فیلم Da 5 Bloods از اسپایک لی، فیلمساز جنجالبرانگیز طرفدار سیاهان است که با نگاهی نوستالژیک به برههای کوتاه از زندگی چند کهنهسرباز سیاهپوست جنگ ویتنام مینگرد.
اسپایک لی از ابتدا به عنوان فیلمسازی مستقل و دغدغهمند نسبت به مسائل سیاهان در بین اهالی سینما شناخته شده است. کارنامهاش مملو از فیلمهایی چون مالکوم اکس (Malcolm X)، کار درست را انجام بده (Do the Right Thing)، بلککلنزمن (BlacKkKlansman) و … است که تم نژادی و اعتراضی را دستمایه قرار میدهند. با این وجود که لی باج چندانی به جشنوارهها نداده و فیلمهایش را بدون توجه به سلیقهی اسکار ساخته است، همواره مورد توجه آکادمی اسکار بوده و جوایز متعدد هم نصیبش شده است. در این فیلم اسپایک لی به سراغ داستان چهار همرزم جنگ ویتنام رفته که حالا در «هو چی مین»، شهری در ویتنام دور هم جمع شدهاند تا پس از سالها، ماموریتی انجام دهند؛ ماموریتی از این قرار که همرزم دیگرشان را بیابند تا گروه پنج نفرهشان تکمیل شود و همچنین گنجی را که در جوانی، در دوران جنگ ویتنام یافته و در جنگل مخفی کردهاند، پیدا کرده و بفروشند.
فیلم از ابتدا با صحنههایی آرشیوی از جنگها و وقایع تاریخ آمریکا شروع میشود که به شیوهی مستند سعی در مرعوب کردن بیننده و القای استناد تاریخی داستان فیلم را دارند. پس از اینکه تصاویر آرشیوی به پایان میرسد، با اشاره به زمان حال، به ویتنام میرویم و با چهار سیاهپوست سالخورده که به تازگی با هم در هتلی متحد شدهاند، آشنا میشویم که ظاهرا قرار است نفر پنجمی را بیابند؛ مردی به نام نورمن که از همرزمان این چهار نفر در جنگ ویتنام بوده است. فیلم در معرفی این چهار نفر مطلقا الکن است و هیچکدام همذاتپنداری بیننده را جلب نمیکنند. به علاوه که انگیزهی پیشبرد داستان که یافتن نورمن باشد، به سرعت جای خود را به یک طمع مالی میدهد. فیلم با یک فلشبک بسیار ابتدایی به زمان جوانی این پنج نفر گریز میزند و بیننده در مییابد که در آن زمان، این گروهان به گنجی از شمشهای طلا رسیدهاند و آن را در جایی امن مخفی کردهاند تا سر فرصت به آن برگردند.
اسپایک لی عقدهگشایی میکند و از زبان یک آمریکاییِ سیاهپوست بر فرانسهی جنگ جهانی دوم میتازد و پرچم آمریکا را بر سر یک تاجر فرانسوی میکوبد
ریتم فیلم به واسطهی اشکال در فیلمنامه، یکدست نیست و بیننده را با خود همراه نمیکند. در ادامهی این عدم تداوم، تدوین هم دچار اشکالات جدی در ریتم و ساختار است. از ابتدای فیلم، تاکید موکدی بر استفاده از تصاویر آرشیوی و مستندنمایی در فیلم به چشم میخورد، اما رفت و برگشتهای عیان نسبت تصویر بین واید و مربعی، بیننده را آزار میدهد و از فیلم بیرون میاندازد. بر خلاف پیشینهی لی در ساختن شخصیتهای سیاهپوستی که همذاتپنداری بیننده را جلب میکنند، در این فیلم بازیگران به شدت بد ظاهر شدهاند و در بسیاری موارد، گویی سبک بازی و گویش بازیگرانی چون ساموئل ال. جکسون یا دان چیدل را تقلید میکنند و موفق نمیشوند تا صحنهها را به خوبی پیش ببرند. در صحنهی معرفی دلال طلا با بازی ژان رنو، روند شخصیتپردازی و قصهگویی بیش از پیش کند میشود و مسیر روایت را ناهموار میکند.
فیلم بارها و بارها به اینک آخرالزمان (Apocalypse Now) ارجاع میدهد؛ برای مثال صحنهای در فیلم پنج همخون دیده میشود که چهار کهنهسرباز به یاد ایام جوانی در حال رقص و پایکوبیاند و پشت سرشان نام و پوستر رسمی فیلم کاپولا به طرز واضحی به چشم میخورد. در فلشبک به جنگ ویتنام و ماجرای یافتن طلاها، نمای پرواز هلیکوپتر در مقابل غروب خورشید، ارجاعی آشکار به آن فیلم است. در صحنهی ورود سربازان به منطقهی جنگی موسیقی متن همان اثر واگنر است که در اینک آخرالزمان از بلندگوهای هلیکوپتر پخش میشد تا وحشتی به جان دشمن بیاندازد. با این حال، تمامی ارجاعات به آن فیلم در حد یک کپی دست چندم باقی میماند و هیچ کارکرد دراماتیکی به همراه ندارد. به خصوص که آن موسیقی رعب آور و جنگآورانه در این فیلم بسیار مضحک است؛ چرا که فضای صحنه هیچ تعلیق و کنش عمیقی ندارد که آن موسیقی را اقتضا کند. در تصویر زیر، مقایسهای از نمای غروب در هر دو فیلم را میبینید.
آنطور که به نظر میرسد، فیلم به جای داستانگویی سینمایی، صرفا بهانهای است که سیاهان را تحسین کند؛ این بار به بهانهی جنگ ویتنام!
یکی از صحنههایی که میتوانست کارکرد دراماتیک بهسزایی در شخصیتپردازی یکی از کاراکترها داشته باشد، ملاقات مجدد اوتیس با معشوقهی سابقش در زمان جنگ است؛ صحنهای که هر دو در حال شام خوردن هستند و برای بیننده معلوم میشود که فرزند زن، حاصل عشق و رابطهی اوتیس و یک فاحشهی ویتنامی در آن سالهای جنگ است. با این وجود با بازی و جای دوربین نادرست و ریتم غلط، صحنه به هدر رفته و آن پیوند عاطفی که میتواند پیشبرندهی داستان باشد، به درستی شکل نمیگیرد و در حد یک سریال کرهایِ سانتیمانتال، سطحی و روبنایی میماند. در ادامهی فیلم که این دو در مسیر یافتن بقایای نورمن و گنج همراه میشوند، این ارتباط کاملا رها میشود و الکن باقی میماند.
در انتهای فیلم پس از زد و خوردهای پیشپاافتاده، اما حساب شده و خوش ریتم، پایانی قابل پیشبینی برای فیلم رقم میخورد، ولی در یک تمهید خلقالساعهای و قهرمانسازی دقیقهی نودی، یکی از کاراکترهای سیاه، پول هنگفتی به یک ارگان حمایت از سیاهان میبخشد تا فیلمی جهتگیرانه و غیرسینمایی دیگر که صرفا بر تم و مضمون استوار است، اما سینمای بسیار نازلی دارد در کارنامهی اسپایک لی رقم بخورد؛ فیلمی که از فیلم پیشین فیلمساز هم عقبتر رفته و دیگر آن آوانگاردی و جسارت سابق را هم ندارد.
فیلم Da 5 Bloods را میتوان از آثار بسیار ضعیف اسپایک لی دانست؛ چرا که این بار به جای درگیر کردن بیننده به داستانی جذاب با فضاسازیهای همیشگی و خاصاش، بهوسیلهی ارجاعات فرامتنی سطحی، از موضعگیری صریح دربارهی جنگ و نقش سیاهان فرار کرده است.
- تصویربرداری خوب
- طراحی صحنه و لباس جذاب
- صدابرداری و تدوین صدای باکیفیت
- شخصیتپردازی ناکافی
- انتخاب فرم بصری نادرست
- نداشتن ریتم یکدست در فیلمنامه و تدوین
- بازیگری غیرقابلباور
- ارجاع تصویری و موسیقایی نابهجا
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید