربازانی است که در عملیان نرماندی شرکت داشتند و یکی از آنها، هارت ساک است.
داستان بازی Brothers in Arms: Earned in Blood را میتوان به سه بخش تقسیم کرد: بخش اول، یادآوری خاطرات هارت ساک در جوخه مت بیکر است؛ بخش دوم، زمانی است که او فرماندهی جوخه دوم دسته سوم را حین آزاد سازی و دفاع از کارنتان بر عهده داشت. بخش سوم و پایانی هم تقریباً همزمان با حمله متفقین به مواضع نازیها در سینت سوور له ویکامت روایت میشود.
Brothers in Arms: Hell’s Highway
سال عرضه: ۲۰۰۸
مت بیکر که یک گروهبان ستاد شده، بصورت مداوم بخاطر اتفاقاتی که در عملیات نرماندی رخ داد (بخصوص مرگ گارنت، آلن و لگت) کابوس میبیند. بهترین دوستش، گروهبان ستاد جو هارت ساک فرماندهی جوخه دوم دسته بیکر را برای عملیات مارکت گاردن بر عهده دارد؛ عملیاتی که قرار است به پیروزی و اتمام جنگ تا قبل از کریسمس منجر شود. واحد تحت فرماندهی بیکر بمنظور پر کردن جای خالی افراد کشته شده، نیروهای جدیدی دریافت میکند.
واحد بیکر با استفاده از گلایدرهای نظامی (به نوعی از هواپیما گفته میشود که موتور نداشته و بوکسل میشوند) در هلند فرود آمده و با اعضای نیروهای مقاومت این کشور ملاقات میکنند. مت بیکر در ادامه با استوار یکم مک هسی ملاقات کرده و در ادامه با سرهنگ سینک، فرمانده هنگ ۵۰۶ لشگر ۱۰۱ هوابرد ارتباط برقرار میکند. بیکر و افرادش در ادامه حملهای را آغاز میکنند تا پل سان را تصاحب کنند اما با مقاومت نیروهای آلمانی مواجه شده، شکست خورده و عملیات به تاخیر میافتد.
در پی شکست در تصاحب پل سان، واحد بیکر ماموریت مییابد کنترل شهر آیندهوون را از دشمن بگیرد. آنها در شهر با نیروهای دشمن درگیر شده و شکستشان میدهند. شخصیتهای داستان همچنین راه را برای ورود تانکهای بریتانیایی باز میکنند. آنها در ادامه موفق میشوند پیِتر، فرزند گم شده یکی از اعضای مقاومت را پیدا کرده و به او بازگردانند. همچنین یکی از اعضای جدید واحد به نام فرانکی لاروش عاشق یک دختر هلندی میشود.
همان شب، لوفه وافه (لقب اطلاقی به نیروی هوایی آلمان نازی) آیندهوون را بمباران میکند. در این گیر و دار، واحد بیکر با جوخه هارت ساک ملاقات میکند. فرانکی لاروش هم علیرغم تلاش یکی از همرزمان دیگران را رها میکند تا به سراغ دختر هلندی رفته و نجاتش دهد. شخصیتهای داستان در ادامه متوجه میشود یک اسنایپر آلمانی تلفات زیادی را به نیروهای خودی وارد کرده و پیتر به همراه پدرش کشته شده است.
در حالی که بخش قابل توجهی از آیندهوون تخریب شده، نیروهای آلمانی حملهای را برای تصاحب آن آغاز میکنند. واحد بیکر به مقاومت پرداخته و طی اتفاقاتی بیکر از دیگران جدا میشود. پس از بدست آوردن هوشیاری، متوجه میشود نزدیک یک بیمارستان بوده و در همین حین، اعدام دختر هلندی توسط نیروهای دشمن را نظاره میکند. او همچنین در ادامه با بدن بی جان فراکی داخل یک ساختمان مواجه میشود.
واحد، آیندهوون را ترک کرده و به سنت اودنرود میرود. مک هسی در آنجا از نگرانیهایش بابت وضعیت بیکر پرده برمیدارد. آنها در ادامه به شهر فخل رفته و با کمک تانکهای بریتانیایی به مقاومت در برابر حمله نیروهای آلمان نازی میپردازند. پس از دفاع، هارت ساک داخل یک کافه از بیکر میخواهد به مشکلات روحیاش اعتراف کند که در همین حین مورد حمله دشمن قرار میگیرند. در پی این حمله، بیکر از ناحیه صورت آسیب دیده و هسی بشدت زخمی شده و بیهوش میشود.
از آنجایی که مک هسی قادر به فرماندهی نیست، مت بیکر فرماندهی جوخه دوم را به جای کورین، به پادوک میسپارد؛ اتفاقی که به جر و بحث منجر میشود. بیکر در همین حین فاش میکند کوریون را مقصر مرگ فرانکی لاروش میداند. شخصیتهای داستان در ادامه به بزرگراه ۶۹ ملقب به بزرگراه جهنم (Hell’s Highway) فرستاده میشوند. آنها به دام دشمن افتاده و کورین مورد اصابت گلوله قرار میگیرد. پس از اتمام درگیری، داوسون به سراغ مت رفته و تهدید میکند اگر حقیقت را درباره مرگ لگت نگوید، خودش اینکار را میکند.
بیکر که دیگر نمیتواند تحمل کند، فاش میکند آلن و گارنت کشته شدند، چون لگت حواسش به نگهبانی نبود. شخصیتهای اصلی در ادامه به توپخانه دشمن حمله کرده و نابودشان میکنند. علیرغم این پیروزی، آنها پی میبرند عملیات مارکت گاردن شکست خورده و متفقین ۱۷ هزار نفر تلفات داشته است. همچنین هارت ساک فلج شده و پیش خانوادهاش برمیگردد. بیکر در آستانه فروپاشی احساسی بوده که در تخیلات خود با لگت صحبت میکند. این گفتگو حالش را بهتر کرده و سخنرانیای برای اعضای واحدش انجام داده و تاکید میکند تا انتها همراهشان خواهد بود.
در انتها، باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کرد: سری بازیهای Brothers In Arms شامل ۱۳ عنوان برای پلتفرمهای مختلف میشود. با این حال، تنها سه مورد نسخه اصلی محسوب شده و داستانی مرتبط و بهم پیوسته را روایت میکنند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید