بازی Call of Duty: Vanguard به تازگی عرضه شده و چنان که به نظر میرسد، تجربهای بسیار متفاوت از جنگ جهانی دوم با آنچه که تا به حال از عناوین مختلف سری دیده بودیم را در اختیار کاربران قرار میدهد. اما آیا سازندگان توانستهاند تا این تجربه جدید را به یک بازی جذاب و مهیج تبدیل کنند؟ در نقد و بررسی بازی Call of Duty: Vanguard پاسخ این سوال را پیدا خواهیم کرد.
بازی از آنجا شروع میشود که در قالب یک تیم ویژه شش نفره، تحت فرمان آرتور کینگزلی (Arthur Kingsley) باید برای رسیدن به یک موقعیت مکانی مهم در هامبورگ بروید. با این وجود، اگر قبل از شروع ماموریت تریلرهای بازی را ندیده باشید، احتمالا از اینکه لهجه یکی از سربازان آمریکایی و دیگری روس است تعجب خواهید کرد! در واقع داستان بازی هم بر پایه همین ابهام سوار شده که این افراد کی هستند و این تیم تسک فورس به دنبال چه چیزی است. فراموش نکنید که پاسخ به این دو سوال وظیفه اصلی داستاننویسانی است که روایت بازی Call of Duty: Vanguard را نوشتهاند. با این حساب، داستان را برای فهمیدن جزئیات بیشتر ادامه میدهیم و در همان مرحله اول، جواب هر دو سوال را گرفته و میبینیم که کل این تیم گیر افتاده و شخصیتی که او را کنترل میکردیم، با ضربات یک صندلی چوبی از دست جنرال فرایزنگر (Freisinger) دار فانی را با درد فراوان وداع میگوید!
این اتفاق عملا نزدیکترین و مشابهترین حالت به مرحله اول بازی Call of Duty: Black Ops 3 است که در آن یک ربات شخصیت اصلی را رسما تکه تکه میکند! اما در اینجا برخلاف داستان BO3، دیگر قرار نیست تا این کاراکتر را کنترل کنیم یا حتی جزئیات بیشتری درباره او بدانیم. بلکه کار این شخصیت برای همیشه تمام شده و ما صرفا میدانستیم که نام او نواک (Novak) بوده و به مانند شخصیتهای اصلی سریهای قدیمی بازی Call of Duty، لال به دنیا آمده است (در کل شما هیچ دیالوگی از نواک در بازی نمیشنوید).
تیم ویژه در برلین تحت نظارت شخص فرایزنگر به زندان افتاده و برای گرفتن اطلاعات به نوبت بازجویی میشوند و داستاننویسان هم از این فرصت استفاده کردهاند تا روایت زندگی هرکدام از آنها را به ترتیب بیان کنند. ابتدا نوبت به فرمانده گروه، یعنی آرتور کینگزلی میرسد؛ کسی که عضو نیرو هوایی ارتش انگلستان بوده و به عنوان فرمانده خدمت میکرده است. با این حال، همان زمانی که ماموریت شروع میشود، او میبیند که کاپیتان کل گردان کشته شده و اعضای گروه او از جمله ریچارد وب (Richard Webb) سردرگم باقی ماندهاند. اما از آنجا که کینگزلی به خوبی میتواند سربازان را هدایت کرده و راههای انجام ماموریت را مدیریت کند، به عنوان فرمانده اصلی به دیگر افراد دستور ادامه راه را میدهد. با این حال پیش از آنکه به تیم خود برسید، باید با یکی از المانهای اصلی بازی که از همین ماموریت هم شروع میشود دست و پنجه نرم کنید؛ کمبود تیر یا حتی نداشتن سلاح!
در سایر عناوین سری، شما وقتی که ماموریتی را شروع میکنید یا اینکه در جریان آن سلاحی را برمیدارید، قاعدتا مشکلی از بابت تیر نخواهید داشت، اما هرگز چنین خبری در بازی Call of Duty: Vanguard نیست!
در بررسی بازی Call of Duty: Vanguard باید اعتراف کرد که در سایر عناوین سری، شما وقتی که ماموریتی را شروع میکنید یا اینکه در جریان آن سلاحی را برمیدارید، قاعدتا مشکلی از بابت تیر نخواهید داشت. به نحوی که سلاح برداشته شده از روی زمین به صورت معجزهآسایی ۳۰۰ تیر اضافه هم در جیب کاراکتر شما قرار داده یا نهایتا فقط با رد شدن از روی یک سلاح یکسان یا جنازه افراد، مهمات بیشتر دریافت میکنید.
اما هرگز چنین خبری در بازی Call of Duty: Vanguard نیست! به نحوی که حتی در این عنوان شما ممکن است از روی یک جنازه فقط ۳ تیر بردارید! البته جالب است بدانید که بعضی صندوقچههای کوچک برای گرفتن تیر و نارنجک در این بازی قرار داده شده، اما باز هم احتمال اینکه سلاح شما با آنها پر شود کم خواهد بود و بعد از کشتن ۱۰ نفر، باز هم نیاز به خشاب خواهید داشت.
در بخش داستانی به نوبت روایت کاراکترهای اصلی را تجربه خواهید کرد که هر کدام قابلیتهای خاصی دارند!
همچنین یک نکته بسیار جالب که در بررسی بازی Call of Duty: Vanguard حتما باید به آن اشاره شود، تمرکز سازندگان روی شخصیتهای اصلی و کلیدی داستان است که در قالب تیم ونگارد جمع شدهاند. در بخش داستانی همانطور که اشاره شد شما به نوبت روایت هرکدام از این کاراکترها را تجربه خواهید کرد و پس از به دست گرفتن کنترل کاراکتر خود، متوجه میشوید که آنها هرکدام قابلیت خاصی دارند! برای مثال آرتور کینگزلی به عنوان فرمانده میتواند تیم را کنترل کند.
این حالت احتمالا شما را به یاد سری Brothers In Arms خواهد انداخت، اما متاسفانه در این عنوان دستورات کینگزلی چندان هم پراستفاده نیستند و شما قابلیت کنترل جا به جا شدن اعضای تیم را نخواهید داشت، بلکه صرفا برخی هدفهای از پیش تایین شده را مشاهده خواهید کرد که با زدن دکمه روی آنها، میتوانید به تیم دستور بدهید تا به آن تیر بزنند!
با این وجود این محدودیت در گیم پلی بازی Call of Duty: Vanguard با شخصیت آرتور کینگزلی درباره دیگر کاراکترها صدق نمیکند؛ به نحوی که پس از دیدن روایتی که کینگزلی تعریف کرده بود، سپس نوبت به پولینا پتروا (Polina Petrova) میرسد، کسی که قابلیت اصلی او سریع بودن و بالا کشیدن از در و دیوار است! در واقع هنگامی که در نقش پولینا بازی میکنید، میتوانید از باریکترین جاها رد شده و همچنین در حالت نشسته کمی تندتر حرکت کنید. همچنین از آنجا که پولینا یک تک تیرانداز فوق حرفهای است، برای بیرون کشیدن دیگر اسنایپرهای دشمن میتواند در یکی از مراحل از چاقو خود استفاده کند و با بازتاب نور توجه آنها را برای فهمیدن موقعیت دقیق جلب کند. دیگر شخصیتهای بازی هم به همین شکل ویژگیهای خاصی دارند؛ لوکاس ریگز (Lucas Riggs) مواد منفجره اضافه دارد و وید جکسون (Wade Jackson) میتواند تمرکز کند و حضور دشمنان را حتی از پشت دیوار هم حس کرده و در حالت صحنه آهسته به آنها شلیک کند.
در حالت کلی، گیم پلی بازی برای یک تجربه کامل از جنگ جهانی دوم به قدر کافی سربازان نازی را به سمت شما میفرستد که برخی مواقع به دلیل کمبود تیر مجبور به عقب نشینی شوید یا اینکه دقیقهای را به صورت درازکش پشت یک مانع قایم شوید تا کاراکتر بیچاره نفسی تازه کند. اما آنچه که باعث جذاب شدن بازی میشود، همین قابلیتها و ایجاد تنوع در روند یکنواخت بخش داستانی است.
صحبت از داستان هم که باشد، ظاهرا نویسندگان برای شروع با پایان بازی اقدام کردهاند؛ چراکه همه چیز توسط کینگزلی روایت میشود و ما در قالب فلش بک کل داستان شخصیتهای مختلف را متوجه میشویم. اما انجام دادن این کار، نیاز به یک پایانبندی مناسب دارد؛ کاری که نویسندگان به خوبی از پس آن برنیامدهاند!
در واقع سازندگان تلاش کردهاند تا داستان بازی Call of Duty: Vanguard را با شاخ و برگهای بیشتر روایت کنند، گرچه گیم پلی کل بخش داستانی ۵ ساعت هم نمیشود، که البته در صورتی که فلش بک مربوط به هر شخصیت را حذف کنیم، در کل ۱ ساعت هم کمتر است! البته این روش و بازگویی داستان هر کاراکتر توسط راوی، چندان هم ایده بدی نیست و به خوبی هم توسط بازی روایت میشود، اما مشکل اصلی جایی است که با پایان ماجرا میرسیم. فرار از زندان در بازی Call of Duty: Vanguard به عجیبترین شکل ممکن انجام میشود! شاید هنگامی که بازی را تجربه میکنید، هر فکر دیگری برای نجات تیم به ذهن شما برسد، به جز اینکه بدانیم سربازان به اصطلاح حرفهای نازی، هنگام بررسی اعضای این نیرو ویژه فراموش کردهاند که چاقو پولینا را پیدا کنند و او تمام این مدت این سلاح سرد را به همراه خود داشته است.
اینبار سوالی جدید مطرح میشود که هیچوقت هم جواب آن به درستی داده نشد تا پایان بازی روی هوا بماند؛ پروژه فینیکس چیست؟
به علاوه، تا به این لحظه ما به خوبی مطلع شدهایم که یک پروژه عجیب به نام فینیکس توسط نازیها برنامه ریزی شده که به حدی بزرگ است که میتواند حتی نتیجه جنگ را هم عوض کند! این تهدید به حدی جدی است که این تیم ویژه برای فهمیدن جزئیات آن استخدام شدهاند و برای همین ما تا حدودی به جواب کامل دو سوال مطرح شده از ابتدای بازی تا این بخش از داستان رسیدهایم. اما حال که بیشتر درباره داستان بازی میدانیم، یک سوال جدید مطرح میشود که هیچوقت هم جواب آن به درستی داده نشده تا پایان بازی روی هوا بماند؛ پروژه فینیکس چیست؟
در کل بازی فرایزنگر به حدی خونسرد است که حتی بعد از مرگ آدولف هیتلر هم همچنان روی پیروزی در جنگ جهانی دوم مطمئن بوده و خود را رهبر جدید جنبش نازی میداند! اما دلیل این حد از اطمینان به عملی شدن پروژه فینیکس چیست؟ در پایان بازی او هم مانند اکثر شخصیتهای منفی حاضر در بخش داستانی بازیهای سری Call of Duty گیر میافتد و به بهترین شکلی که حقش را دارد کشته میشود! اما اینکه پروژه فینیکس دقیقا چه تهدیدی است، فعلا در حد اطلاعات پراکنده باقی میماند. اطلاعاتی که حتی درباره زنده کردن مردگان هستند و پایان بازی را با انواع و اقسام سوالها تنها میگذارند!
در هر صورت تریلرها و اطلاعات داستانی همگی به این نکته اشاره داشتند که قرار است تا یک فضای پس از جنگ جهانی دوم را مشاهده کنیم که در آن آلمان نازی هنوز تسلیم نشده و تهدیدات تازهای دارد. اما چیزی که در نهایت نصیب ما شد، همان تجربه دوباره جنگ جهانی دوم با یک قاب جدید، همراه با یک تهدید توخالی بود که با کشتن فرایزنگر به گیم پلی بخش داستانی پایان داد. البته اشتباه نکنید، در بررسی بازی Call of Duty: Vanguard باید گفت که داستان و روایت قهرمانان جنگ، به جای تجربه جنگ جهانی دوم برای بار هزارم در نقش یک سرباز عادی، بسیار ایده جالبی بود و به خوبی هم روی یک گیم پلی کاملا متفاوت سوار شده است. اما نکته اینجاست که ما آن پروژه بزرگ و عجیب نازیها که قرار بود نتیجه جنگ را عوض کند ندیدیم و همین باعث دلسرد شدن بازیکن، بعد از اتمام بخش داستانی میشود.
البته صحنه پایانی بازی اطلاعات جالبی درباره چند پروژه عجیب نازیها میدهد که البته همه در حد اسم هستند و جزئیات آنها مخفی باقی مانده است. برای مثال پروژه Nova یکی از همان اطلاعاتی است که تیم ونگارد در پایان بازی به دست میآورند که ظاهرا درباره همان گاز Nova 6 معروف سری Black Ops بوده و شاید داستان بازی را به دیگر سریهای Call of Duty مرتبط میکند. همچنین نام یک پروژه دیگر به نام Aether نیز برده میشود که یک اشاره کاملا مستقیم به بخش زامبی سری Call of Duty بوده و حتی بعد از آن گفته میشود که زنده کردن مردهها هدف آن است! در نهایت نیز گفتههایی درباره پروژه V2 بیان میشود که ظاهرا نام نوعی موشک است. اما نکته اینجاست که عملا هیچکدام از این سه پروژه در ادامه داستان بازی قرار داده نشده و در نتیجه پایان بازی بازیکنان را منتظر فصلهای آینده بخش چند نفره این عنوان نگه میدارد؛ البته آن هم اگر خبری از ادامه داستان در آن باشد.
دقت کنید که از اول هم انتظار نمیرفت که کل داستان در همان بخش Campaign روایت شود و پس از نحوه پایانبندی Black Ops Cold War، طبیعی بود که باز هم همین ترفند برای Vanguard تکرار شود. اما حداقل انتظار داشتیم که یک یا چند ماموریت ویژه را شاهد باشیم که کاملا مربوط به دوران بعد از جنگ جهانی دوم هستند. یا حداقل یک سلاح عجیب مانند همان موشک V2 را میدیدیم که تیم ونگارد جلوی شلیک شدن آن را میگیرد تا پروژه فینیکس کمی بهتر برای مخاطب توضیح داده شود. همچنین در تریلرهای بازی دیده بودیم که ظاهرا جنگ جهانی دوم در تمامی جبههها در این بازی تجربه میشود، اما گیم پلی کلی این همه جبهه و اتفاقات مختلف و پراکنده، سر جمع ۴ ساعت هم نمیشود! در نتیجه، وقتی که بازیکن انتظار دارد تا پس از مرگ فرایزنگر به سراغ پروژه فینیکس برویم، بازی شما را با چند دقیقه صحنه پایانی تنها میگذارد و تمام شخصیتپردازی مفصلی که تا به اینجا دیده بودیم، دو دستی تقدیم Warzone Pacific میکند تا روایت آنها را ادامه دهد.
بررسی بخش زامبی و مولتی پلیر بازی Call of Duty: Vanguard
بعد از اتمام بخش داستانی (یا شاید هم درست قبل از انجام این کار!)، میدانیم که کار ما هنوز با بازی Call of Duty: Vanguard تمام نشده است. میتوانیم یکبار دیگر همان بخش داستانی را تجربه کنیم تا اینبار به جزئیات بیشتری دقت کنیم، یا اینکه به سراغ دیگر قسمتهای بازی برویم که در منو اصلی انتظارمان را میکشند. دو بخش زامبی و مولتیپلیر، امسال هم به مانند سال گذشته در این عنوان جدید هم قرار داده شده اما یک نکته عجیب درباره حالت Zombies در بازی Call of Duty: Vanguard این است که طراحی آن را تقریبا به صورت کامل، توسط استودیو تری آرک (Treyarch) انجام شده و از همین جهت افراد فکر میکنند که این بخش نیز دقیقا شبیه به همان چیزی خواهد بود که سال گذشته با Black Ops Cold War تجربه کردیم. این در حالی است که هم درست فکر کردید و هم غلط!
در واقع استودیو تری آرک یک فرمول ساده و فوقالعاده را در Call of Duty: World At War بعد از پایان بازی پیاده کرد که تا چند نسل بعد هم جواب داد و برای کاربران بسیار هیجانانگیز و جذاب بود؛ یک نقشه با نامی اکثرا آلمانی که در آن شما باید همان سربازانی که در بخش داستانی کشته بودید را اینبار در قالب زامبی ملاقات کنید و در داستانی جدید آنها را از میان بردارید. چهارچوب اصلی این بازی هم داشتن راندهای مختلف و برخی Perkها بود که البته در دومین نقشه بخش زامبی به این حالت اضافه شد. حال همین روند تا بازی Call of Duty: Black Ops 4 ادامه داشت و حتی یک پایانبندی فوقالعاده برای داستان آن نیز در نظر گرفته شد، اما ناگهان در Black Ops Cold War شاهد عجیب و غریب شدن این چهارچوب و دستکاری بیش از حد سازندگان بودیم که در نتیجه باعث شد تا بخش زامبی این عنوان با بازیهای قبلی بسیار متفاوت شود؛ اشتباهی که در Vanguard یکبار دیگر تکرار شده است!
در بررسی حالت زامبی بازی Call of Duty: Vanguard بگذارید ابتدا از داستان شروع کنیم؛ جایی که دیگر خبری از یک دانشمند آلمانی که زامبیها را با تستهای عجیب روی مردهها خلق میکند نیست و به کلی همه چیز را از شیاطین و غولهای دیگر ابعاد جهانهای تاریک قرض میگیرد. با این حساب، اگر حتی در Black Ops Cold War هم هنوز از همان گوشت و تنه زامبی اصلی سری قبلی چیزی باقی مانده بود، باید گفت که این حالت در Vanguard عملا استخوان خالی است! چراکه ایده آن با ترکیبی از یک گیم پلی تازه، چیزی است که پیشتر در هیچکدام از حالتهای مختلف زامبی ندیده بودیم. به هر حال داستان چیزی است که تازه شدن آن میتواند نادیده گرفته شود، اما گیم پلی این حالت در بازی Call of Duty: Vanguard باز هم خارج از چهارچوب اصلی زامبی میزند و همین امر باعث میشود تا دو نوع نظر از سوی کاربران درباره آن داده شود؛ یا شما شدیدا هیجانزده میشوید، یا اینکه به کلی از آن متنفر خواهید شد!
نام اولین نقشه بخش زامبی این بازی Der Anfang است و هنگام شروع میتوانید برای خود یک Loadout جدای از سلاح داخل بازی بسازید. سپس با رفتن به داخل نقشه، راندهای بازی به همان شکل خطی و بعد از راند ۵ با عدد نمایش داده خواهد شد، در حالی که این موضوع چندان هم مهم نیست! در واقع بازی دیگر بر سر این موضوع نیست که تلاش کنید تا ایستراگها را قبل از بالا رفتن راند و سخت شدن گیم پلی پیدا کرده و در نهایت صحنه داستانی مپ را پس از اتمام مشاهده کنید، بلکه همه چیز یک حالت ماموریت مانند پیدا کرده که حتی از زامبی Cold War نیز توخالیتر است.
در واقع شما داخل نقشه بازی ابتدا در یک حالت Base مانند قرار میگیرید که در آن میتوان انواع سلاح و همچنین قابلیتهایی جدید به نام Covenant را خریده و ارتقا داد. همچنین نوشابه که نه، ولی نوشیدنیهایی که سرعت تعویض خشاب یا خون بیشتر را در همان بازیهای قبلی میدادند در این نقشه هم وجود دارند. حال وقتی که آماده و مجهز شدید، میتوانید از داخل یک پورتال به مکانی دیگر بروید؛ جایی که دیگر هدف اول فرار کردن از دست زامبیها نیست و همه چیز به شکل ماموریتمحور دنبال میشود. شما یا باید زامبیها را بکشید و Ruin باقیمانده از آنها را جمع کنید، از منطقهای محافظت کرده یا در نهایت، یک گوی را دنبال کنید تا ماموریت شما تمام شود. پس از اتمام ماموریت، میتوانید به Base بازگردید و باز هم همه چیز خود ارتقا دهید، حتی همان Perkها که حال قابلیت چند سطحی شدن را دارند و هربار که Down بدهید، یک سطح از آنها کم خواهد شد.
در مجموع، استودیو تری آرک سعی میکند تا با اضافه کردن المانهای جدید و داستانهای متفاوت، هربار موفقیتی که اولین بار با سری قدیمی بلک آپس به دست آورده بود را تکرار کند. اما نکته اینجاست که طرفداران همان حالت همیشگی را با ادامه داستان یا حتی روایتی تازه که ارزش تجربه شدن را داشته باشند میخواهند، نه اینکه ماموریتهای بخش Special Ops یا حتی جزئیات داستانی حالت Campaign با زامبی قاطی شود!
درباره حالت Multiplayer هم باید گفت که پس از عنوان Modern Warfare، به جز تغییر اسم بعضی از قابلیتها و اتچمنتها، همه چیز یکسان باقی مانده است! در واقع اضافه کردن حالت Gunsmith برای دستکاری کردن هرچه بیشتر و شخصیسازی صفر تا صد اسلحه مختلف، در سال ۲۰۱۹ جواب داد و با استقبال طرفداران مواجه شد. در نتیجه همین روند در Black Ops Cold War تکرار شد و حال در Vanguard هم با برخی ویژگیهای جزئی تازه، به همان شکل وجود دارد. با این حال فضای این بخش درست همانطور که باید باشد، کمی کندتر از عناوین قبل است. بازی در جنگ جهانی دوم است، و این یعنی دیگر قرار نیست با دویدن داخل نقشه و تیر زدن به در و دیوار با قابلیتهای عجیب بتوانید دشمنان را بکشید. بلکه حال کمی گیم پلی کندتر بوده و دقت درست هنگام تیراندازی و همچنین تلاش برای زدن به کله دشمنان زودتر به شما امتیاز میدهد تا اینکه به صورت Hip Fire تیر بزنید. همچنین تیراندازی با سلاح تک تیرانداز در Call of Duty: Vanguard حس فوقالعاده متفاوتی دارد؛ طوری که شاید ابتدا بگویید میتوان با چیدن قابلیتهای سلاح در Gunsmith آن را پیشرفته یا سریع کرد، اما هرقدر هم تلاش کنید باز هم وقتی که تیر میزنید و سرعت ADS Time و همچنین جا زدن تیر جدید را مشاهده میکنید، تفاوت آن حس میشود.
البته باید بدانید که در حالتی مانند Blitz عملا بازیکنان از سر و کله یکدیگر بالا میروند و سرعت بازی در بالاترین حد ممکن قرار میگیرد! در نتیجه بهتر است کند شدن بخش مولتیپلیر بازی را صرفا یک چهارچوب کلی در نظر داشته باشید. در غیر این صورت، همه چیز در Multiplayer بازی Call of Duty: Vanguard شبیه به دو عنوان قبل بوده و فقط اسم بعضی قابلیتها عوض شده است. در آخر نیز لازم به ذکر است که یک نکته منفی درباره این بخش، نداشتن دکمه Ping برای اشاره و به اصطلاح مارک کردن مکانی خاص برای یاران خواهد بود که احتمالا در آپدیتهای آینده برطرف خواهد شد.
- برداشت داستانی متفاوت از جنگ جهانی دوم
- شخصیتپردازی بینظیر
- گیم پلی متفاوت با آنچه که از عناوین سبک شوتر اول شخص با محوریت جنگ جهانی دوم دیده بودیم
- فضای حالت مولتیپلیر صرفا پوسته جنگ جهانی دوم نیست و به خوبی تفاوت آن حس میشود
- گیم پلی بسیار کوتاه بخش داستانی
- نتیجهگیری ضعیف در پایان داستان
- گیم پلی به شدت خسته کننده بخش زامبی
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید