فیلم Coming 2 America در ادامهی نسخهی سال ۱۹۸۸ پس از حدود سی سال توسط گریک برور ساخته شد. با اینکه نسخهی اول مورد توجه مخاطبان قرار گرفته اما نسخهی فعلی به هیج وجه نمیتواند راضی کننده باشد.
فیلم Coming 2 America دقیقا محصول همان تفکری است که در خود فیلم از زبان معشوقهی لاول میشنویم. رخنهی بیش از اندازه سرمایه و لیبرالتر شدن بازار سرگرمی در هالییود که دیگر در پی اغنای حس زیبایی شناسی و حتی احترام به مخاطب نیست بلکه برای کسب حداکثری سود مالیِ بیشتر، از هر وسیلهای استفاده میکند. در چنین زمانهای است، دوران حکمرانی سرمایه، که استودیوها و شرکتهای بزرگ تهیه و تولید فیلمهای سینمایی، دیگر کمتر دست روی آثار بلندپروازانهی چند دهه قبل خود میگذاردند و بیش از هر چیز به دنیال پروژههای کم ریسک و جواب پس داده هستند. این اتفاق در سالهای اخیر باعث قوت گرفتن اقتباس از روی آثار پرفروش و البته نازل ادبیات، مثل من پیش از تو (Me Before You) یا قبل از آنکه بمیرم (Before I Fall) و … شده و یا در مورد کمپانیهای غول آسایی چون دیزنی، به خلق دوبارهی قصههای قدیمی و یا ساختن دنبالههای بی دلیل برای آثار پر مخاطب منجر گردیده، که به هیچ وجه قابل قبول نیستند. چنین رویکردی، در صورت فقدان خلاقیت و نبود دلیلی بر لزوم اجرا، شاید در دورههای کوتاه مدت باعث بازگشت سریع سرمایه شود اما در مدتی بلند موجب دور شدن طیف مهم و گستردهای از مخاطبان سینما خواهد شد. این اتفاق حتی در مورد کمیک بوکهای محبوب مارول هم رخ داده. تفسیر علت این واقعه ضروری است چرا که در انتها به روزنهای برای ورود به نقد فیلم Coming 2 America تبدیل میشود. تاکید کمتر روی جنبههای داستانی و استفاده از تبلیغات گسترده و تلاش بی وقفه برای راضی کردن بازیگران مطرح برای اجرای نقشهایی هر چند کوتاه در جهان مارول، نشان از به حاشیه رفتن سینما و روی کار آمدن چیزی بیشتر شبیه به تجارت هنر شده است. معضلی مهلک و ضربه زننده به سینمای با اصالت که حالا فقط به لطف اندک اقبالی که از سوی جشنوارههای معتبر کسب میکند، سر پا مانده و بیشتر از هر وقت دیگر در معرض شکست قرار دارد.
در چنین شرایطی است که ساختن دنبالهای بر فیلم Coming to America بدیهی به نظر میرسد. در عصر مرگ داستانگویی چه روشی بهتر از بازسازی اثری موفق که حالا حسی نوستالژیک نیز پیدا کرده و پر از شعارهای باب روز و مدیحهسراییهای بی اساس، دربارهی شان زن و برخورد با نژاد پرستی است؟
در چنین شرایطی است که ساختن دنبالهای بر فیلم Coming to America بدیهی به نظر میرسد. در عصر مرگ داستانگویی چه روشی بهتر از بازسازی اثری موفق که حالا حسی نوستالژیک نیز پیدا کرده و پر از شعارهای باب روز و مدیحهسراییهای بی اساس، دربارهی شان زن و برخورد با نژاد پرستی است؟ فیلمی پوچ و تو خالی که بر خلاف نسخه اولش که حداقل ارزشهایی را در خود داشت، هیچ ارزش اجتماعی، بومی، سینمایی و حتی داستانی در خود ندارد.
داستان فیلم بدون غافل گیریهای زیادی به همان روش قدیمی هالییودی خودش جلو میرود؛ جست و جو، یافتن، اوج گرفتن، دعوا یا جدایی و سپس بازگشتی که منتهی به پیروزی میشود
در سالی که دو کمدی قدرتمند چون Palm Springs و Borat 2 اکران شدند – با اینکه هم ایدهی فیلم Palm Springs همان لوپ زمانی تکراری در آثار سالهای اخیر است و هم Borat دنبالهی فیلم اولش است اما هر دو دارای ارزشهایی هستند که در مقامی جداگانه جای بحث دارند – دیگری جایی برای فیلم Coming 2 America نیست. در واقع فیلم سفر به آمریکا ۲ تلفیقی از کلیشه و عناصر از حفظ شدهی کمدی یا حتی فانتزیهایی از این دست است. پدری که برای تاج و تخت خود به دنبال وارث میگردد و سه دخترش او را از رسیدن به آرزوی اهدای میراث شاهنشاهی به نسلِ مذکرِ پس از خود باز میدارد. از اینجا فیلم مثلا میخواهد شوخیهای خودش را آغاز و در ادای دینی به نام فیلم – که انتخابش زورکی به نظر میرسد – پدر پادشاه را راهی سفری به آمریکا کند. استفاده از زوج موفق ادی مورفی و آرسنیو هال نیز کمکی به حداقل شوخیهای فیلم نمیکنند. شوخیها به سان انبوه نمونههای بارز در فیلمهای غربی یا مستهجن هستند یا دلقکوار و بدبختی اینکه اصلا خنده هم نمیگیرند.
در مورد فیلمهای گیشهای چون فیلم Coming 2 America صحبت کردن از فرم یا بحثهای سینمایی توهینآمیز به نظر میرسد و اکتفا فقط به ضعفهای فیلمنامه برای نشان دادن ارزش اثر کافی است. داستان بدون غافل گیریهای زیادی به همان روش قدیمی هالییودی خودش جلو میرود؛ جست و جو، یافتن، اوج گرفتن، دعوا یا جدایی و سپس بازگشتی که منتهی به پیروزی میشود. پسر شاه آکه جففر چون پدرش نمیتواند به خاطر مناسبات سیاسی تن به ازواج دهد و در کنش و واکنشی به غایت مضحک به دنبال عشق واقعی خود میرود و قرار است نمونهای از درسهای آبکی اینچنینی این دست از کارها را به ما بدهد. پایان بندی هم مطابق معمول در نهایت مسرت و سرخوشی سازندگان فیلم، و نه مخاطبان، به شیوهی معمول سرانجام میگیرد؛ نبرد با نیروی شر و پیروزی قهرمانان!
به زعم نگارنده، نکتهی مهم در بررسی و نقد آثاری چون فیلم Coming 2 America توجه به جامعهی محل زیست آنها و مهمتر از آن جامعهی هدف این فیلمهاست. بر خلاف عدهای که گمان میکنند عصر فیلمنامههای طلایی و داستانهای درخشان به سر آمده باید گفت هنوز معتقدانی به گزارهی «جهان نه از اتمها که از داستانها پدید آمده» وجود دارند و در جهانی اینگونه، پر از ایده و قصههای بکر و گفته نشده، نمیتوان باور کرد که همهی داستانهای جهان ته کشیدهاند و داستانگوها همه زیر خاک خفتهاند. بله شاید ما یک عصر طلایی را از سر گذرانده باشیم اما بیایید امیدوارم باشیم عصر درخشان دیگری پیش رویمان قرار دارد. عصری که در آن انحصار سرمایه به پایان میرسد و قصهگوهای حقیقی دوباره جای خود را بر پردهی جادویی سینما پیدا میکنند.
فیلم Coming 2 America در دم دستیترین حالت قصهگویی و در ادامهی قسمت اول، تلاشی خودخواهانه بود برای بدست آوردن بازار حداکثری مخاطبان. کمدی- رمانتیکی سطحی که نه قدرت خنداندن ما را دارد و نه میتواند ما را با داستانش همراه کند.
- ضعف روایت
- کلیشهای بودن تمام اجزای داستان
- شوخیهای مضحک
- بازی بد بازیگران
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید