فیلم Captain Marvel تنها ساخته شد تا یکی دیگر از شخصیتهای کمیک مارول را به مخاطب هالیوود معرفی کرده و سناریوی کلیشهای قصه خیر و شر مجدد برای باز هزارم در یک فیلم ابر قهرمانی تعریف شود.
در واپسین لحظات فیلم Avengers: Infinity War چند نما از یک دستگاه عجیب میبینیم که نشان میدهد ابرقهرمان دیگری به نام کاپیتان مارول قرار است از ناکجاآباد وارد قصه شده تا با تانوس مقابله به مثل کند. در حقیقت این کاشت روایی باعث شد توجه طرفداران مارول به این کاراکتر مرموز جلب شود و در نهایت فیلم Captain Marvel پس از چند ماه روی پردههای سینما رفت تا پروسه شناساندن کاپیتان مارول به سر انجام برسد. با این حال فیلم کاپیتان مارول نه تنها نتوانسته به خوبی شخصیت ابرقهرمان این قصه را معرفی کند، بلکه شاید شما نیز در همان دقایق ابتدایی فیلم حدس بزنید این فیلم از سر اجبار ساخته شد و کارگردان هیچ ذوق هنری برای تولید این فیلم در سر نداشت.
البته بهتر است بگوییم کارگردانها؛ چرا که کارگردانی و فیلمنامهنویسی فیلم کاپیتان مارول به دو نفر محول شد و این دو تن چقدر افتضاح و کلیشهای توانستند این کاراکتر قدرتمند را به شیوهای ضعیف از آب در بیاورند. این دو نفر هیچ تلاشی نکردند تا این اثر از ریتم کسلکننده نبرد خیر و شر در مصون بماند. آخر در هر فیلم ابرقهرمانی درون مایه داستانی به این شکل پیش میرود که قهرمان قصه با شخصیت منفی در نهایت روبهرو شده و پس از چالشهای متعدد در نهایت موفق میشود به هدفش برسد. فیلم Captain Marvel و ابرقهرمان ماجرایش نیز از این قاعده مستثنی نیست. با این اوصاف به قدری همه چیز یکنواخت و کلیشهای پیش میرود که یک لحظه احساس میکنید فیلمنامه این اثر را یک نوجوان به مرحله انتشار نهایی رسانده است، نه دو فرد بزرگسال عاقل و بالغ! ای کاش آنا بودِن و رایان فلِک عهدهدار مقام کارگردانی این پروژه نبودند و کمپانی مارول این فیلم مهم را به افراد باتجربهتری میسپرد. به این علت که نخستین رونمایی از کاراکتر کاپیتان مارول باید تاثیرگذارتر از دیگر فیلمهای ابرقهرمانی دنیای مارول ظاهر میشد تا در نبرد انتهایی این شخصیت در فیلم Avengers: End Game با او بیشتر احساس همدردی کنیم.
به عنوان مثال فیلم Doctor Strange را به یاد بیاورید که علی رغم اشکالات ریز و درشتش توانسته از حیث جذابیت و ریتم سناریو یک سر و گردن بالاتر از دیگر شخصیتهای مارول ظاهر شود. کاپیتان مارول این خصیصه را نیز ندارد و از لحاظ جذابیت حکم یک قرص دیازپام را دارد که به علت کشش نه چندان خوبِ سناریو، کم کم به یک خواب عمیق فرو میروید. هر چقدر از فیلمنامه و شخصیتپردازی ضعیف این فیلم بنالیم، اما نمیتوان از جلوههای بصری زیبا و چشمنواز این اثر غافل شد. ما همانند هر فیلم ابرقهرمانی دیگر، در این قصه نیز از حجم زیادی از انفجار و صحنههای اکشن شاید برای لحظاتی به وجد بیاییم. این مسئله نشان میدهد همچنان کمپانی مارول جهت تهیه یک اثر پر زرق و برق که گیشهها را دوباره تکان بدهد هیچ ابایی نداشته و همانند دیگر آثار این شرکت، جلوههای بصری فیلم کاپیتان مارول جای تحسین دارد.
هر چقدر شخصیت کاپیتان مارولِ جوان در قصه فیلم ضعف دارد، کاراکتر نیک فیوری، عضو سازمان شیلد به شدت دوستداشتنی از آب در آمده است
هر چقدر شخصیت کاپیتان مارولِ جوان در قصه فیلم ضعف دارد، کاراکتر نیک فیوری، عضو سازمان شیلد به شدت دوستداشتنی از آب در آمده است. البته در این قصه ما شاهد حضور فِلِرکِن نیز هستیم که به شخصه سکانسهای بامزه و طنز این فیلم را بیشتر به خاطر تعامل کاراکترهایی مثل نیک فیوری و فلرکن دوست دارم. جالب است بدانید در فیلم نام فلرکن به «گوس» عوض شده اما در کمیک نام این نژاد فضایی، چویی است که کارول این نام را به علت علاقهاش به کاراکتر چوباکا در سری جنگ ستارگان انتخاب کرد. فلرکنها جزو خطرناکترین هیولاهای دنیای مارول به شمار میروند اما در عین حال به دوستانی که پیدا میکنند به شدت وفادار هستند. با این حال در این قصه خلاف این موضوع را به چشم خود میبینیم و شاید تنها این صحنهها جزو لحظات ناب و دیدنی این فیلم محسوب کنیم.
شاید بپرسید مگر چقدر تفاوت میان فیلم کاپیتان مارول با سایر فیلمهای ابرقهرمانی وجود دارد که آن را به باد انتقاد گرفتیم؟ شخصیتپردازی خام و ابتدایی تنها یک ویژگی منفی به حساب میآید. سناریوی کلیشهای نیز شاید بین سایر فیلمها مشترک باشد اما اینکه قاببندیهای فیلم از هیچ اصول خاصی تبعیت نمیکند چندان به مذاق مخاطب عام و منتقدین خوش نمیآید. سری فیلمهای ثور، خدای رعد را به یاد بیاورید که سینماتوگرافی خوبی را در آن فیلمها به چشم دیدیم و چقدر صحنههای اکشن به مدد یک موسیقی پیشزمینه به خوبی کارگردانی شد. فیلم Captain Marvel در تمام زمینهها میلنگد و به غیر از جلوههای بصری، این فیلم هیچ امتیاز مثبتی ندارد که به ماندگاری این اثر کمک کند. شما هر چقدر هم اهل فیلمهای ابرقهرمانی باشید، حوصلهتان از تماشای فیلم کاپیتان مارول و شخصیت نچسبش سر میرود.
با تمام این تفاسیر اگر دلتان میخواهد شناختی از این شخصیت ابرقهرمان داشته باشید، تماشای این فیلم برای یک مرتبه بد نیست ولی توقع نداشته باشید کارول در دل شما جا باز کند. او تنها به این هدف به نمایش کشیده شده تا پیشزمینهای باشد بر ورود کاپیتان مارول به دنیای فیلم Avengers: End Game.
- جلوههای بصری زیبا و چشمنواز
- معرفی درست و حسابی شخصیت نیک فیوری
- قاببندیهای غیر اصولی فیلم ناشی از میزانسن بد
- ریتم کسلکننده نبرد خیر و شر
- روایتی یکنواخت و کلیشهای
- شخصیتپردازی ضعیف شخصیتهای فیلم
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید