برادران روسو در جدیدترین پروژهی خود یعنی فیلم Cherry به مقولهای پرداختهاند که قبلا در سایر آثار سینمایی و تلویزیونی به کرات تماشا کرده بودیم. اینکه چطور میشود یک انسان، سر از طرفِ اشتباهِ بهشت در بیاورد و چگونه میشود که یک انسان، جنونی را تجربه میکند که برای ما غیرقابل تصور است.
برای فیلم Cherry تبلیغات ریز و درشتی به کار گرفته شد. از زیرِ ذرهبین بردنِ تام هالند در فضای مجازی گرفته تا تبلیغات تلویزیونی، همگی در راستای این هدف به کار گرفته شدند تا به عالم و آدم گفته شود که برادران روسو در حال ساخت یک فیلم جدید هستند؛ برادران روسو یا همان افرادی که قبلا با ساخت و کارگردانی سری فیلمهای اونجرز و کاپیتان امریکا توانسته بودند قشر زیادی از مخاطبین سینما را به خود جلب کنند و اسمی برای خودشان دست و پا کنند. با این اوصاف آیا قرار است آنتونی و جو روسو تا ابد فیلمهایشان مورد تعریف و تمجید قرار گیرد؟ فیلم Cherry ثابت کرده که از این حرفها خبری نیست و حتی برادران روسو نیز میتوانند یک اثر ضعیف تحویل مخاطبین سینما بدهند.
داستان فیلم Cherry برگرفته از یک رمان است. حاصل همفکری چند سناریونویس و نتیجهی اقتباس از رمان، تبدیل به یک فیلم ۲ ساعت و خردهای شد که نه روایت داستانی درستی دارد و نه فرم فیلم توانسته در خدمت داستانگویی و جذب مخاطب عمل کند. فیلم، روایتگر قصهی چِری (با بازی تام هالند) است که چطور سر از ارتش آمریکا درآورده و در نهایت تبدیل به چه آدمی میشود. ما در مقام تماشاگر باید بخش گستردهای از زندگی این سرباز را نگاه کنیم، اما آیا این کار فایده و ثمرهی خاصی برای ما دارد و اصلا تماشای زندگی یک سرباز آمریکایی جذابیتی برای ما خواهد داشت؟
قبل از تشریح المانهای فیلم، بد نیست بدانید نیکو واکر (Nico Walker) که رمان چری را به انتشار رساند، در واقع زندگی پر فراز و نشیب خودش را در رمان تشریح کرد. فیلم قرار بوده آینهی تمام قدِ رمان اتوبیوگرافی نیکو واکر باشد اما چیزی که در قاب دوربین میبینیم مسلما آن چیزی نبوده که واکر، لا به لای ورقهای کتاب دربارهی خودش به رشتهی تحریر درآورد. تام هالند تلاشهای زیادی میکند تا بتواند در نقشش فرو برود اما آنچه که در همان دقایق نخست و در همان سکانسهای مقدماتی به شدت تو ذوق میزند، فیلمنامهای است که گویا بسیار عجولانه تنظیم شده. ذوق و شوق کارگردانها برای تغییرات دکوپاژ گویا باعث شده تا آنها از فیلمنامه غافل شوند. از تعدیل رنگ و تغییر ابعاد صفحهی نمایش گرفته تا حتی تدوینهایی که در پایان به کار گرفته شده، همگی بیانگر این موضوع هستند که این فیلم روی اساس و پایهی مبانی اصولی سینما پیش نمیرود. به عنوان مثال وقتی چری برای اولین بار با دختر مورد علاقهی خودش چهره به چهره میشود، دنیای اطرافش از نگاه لنز دوربین، حالت محو (Blur) پیدا میکند. این افکت میتوانست نباشد، اما فیلمساز ترجیح داد استفاده کند تا ذوق و شوقش را نشان دهد. گویا کارگردانها گمان کردند فیلم چری میتواند جای خودش را با چنین ترفندهای بصری و کامپیوتری در قلب مخاطب پیدا کرده یا فیلم این قدرت را خواهد داشت تا حس مورد نظر را در تماشاگر ایجاد کند.
کسلکننده بودنِ بخش زیادی از وقایع ابتدایی فیلم Cherry تجربهای به شدت منفی برای مخاطب به دنبال دارد
کسلکننده بودنِ بخش زیادی از وقایع ابتدایی فیلم Cherry تجربهای به شدت منفی برای مخاطب به دنبال دارد. تقریبا نیم ساعت طول میکشد تا بفهمیم چری کیست، کجای دنیا زندگی میکند و اصلا قصه از چه قرار است. بخش بعدی داستان، مربوط میشود به دوران آموزشی که چری در ارتش میگذراند. سکانسهای مربوط به این بخش به شدت یادآور صحنههای به یادماندنیِ یکی از شاهکارهای استنلی کوبریک یعنی فیلم Full Metal Jacket است که البته فیلم چری اصلا و ابدا به گرد پای این شاهکار نمیرسد. سپس وارد بخشی از داستان میشویم که در واقع نقطهای است بسیار مهم و به نوعی میتوان گفت قلب تپندهی این اثر؛ زمانی که چری در مناطق عملیاتی، جراحت و آسیبهای مهلکی که به همرزمانش وارد میشود را نظارهگر است. شاید بپرسید چرا این سکانسها، به نوعی قلب تپندهی اثر دانسته میشود؟ به این دلیل که بستر داستانی اینطور فراهم شد تا به این نقطه برسیم و حسِ غم، درد و اندوهِ غیرقابل وصفِ چری را با پوست و گوشتمان حس کنیم ولی آیا این اتفاق میافتد؟ مسلما خیر. تام هالند به نوبهی خودش بسیار تلاش کرده تا پروسهی انتقال حس، از شخصیت اصلی فیلم به بیننده رخ دهد اما مشکل اینجاست نه میتوان حال و احوالِ چری را درک کرد و نه مدت زمان مناسبی برای این بخش به کار گرفته میشود. شاید اگر از تعداد سکانسهای تینایجریِ ابتدایی فیلم کاسته میشد و به مدت زمان دورهی آموزشی و عملیاتیِ چری اضافه میشد، مشکلات عدیدهی روحی و روانی شخصیت اصلی داستان ملموستر بود و حداقل حسی از بابت همدردی با این کاراکتر پیدا میکردیم.
تام هالند تلاش بسیار زیادی میکند تا مخاطب با کاراکتر چری ارتباط برقرار کند. به حالت صورتش دقت کنید
فیلم تکلیف خودش را مشخص نمیکند که میخواهد محتوایی برای بزرگسال به نمایش بکشد یا محتوایی که درخورِ نوجوانان نیز باشد. فیلم چری از یک طرف زبان به شدت تلخی دارد و حاوی مضامین زشت و زننده مثل اعتیاد است، از طرفی دیگر دیالوگهای نسبتا خندهداری هر چند کم از زبان چری ادا میشود. فیلم از یک سمت میخواهد تکاندهنده باشد و ما را نسبت به اتفاقاتی که برای سربازهای ارتش آمریکا میافتد آگاه و مطلع کند، از سمتی دیگر خیلی سرسری از بیشتر مفاهیم مثل عشق گذر میکند. شخصیتها نیز هر کدام به حال خود رها میشوند. اینکه چرا امیلی، تا انتهای فیلم عاشق و دلباختهی چری باقی مانده همچنان جای سوال دارد. به خصوص برخی از رفتارهایی که در طول فیلم از امیلی میبینیم با عقل آدمیزاد جور در نمیآید. با اینکه فیلم مدت زمانی بالای ۲ ساعت برای شرح قصه در اختیار دارد، گویا همه چیز در ابتداییترین حالت ممکن خود قرار میگیرد تا صرفا قصهای طولانی روایت شود. انگار فردی در حال روخوانی کردنِ یک کتاب کت و کلفت برای شماست تا هم سرگرم شوید و هم نسبت به چیزی آگاهی پیدا کنید. بدیهی است که هر آدمی تن به این کار نمیدهد و از یک نقطه به بعد هم حوصلهاش سر میرود و هم دلش میخواهد این پروسهی ملالآور زودتر به اتمام برسد. تجربه و حسی که به شما نیز احتمالا در حین تماشای فیلم چری دست میدهد.
فیلم Cherry پتانسیلهای زیادی برای تبدیل به یک اثر قابل قبول داشته که متاسفانه به باد داده. اگر از بیخوابی رنج میبرید، تماشای فیلم چری گزینهی بسیار ایدهآلی است یا اگر دلتان میخواهد فردی را اذیت کنید، کافیست فرد را به یک صندلی بسته و فیلم چری را برایاش پخش کنید. در غیر این صورت چرا باید فیلم چری را تماشا کنیم وقتی شاهکاری مثل Full Metal Jacket موجود است؟
- ایفای نقش تام هالند
- فیلمبرداری جذاب
- روایت داستانی کسلکننده
- تدوین ضعیف و وجود سکانسهای اضافی
- ناتوان ظاهر شدن فیلم در انتقال حس
- فیلمنامهای پر از اشکال و ایراد مثل شخصیتپردازیهای سطحی و...
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید