فیلمهای سینمایی Dune دنیس ویلنوو به جنجالیترین کتاب این مجموعه نمیپردازد
تمرکز روی مهمترین شخصیت این مجموعه
اگرچه فیلمهای سینمایی ساخته شده از مجموعه Dune توسط دنیس ویلنوو بهترین آثار آن محسوب میشوند اما به جنجالیترین کتاب این مجموعه نخواهند پرداخت.
طرفدارانی که اطلاعات چندانی در خصوص کتابهای Dune نوشته فرانک هربرت (Frank Herbert) نداشته باشند شاید ندانند که اقتباسهای سینمایی اخیر ساخته شده از آنها، داستان این مجموعه را فراتر از کتاب اول پوشش نداده است. هنگامی که ساخت این اقتباسهای سینمایی توسط دنیس ویلنوو (Denis Villeneuve) اعلام شد، بسیار منطقی به نظر میرسید که شخصی که با موفقیت دنبالهای برای فیلم Blade Runner ساخته، اقتباسی از این مجموعه عظیم کارگردانی کند. باید توضیح دهیم که تاکنون چندین مرتبه و به شکلهای مختلف تلاش شده تا اقتباسی از Dune ساخته شود. در ابتدا قرار بود قبل از جنگ ستارگان در سال 1977، یک فیلم سینمایی از Dune تولید شود و به عنوان انقلاب جدید صورت گرفته در سینما به شمار برود. پس از آن که فیلمنامه چندین بار مورد بازنویسی قرار گرفت و در شیوههای کارگردانی آن تغییراتی پدید آمد، فرآیند تولید فیلم برای سالها کنار گذاشته شد. پس از اکران فیلم جنگ ستارگان، کمپانی یونیورسال (Universal) به دنبال آن بود که با ساخت و عرضه Dune، نسخه دهه 80 میلادی خود را از جنگ ستارگان داشته باشد و وظیفه کارگردانی آن نیز برعهدهی شخص دیوید لینچ (David Lynch) فقید قرار داده شد. حال آن که اوضاع همانطور که میخواستند پیش نرفت.
از سال 1984، مجموعه Dune فیلمهای تلویزیونی و رمانهای دنباله دیگری داشته اما هرگز یک تلاش واقعی برای ساخت فیلم سینمایی آن صورت نگرفته بود. هنگامی که ویلنوو به پروژه جدید آن در سال 2016 ملحق شد، بسیاری منتظر بودند ببینند که این کارگردان موفق چه رویکردی را به منظور اقتباس از منبع آن در پیش میگیرد. فیلمهای ساخته شده توسط ویلنوو بلافاصله خود را از نسخههای قبلی متمایز کردند و خود را به عنوان آثاری استادانه در ژانر علمی تخیلی به شکلهای مختلف به اثبات رساندند. فیلم سینمایی Dune Part 2 به عنوان یکی از برترین دنبالههای سینمایی ساخته شده توسط بسیاری از مخاطبین و منتقدان در نظر گرفته میشود. نکته جالب بدین شرح است که فیلم دوم در اصل یک دنباله به شمار نمیرود. شخص ویلنوو طی تصمیمی آگاهانه تصمیم گرفت که تنها روی مهمترین کاراکتر در کتابهای Dune تمرکز کند که شخصیت پاول اتریدیز است.
دو قسمت اول فیلمهای سینمایی Dune دنیس ویلنوو کتاب اول را به دو بخش تقسیم کرده
اکثر اقتباسهایی سینمایی و تلویزیونی صورت گرفته از کتاب، فرمت سادهای دارند به طوری که برای هر کتاب، یک فیلم یا یک فصل از سریال را به آن اختصاص میدهند. برای مثال میتوانیم به سری هری پاتر اشاره داشته باشیم که هر کدام از کتابهای این مجموعه را درون یک فیلم اقتباس و روایت نمود و تنها کتاب آخر را به درون دو فیلم تقسیم کرد. فرمولی که بسیار محبوب نیز واقع شده است.
حال آن که ویلنوو به طور تعمدی و آگاهانه رویکرد متفاوتی را در پیش گرفت و اولین کتاب از سری Dune را به دو فیلم تقسیم کرد. اگرچه بسیاری از طرفداران و شخص دنیس ویلنوو، کلیت این مجموعه را دوست دارند اما این مسئله انکارناپذیر وجود دارد که کتابها در ادامه داستان با تغییرات اساسی همراه میشوند. در حالی که برخی از آنها با شیوههای خود خاص دارای لحظات جالبی هستند اما در کل میتوان آنها را پسرفتی در مقایسه با کتابهای اول دانست.
ویلنوو از درک این موضوع برخوردار بود که به منظور روایت یکی از پرجزئیاتترین داستانهای این مجموعه باید روی مهمترین طرح آن تمرکز میکرد. خیزش شخصیت پاول اتریدیز در فیلم اول و به قدرت رسیدن و سپس سقوط او به درون تاریکی در فیلم دوم، یکی از قدرتمندترین قوسهای داستانی در ژانر علمی تخیلی به شمار میرود و با توجه به زمانی که مخاطب با این شخصیت میگذراند، تغییر رویه او به تاریکی، اتفاقی تاثیرگذارتر محسوب میشود. با این حال طرفداران ممکن است ندانند که کتاب دوم قرار نیست کلیفهنگری که در لحظات پایانی Dune Part 2 ایجاد میشود را به همان شکلی که انتظار دارند به سرانجام برساند.
فیلم Dune: Messiah سرانجامی برای این سهگانه به شمار میرود
اگر قسمت اول از فیلمهای سینمایی Dune دنیس ویلنوو در خصوص زمینهچینی درگیری موجود در امپریوم و تغییر دنیای شخصیت پاول اترئیدز باشد، قسمت دوم خیزش این شخصیت برای قدرت و تصاحب امپریوم محسوب میشود. رمان Dune: Messiah، داستان را سالها پس از جنگ پاول دنبال میکند جایی که نزاعی بزرگ بین خاندان سلطنتی به وجود آمده است. در حالی که این کتاب میتواند به عنوان دنبالهای برای فیلم دوم Dune کار خود را انجام دهد، اما بهترین روش به منظور پایانبندی قوس شخصیتی پاول اتریدیز بدین ترتیب است که پیش از به پایان رسیدن حکومتش، مخاطب مدت زمانی را با او به عنوان امپراطور مودیب (فردی خردمند) سپری کند.
در رمان Dune: Messiah اوضاع بدین ترتیب جلو میرود. پاول امپراطور بوده و با مشت آهنین بر امپریوم فرمانروایی میکند که نیروهایی نامحسوس، درگیری جدیدی را به مقر حکومت او میکشانند. شیوهای که داستان در رمان روایت میشود جذاب و در عین حال غمانگیز است به طوری که از جایی به بعد، مسیر مجموعه Dune را به کل تغییر میدهد. در نهایت رمان Dune: Messiah قوس شخصیتی پاول مودیب را به سرانجام رسانده و زمینهچینی لازم را برای اتفاقات دیگر در کتاب سوم مهیا میکند. از این منظر، بسیار منطقیتر به نظر میرسد که این سهگانه سینمایی با رمان دوم به جای رمان سوم به پایان برسد. فیلم Dune: Messiah باید شخصیت پاول را به عنوان فردی شرور به تصویر بکشد و داستانی یا از جنس خرابی یا از جنس رستگاری روایت کند. طرفداران میدانند که داستان چگونه در کتاب پیش میرود اما به نظر میرسد اقتباس دنیس ویلنوو از منبع اقتباس خود متفاوت پیش برود.
در حالی که گمانهزنیهایی وجود دارد که کمپانی برادران وارنز و استودیو لجندری پیکچرز خواستار آن هستند تا این مجموعه را پس از فیلم Dune: Messiah نیز ادامه دهند، اما این آثار دیگر شامل حضور دنیس ویلنوو نخواهد بود و در نهایت خود را از مسیر سهگانه ابتدایی جدا میکنند. فرمت فیلمهای جدید ساخته شده و منبع محتوای اقتباس شده، چنین احتمالی را به وجود میآورند. فیلمهای سینمایی Dune ساخته شده توسط دنیس ویلنوو درست پیش از رسیدن به جنجالیترین کتاب این مجموعه به کار خود پایان خواهند داد.
چیزی که کتاب سوم این مجموعه تحت عنوان Children of Dune را جنجالی میکند به جهت کلی آن و نحوه جدا کردن خود از پروتاگونیست اصلی این مجموعه یعنی پاول اتریدیز است. در حالی که پاول در این کتاب حضور دارد اما نقشش بسیار متفاوتتر از موارد قبلی است. این کتاب، مسیر داستان پاول را بسیار متفاوتتر از آن چه طرفداران انتظار دارند به انتها میرساند.
از بسیاری جهات رمان Children of Dune به نوبه خود یک اثر شاهکار در نظر گرفته میشود. با یک داستان علمی تخیلی حماسی و پیچشهای داستانی متعدد، رمان مورد بحث داستان خانواده اتریدیز را بسیار ملودراماتیک میکند. حال آن که مشخص میشود داستان هنوز به اتمام نرسیده و این مجموعه در مسیری کاملا متفاوت قدم برمیدارد. رمان Children of Dune یک بار پیش از این در سال 2003 به صورت یک مینی سریال مورد اقتباس واقع شد که روی خیزش شخصیت لتو اترئیدیز دوم تمرکز میکرد. این حقیقت که کتاب سوم اثری مستقل برای خود به شمار میرود، جدایی آن را از دو کتاب قبلی به نمایش میگذارد.
بدون حضور شخصیت پاول اتریدیز، کتاب Children of Dune تمرکز خود را کاملا معطوف فرزندان پاول به نام لتو دوم و غنیما میکند. با پیشروی کتاب، داستان کاملا روی لتو دوم متمرکز شده و او را به شخصیت اصلی تبدیل میکند. مسیر حرکت داستان و چگونگی پیشروی آن، زمینه را برای اتفاقات کاملا جدیدی در کتابهای دیگری فراهم میکند. کتابهایی که کاملا داستانی متفاوت را در مقایسه با شخصیت پاول اترئیدیز روایت میکنند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید