بهتازگی سریال مورد انتظار و اقتباسی The Sandman از شبکه نتفلیکس (Netflix) پخش شد. به همین مناسبت قصد داریم در این مطلب به یکی از سوالات مهم درباره این مجموعه تلویزیونی پاسخ دهیم. آیا تماشای سریال سندمن بدون خواندن کتاب مصور آن امکان پذیر است؟ در ادامه با ما همراه باشید.
سریال The Sandman ساخته نتفلیکس یکی از ریسکیترین مجموعههای تلویزیونی اقتباسی است. این عنوان تلاش میکند که بینندهها را راضی نگه دارد، اما تلاشش بیشتر منجر به از دست دادن مخاطبان خاص میشود. پس از انتشار مجموعه تلویزیونی سندمن، حتما سازندههای این اثر از جمله نیل گیمن (Neil Gaiman)، خالق کمیک و نویسنده سریال سندمن متوجه شدند که تعدادی زیادی از اقتباسیها نمیتوانند طرافدارانی که خیلی به داستان و پلانهای منبع تاکیید دارند را راضی نگه دارد. البته خود گیمن به این سریال خیلی افتخار میکند و از این که داستان آن را نسبتا متفاوت و منحصر بهفرد نوشته خشنود است. سریال سندمن به هیچ وجه از ابهت و ارزش گرافیکی پلانهای کمیک کم نمیکند و نمایشی را ارائه میدهد که فضاسازی فوقالعاده اثر اصلی گیمن را بهطرز حیرت انگیزی مجسم میکند، این سریال از نظر استاندارهای فیلمسازی و سرگرمکننده نمایش عالی را نشان میدهد، اما برای مخاطبانی که هیچ یک از کمیکهای سندمن را نخوندند و با دنیای آن آشنا نیستند میتوانند این سریال را تماشا کنند؟ برای اینکه پاسخ دقیقی به این سوال بدیم باید شخصیت سندمن و کمیک آن نوشته گیمن را بررسی مختصری بکنیم.
فلش بکی بزنیم به دهه ۸۰ میلادی، زمانی که کتابهای مصور وارد عصری شده بودند که همه آنها را بهعنوان آثار هنری جذاب نگاه میکردند. نیل گیمن هم چنین دیدگاهی به کتابهای مصور داشت و بعد از آشنا شدن با آثار آلن مور (Alan Moore) تصمیم گرفت در آینده بهعنوان نویسنده کمیکی فعالیت داشته باشد. آلن مور با نوشتن کمیک کمنظیر Watchmen راه جدید و انقلابی در صنعت کمیک برپا کرد، نیل گیمن نیز تصمیم گرفت همین راه را ادامه بدهد و میخواست اثری خلق کنند که مانند کمیک آلن مور از ارزش هنری بالایی بهرمند باشد. بنابراین گیمن از ذهن خلاق و ایدههای جدید خود بهره برد و با ترکیب عناصر جرم و جنایات، معما و زمان یکی از اولین داستانهای خودش را خلق کرد. همین داستان موجب شد که دی سی (DC) نظرش به گیمن جلب شود و او را به لیست نویسندگان خود اضافه کند. گیمن در اولین تجربه کاریش برای دی سی، کمیک سه شمارهای بهنام Black Orchid با همکاری دیو مککین (Dave Mckean) بهعنوان طراح نوشت. استعداد نویسندگی و قلم گیمن نه تنها مخاطبان را جادو کرده بود، بلکه مدیران دی سی را نیز تحت تاثیر قرار داده بود. بهخاطر همین وقتی گیمن به آنها پیشنهاد داد که قصد دارد روی کمیک جدیدی از سری سندمن کار کند با استقبال شدیدی پذیرفتند. با این اوصاف، این نویسنده ماهر اولین شماره کمیک خارقالعاده The Sandman را در سال ۱۹۸۹ با برند تجاری شرکت ورتیگو منتشر کرد. دنیای سندمن و شیوه داستان نویسی آن حس حسادت را نسبت به ذهن خلاق گیمن در اکثر نویسندههای کمیکهای دیگر برانگیخته بود، بهطوری که تعدادی از آنها آرزو داشتند بهجای نیل گیمن نویسنده سندمن باشند. حالا کاراکتر سندمن در واقع کیست؟ آیا این شخصیت حاصل تخیلات نیل گیمن است؟
سندمن در واقع شخصیتی افسانهای است که از داستان و اعتقادات افراد اروپای غربی و شمالی نشات گرفته است. این کاراکتر افسانهای در بسیاری از داستانها و کتابهای کودکانه حضور دارد، همچنین براساس داستانهای اسطورههای اسکاندیناوی، این شخصیت در شب روی یا درون چشم کودکان خوابیده شن و ماسه میریزد تا آنها را به خواب ببرد و رویاهای خوبی برای آنها به ارمغان میآورد. به همین دلیل وقتی کودکی در اروپای غربی از خواب بلند میشد و ترشحات زرد رنگی یا به اصطلاح قی چشم روی چشمانش بود، میگفتند که کار شنهای سندمن است. اصلا واژه «Sand» به معنی شن است، بهخاطر همین به این موجود خیالی لقب سندمن یا مرد شنی را دادهاند. هانس کریستین اندرسن (Hans Christian Andersen) در سال ۱۸۴۱ داستانی از سندمن بهنام اوله لوکویه (Ole Lukøje) را روایت کرد، کلمه Ole اسمی دانمارکی و Lukøje به معنی «چشم بسته» است. این قصه کودکانه رویاهایی را که سندمن از طریق قدرت و جادویش به مدت یک هفته برای پسر جوانی بهوجود میآورد، نقل میکرد. اما در سال ۱۸۱۶ هافمن (E. T. A. Hoffmann) در داستان Der Sandman تصویری متفاوتی را از این شخصیت دوستداشتنی نشان میدهد. به نقل از پرستار شخصیت اصلی این داستان، سندمن به چشم کودکانی که نمیخوابند شن و ماسه میریزد تا در نتیجه چشمهای آنها را بیرون بیاورد و برای تغذیه فرزندانش به ماه ببرد.
نیل گیمن از این داستانها و افسانهها برای خلق شخصیت Sandman الهام گرفت، ولی در آخر کاراکتر سندمن را بر اساس میل و ذائقه خودش ساخت. سندمن گیمن تجسم مفهومی از رویاپزدازی، کابوس و خواب است که از نظر ظاهری با انسانها تفاوتی ندارد ولی در حقیقت یکی از هفت بیپایانها (Endless) است که با نامهای فراوانی از جمله مورفئوس شناخته میشود. اسم مورفئوس نیز در واقع از یکی از ایزدهای اساطیر یونانی برگرفته شده است، این شخصیت یونانی پسر هوپنوس، خدای خواب است و بهعنوان ایزد رویاها و رهبر اونیروسها محسوب میشود. این ایزد یونانی توانایی دارد که به هر شکلی از انسانها دربیاید و در خوابهای آنها نیز ظاهر شود. با این حال، نیل گیمن در کمیکش جهانی فانتزی خارقالعادهای را آفرید که همچنان از آن بهعنوان شاهکار یاد میشود. این یعنی گیمن اثری را خلق کرد که نام آن تا نسلها زنده خواهد بود و علاقهمندان زیادی به آن مراجع خواهد کرد. به قول نورمن میلر (Norman Mailer)، نویسنده مشهور و صاحب سبک آمریکایی، کمیک The Sandman کتاب مصوری برای روشن فکران و ایده پردازان است.
طرفدارانی که کمیک سندمن را مطالعه کردند هیچ وقت این سریال را بهعنوان یک شکست حساب نکنند. داستان سرایی نسبتا منحصر بهفرد سریال، هم ایده خطرات و هم آزمایشی بود که سازندهها توانستند بهخوبی آن را به نتیجه دلخواه برسانند. همچنین عاملی که در شکلگیری داستان سریال تاثیر بسزایی داشت، ایدههای متفاوت گیمن و آلن هاین برگ (Allan Heinberg)، نویسنده دیگر این اثر در نوشتن فیلمنامه بود. البته باید اعتراف کرد که سریال The Sandman بدترین دشمن خودش نیز است، زیرا داستان این اثر وقتی به اوج خودش میرسد و زمانی که تماشاگر برای ادامه سریال مشتاق میشوند، به داستانهای فرعی و کم اهمیت تغییر فاز میدهد. این موضوع یکی از ایرادهای سریال است که مخاطبان عام و کسانی که با کمیک آشنایتی ندارند را برای درک کردن دنیای سندمن بیشتر گیج میکند. منظور من این نیست که داستانهای فرعی سندمن کلیشهای هستند، در واقع برعکس. داستانهای فرعی این اثر واقعا خاصند و کشش قصهای خوبی دارد، اما بهتر بود سازندگان آنها را به اسپین آفی درمیآوردند تا بیشتر داستان اصلی در فصل اول روایت شود، این امر موجب میشد که بینندههای عام با جهان گسترده و خارقالعاده سندمن ارتباط بگیرند.
وجود داستانهای فرعی مخاطب را وارد هزارتوی گیج کنندهای از سوالها میکند و در آخر هم باعث شدند سریال دنیای سندمن را بهخوبی معرفی نکند. حالا با وجود همچین داستان سرایی آیا تماشاگری که نه با مورفئوس، شخصیت اصلی و دیگر کاراکترها کمیک سندمن آشنایت ندارد، میتواند بدون خواندن کمیک سریال اقتباسی The Sandman را متوجه بشود؟ قبل از جواب دادن به این سوال بهتر است که سوال مهمی دیگری را بررسی کنیم. اصلا آثار اقتباسی برای چه نوع مخاطبانی ساخته میشود؟ اقتباسها برای دو مخاطب متنوع ساخته میشوند؛ بینندههایی که منبع را خواندند و تماشاگرانی که هیچ اطلاعاتی از منبع ندارند. مجموعه اقتباسی دو وظیفه مهم دارد، اولی این است که از داستان اصلی منبع خود پیروی کند و دومی چیزی را به نمایش بگذارد که مخاطبان عام نیز دوست داشته باشد. البته فکر نمیکنم، روند سریع نحوه روایت داستان سریال سندمن به مخاطب اجازه بدهد که از این اثر لذت ببرد. ولی بسیاری از منتقدان، سریال The Sandman را بهطرز تعجب آوری مخاطب پسند توصیف و بازگو کردند که این عنوان در جذب تماشاگر به داستان خود بسیار موفق بوده است. منتقدان زیادی از این موضوع تعریف و تمجید و همچنین آن را بهعنوان نقطه قوت سریال معرفی کردند. اما مشکلی نسبتا اساسی در سریال وجود دارد.
بهسختی میتوان از فصل اول سندمن ایراد گرفت، به این دلیل که اکثر طرفداران و خود نویسنده کمیک سالها برای ساخت اقتباسی از این اثر انتظار کشیدند. ولی باید گفت که نتفلیکس در این اثر بیشتر حواس خود را به پردازش شخصیت مورفئوس و مبارزه آن با کاراکتر The Corinthain، یکی از خادمان سندمن متمرکز کرده که سبب شده است از بردار و خواهرهای مورفئوس تا حدی غافل شود. سازندگان و نتفلیکس میتوانستند در میان پرداختن به شخصیت اصلی و داستانهای فرعی، اپیزودی را قرار بدهند که برادران و خواهران اندلس را معرفی کند. اگر این اتفاق صورت میگرفت قطعا به مخاطبان کمک بزرگی میکرد که با فضای سندمن بهتر آشنا شوند. البته شخصیت دث (Death)، خواهر بزرگتر دریم (Dream) با نقش آفرینی کربی هاول باپتیست (Kirby Howell-Baptiste) در اپیزود ۶ از سریال حضور داشت و سکانسهای احساسی و معنوی خوبی را به همراه برادر خود به وجود آورد. دیالوگهایی که دث و دریم در قسمت ششم سریال سندمن با یکدیگر رد و بدل میکنند، واقعا زیبا هستند و بار معنوی بالایی دارد. همچنین ارتباط دوست داشتنی این برادر و خواهر را بهصورت صمیمانهای نشان میدهد. این اپیزود با اختلاف یکی از بهترین قسمتهای مجموعه سندمن بود که بیننده را با عضویی از خانواده اندلس آشنا میکرد.
سریال سندمن در معرفی بعضی از شخصیتهای خودش خیلی کوتاهی کرده است. مثلا در طول تماشای این عنوان ناگهان مترسکی سخنگو با سری کدو حلوایی را مشاهده میکنید، اگر کمیک این مجموعه را خوانده باشید حتما آشنایتی با این شخصیت دارید و میدانید اسم آن مروین پاپکینهد (Mervyn Pumpkinhead) است و وظیفه دربانی سرزمین رویاها را برعهده دارد. طبیعتا شخصی که کمیک سندمن را مطالعه نکرده باشد و به تماشای مجموعه تلویزیونی آن بپردازد، وقتی که به صحنه حضور این کاراکتر برسد قطعا سوالاتی در ذهن او شکل میگیرد اینکه این شخصیت کیست؟ در قلمروی مورفئوس چیکار میکند؟ اگر کسی هستید که کمیک سندمن را نخوانده، بهتر است سریال آن را همراه با شخصی ببینید که با کتاب مصور نیل گیمن آشنا باشد تا به شما درک بهتری از شخصیت و داستان آن ارائه بدهد.
نتفلیکس سعی کرد در ساخت مجموعه سندمن زیاد دخالت نکند و وظیفه آن را به خلاقانی همچون گیمن، هاین برگ و دیوید اس گویر (David S. Goyer)، توسعهدهنده دیگر سریال واگذار کند، بهخاطر اینکه به محصول نهایی تولید شده از این سه ایده پرداز بسیار اعتماد داشت. نتفلیکس مطلوبترین کار را انجام داد که توسعه سریال اقتباسی The Sandman را به آنها محول کرد. واقعا مجموعه سندمن به طرز حیرت انگیزی مخاطب را به خودش جذب میکند و تماشاگران را ترغیب میکند که با داستان شخصیت مورفئوس یا دریم و اتفاقاتی که برای سرزمین رویاها میافتد همراه شود و از آنها لذت ببرد. پشتکار و تلاشهای نیل گیمن به همراه اعضای پشت صحنه برای ساخت سریال The Sandman نتیجه مطلوبی داد و آن را به مجموعه اقتباسی تبدیل کرد که دوست داشتنی و لذت بخش باشد. اما نحوه داستان سرایی و شخصیت پردازی سریال موجب شده است، مخاطبان عامی که به تماشای سریال میپردازند و برای اولین بار با کاراکترهای سندمن مواجه میشود، با سوالات متعددی روبرو شوند که برای پیدا کردن پاسخ آنها مجبور میشوند که به کمیک رجوع کنند یا از کسی که کمیک را خوانده است کمک بگیرند.
به نظر شما سریال The Sandman بهخوبی توانسته مخاطبانش را راضی نگه دارد؟ آیا تلاش سازندگان و نیل گیمن برای ساخت این عنوان مثمر ثمر بوده است؟ نظرات خود را با ما به اشتراک بگذارید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید