جهان با من برقص یک فیلم دارم کمدی به نویسندگی و کارگردانی سروش صحت است که یک دورهمی دوستانه را از نگاه شخصیت اولش، جهانگیر به تصویر میکشد. این اثر اولین تجربهی کارگردانی سروش صحت در یک فیلم سینمایی بلند است و اولین بار در سی و هفتمین جشنواره جهانی فیلم فجر به نمایش درآمد.
جهان با من برقص روایتگر سرگذشت روزهای پایانی عمر جهانگیر (علی مصفا) است که تمامی دوستان او به مناسبت روز تولدش پیش هم جمع میشوند. او در همان روز اول به دوستانش اعلام میکند که به خاطر بیماری، فرصت زیادی برای زندگی ندارد و این آخرین جشن تولدی است که خواهد دید. در ابتدا «جهان» انتظار دارد تا تمامی توجه این گروه دوستانه، روی او متمرکز باشد و آنها تلاششان را وقف فراهم کردن اوقاتی خوش برای او کنند، اما اختلافنظرها، سرگذشتهای متفاوت و خودخواهی هر یک از اعضای این جمع دوستانه باعث میشود تا اتفاقاتی دور از انتظار رخ دهد و داستان به سمت و سویی دیگر متمایل شود. فیلم در طول نمایش خود پرده از رازهای تک تک کاراکترهایش برمیدارد و ماجرای خود را یه شکلی متفاوت روایت میکند.
جهان با من برقص، داستانی تأثیرگذار و یکپارچه دارد که اتفاقات مختلف را در لابهلای رخدادهای غمگین و خوشحالکننده روایت میکند. فرصت کم جهانگیر برای ادامهی زندگی، تلخترین موضوعی است که از ابتدا تا انتهای فیلم روی اتمسفر داستان تأثیر میگذارد، اما آنچه باعث شده تا جهان با من برقص به یک درام تأثیرگذار و خارج از کسلکنندگی شود، اتفاقات خندهدار و طنزهای تلخی است که از پراکندگی و یکنواختی داستان جلوگیری میکنند.
این فیلم داستانی کاملا یکپارچه همراه با کاراکترهایی تأثیرگذار دارد و سروش صحت توانسته قدرت خود در شخصیتپردازی فوقالعاده را با جهان با من برقص ثابت کند. در تک تک سکانسهای این فیلم تلاش شده تا هر یک از کاراکترها به شکلی درست و مؤثر در بدنهی داستان دخیل شوند. فیلم در طول روایت داستان، هیچ یک از شخصیتهایش را فراموش نمیکند و به شکلی برابر به تمامی آنها میپردازد و هیچ چیز را از دید مخاطب دور باقی نمیگذارد. تمام کاراکترها به گونهای متفاوت در غم و شادی روایت شدهی فیلم شریک هستند و هیچ یک از آنها را نمیتوان فرعی یا حتی اضافی دانست.
یکی از نکاتی که روند پرداخت فیلم به شخصیتها را تأثیرگذارتر کرده، حضور افراد با سلایق، ویژگیها و البته مشکلات متفاوت است. احسان (جواد عزتی) مدتها است که با مسئلهی جدایی همسرش کنار نیامده و هنوز از این اتفاق ناراحت است. حمید (سیاوش چراغی پور) میداند که همسرش فقط به خاطر پول حاضر به ازدواج با او شده، اما همچنان از زندگی مشترک خود راضی است. ناهید (هانیه توسلی) نماد فردی است که از هیچ کاری برای تبدیل شدن به انسانهای «امروزی» دریغ نمیکند؛ او سریالهای ماهوارهای را با دقت تمام دنبال میکند و حتی دیالوگ آنها را یادداشتبرداری میکند. تنوع کاراکترها و اغراق نسبتاً بجا که موجب کمدی شدن فیلم میشود باعث شده تا فیلم بتواند طنزی اجتماعی و جذاب را از ابتدا تا انتها در دل داستان خود جای دهد. البته دیالوگهای تأثیرگذار که تک تک این کاراکترها در طول فیلم ردوبدل میکنند نیز در این موضوع تاثیر بسیار زیادی داشته و باعث شده تا مخاطب بهتر با شرایط و فضاسازی فیلم ارتباط برقرار کند.
شاید آزاردهندهترین خصیصهی فیلم، فضاسازی آن باشد که تا حدودی به خاطر لوکیشینهای محدود تحت تاثیر قرار گرفته است. فیلم چند سکانس اصلی شامل خانه، اتاق جهان، حیاط و طویله دارد که عمدهی سکانسها در میان آنها پرسه میزند. هر چند که این موضوع باعث شده تا فیلم بتواند اتمسفر مورد نظر خود را به خوبی برای مخاطب نمایان کند، اما تماشای فیلم را تا حدودی خستهکننده میکند و تاثیرگذاری داستان را کمرنگتر.
شاید هدف جهان با من برقص، داشتن نگاهی نمادگرایانه به زندگی باشد
به نظر میرسد که این فیلم هدفی مشخص دارد و در دل داستان، سکانسها و صحنههای خود نیز آن را به شکلی درست و به دور از گسستگی جای داده است. شاید هدف جهان با من برقص، داشتن نگاهی نمادگرایانه به زندگی باشد. فیلم تلاش دارد تا با استفاده از نمادهای خودش زندگی را به یک سفر تشبیه کند؛ برای مثال مینیبوس قرمز و حیوانات اطراف جهان همگی میتوانند نمادهایی معناگرا برای نشان دادن دیدگاه متفاوت او به زندگی باشند. جهانگیر تنها کسی از این جمع دوستانه است که میداند تا چند ماه آینده زنده نیست و به همین دلیل زندگی را به شکلی دیگر میبیند. فیلم این موضوع را با سورئال نشان دادن برخی سکانسها، نظیر نمایش گروههای موسیقی، واکنش ناهید به ریختن چای، صحنهی مشابه با تابلوی «شام آخر» بیان میکند که همگی در تخیلات جهان جای داده شدهاند. با این وجود میتوان گفت که فیلم از نمادگرایی خود، برای انتقال دیدگاهی احساسی و فلسفی استفاده کرده و لزوما نمیتوان المانها و کاراکترهای به تصویر کشیده شدهی آن را نمایانگر اتفاقات مشابه در دنیای واقعی دانست.
جهانگیر به عنوان کاراکتر اصلی در بیشتر مدت زمان فیلم با ظاهری نسبتاً بیتفاوت در حال تماشای همه چیز، از خوشیها تا دغدغههای اعضای دورهمی دوستانه است. او شیطنتهای رضا و نیلوفر را در کنار بیتابیهای احسان در مواجه شدن با نسیم میبیند و هیچ واکنشی از خود بروز نمیدهد. فیلم در اکثر مواقع با ساکت نگه داشتن جهانگیر، نوع نگاه او به دنیای اطراف را به مخاطب انتقال میدهد. این موضوع در کنار بازی خوب و تأثیرگذار (علی مصفا) باعث شده تا فیلم بتواند عمق افکار شخصیت اصلی را در کنار تنهایی عاطفی او در جمع شلوغ دوستانه به تصویر بکشاند. البته فیلم این موضوع را از طریق سکانسهای مختلف همراه با نمایههایی تأثیرگذار نظیر صحبت کردن جهانگیر با حیوانات و البته سکانس خندهدار «گاو» خطاب کردن اعضای گروه دوستانه از زبان او نیز به تصویر میکشد.
تنهایی و آزادی درونی جهانگیر البته باعث به حاشیه رانده شدن شخصیت او در فیلم نشده، بلکه فیلم تلاش داشته تا واکنش او برای پذیرش موضوع مرگ را به شکلی کاملا منطقی نشان دهد. در حقیقت جهانگیر مرگ را پذیرفته و میخواهد در فرصت کوتاه باقیمانده، برای بار دیگر زندگی را از زاویهای دیگر تماشا کند. در دیالوگ پایانی، جهانگیر همین موضوع را به زبان میآورد و در یادداشتهایش مینویسد: «بعد از من دوستانم و بعد از آنها هم افرادی دیگر در این دنیا زندگی میکنند». این مسئله را همچنین میتوان در ایهامی که فیلم در نام خود قرار داده نیز دید؛ نام فیلم را میتوان به آخرین درخواست جهانگیر برای رقصیدن دنیا به ساز او، آن هم در این فرصت کم در نظر گرفت و از طرف دیگر میتوان آن را تلاشی برای دل کندن و پذیرفتن مرگ از طرف جهانگیر دانست.
به طور کل جهان با من برقص یک فیلم تأثیرگذار و شایستهی دیده شدن است. این فیلم شاید اولین تجربهی سروش صحت به عنوان کارگردان یک فیلم سینمایی باشد، اما آنقدر خوب ساخته شده که مخاطب بتواند قدرت کارگردانش را در همهی المانهای اصلی یک فیلم ببیند. این فیلم در تمام بخشهای اصلی خود، از فضاسازی و روایت داستان گرفته تا شخصیتپردازی، نمایهها و میزانسن عملکردی نسبتا داشته و توانسته علاوه بر جذابیت تماشا برای مخاطب، معنا و مفهوم مورد نظر خود را به شکلی تأثیرگذار انتقال دهد.
- شخصیتپردازی خوب
- داستان یکپارچه و به دور از گسستگی
- دیالوگهای مناسب
- بازی خوب علی مصفا
- محدود بودن لوکیشنهای فیلم
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید