معرفی خشن ترین کمیک بوکهای ددپول در کمیک بوکها
سفری به دنیای خون و خشونت!
با توجه به علاقه شدید و غیرقابل کنترلش به خون و خون ریزی، میخواهیم به معرفی خشن ترین نبردهای ددپول بپردازیم.
ددپول در دهه ۹۰ میلادی برای نخستین بار در شماره ۹۸ کمیک بوک New Mutants معرفی شد و از آن زمان تاکنون، ماجراجویی بسیار زیادی را پشت سر گذاشته است. او در ابتدا یک شرور بود اما حالا بعنوان یک ضدقهرمان پرحرف و بد دهن شناخته میشود. به بیان دیگر، قصههای او اصلاً و ابداً برای مخاطبان کم سن و سال مناسب نیستند. البته حرفها و فحشهای بزرگسالانه تنها ویژگیای نیست که او را از دیگر شخصیتهای مارولی متفاوت میکند.
خشونت تقریباً در همه کمیک بوکها وجود دارد اما خشونتی که با نام ددپول گره خورده، فراتر از میزانی است که همیشه میبینیم و به آن عادت کردهایم. به همین دلیل هم فیلمهایش با رده بندی سنی R یا نامناسب برای افراد زیر ۱۷ سال ساخته و اکران شدند. در ادامه قصد داریم به معرفی خشن ترین کمیک بوکهای مارول بپردازیم.
Deadpool: Killustrated
به یکی از واریانتهای ددپول الهام شده و بدین طریق به رازی بزرگ پی میبرد؛ او سرانجام متوجه میشود چرا او و دیگر ابرقهرمانان نقابدار در چرخهای بی انتها از خشونت گرفتار شده و نبردهایشان هرگز به انتها نمیرسند: آنها شخصیتهایی تخیلی هستند. پس از پی بردن به این حقیقت تلخ، تصمیم میگیرد همه را بکشد تا این چرخه متوقف شود. او برای به ثمر رساندن نقشهاش به کمک نیاز داشته و به همین دلیل به سراغ ابرشرورهایی نابغه از جمله مد ثینکر (Mad Thinker)، لیدر (The Leader) و اگ هد (Egghead) رفته و اتحادی را با آنها شکل میدهد. پس از شنیدن صحبتهای ددپول درباره تخیلی بودن جهانشان و بررسی ایدههای مختلف، به یک نتیجه بسیار مهم میرسند: آنها باید شخصیتهای کلاسیک را بکشند تا نویسندگان مارول منبع الهامی برای خلق شخصیتهای جدید یا نوشتن قصههای تازه نداشته باشند.
تنها راه برای سفر به یونیورسهایی که خارج از یونیورسهای مارول قرار دارد، نکسوس است. نکسوس یک دروازه بوده و اجازه رفت و آمد به تمامی یونیورسها و بُعدها را میدهد. اینکه چه کسی آن را ساخته یا از ابتدای خلقت جهان وجود داشته، مشخص نیست. به هر حال، دردپول با استفاده از نکسوس به سراغ شخصیتهای کلاسیک مانند موبی دیک، پینوکیو و حتی شرلوک هلمز رفته و جانشان را میگیرد.
Deadpool vs. Carnage
یک نظامی در غذاخوری مشغول خواندن روزنامه است که با تیتری پیرامون فرار کارنیج از زندان مواجه میشود. با صدای بلند میگوید پلیس باید کلتوس کسدی را بکشد و دنبال دستگیر کردنش نباشد. فرد نظامی حتی میگوید خودش حاضر است این کار را انجام دهد. در همین حین، مردی با موهای قرمز میپرسد برای انجام این کار مصمم است؟ سپس او را کشته و پس از تبدیل شدن به کارنیج، تمام حاضران در غذاخوری را قتل عام کرده و اجازه فرار به هیچ کس را نمیدهد.
در همین حین و در نقطهای دیگر، ددپول روی صندلی نشسته و از تماشای تلویزیون لذت میبرد. ناگهان گزارشی از جنایت کارنیج در غذاخوری پخش شده و حال وید ویلسون از مشاهده تصاویر وحشتناک بهم میخورد. در حالی که ماموران دولتی میگویند هیچ نشانه و اطلاعاتی از کارنیج نداشته و باید بر اساس حدس و گمان دنبالش بگردند، کانال را عوض میکند. هر چند، وید میداند فقط فردی میتواند کلتوس را بیابد که اندازه خود او دیوانه باشد، یعنی خودش!
کلتوس کسدی غرق در افکار خودش برای کشت و کشتار تصادفی و بدون قاعده است که ناگهان راکتی سمتش شلیک میشود. او که از کشف شدن پناهگاهش غافلگیر شده، به کارنیج تبدیل شده و فریاد میزند: چه کسی میخواهد بمیرد؟ در همین حین، ددپول با سلاح کمری شروع به شلیک کرده و همزمان میگوید وظیفهاش این است که او را زیر خروارها خاک بفرستد. البته کارنیج در این کمیک بوک تنها نیست و مشعوقهاش، شریک به کمکش میآید.
Deadpool: Suicide Kings
ددپول بطور اتفاقی با یک آگهی استخدام مزدور مواجه شده و تصمیم میگیرد آن را انجام دهد. با رفتن به آدرس اعلام شده، با فرزند پسر یک میلیاردر مواجه شده که بخاطر اعتیادش به قمار و شرط بندی بدهی زیادی را به بار آورده است. ددپول درخواست آن پسر جوان مبنی بر قتل صاحب شرط بندی را میپذیرد؛ زیرا در صورت انجام چند میلیون دلار گیرش میآید. در ادامه متوجه میشود همهاش یک تله بود؛ به بیان دقیقتر، آن پسر جوان به همراه تام استون دوربینی را قرار داده و از اقدامات ددپول فیلم گرفتند. سپس آن را پخش کردهاند تا نامش بعنوان یک قاتل مطرح شود. همین اتفاق باعث میشود پانیشر تصمیم به توقفش بگیرد.
پانیشر خود را به شکل یک پیک پیتزا در میآورد تا به ددپول نزدیک شود. درست قبل از اینکه بتواند ضربه نهایی را وارد کند، دردویل سر رسیده و به وید ویلسون کمک میکند تا فرار کند؛ زیرا میداند او بی گناه است. هر چند، پانیشر دست بردار نبوده و به تعقیبش ادامه میدهد. او در ادامه با یک کمان به سر وید شلیک کرده و آن را منفجر میکند که به لطف قابلیت خودالتیامی زنده میماند. وید سپس با مرد عنکبوتی (Spider-Man) و دردویل متحد میشود تا بی گناهیاش را به اثبات برساند.
با این حال، پانیشر در فرصتی مناسب بار دیگر سراغش آمده و اصطلاحاً او را تنها گیر میاندازد. در انتهای نبردی خونین و خشونت بار، پانیشر سرانجام میپذیرد ددپول در این یک مورد بی گناه بوده و کار اشتباهی مرتکب نشده است. از همین رو، تصمیم میگیرد به جهش یافته پرحرف کمک کند تا بتواند تام استون و افرادش را بیابد.
Wolverine Origins: The Deep End
یک فرد مرموز به ددپول پیشنهاد میدهد در ازای کشتن ولورین (Wolverine) مبلغ ۲۰ میلیون دلار دریافت میکند. مگر میشود وید ویلسون قید چنین پیشنهاد وسوسه انگیزی را زده و لوگان را نکشد؟ ددپول به جستوجو برای یافتن ولورین پرداخته و پس از پیدا کردن لوکیشنش، تصمیم میگیرد با انداختن یک پیانو روی سرش جان او را بگیرد. مطابق انتظار، این اتفاق هیچ تاثیری نداشته و در ادامه شاهد نبرد ددپول و ولورین هستیم.
ددپول حین نبرد سعی میکند با استفاده از سلاح کمری خود جمجمه ولورین را نشانه بگیرد اما ولورین موفق میشود با چنگالهای تیز و بُرنده خود انگشتان دشمنش را قطع کند. انگشتان ددپول با گذشت مدتی دوباره رشد کرده و سرانجام ماشه را میچکاند. البته این اتفاق هم جلوی او را نگرفته و زنده میماند. نبرد ادامه یافته و وید ویلسون به یک قدمی کشتن لوگان میرسد که ناگهان دیکن، فرزند ولورین، از راه رسیده و پدر خود را نجات میدهد.
در ادامه متوجه میشود تمام ماجرا یک نقشه بوده تا سر و کله دیکن پیدا شود. به بیان دقیقتر، دیکن رابطه خوبی با پدر خود نداشته و به همین دلیل تعاملی با او برقرار نمیکرد. ولورین میدانست نفرت دیکن به او چنان زیاد است که اجازه نمیدهد هیچ کس جز خودش جان او را بگیرد. به همین دلیل، میدانست اگر جانش در معرض خطر قرار بگیرد، خودش را نشان خواهد داد.
بد نیست بدانید ولورین در انتهای داستان ددپول را تهدید کرده و میگوید: «اگه دوباره بخوای اینطوری بیای سراغم تا منو بکشی، جونتو میگیرم. بعدشم تیکه تیکهات میکنم و میخورمت.»
Deadpool Kills the Marvel Universe
بله، درست خواندهاید! مارول تمام جهان مارول را به خاک سیاه نشانده و نابود میکند. البته جای نگرانی نداشته و باید بدانید که تمام اتفاقات این خط داستانی در یکی از جهانهای موازی رخ میدهد. پروفسور ایکس و مردان ایکس به سراغ ددپول میروند تا درمانش کرده و از لحاظ روانی به ثبات برسانند تا بیشتر از این با رفتارهایش دیگران را آزار نداده و مشکل درست نکند. در اتفاقی غیرمنتظره، روانپزشکی که مسئولیت درمان ددپول را بر عهده دارد، در واقع یک شرور به نام سایکو من (Psycho-Man) است. او میخواست وید ویلسون را تحت کنترل خود گرفته و با استفاده از او، ارتشی از سربازان توقف ناپذیر را ایجاد کند. با این حال، اقداماتش باعث میشوند نیمه تاریک و شیطانی شخصیت ددپول کنترل ذهنش را بدست بگیرد.
اولین جایی که ددپول به آن سر میزند، مرکز فرماندهی چهار شگفت انگیز (Fantastic Four) است. او پس از ورود رید ریچاردز و شعله انسانی را کشته و همین اتفاق، چارهای برای زن نامرئی نمیگذارد؛ او حبابی نامرئی داخل سر وید ویلسون ساخته و سپس آن را منفجر میکند. سو استورم تمایلی به گرفتن جان موجودات زنده ندارد اما پس از مشاهده قتل همسر و برادرش، چارهای جز اینکار نداشت. هر چند، جمجمه ددپول رشد کرده و در ادامه جان سو را هم میگیرد.
با گذشت مدتی، مرد عنکبوتی موفق میشود ددپول را بیابد. او شدیداً بابت جنایتها از دست جهش یافته حراف عصبانی بوده و به همین دلیل، یک خودرو را رویش میاندازد. سپس به سراغش رفته و سرش داد میزند تا عصبانیتش را نشان دهد. در همین حین، ددپول ضربهای ناگهانی به پیتر پارکر زده و سرش متلاشی شده و نقش بر زمین میشود. انگار که حس عنکبوتیاش اصلاً کار نمیکرد و هیچ اخطاری به او نداد. پس از کشتن تارزن نیویورکی، به سراغ انتقام جویان رفته و نه تنها تعدادی از ذرات پایم را بر میدارد، بلکه بمبهای متعددی را تعداد ساختمان قرار داده و بدین ترتیب، جانشان را میگیرد.
کشتارهای ددپول ادامه دارد. او پس از قتل عام انتقام جویان به سراغ مردان ایکس میرود. با استفاده از یک شمشیر که از کربونادیوم ساخته شده، ولورین را به کام مرگ میفرستد. کربونادیوم یک فلز شبیه آدامانتیوم بوده و روی قابلیت خودالتیامی جهش یافتهها تاثیر منفی میگذارد. ددپول به کشت و کشتار ابرقهرمانان و ابرشرورها ادامه داده تا اینکه دیگر هیچ کس جز خودش باقی نمیماند. سپس به جهانی میرود که نویسندگان مارول در آن مشغول بحث و گفتگو درباره کمیک بوکها و چگونگی پیشبرد داستانشان هستند. همانطور که خودتان میتوانید حدس بزنید، اوضاع برای آنها اصلاً خوب پیش نمیرود!
شماره ۲۵۰ کمیک بوک Deadpool
ددپول علاقه زیادی به ساختن دشمن برای خودش دارد. اقدامات این جهش یافته پرحرف باعث میشود سازمانی تروریستی به نام اولتیماتوم دشمنش شود. رهبر آنها تصمیم میگیرد برای تلافی کارهایی که ددپول کرده، به سراغش خانه دخترش برود. البته ددپول به طریقی از نقشه شوم رهبر اولتیماتوم مطلع شده و خودش را برای نبردی تمام عیار آماده میکند.
اولتیماتوم با ارتشی کاملاً آماده متشکل از نیروهای پیاده نظام و تانکها به سراغ ددپول میروند. آنها حتی جایزهای بزرگ برای سر ددپول میگذارند تا دیگر قاتلان و جایزه بگیران هم در این عملیات شرکت کنند. این جایزه به قدری ارزشمند است که حتی یک یک پیرزن که قبلاً جایزه بگیر بوده، تصمیم میگیرد بازنشستگی را برای مدتی فراموش کرده و دست به اسلحه شود.
همه این اقدامات بی فایده بوده و ددپول کاملاً آماده در انتظار مینشیند تا دشمنانش سر برسند. با رسیدن آنها، نبرد آغاز شده و همه از جمله فلگ اسمشر (Flag Smasher)، رهبر اولتیماتوم را از پا درمیآورد. فلگ اسمشر که فکر نمیکرد ددپول چنین دشمن سرسختی باشد، قبل از مرگ التماس کرد زنده بماند اما ددپول بدون توجه به حرفهایی که میشنید، یک گلوله در سرش خالی کرد.
اگرچه رهبر اولتیماتوم، یعنی فلگ اسمشر را کشت، نمیتوانست اجازه دهد دیگر اعضای آن از مهلکه جان سالم به در ببرند. به همین دلیل، تصمیم گرفت بقیه اعضای سازمان تروریستی را هم بکشد. به هر حال، آنها میخواستند به دخترش آسیب برسانند و این موضوع اصلاً برای ددپول شوخی بردار نیست.
پس از کشتن همه، ددپول حس کرد یک چیز کم است؛ یک چیز دیگر مانده که باید بمیرد ولی همچنان زنده است و آن یک چیز، خودش است! او تصمیم میگیرد جان خودش را بگیرد تا همه چیز به پایان برسد. این کار را هم میکند. البته این کار را در ظاهر انجام میدهد تا بتواند بصورت مخفیانه در کنار خانواده و دوستانش زندگی آرام و بدون دردسری داشته باشد. البته مدتی بعد اتفاقات کمیک بوک Secret Wars رخ داده که در جریان آن تمام یونیورسهای مارول دوباره خلق میشوند. در نتیجه این اتفاق، ددپول بار دیگر به زندگی سرشار از خشونت و خون ریزی بازمیگردد!
Deadpool Kills the Marvel Universe Again
داستان با نمایش گروهی از افسران پلیس آغاز میشود که داخل یک کافه در نیو اورلئانز ایستاده و به داخل خیره شدهاند: جایی که بدن بی جان گمبیت (Gambit) قرار دارد. آنها در گفتگوهای خود احتمال میدهند هر کسی که این کار را انجام داده، با لذت کامل انجامش داد. داستان سپس به جزیره A.I.M رفتته و نبرد ددپول همراه با اعضای Avengers Unity Division علیه موداک و افرادش را به تصویر میکشد. درست قبل از اینکه جانش توسط ددپول گرفته شود، موداک کلماتی کد مانند را به زبان آورده و بدین ترتیب، جهش یافته پرحرف متحدانش را به شکل دشمن دیده و بدون اینکه بفهمد چه افرادی را میکشد، همه را قتل عام میکند.
با گذشت مدتی، گروهی از ابرقهرمانان متشکل از جسیکا جونز، هاکای (Hawkeye)، مستر نایت، کیبل و پانیشر به جزیره A.I.M آمده تا جنایت رخ داده را بررسی کنند. حین جستوجو در محل با نماد ددپول مواجه میشوند. در همین حین، ددپول در نقطهای از جهان و بدون دغدغه نشسته تا اینکه تماسی از یک فرد ناشناس دریافت کرده و با استفاده از کلمات کد مانند، دستورش را میدهد. بواسطه کدها، وید ویلسون گمان میکند فرد تماس گیرنده نیو فیوری بوده و یک ماموریت قهرمانانه برایش دارد.
ددپول در ادامه تعدادی از خدایان را به سنگ تبدیل کرده و پس از اینکه ثور، والکری، لوکی (Loki) و گانیشا برای کمک میآیند، آنها را هم به سنگ تبدیل میکند. در همین حین، دیگر ابرقهرمانان متوجه میشوند قاتلی که ابرقهرمانان را میکشد، ددپول بوده و باید جلویش را بگیرند.
Deadpool Kills Deadpool
کمیک بوک Deadpool Kills Deadpool ادامهای برای Deadpool Kills the Marvel Universe و Deadpool: Killustrated است که در آن ددپولی را میبینیم که به ماهیت واقعی تمام جهان پی برده و قصد دارد همه چیز را از بیخ و بُن نابود کند. او دنیای مارول را به کلی نابود کرده و شخصیتهای کلاسیک مانند شرلوک هلمز را هم راهی دیار باقی کرده است. وید ویلسون طی اتفاقاتی به این نتیجه میرسد که تمام جهان از او سرچشمه گرفته و اگر همه واریانتهای خودش را نابود کند، وجودیت جهان از بین رفته و چرخه رنج و عذاب متوقف میشود.
پس از پی بردن به این موضوع، واریانتهای مختلف ددپول را از یونیورسهای مختلف دور هم جمع کرده و هر کدام را به جهانی متفاوت میفرستد تا واریانت متعلق به آنجا را بکشد. در همین حین، ددپول کورپس (Deadpool Corps) به ددپول پرایم یا همان ددپول زمین ۶۱۶ اطلاع داده و او را از اتفاقات اخیر مطلع میکنند.
اگر شما هم کمیک بوکی را میشناسید که ددپول شخصیت اصلیاش بوده و خشونت زیادی در آن به کار رفته، نامش را با دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید