خلاصه داستان سری بازی Call of Duty:Black Ops
ندایی برای انجام وظایف
بخش اول: بازی Call of Duty: Black Ops
در آوریل سال 1961، میسون (Mason)، وودز (Woods) و باومن (Bowman) در عملیات 40 برای ترور فیدل کاسترو و کمک به تبعیدیان کوبایی تحت حمایت CIA در جنگ خلیج خوکها (Bay of Pigs) شرکت میکنند. میسون جانشین کاسترو را میکشد و در آنجا میماند تا وودز و باومن با هواپیمای امدادی فرار کنند. او توسط کاسترو واقعی دستگیر و به یک فرمانده ارتش شوروی به نام نیکیتا دراگوویچ (Nikita Dragovich) تحویل داده میشود. میسون در زندان وحشتناکی به نام ورکوتا (Vorkuta) زندانی میشود و با یک سرباز سابق ارتش سرخ به نام ویکتور رزنف (Viktor Reznov)، دوست میشود که به او هویت دشمنانشان یعنی دراگوویچ، سرهنگ لو کراوچنکو (Lev Kravchenko) و دانشمند نازی سابق فریدریش اشتاینر (Friedrich Steiner) را میگوید و تاریخچه خودش با آنها را بازگو میکند. در اکتبر سال 1945، رزنف و دیمیتری پترنکو (Dimitri Petrenko) توسط کراوچنکو و دراگوویچ فرستاده شده بودند تا اشتاینر را که قصد پناهندگی داشت، از یک پایگاه مخفی نازیها در جزیره بافین خارج کنند. پس از نجات، اشتاینر محل یک کشتی حامل سلاح شیمیایی نوآ 6 را که در اصل برای هیتلر ساخته شده بود را، در اختیار شوروی گذاشت. اما رزنف و افرادش توسط دراگوویچ که میخواستند اثرات گاز را ببیند، ترور شدند. رزنف ناچار شد شاهد مرگ وحشتناک پترنکو باشد و تنها زمانی جان سالم به در برد که کماندوهای بریتانیایی که قصد به دست آوردن نوآ 6 را داشتند، به کشتی حمله کردند. رزنف در حین فرار، موشکهای وی-2 را روی کشتی را منفجر کرد تا مانع استفاده از این سلاح شود که منجر به نابودی نوآ 6 شد اما خودش توسط شورویها دستگیر و در ورکوتا زندانی شد. شورویها بعدها با کمک یک دانشمند بریتانیایی به نام دانیل کلارک (Daniel Clarke)، نوآ 6 را دوباره ساختند.
در ادامه داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، در اکتبر سال 1963، میسون و رزنف یک شورش برای فرار از زندان به راه می اندازند که رزنف برای تسهیل فرار میسون در آنجا میماند. پس از بازگشت به ایالات متحده، جان اف کندی رئیس جمهور وقت آمریکا، ماموریتی را برای ترور دراگوویچ تایید میکند؛ میسون در طول ملاقات با رئیس جمهور دچار اضطراب و توهمهای خشونت آمیز میشود. میسون، وودز، باومن و ویور (Weaver) برای اختلال در برنامه فضایی شوروی و حذف اعضای گروه Ascension، به کاسموردوم بایکونور (Baikonur Cosmodrome) اعزام میشوند. این تیم موشک فضایی سویوز (Soyuz) را نابود میکند، در حالی که به نظر میرسد دراگوویچ پس از حمله با یک بی تی آر-40 توسط وودز در انفجار یک خودرو کشته شده است. در ژانویه سال 1968، تیم میسون به عنوان بخشی از نیروهای ویژه رزمی-اطلاعاتی (MACV-SOG) به ویتنام اعزام میشوند. پس از دفاع از خهسان (Khe Sanh) در برابر حمله ارتش ویتنام شمالی، آنها از یک جاسوس روسی که توسط ارتش ویتنام شمالی در هوئه (Huế) در طول عملیات تت (Tet) به گروگان گرفته شده بود، پروندهای درباره دراگوویچ به دست میآورند که متوجه میشوند جاسوس رزنف است. زمانی که دراگوویچ دوباره ظاهر میشود، تیم به لائوس (Laos) نفوذ میکند تا محمولهای از نوا 6 را که از یک هواپیمای سقوط کرده در شوروی است را، بازیابی کنند. اما در محل سقوط توسط نیروهای ویت کنگ (Viet Cong) و اسپتسناز (Spetsnaz) دستگیر میشوند. باومن بعدها در یک بازی اجباری رولت روسی اعدام میشود، اما وودز و میسون فرار میکنند، یک میل می-24 هیند را مصادره میکنند و بخشی از مسیر هو چی مین (Ho Chi Minh) را مختل میکنند. قبل از نجات رزنف از پایگاه کراوچنکو. آنها با کراوچنکو روبرو میشوند، اما او چند نارنجک را به بدنش میبندد که مجبور میشود خودش و کراوچنکو را از پنجره به بیرون پرت کند، اما قبل از انفجار، میسون آن دو را مرده فرض میکند.
در همین حال در داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، هادسون (Hudson) و ویور در شهر دیوارکشی شده کوولون (Kowloon)، کلارک را بازجویی میکنند و کلارک قبل از اینکه توسط افراد دراگوویچ کشته شود، محل یک تاسیسات را در کوه یامانتائو (Yamantau) فاش میکند. هادسون و ویور به تاسیسات نفوذ کرده و آن را نابود میکنند سپس پیامی از اشتاینر دریافت میکنند که برای ملاقات در جزیره ریبرث (Rebirth) در دریاچه آرال (Aral) درخواست داده است، زیرا مشکوک است که دراگوویچ برای پنهان کردن نوا 6 او را بکشد. میسون که اکنون یاغی شده، همراه با رزنف برای ترور اشتاینر به آنجا میرود و درست زمانی که هادسون و ویور میرسند، موفق به انجام این کار میشود. مشخص میشود که اگرچه میسون گویا شاهد اجرای حکم اشتاینر توسط رزنف بوده، اما هادسون و ویور دیدهاند که میسون تنها این کار را انجام داده و خودش را رزنف صدا میزده است. با مرگ اشتاینر، میسون تنها فردی است که محل ایستگاه اعداد را میداند، که باعث میشود هادسون و ویور او را بازجویی کنند. هادسون توضیح میدهد که دراگوویچ سلولهای پنهان شدهای را در هر پایتخت ایالت آمریکا مستقر کرده که با پخش یک سری اعداد از ایستگاه نوا 6 او، را آزاد میکنند و زمینه را برای تهاجم شوروی فراهم میآورند. در پاسخ، ایالات متحده که اکنون در وضعیت DEFCON2 قرار دارد، آماده حمله هستهای پیشگیرانه به شوروی است. هادسون فاش میکند که میسون در ورکوتا توسط دراگوویچ شستوشوی مغزی داده شده تا به عنوان عامل جاسوسی عمل کند و کندی را ترور کند، اما رزنف مداخله کرد و او را دوباره برنامهریزی کرد تا در صورتی که خودش نتواند، دراگوویچ، کراوچنکو و اشتاینر را بکشد. رزنف واقعی در طول شورش و جاسوس شوروی هم نیز کشته شدهاند؛ رویاهای میسون از رزنف توهمات ناشی از شستوشوی مغزی است. میسون سرانجام به یاد میآورد که ایستگاه پخش دراگوویچ یک کشتی روسی به نام روسالکا (Rusalka) در خلیج مکزیک است. روز بعد حملهای به این کشتی انجام میشود و نیروی دریایی آمریکا برای نابودی آن فرا خوانده میشود. میسون و هادسون در پایگاه زیردریایی محافظت کننده کشتی با دراگوویچ روبرو میشوند و میسون پس از کشتن دراگوویچ به همراه هادسون فرار میکنند. در نهایت تصاویری رئیسجمهور کندی پیش از ترور او در 22 نوامبر 1963 نشان میدهد که میسون شاهد ورود او به فرودگاه دالاس لاو فیلد بوده است، که این امر احتمال میدهد که میسون ممکن است برنامهریزی اولیه خود را برای ترور اجرا کرده باشد.
به پایان بخش اول از داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، بازی Call of Duty: Black Ops رسیدیم.
بخش دوم: بازی Call of Duty: Black Ops: Declassified
در 12 ژانویه 1990، پس از حمله آمریکا به پاناما، تحلیلگر CIA، رایان جکسون (Ryan Jackson)، گزارشی را در مورد چندین عملیات انجام شده توسط عوامل الکس میسون و فرانک وودز، تحت نظارت مامور جیسون هادسون تهیه کرد. این گزارش چندین بار به دخالت این سه نفر با چهره هایی مانند نیکیتا دراگوویچ، رئیس جمهور جان اف کندی و راول منندز (Raul Menendez) اشاره می کند. {در 29 آوریل 1975، وودز به سایگون ویتنام اعزام شد تا چندین دستگاه محرمانه CIA به نام Parable را نابود کند. روز بعد، او به فرودگاه بین المللی تانسونهات (Tan Son Nhat) رفت تا گروهی از عوامل CIA را نجات دهد و آنها را به جایی امن منتقل کند. در سال 1976، میسون برای عملیات اقدامات فعال (Active Measures)، برگزیده شد که در آن او به برلین آلمان رفت تا از یک جاسوس فراری اطلاعات جمع آوری کند. اما این جاسوس قبل از اینکه تبادل اطلاعات صورت گیرد، کشته شد. میسون ردپای قاتلان را تا یک حلقه جاسوسی KGB به رهبری سرهنگ میخائیل بلف (Mikhail Belov) دنبال کرد. میسون موفق شد اطلاعات را بازیابی کند و در این روند بلف را نیز کشت. در زمستان 1977، هادسون از تلاش KGB برای احیای پروژه نوا در همان محلی که قبلا آن را متوقف کرده بود، یعنی کوه یامانتائو، مطلع شد. یک گروهان به رهبری وودز به آنجا اعزام شد، اما تنها وودز موفق به بازگشت شد. وودز وارد تاسیسات شد و شلوسل (Schlussel)، شاگرد سابق خالق نوا 6 فریدریش اشتاینر را کشت. اطلاعات به دست آمده از تاسیسات، هادسون و وودز را به یک پایگاه موشکی KGB رساند که قصد داشتند دستگاه پخش گاز نوا را به یک موشک قاره پیما متصل کنند. وودز موفق به متوقف کردن پرتاب شد، اما سپس فهمید یکی از اعضای گروهانش پس از ورود به یامانتائو دستگیر شده است. او برخلاف دستور هادسون برای نجات او رفت اما دیر رسید. سپس وودز محوطه را منفجر و آن را نابود کرد. در 19 ژوئیه 1979، میسون به مانگوآ نیکاراگوآ اعزام شد تا یک عامل مخفی را که توسط نیروهای ساندینیستا (Sandinistas) و KGB دستگیر شده بود، به مکانی امن منتقل کند. سه ماه بعد، او به افغانستان فرستاده شد تا یک هدف ارزشمند که اطلاعاتی درباره مجاهدین داشت را نجات دهد}. جکسون گزارش خود را با اطلاعاتی درباره حمله در سال 1982 به کارتل منندز که با مرگ خوزه لوئیز منندز همراه بود، به پایان رساند. گرچه این ماموریت موفقیت آمیز بود، اما زمینه را برای پسر خوز یعنی راول منندز (Raul Menendez)، برای تبدیل شدن به رهبر جدید کارتل فراهم کرد.
به پایان بخش دوم از داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، بازی Call of Duty: Black Ops: Declassified رسیدیم.
بخش سوم: بازی Call of Duty: Black Ops II
در جولای 1986، الکس میسون که اکنون از خدمت نظامی بازنشسته شده است، در آلاسکا زندگی دور از چشمی را با پسرش دیوید ادامه میدهد. ارتباط آنها زمانی تیره می شود که جیسون هادسون برای یک ماموریت در آنگولا به سراغ میسون می آید (فرانک وودز و تیمش در حین تلاش برای نابودی یک گروه قاچاق سلاح ناپدید شده اند). سیا اقدامات آنها را لغو کرده اما هادسون امیدوار است هر بازماندهای را نجات دهد. پس از کمک به شورشیان یونیتا جوناس ساویمبی (Jonas Savimbi’s UNITA) در برابر دولت مارکسیستی آنگولا، میسون و هادسون موفق می شوند وودز را از یک شناور در رودخانه کوبانگو نجات دهند و سپس با یک تاجر اسلحه نیکاراگوایی به نام راول منندز در میان مشاوران نظامی کوبایی روبرو می شوند. پس از یک درگیری طولانی، این سه نفر توسط ساویمبی نجات پیدا می کنند. مشخص می شود که منندز مسئول گروگان گرفتن وودز پس از شکنجه و کشتن تیمش بوده است. در ادامه داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، CIA یک حمله علیه منندز را که اکنون از طریق جنگ شوروی و افغانستان منفعت می برد را مجاز می کند. در سپتامبر 1986، این سه نفر به افغانستان می روند و با عامل اطلاعاتی چینی، تیانژائو (Tian Zhao) برای متحد شدن با مجاهدین افغان در برابر روسها ملاقات می کنند. آنها سرهنگ لف کراوچنکو را دستگیر و از او بازجویی می کنند. میسون دوباره دچار شستشوی مغزی قبلی خود می شود و با میل به کشتن کراوچنکو مبارزه می کند. اگر بازیکنان در حین تجربه بازی موفق شوند، کراوچنکو فاش می کند که منندز منبع هایی در داخل CIA دارد، قبل از اینکه توسط وودز اعدام شود. سپس مجاهدین به آمریکایی ها و ژائو خیانت میکنند و آنها را در بیابان رها میکنند تا اینکه توسط دو غیرنظامی نجات پیدا میکنند و در این بین، میسون تصور میکند که یکی از آنها رزنف است.
مدتی بعد ما متوجه دلیل نفرت منندز از آمریکا میشویم. خواهرش ژوزفینا (Josefina)، در یک آتشسوزی که بخشی از یک کلاهبرداری بیمه توسط یک تاجر آمریکایی بود، به شدت مصدوم شد. زمانی که یک زلزله باعث فقر خانوادهاش شد، منندز و پدرش شروع به قاچاق مواد مخدر کردند که منجر به ترور پدرش توسط CIA شد. چند هفته پس از ماجرای افغانستان؛ میسون، وودز، هادسون و نیروهای دفاع پاناما به رهبری مانوئل نوریگا (Manuel Noriega)، به اردوگاه منندز در نیکاراگوآ حمله میبرند. وودز که خشمگین و به دنبال انتقام است، تلاش میکند تا منندز را بکشد، علیرغم اینکه دستور داشت او را زنده دستگیر کند. در این هرج و مرج، او به طور ناخواسته ژوزفینا را با یک نارنجک میکشد و تصور میشود که منندز نیز در همان انفجار کشته شده است. در سال 2014، یک جنبش مردمی تندرو به نام کوردیس دای (Cordis Die) توسط یک رهبر مرموز اما جذاب به نام اودیسئوس (Odysseus)، که در واقع خود منندز است، تاسیس می شود. در سال 2021، این سازمان یک حمله سایبری را علیه بورس چین ترتیب میدهد که منجر به فلج شدن آن و واداشتن دولت چین به اعمال نفوذ اقتصادی خود میشود و جنگ سرد دوم را میان ناتو و ائتلاف دفاع استراتژیک به رهبری چین و ژائو آغاز میکند. تا سال 2025، کوردیس دای حدود 2 میلیارد پیرو دارد. دیوید که اکنون یک افسر ارشد نیروهای ویژه با نام رمز Section است، تلاش و عملیاتهای برای خنثی کردن منندز را رهبری میکند. پس از یورش به یک پایگاه کوردیس دای در میانمار، تیم دیوید متوجه می شود که منندز قصد حمله سایبری دیگری با استفاده از یک عنصر نادر جدید به نام Celerium را دارد که از گره کوانتومی استفاده می کند و می تواند به یک ویروس رایانهای بسیار قدرتمند تبدیل شود. با جاسوسی بر منندز در پاکستان، تیم متوجه می شود که او طرحی به نام Karma دارد که یک هکر ماهر به نام کلوئه لینچ (Chloe Lynch) است. دیوید و تیمش به یک شهر شناور منحصربفرد به نام کلوسوس (Colossus) نفوذ میکنند و یا موفق به نجات لینچ و کشتن معاون منندز، دفالکو (DeFalco) میشوند یا شکست میخورند و اجازه میدهند لینچ ربوده شود.
در ادامه داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، در روز جونتین (روز آزادی بردههای سیاهپوست)، سرانجام نیروهای ویژه موفق می شوند با کمک عامل مخفی CIA، فرید (Farid)، منندز را در یمن دستگیر کنند. اما قبل از دستگیری، منندز به فرید دستور می دهد تا هارپر را اعدام کند، در غیر این صورت خود منندز، فرید را خواهد کشت. منندز به ناو هواپیمابر اوباما (Obama) به فرماندهی ادمیرال تامی بریگز (Admiral Tommy Briggs) منتقل میشود. در جریان یک بازجویی، منندز با کمک خاویر سالازار (Javier Salazar)، یک عملیات گر نیروهای ویژه آمریکایی-نیکاراگوایی که جاسوس او در نیروهای ویژه است، فرار میکند. عواقب دقیق خیانت سالازار بستگی به سرنوشت پیشین لینچ، فرید و دفالکو دارد. پس از زخمی یا اعدام بریگز، منندز از ترمینال ناو اوباما برای هک یک ماهواره نظامی از طریق ویروس Celerium که قاچاق کرده استفاده میکند و کنترل کل ناوگان پهپادهای آمریکایی را به دست می گیرد. اگر ماموریتهای قبلی نیرو ضربت با موفقیت انجام شده باشند، اوباما از این حمله جان سالم به در میبرد که باعث می شود چین پهپادهایی برای کمک بفرستد و اگر بریگز زنده باشد تا از سیستمهای دفاعی کشتی استفاده کند. بدون توجه به این موارد، منندز از پهپادها برای حمله به شهرهای بزرگ آمریکا و چین از جمله لس آنجلس، در جریان یک نشست رهبران گروه 20 استفاده می کند، با این هدف که آنها را بکشد و هرج و مرج گسترده اقتصادی و شهری را دامن بزند. در همین حین رئیس جمهور آمریکا را به مکانی امن منتقل میشود. منندز هم در هائیتی ردیابی شده و نیروهای ویژه به پایگاه کوردیس دای که در آن مستقر است یورش میبرند. در ادامه منندز را در یک ایست بازرسی نظامی پیدا میکنند و به او حمله کرده و او را محاصره مینمایند و حالا باید تصمیم بگیرند که آیا او را اعدام یا دستگیر کنند.
در پایان بازی: اگر منندز را اعدام کنند، یک ویدئو به یوتیوب بارگذاری میشود که در آن منندز به کوردیس دای دستور میدهد که شورش کنند. حامیان کوردیس دای هم شورش جهانی عظیمی را آغاز میکنند، که به ، به آتش کشیدن کاخ سفید و آشوب گسترده منجر میشود.
اگر منندز را دوباره دستگیر کند و لینچ زنده بماند، او از حمله سایبری منندز را جلوگیری میکند و در زندان باقی میماند و لینچ هنگام مصاحبه در برنامه جیمی کیمل را میبیند، جایی که او منندز را مورد اهانت قرار میدهد در حالی که او در داخل سلولش دیوانه میشود.
اگر منندز را دوباره دستگیر کند و لینچ کشته شده یا نجات نیافته باشد، حمله سایبری منندز موفق خواهد بود و او از زندان فرار خواهد کرد. او وارد سلول میشود و وودز را میکشد، سپس به سمت قبر خواهرش میرود. جسد او را بیرون میکشد و خود را روی آتش میاندازد.
اگر همه مأموریتهای نیروی ضربت تکمیل شده باشند، چین و ایالات متحده، متحد خواهند شد و جنگ سرد دوم به پایان میرسد.
اگر میسون بتواند از تیر خوردن توسط وودز جان سالم به در ببرد، او با او و Section دوباره متحد میشود. اما اگر این اتفاق رخ ندهد، دیوید پس از بازدید از قبر پدرش از خدمت نظامی بازنشسته میشود.
به پایان بخش سوم از داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، بازی Call of Duty: Black Ops II رسیدیم.
بخش چهارم: بازی Call of Duty: Black Ops III
در 27 اکتبر 2065، بازی با نفوذ شخصیت اصلی (انتخاب آن توسط بازیکنان است) و فرمانده جدیدشان، جیکوب هندریکس (Jacob Hendricks)، به یک پایگاه هوایی NRC در اتیوپی برای نجات نخستوزیر مصر یعنی سعید (Said)، از دست NRC با کمک جان تیلور (John Taylor) و تیمی از سربازان سایبرنتیک پیشرفته بخش عملیات سایبری مخفی Winslow Accord آغاز میشود. برای منحرف کردن توجه NRC، شخصیت اصلی و هندریکس به همراه تیم نیروهای ویژه Winslow Accord، سیستم D.E.A.D پایگاه را برای سرنگونی یک هواپیمای NRC استفاده میکنند. با لباس مبدل به عنوان سربازان NRC، شخصیت اصلی و هندریکس موفق به نفوذ به پایگاه و نجات سعید از دست NRC میشوند، هرچند که متوجه میشوند تعداد زندانیان بیشتر از اطلاعاتی است که داشتند. تیم به زودی دچار مشکل میشود وقتی سعید آنها را متقاعد میکند تا ستوان خلیل (Khalil)، کهنهسرباز ارتش مصر و قهرمان جنگی که NRC قصد دارد از او به عنوان ابزاری در کمپین علیه مردم مصر استفاده کند، را نجات دهند. آنها به زودی با تیم تیلور ملاقات میکنند پس از اینکه توسط نیروهای NRC محاصره میشوند و به فرار از پایگاه ادامه میدهند و موفق به دستیابی به یک خودروی زرهی دشمن میشوند. قبل از ترک، هندریکس تیلور را متقاعد میکند تا زندانیان دیگر را نجات دهد و به او یادآوری میشود که بخشی از او هنوز انسان است. در حالی که فرار آنها موفقیتآمیز است، شخصیت اصلی و تیم آلفا بعد از اینکه هواپیمای تخلیهشان تحت آتش سنگین قرار میگیرد و برای جلوگیری از سرنگونی مجبور به ترک محل میشود، پشت سر میمانند. اگرچه هندریکس درخواست بازگشت دارد. بازیکن و تیم آلفا در نهایت توسط نیروهای دشمن مغلوب میشوند و اعضای تیم آلفا کشته میشوند. شخصیت اصلی به شدت توسط یک سرباز NRC مورد حمله قرار میگیرد و هر دو دستش را از دست میدهد و پای راستش میشکند تا اینکه توسط تیلور پیدا شده و نجات مییابد.
در ادامه داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، تیلور تصمیم میگیرد که شخصیت اصلی را به یک تاسیسات تحقیقاتی در زمینه پیشرفتهای سایبرنتیک ببرد تا او و تمیش جان او را نجات دهند. مدتی بعد، شخصیت اصلی در یک قطار توسط تیلور بیدار میشود. تیلور فاش میکند که شخصیت اصلی در مأموریت زنده مانده اما در میدان جنگ دچار جراحات بزرگی شده است. بازیکن به زودی متوجه میشود که قطاری که در آن قرار دارد یک شبیهسازی است که در داخل رابط عصبی مستقیم (DNI) او ایجاد شده است. تیلور توضیح میدهد که بازیکن یکی از این رابطهای عصبی را دریافت کرده و در حال حاضر در کمای پزشکی است. او توضیح میدهد که رابط عصبی آنها به آنها اجازه میدهد که در سطح ناخودآگاه با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و به بازیکن میگوید که راه درازی در پیش دارد. هر کدام از نیروهای عملیاتی به بازیکن کمک میکنند تا نحوه استفاده از فناوریهای سایبرنتیک جدید خود را در مبارزه بیاموزد و همچنین به خودشان کمک میکنند تا از طریق شبیهسازی حمله تروریستی پیشرفت کنند. اگرچه بازیکن به عنوان یک سرباز کارآمد ثابت میشود، اما زمانی که با گروهی از سربازان شبیهسازی شده مواجه میشود، دچار یک مشکل جزئی میشود که باعث بیثباتی کوتاه مدت شبیهسازی میشود تا زمانی که دیاز (Diaz) او را آرام میکند. دیاز فاش میکند که رابط عصبی مستقیم (DNI) آنها میتواند باعث شود برخی خاطرات تروماتیک واقعی به نظر برسند و اگر درمان نشوند میتوانند اثرات بلندمدت آسیبزایی داشته باشند.
سرانجام در داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، شخصیت اصلی به مرحله نهایی بمبگذاری شبیهسازی شده در قطار میرسد و موفق میشود به بمب دست یابد، اما حتی با رابط عصبی خود نیز قادر به خنثی کردن آن در زمان مقرر نیست. شخصیت اصلی تا زمانی که توسط تیلور کمک میشود، نمیداند چه کاری باید انجام دهد. تیلور به او میگوید که راهحل در واقع بسیار ساده است. وی هم متوجه میشود که واگن قطار حامل بمب میتواند با استفاده از DNI از بقیه قطار جدا شود. او خود را فدا میکند و واگن را در حالی که هنوز داخل آن است جدا میکند و بمب منفجر میشود و شبیهسازی به پایان میرسد. تیلور سپس به شخصیت اصلی اطلاع میدهد که در واقع هیچ راهی برای متوقف کردن قطار نبود، علیرغم همه تواناییهای جدید بازیکن. وی به او میگوید که اگرچه DNI میتواند همه پاسخها را نشان دهد، اما در نهایت این او است که باید انتخاب کند چه چیزهایی را فدا کند و گاهی اوقات باید رها کند. شخصیت اصلی سپس در دنیای واقعی بیدار میشود و تیلور به او اطلاع میدهد که برای جراحی آماده میشود. اگرچه هندریکس در مأموریت زخمی نشده بود، اما داوطلبانه تحت عمل جراحی سایبرنتیک قرار میگیرد و هم او و هم شخصیت اصلی به واحد تیلور ملحق میشوند. در سال 2070، شخصیت اصلی و هندریکس، که اکنون دوستان نزدیکی هستند، توسط مامور سیا ریچل کین (Rachel Kane)، برای بررسی ایستگاه سیاه سیا در سنگاپور که ارتباطات خود را از دست داده است، جذب میشوند. در مسیر، آنها با سربازان سازمان جنایتکار بیرحمی به نام 54 Immortals، که به سلاحهای نظامی پیشرفته دسترسی دارند، مواجه میشوند. مبارزهای بین آنها شکل میگیرد، تا اینکه توسط کین نجات مییابند که سپس به هندریکس و بازیکن در رسیدن به خانه امن میپیوندد.
در ادامه داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، برای پی بردن به حقیقت اتفاقاتی که رخ داده، شخصیت اصلی و هندریکس حملهای به مقر 54 Immortals در Bio Domes برای بازیابی درایوهای داده، به عنوان فروشندگان اسلحه صورت میدهند و با دنی لی (Danny Li)، یک فروشنده مواد مخدر در یک خانه چای متعلق به آن گروه تماس برقرار میکنند. در حالی که هندریکس سعی دارد محل جائه شیونگ (Jae Xiong) را بیابد، لی اظهار میکند که هیچکس او را سالها ندیده است. پس از متقاعد کردن لی برای همکاری، آنها توسط رهبران گروه، گو مین (Goh Min) و گو ژیولان (Goh Xiulan)، که به سرعت تشخیص میدهند که این فروشندگان اسلحه در واقع اعضای Winslow Accord هستند، لو میروند. در همین حین ناگهان مبارزهای شکل میگیرد که در آن مبارزه، لی و گو مین کشته میشوند و ژیولان هم فرار میکند. آنها بعد از مبارزه به مقر 54 Immortals میرسند که ژیولان را در حال رمزگشایی درایوها میبینند و هندریکس او را بیهوش میکند. سپس آنها سعی در استخراج اطلاعات از درایوها میکنند اما به دلیل سیستم امنیتی DNA که تنها به خواهر و برادر گو اجازه دسترسی به کنسول را میدهد، قفل میشوند. با مرگ گو مین، شخصیت اصلی بازی، دست راست گو ژیولان را قطع میکند تا به کنسول دسترسی پیدا کند. پس از به دست آوردن اطلاعات از درایوها، آنها فرار میکنند و هندریکس ادعا می کند که آنچه دیده است مزخرف بوده و تایید میکند که تیلور و تیمش واقعاً از ریل خارج شدهاند. برای درک خیانت ناگهانی تیلور، تیم با استفاده از اطلاعات به دست آمده، محل آخرین عملیات تیلور در یک تأسیسات متروکه شرکت همگرایی در سنگاپور که منجر به مرگ 300000 نفر شده بود را بررسی میکنند. در این تأسیسات، هندریکس و شخصیت اصلی توسط گرانتهای (رباتهای جنگی انساننما) ظاهراً غیرفعال که رفتارهای عجیب و شبیه انسان از خود نشان میدهند، مورد حمله قرار میگیرند.
مدتی بعد در داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، آنها کشف میکنند که این تأسیسات در واقع پوششی برای یک پروژه سیاه سیا به نام Corvus بوده و جسد متلاشی شده جی ژیونگ و چندین آزمایش شونده دیگر را پیدا میکنند و متوجه میشوند که سیا بدون رضایت آنها روی آنها آزمایشهای DNI انجام میداده است. آنها به زودی متوجه میشوند که دیاز در نزدیکی آنجاست و خود را به هسته مرکزی CPU تأسیسات متصل کرده تا گرانتها را کنترل و محل پناهگاههای امن سیا را به چندین منبع در سراسر جهان آپلود کند. برای متوقف کردن نشت اطلاعات، کین به هندریکس و بازیکن دستور میدهد تا او را متوقف کنند. در حالی که آنها موفق به متوقف کردن دیاز میشوند، متأسفانه اطلاعات ارسال شده و محل تمام پناهگاههای سیا در سراسر جهان فاش میشود. پس از این اتفاق کین به هندریکس ماموریتی میدهد که با DNI دیاز ارتباط بگیرد و طی آن او کشته میشود. تیم متوجه میشود که تیم تیلور در حال شکار دو فرد باقیمانده پروژه یعنی، دکتر یوسف سلیم (Yousef Salim) که در قاهره اقامت دارد و سباستین کروگر (Sebastion Krueger) که محل اقامت او ناشناخته است، هستند. در همین حین هم ژیولان با دست جدید و بایونیکی، دستور انفجار در تاسیسات را میدهد و آن دو هم تلاش به فرار میکنند. در حالی که آنها موفق میشوند، کین به آنها دستور میدهد سنگاپور را ترک کنند تا از اعدام توسط 54 Immortals پس از افشای موقعیت او از طریق نشت دادهها جلوگیری شود. با آگاهی از اینکه اگر کین زنده بماند، شانس بقایی نخواهد داشت، شخصیت اصلی از ترک او خودداری میکند و هندریکس را متقاعد میکند تا برای نجات کین از نیروهای 54 Immortals که در اقدامی انتقام جویانه به خاطر مرگ گو مین در حال تهاجم به سنگاپور هستند، به او کمک کند. در مسیر آنها با تیلور ارتباط برقرار میکنند و به افشای اطلاعات به آنها و دسترسی دادن پروتکلهای کانال ارتباطی سیا اعتراف میکند. تیلور همچنین اشاره میکند که این کار را برای یافتن جنگل منجمد (Frozen Forest) انجام میدهد که هندریکس و شخصیت اصلی بازی را گیج کند.
در ادامه داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، آنها به خانه امن خود میرسند ولی متوجه محاصره شدن آنجا میشوند که ناگهان انفجاری رخ میدهد. شخصیت اصلی فکر میکند که این انفجار باعث شده که کین کشته شود و مانند هندریکس تسلیم نمیشود و برای نجات او قدم برمیدارد. لحظاتی بعد ناگهان توسط گو ژیولان که قصد انتقام از برادرش را دارد مورد حمله قرار میگیرد که در نهایت توسط شخصیت اصلی جمجمه او با یک لوله داغ سوزانده و کشته میشود. حال او به همراه کین زخمی از ساختمان در حال سوختن خارج میشوند. پس از فرار از سنگاپور، تیم به مصر میرود تا دکتر یوسف سلیم که توسط نیروهای سرهنگ خلیل دستگیر شده بود را بازجویی کند. هندریکس که عصبی است، سلیم را بازجویی میکند و به او میگوید که تیلور و تیمش او را خواهند کشت مگر اینکه آنچه را درباره پروژه و جنگل منجمد میداند، فاش کند. او میخواهد بداند چرا این واحد سرکش این چنین وسواسگونه درگیر جنگل منجمد است. سلیم اعتراف میکند که در پروژه محرمانه آزمایشهای غیرقانونی DNI، روی انسانها کار میکرده و وظیفه او آرام کردن آزمایششوندگان روانی ناپایدار با استفاده از جنگل منجمد خیالی بوده است. هندریکس با پرخاشگری بیشتر، با شدتی بیشتر درخواست میکند که سلیم دلیل وسواس تیلور و تیمش با جنگل منجمد را توضیح دهد، اما ناگهان انفجاری رخ میدهد. آنها به آگاهی از این حمله آن را با کمک نیروهای خلیل دفع میکنند و گروه تیلور هم، سلیم به گروگان میگیرند و میروند. اما نکته اصلی اینجا است که، تراشهای برای ردیابی همراه با سلیم است که میتوانند از محل حضور آن مطلع شوند ولی هندریکس از این موضوع خبر نداشته و عصبانی میشود. شخصیت اصلی هم به هندریکس میگوید که به دلیل اتفاقات رخ داد در سنگاپور، ترجیح داده شده در مورد ردیاب به او چیزی نگویند.
مدتی بعد در داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، تیلور و تیم او از سلیم بازجویی کرده و در نهایت با دستوری به یکی از همراهانشان یعنی هال (Hall)، وی را اعدام میکنند. پس گذشت مدتی، شخصیت اصلی برای آگاهی بیشتر از انگیزههای تیلور، تصمیم به اتصال به DNI هال علیرغم مخالفت او و هندریکس میگیرد. او متوجه حضور یک ویروس هوش مصنوعی به نام Corvus را کشف میکند که در طول ماموریت تیلور در سنگاپور، تیم او را آلوده کرده و خود را در DNIهای تیم تیلور تعبیه و به تدریج کنترل سایبرنتیکهای آنها را به دست گرفته و قادر به کنترل اعمالشان علیرغم میلشان شده است. بعد از قطع اتصال هم با کین ارتباط گرفته و مورد هوش مصنوعی و محل فعلی تیلور به او خبر میدهد. با کمک خلیل و ارتش مصر، شخصیت اصلی و هندریکس و کین به محل حضور تیلور و مارتی (Maretti) حمله میکنند. در جریان این حمله، سیستمهای سایبرنتیک شخصیت اصلی از کار میافتد تا اینکه توسط کین بیدار میشود. کین فاش میکند که Corvus میتواند هر کسی را که به آن متصل شود نیز آلوده کند، بدین معنی که هندریکس و بازیکن که به دیاز و هال متصل شده بودند، آلوده هستند. در طی مبارزاتی آنها مارتی را در آن مکان، گیر میاندازند ولی تیلور دوباره پا به فرار میگذارد. در این میان، شخصیت اصلی در مقابل اختلالات ناشی از ویروس مقاومت میکند ولی هندریکس کنترل خود را از دست میدهد. مدتی بعد هندریکس به هوشیاری قبلی خود باز میگردد و به سراغ مارتی میروند و او را میکشند. تیم متوجه می شود که تیلور با NRC برای دریافت حمایت و محافظت معامله کرده و اکنون در برج های لوتوس، یک پایگاه قدرتمند NRC در شهر قاهره قرار دارد. در طول مسیر رسیدن به تیلور آنها یکی از فرماندهان NRC را میکشند ولی ویروس به پیشروی خود در آنها و ایجاد اختلال زیاد خود، ادامه میدهد. به گونهای شاید شخصیت اصلی بازی توانایی مقاومت در برابر آن را داشته باشد، اما هندریکس لحظه به لحظه پرخاشگر میشود. آنها به محل تیلور میرسند و تیلور هم کنترل نیروهای گرانت در شهر را به دست میگیرد و به همه حتی سربازان NRC هم حمله میکند. در حین تعقیب تیلور، خلیل با آنها تماس میگیرد و میگوید که توسط NRC محاصره شده است اما ارتباطش قطع میشود و کین تایید میکند که نیروهای دشمن خلیل را دستگیر کردهاند. در حالی که شخصیت اصلی ابتدا درخواست نجات خلیل را میدهد، کین به او یادآوری میکند که تیلور اولویت است اما قول میدهد که بعد از پایان کار، هر کاری از دستشان برمیآید را انجام دهند.
در ادامه داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، آنها موفق میشوند که به تیلور برسند. هندریکس در مقابل گرانتها و شخصیت اصلی بازی هم به تعقیب تیلور میپردازد. بین آنها مبارزهای رخ میدهد که در آن بازوی سایبرنتیک شخصیت اصلی زیر آواری گیر میکند و این موضوع باعث میشود که سیستمهای بدن او خاموش شوند. تیلور هم در این بین قصد کشتن او را دارد که متقاعد میشود این خود اصلی او نیست و او هم تلاش میکند تا DNI خود را از بدنش جدا کند. در حالی که به نظر میرسد همهچیز تمام شده، اما تیلور یادآوری میکند که ویروس هنوز در بدن هندریکس و شخصیت اصلی بازی در حال گسترش است و در همین راستا هم هندریکس در مقابل ویروس تسلیم میشود و تیلور که حالا خطری نداشت را میکشد. در ادامه هندریکس، شخصیت اصلی را رها میکند و با یک کشتی مادر به سمت تأسیسات همگرایی در زوریخ سوئیس برای یافتن کروگر میرود. شخصیت اصلی هم توسط کین نجات یافته و به کین میگوید که باید هندریکس را متوقف کند. بنابراین او و کین به سمت زوریخ برای متوقف کردن او حرکت میکنند. در رسیدن به هندریکس، مبارزاتی صورت میگیرد که در آن کین توسط گازهای نوا 6 کشته میشود و لحظات آخر مرگش به شخصیت اصلی میگوید که مراقب DNI باشد که ممکن است ویروس کنترل آن را به دست بگیرد. او به جایی میرسد که هندریکس را میبیند که کروگر را گرگان گرفته است و سعی میکند مانند قبل با او ارتباط بگیرد، اما او کروگر میکشد و شخصیت اصلی ناچار میشود که او را بکشد.
در لحظات پایانی، شخصیت اصلی متوجه میشود که تنها میزبان ویروس است و سعی بر خودکشی دارد تا بر آن غلبه کند، اما ناگهان به یک دنیای شبیهسازی شده از DNI منتقل میشود. در آنجا دوستان و همکاران خود را میبیند که در جنگل منجمد (جایی که بعد از مرگ به صورت دیجیتالی زنده میمانند)، حضور دارند. او با کروگر دیجیتالی روبرو میشود که DNI داشته و سوال میکند چرا این کار را کرده است. کروگر استدلال میکند که هر نوع فناوری که عموم آن را پذیرفتند، راه های جدیدی برای نفوذ دشمن ایجاد کرد و DNI راهی برای ردیابی افکار همه بود. او در ادامه تیلور را هم میبیند که میگوید تنها راه نابودی ویروس، پاک کردن سیستم DNI است. در طی مسیرش با سربازان دیجیتالی مبارزه میکند ولی هرچه جلوتر میرود آشفتهتر میشود. او پس مبارزاتی با ویروس، موفق میشود که DNI خود را پاک کند و این باعث ناپدید شدن ویروس و آن شبیهسازی میشود. در همین حین او از ساختمانی در که آن بود بیرون میرود و متوجه محاصره شدن آنجا میشود. سربازی به سراغ او میآید و از او میخواهد که خود را معرفی کند. شخصیت اصلی بازی هم با پایانی باز به سرباز میگوید: من تیلور هستم.
به پایان بخش چهارم از داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، بازی Call of Duty: Black Ops III رسیدیم.
بخش پنجم: بازی Call of Duty: Black Ops IIII
در واقع لازم به ذکر است که قسمت چهارم سری Call of Duty: Black Ops، فاقد بخش داستانی یا تک نفره است. اما همچنان شما در طی تجربه بخش چند نفره این بازی میتوانید متوجه اشاراتی به سری بشوید.
بخش ششم: بازی Call of Duty: Black Ops Cold War
بازی در ژانویه سال 1981 (دوران جنگ سرد) پیش میرود. جایی که راسل ادلر (Russell Adler)، الکس میسون (Alex Mason) و فرانک وودز (Frank Woods) در طی ماموریتی قرار است، آرش کدیور و قاسم جوادی را دستگیر کنند. هدف قرار دادن آنها به دلیل بحران گروگانگیری در سفارت آمریکا است. آنها در آمستردام به قاسم میرسند و با بازجویی از او متوجه میشوند آرش در ترکیه است. آنها به ترکیه میروند و در طی مبارزاتی آرش را میکشند. قبل از مرگ او آرش مدعی میشود که همه این اتفاقات اخیر زیر سر پرسئوس (Perseus) است. در این بین رییس جمهور آمریکا یعنی رونالد ریگان (Ronald Reagan)، از این تهدید مطلع میشود و خواستار متوقف کردن آن میشود. حالا ادلر تیمی تشکیل میدهد که در آن؛ لارنس سیمز (Lawrence Sims)، لازار (Eleazar) و هلن پارک (Helen Park) و بل (Bell – که در اصل شخصیتی است که با آن بازی میکنیم) حضور دارند. طبق خاطرات بل، متوجه میشویم که او، ادلر و سمیز در جنگ ویتنام برای اولین بار به نظر با پرسئوس روبهرو شدند. پس از آن تصمیم میگیرند بر اساس اطلاعاتی که دارند به برلین شرقی بروند. جایی پرسئوس یکی از افرادش به نام آنتون ولکاو (Anton Volkov) در آنجا حضور دارد. در طی پیش بردن ماموریت، تیم به ولکاو میرسد و هم میتواند او را بکشد و هم دستگیر کند.
در ادامه داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، بل و وودز متوجه تحرکات یک پایگاه آموزشی میشوند و تصمیم میگیرند که به آنجا بروند. در آنجا کشف میکنند که پرسئوس به عملیات Greenlight که یک برنامه محرمانه آمریکایی برای کاشتن بمب های نوترونی در تمام شهرهای اصلی اروپا برای جلوگیری از دسترسی شوروی در صورت تهاجم بود، نفوذ کرده است. بعد از فهمیدن این نقشه، میسون و وودز راهی کوه یامانتائو میشوند تا در پایگاه دراگوویچ لیست افراد مخفی را استخراج کنند. آنها در ادامه متوجه میشوند که برای این که پرسئوس رد پایی از خود به جای نگذارد، دادههای مهم را پاک کرده و حالا یک گزینه برای به دست آوردن لیست باقی میماند، این که آنها به کا.گ.ب نفوذ کنند. تیم برای رفتن به آن ساختمان نیاز به یک کارت ورود دارد که از طریق جاسوس خود یعنی دیمیتری بلیکوف (Dimitri Belikov) آن را به دست میآورند. پس مبارزاتی که شکل میگیرد آنها موفق به فرار از آنجا میشوند. طبق اطلاعاتی که به دست آوردهاند متوجه میشود یکی از این عوامل که از دانشمندان عملیات Greenlight هم است، به کوبا فرار کرده است. آنها به کوبا میروند و طی حملاتی که صورت میگیرد، پرسئوس هم کنترل تمام بمبها را به دست میگیرد توانایی رقم زدن فاجعهای در اروپا را دارد تا بتواند چهره آمریکا را خراب کند. تیم حالا قصد فرار کردن دارد که در طی حملهای محبور میشود که یا پارک یا لازار نجات دهد و این بسته به انتخاب بازیکنان است. سپس پس از مدتی و خاطراتی که ادلر برای بل زنده میکند که در واقع خاطره نیستند، ميفهمیم که از افراد پرسئوس بوده و در در مبارزهای در اول بازی توسط آرش رخ داد کشته شد، که البته کشته نشد و شستوشوی مغزی داده شد تا بقیه افراد تیم از محل حضور پرسئوس مطلع شوند. حالا در اینجا بل که در واقع بازیکنان باشند، دو انتخاب دارند: وفادار ماندن به پرسئوس یا لو دادن او.
در ادامه داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، اگر پرسئوس را لو بدهیم و به سازمان سیا کمک کنیم، تیم را جزیره سولوتسکی هدایت میکنیم تا به پرسئوس برسیم و فرستندههای سیگنال بمبها را مختل کنند. اما در انتها آنها پرسئوس را پیدا نمیکنند و به نظر او فرار کرده است. مدتی با ادلر روبهرو میشویم که طی صحبتی میگوید که بل باید حذف شود و به صورت همزمان هردوی آنها (بل و ادلر)، روی همدیگر اسلحه میکشند و پس شلیک کردن صفحه تاریک میشود.
حال اگر به پرسئوس وافادار بمانیم، بل به دروغ به تیم میگوید که به دوگا بروند تا از تسلیحات هستهای و بمبها دور بمانند و نتوانند از آن جلوگیری کنند. حالا اگر بل با شوروی در ارتباط بوده باشد، میتواند با کمک آنها ادلر و تیم او را از بین ببرد. اما اگر این اتفاق نیوفتاده باشد، بل توسط ادلر کشته میشود اما اروپا هم توسط بمبها ویران میشود و اینجا همانجایی است که همه اتفاقات اخیر طبق افکار عمومی، زیر سر آمریکا میرود.
به پایان بخش ششم از داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops، بازی Call of Duty: Black Ops Cold War رسیدیم.
امیدواریم توانسته باشیم به بهترین شکل ممکن داستان سری بازی Call of Duty: Black Ops را برای شما بازگو کرده باشیم تا آماده عرضه نسخه ششم از این سری محبوب باشیم. حال اگر داستان بازی دیگری را مد نظر دارید، آن را با ما به اشتراک بگذارید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید