شبکهی نتفلیکس با ساخت سریال Castlevania در سال ۲۰۱۷ میلادی، یک بار دیگر نام شکارچیان خونآشام این مجموعه بازیها را بر سر زبانها انداخت. فصل سوم سریال کسلوانیا، ما را با ماجراهای خاندان «بلمونت» همراه کرده و اسرار تاریکی از جهان این مجموعه را فاش میکند.
بیشتر اقتباسهای سینمایی و تلویزیونی از بازیهای ویدیویی، در جلب نظر طرفداران بازیها و دوستداران سینما چندان موفق نبودهاند. اگر بخواهیم فهرستی از اقتباسهای موفق در این زمینه تهیه کنیم، به طور حتم نام مجموعهی تلویزیونی کسلوانیا هم در آن به چشم میخورد. خبر ساخت فصل سوم سریال کسلوانیا، تنها دو روز پس از انتشار فصل دوم آن در سال ۲۰۱۸ توسط شبکهی نتفلیکس تایید شد. داستان این فصل، درست پس از پایان اتفاقات فصل دوم روایت میشود. «ترور بلمونت» به همراه «سایفا» در دل اروپا به شکار هیولاها و شیاطین پرداخته و در مسیر خود به یک روستای کوچکِ به ظاهر آرام میرسند. زنجیرهای از اتفاقات عجیب و غریب باعث میشود تا این دو مبارز، به توطئهای مرگبار پیببرند؛ توطئهای که نه تنها جان مردم روستای «لیندنفلد»، بلکه زندگی تمام انسانها را تهدید میکند.
داستان فصل سوم سریال کسلوانیا، سرگرم کنندهترین بخش این مجموعه و در عین حال، بزرگترین نقطه ضعف آن است. داستان این فصل در چهار بخش روایت میشود. بخش اول، ماجراهای ترور و سایفا در روستای لیندنفلد را بازگو میکند که قبلا به آن اشاره کردیم. بخش دوم به «کارمیلا» و دار و دستهی خونآشام او اختصاص دارد. آنها پس از شکست در فصل دوم، حالا برای تسخیر اروپای مرکزی و یک جنگ تمامعیار با انسانها آماده میشوند. بخش سوم، تلاش پسر «دراکولا» یعنی «آلوکارد» را برای تجربهی یک زندگی معمولی روایت میکند و در نهایت، آخرین بخش داستان هم ما را با «آیزاک» و لشکر جهنمی او در مسیر گرفتن انتقام اربابش دراکولا همراه میکند. ماجراجوییهای این چهار شخصیت به صورت همزمان در جهان کسلوانیا جریان دارد و در هر قسمت، به بخشی از آن پرداخته میشود. این شیوهی روایت در کنار پرداخت مناسب شخصیتهای اصلی داستان، باعث شده تا تماشای فصل سوم سریال کسلوانیا به هیچ وجه خستهکننده و یکنواخت نباشد. از آنجایی که این مجموعه برای مخاطبان بزرگسال تهیه شده، شخصیتهای داستان در گفتوگوهایشان به موضوعاتی میپردازند که واقعا ذهن بیننده را درگیر خود میکند؛ به عنوان مثال، میتوان به گفتگوی آیزاک با یکی از دیوهای زیردستش اشاره کرد. این سکانس در دل بیابان و زیر سقف پرستارهی آسمان جریان دارد و در طول آن، آیزاک از دیو یاد شده در خصوص دلیل فرستاده شدنش به جهنم میپرسد. این دیو سخنگو توضیح میدهد که چطور تمام عمر خود را صرف مطالعهی فلسفه و تلاش برای یافتن حقیقت کرد، اما دست تقدیر او را به دادگاههای تفتیش عقاید کلیسا برد. شکنجههای ظالمانهی کشیشان باعث شد تا او به دوستان خود خیانت کرده و آنها را به کلیسا تحویل دهد. به خاطر این خیانت است که روح او به جهنم فرستاده شده؛ به بیانی دیگر، اگر پای کلیسا – به عنوان نهادی که میخواهد رستگاری انسان را تضمین کند – به زندگی او باز نمیشد، سر و کار او هرگز به جهنم نمیافتاد!
طراحی محیط و شخصیتهای این فصل بسیار هنرمندانه و دقیق انجام شده و تاثیری مثبت و مستقیم در فضاسازی آن دارد
فصل سوم سریال کسلوانیا به شکلی مداوم تلاش میکند تا توجه ما را به افراطگرایی مذهبی و آثار منفی آن در جوامع مختلف جلب کند و در این کار هم موفق است؛ با این همه، گاهی خودش هم در دام افراط میافتد. این اثر میخواهد خطرات پیروی کورکورانه از مذهب را به مخاطب گوشزد کند، اما به هیچوجه به نکات مثبت باورهای مذهبی اشارهای نمیکند. برخی از اصلیترین شخصیتهای منفی این مجموعه مثل کشیشان روستای لیندنفلد، افرادی باریشههای مذهبی هستند و حتی قهرمانان داستان هم به عنوان نقطهی مقابل آنها، به کرات از عدم باور خود به خدا صحبت میکنند. قهرمانان ما به وجود جهنم و شیاطین اعتقادی راسخ دارند و تمام عمر خود را صرف مبارزه با آنها کردهاند، اما پذیرفتن وجود خدا، بهشت و به طور کلی، نقطهی مقابل اهریمن برای آنها غیر ممکن است! پذیرفتن این دوگانگی ممکن است برای بسیاری از افراد دشوار باشد؛ چطور میتوان به بخشی از مذهب که از شیطان و جهنم میگوید باور داشت و بخش دیگر آن را که از خدا و بهشت میگوید خرافه دانست؟ این افراط در «پلید نشان دادن ذات انسان» باعث شده تا انگیزههای برخی از شخصیتهای فرعی داستان و به پیروی از آن، برخی از وقایع مهم این فصل اصلا منطقی و قابل قبول به نظر نرسد.
فصل سوم سریال کسلوانیا، ما را با جهانی خشن و در عین حال زیبا روبهرو میکند. طراحی محیط و شخصیتهای این فصل بسیار هنرمندانه و دقیق انجام شده و تاثیر مثبت و مستقیمی در فضاسازی آن دارد. زیبایی جنگلها، درخشش ستارگان در آسمان شب و کوهستانهای برفی، همه و همه آنقدر زیبا و دلنشین طراحی شدهاند که تنها با گذشت چند لحظه از تماشای آنها، انگار وارد دنیای این مجموعه میشوید. انیماتورهای سریال کسلوانیا، در طراحی سکانسهای اکشن هم واقعا موفق عمل کردهاند. اگر از طرفداران انیمیشنهای ژاپنی یا همان «انیمه» باشید، به احتمال زیاد میدانید که «اغراق و مبالغه» از اجزای جداییناپذیر در اغلب این آثار است. فصل سوم سریال کسلوانیا هم از این قاعده پیروی میکند و به همین دلیل، تماشای مبارزهی ترور با شیاطین و جادوهای سایفا برای دوستداران انیمه، واقعا جذاب و لذتبخش است. سازندگان این اثر در کنار تکیه بر خلاقیت و ابتکارات مختلف، به ریشههای این مجموعه یعنی بازیهای کسلوانیا هم وفادار بودهاند. اگر از طرفداران قدیمی بازیهای کسلوانیا هستید، با تماشای فصل سوم سریال کسلوانیا به وجد میآیید. در این فصل هم شاهد حضور شخصیتها و وجود مکانهای مختلفی از بازیهای این مجموعه، به خصوص Castlevania: Curse of Darkness هستیم؛ به عنوان مثال میتوان به شخصیت «کنت سن-ژرمن» – که از یک شخصیت تاریخی واقعی با همین نام الهام گرفته شده – و ماجراجوییهای او در «دالان بینهایت» اشاره کرد که در این فصل نقش پررنگی هم دارند. سکانسهای اکشن به سبک انیمهها در کنار اشارات متعدد به بازیهای کسلوانیا باعث شده تا فصل سوم این سریال، یک تجربهی ناب و بهیادماندنی برای طرفداران مجموعهی یاد شده باشد.
سریال کسلوانیا موفقیت خود را مدیون تلاشهای «ادی شنکر» و «وارن الیس» است. شنکر کسی بود که توانست گرهی کور دورهی تولید ۱۰ سالهی این مجموعه را باز کرده و در نهایت آن را به مرحلهی اجرا در بیاورد. او یک پروژهی به ظاهر «شکست خورده» را به یک موفقیت عظیم تبدیل کرد و شاید به همین دلیل است که شرکت بازیسازی کپکام (Capcom) هم او را برای ساخت سری جدید انیمیشنهای Devil May Cry انتخاب کرده است. وارن الیس هم به عنوان نویسندهی سریال کسلوانیا، سهم بهسزایی در خلق جهان بیرحم و مرگبار آن دارد. او از چهرههای تاثیرگذار در صنعت کتابهای مصور بوده و داستانهای متعددی در جهان مجموعههایی مثل Hellblazer ،X-Men و Iron Man نوشته است. الیس تجربهی نوشتن داستانهای ترسناک را هم در کارنامهی خود دارد و بازی محبوب Dead Space نمونهای موفق از آن است. علاقهی او به روایت قصهی خود در دنیایی بیرحم – یا به اصطلاح دارک – و ساختن قهرمانهایی که چندان به آداب اجتماعی پایبند نیستند، به خوبی در دنیای کسلوانیا و شخصیت ترور بلمونت متجلی شده. تلخی قلم الیس توانسته جذابیت خاصی به جهان کسلوانیا تزریق کرده و آن را به انیمیشنی متفاوت تبدیل کند.
فصل سوم سریال Castlevania، قهرمانان این مجموعه را با بزنگاههایی سرنوشتساز روبهرو میکند. این اثر با تکیه بر طراحی هنری زیبا و سکانسهای اکشن، دوستداران انیمه را ساعتها سرگرم کرده و به دلیل داستان جالب و فضای بزرگسالانهی خود، ذهن بیننده را به چالش میکشد. هر چند که منطق روایی داستان و تصمیمات برخی از شخصیتهای فرعی سریال Castlevania گاهی اوقات غیرقابل قبول به نظر میرسد، اما حتی آسیبهای ناشی از موارد یاد شده هم نمیتواند این هیولای مهارنشدنی را به زانو در بیاورد.
- طراحی زیبای شخصیتها و جهان سریال
- مضمون بزرگسالانه و دیالوگهای تامل برانگیز
- سکانسهای اکشن و مبارزات هیجانانگیز و واقعا جذاب
- وفاداری به جهان مجموعه بازیهای Castlevania
- پرداخت ضعیف برخی از شخصیتهای فرعی داستان و غیر منطقی بودن تصمیمات آنها
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید