لایواکشن‌های دیزنی
1%
  • 0/10

لایواکشن‌های دیزنی و ۷ مسئله‌ای که این کمپانی در آینده باید مورد توجه قرار دهد!

چالش‌های دیزنی و لایواکشن‌هایش

لایواکشن‌های دیزنی و ۷ مسئله‌ای که این کمپانی در آینده باید مورد توجه قرار دهد! ۰ 5 ساعت قبل سینما کپی لینک

لایواکشن‌های دیزنی همیشه از آن دست آثاری بوده‌اند که طرفداران خاص خودشان را داشته و در بسیاری از مواقع مورد استقبال نیز قرار می‌گرفتند. با این وجود، در چند سال اخیر، این کمپانی آنگونه که باید به منابع اصلی وفادار نبوده و همین باعث ایجاد چالش‌های زیادی برای دیزنی و دوستدارانش شده است.

سفیدبرفی (Snow White)، جدیترین لایواکشن این کمپانی قدیمی است و دیزنی قبل از اینکه بخواهد سراغ جدیدترین لایواکشن خود برود، باید به نگرانی‌های طرفداران و دوستداران کاراکترهای محبوب خود، توجه کند. شخصیت‌هایی که اخیرا هیچ شباهتی به نسخه‌های اوریجینال خود ندارند و همین باعث شده است تا انتقادهای شدیدی روانه این کمپانی شود. در چندسال اخیر، دیزنی با ساختن لایواکشن‌های کتاب جنگل (The Jungle Book) در سال 1994 و سیندرلا (Cinderella) در سال 2015، توانست امتیاز منتقدان در سایت Rotten Tomatoes را به حدود هشتاد درصد برساند که بدون شک، رقمی قابل توجه است. با این وجود، متاسفانه سفیدبرفی و دیگر آثار لایواکشن که اخیرا منتشر شده‌اند، عملکردی بسیار ضعیف داشتند.

با وجود اینکه تصور می‌شد، لایواکشن سفید برفی می‌تواند از پتانسیل بالایی برخوردار باشد، اما این فیلم نتوانست نه نظر مثبت منتقدان را به دست آورد و نه دل طرفدارانش را، و امتیاز این اثر در Rotten Tomatoes تنها %47 است. برخی از نقدها، حتی این اثر را “غیرقابل تماشا” نامیده‌اند. با این حال، سفیدبرفی اولین شکست این کمپانی نیست، در چند سال اخیر، دیگر لایواکشن‌های دیزنی مانند پینوکیو (Pinocchio) در سال 2022، مالفیسنت: معشوقه شیطان (Maleficent: Mistress of Evil) و دامبو (Dumbo) در سال 2019 هم نتوانستند امتیازی بالای %50 کسب کنند. روندی که قطعا زنگی خطری برای این کمپانی قدیمی و محبوب در صنعت انیمیشن‌سازی است. نکات مهمی وجود دارند که دیزنی باید به آنها توجه کند تا دوباره مانند گذشت، آثاری را بسازد که هم به منبع اصلی خود وفادار باشند و هم بینندگان را ناامیدتر از آنچیزی که هستند نکند.
در ادامه این مطلب با ما همراه باشید تا به بررسی نکاتی بپردازیم که در لایو‌اکشن‌های دیزنی در سال‌های آینده باید مورد توجه قرار بگیرند.

۷. استفاده بیش از حد از جلوه‌های ویژه کامپیوتری

مثال: کوتوله‌های سفید برفی

یکی از اصلی‌ترین انتقادهایی که به لایواکشن سفید برفی وارد شد این بود که به جای استفاده از بازیگران واقعی برای هفت کوتوله، از تکنولوژی CGI ( تصاویر تولید شده با کامپیوتر) برای طراحی این گروه کمک گرفته بودند. به نظر می‌رسد که دیزنی قصد داشت تا حس فانتزی و جادویی شخصیت‌ها را حفظ کند اما نتیجه نهایی برای بسیاری از مخاطبین، آزاردهنده و غیرطبیعی بود. این انتقاد در مورد چندی دیگر از لایواکشن‌های دیزنی نیز مطرح شده بود، به ویژه آثاری که به جای استفاده از بازیگران واقعی، به سراغ CGI رفته بودند.

پری دریایی کوچولو (The Little Mermaid) در سال 2023 هم با این مشکل روبرو شد. با وجود اینکه، فیلم توانست از سمت منتقدان با امتیاز نسبتا خوب %67 مواجه شود، اما موجودات دریایی که با استفاده از CGI طراحی شده بودند و کنار گرفتنشان مقابل بازیگران واقعی، جلوه‌ای طبیعی نداشت. کمپانی دیزنی باید راهی پیدا کند تا این کلاف سردرگمی را از بین ببرد و سمت المان‌های واقعی برود تا مصنوعی و بدون روح، و حتی شاید بهتر است تا از ساخت فیلم‌هایی که ترکیبی از انسان و حیوانات در فضایی واقع‌گرایانه است، صرف نظر کند.

۶. لایواکشن‌های دیزنی دیگر به مفاهیم اصلی وفادار نیستند

عشق واقعی دیگر اولویت نیست

یکی دیگر از دلایل عملکرد ضعیف سفید‌برفی در گیشه و نزد منتقدان، تغییر مفاهیم کلیدی بود که در نسخه اصلی آن وجود داشت. در لایواکشن، دیگر خبری از آرزوی عشق واقعی توسط سفیدبرفی نیست؛ در عوض تمرکز داستان بر تلاش او برای ادامه دادن راه پدرش بود. همانگونه که می‌توان حدس زد، کاملا مشخص است که دیزنی قصد دارد از کلیشه‌های قدیمی، فاصله بگیرد اما مدرن‌سازی بیش از حد داستان‌ها، خود به یک مشکل جدید تبدیل شده است.

با این وجود، برخی از بازسازی‌ها این کار را بهتر انجام داده‌اند. حذف آرزوی پیدا کردن عشق واقعی توسط سفیدبرفی در نسخه 2025 آزاردهنده بود، اما به عنوان مثال، تغییر خواسته‌های شخصیت جاسمین (Jasmine) در فیلم علاء‌الدین (Aladdin) به طرز بهتری صورت گرفت. در مورد جاسمین، درخواست مقام سلطان شدن، باعث نشد که مفهوم کلی داستان عوض شد، بنابراین این تغییر طبیعی و قابل قبول بود. این همان نکته‌ای است که دیزنی باید مورد توجه قرار دهد و در پروژه‌های آینده‌اش به کار بگیرد.

۵. لایواکشن‌های دیزنی در انتخاب بازیگران، مهارت خوانندگی را دیگر جزو اولویت‌های اصلی خود قرار نمی‌دهند!

در لایواکشن‌ها، اولویت‌ها گاه متفاوت بوده‌اند

یکی از اصلی‌ترین تصمیمات نگران‌کننده دیزنی، انتخاب بازیگرانی بود که مهارت و تجربه‌ای در خوانندگی نداشتند. از آنجایی که بیشتر این آثار موزیکال هستند، هنگامی که بازیگری نتواند آهنگ‌هایش را به خوبی اجرا کند، این موضوع به وضوح در فیلم قابل مشاهده است. به جای انتخاب خواننده‌های حرفه‌ای و با تجربه، دیزنی گاه این صداها را به نحوی ویرایش می‌کند تا صدای بازیگر با نت‌ها هماهنگ باشد، که خود باعث به وجود آمدن حسی غیرواقعی و مصنوعی می‌شود. در فیلم سفیدبرفی، ریچل زگلر (Rachel Zegler) عملکردی فوق‌العاده در اجرای ترانه‌ها داشت، اما فیلمی مانند دیو و دلبر (Beauty and the Beast) در سال 2017 مورد انتقاد قرار گرفت؛ اما واتسون (Emma Watson) نقش اصلی را برعهده داشت اما صدای او آنقدر پردازش و ویرایش شده بود که دیگر قابل شناسایی نبود.

البته، دیزنی در این زمینه پیشرفت‌هایی نیز داشته است. انتخاب ریچل زگلر برای سفیدبرفی و هالی بیلی (Halle Bailey) برای فیلم پری دریایی کوچولو، حداقل برای بخش خوانندگی، انتخاب‌های خوبی بوده‌اند. با این وجود، حتی در این آثار نیز برخی از بازیگران دیگر، خوانندگی بسیار ضعیفی داشتند. نقش ملکه شرور (Evil Queen) در سفیدبرفی، اولین تجربه گل گدوت (Gal Gadot) بود، همین نکته باعث شد آهنگ جدید این شخصیت، آنچنان که باید ندرخشد و به یادماندنی نباشد. دیزنی باید در لایواکشن‌های آینده خود، همان‌قدر که در انیمیشن‌هایش به مهارت خوانندگی اهمیت می‌دهد، در انتخاب کردن بازیگران نیز به این ویژگی توجه کند.

۴. لایواکشن‌های دیزنی از لحاظ بصری باید به قدری قوی باشند که ارزش جایگزینی با انیمیشن را داشته باشند

اگر زیباتر نیستند، پس چرا اصلا ساخته شده‌اند؟

از بزرگ‌ترین مزایای یک اثر انیمیشنی این است که می‌توان هرآنچه که در ذهن تصور می‌شود را به تصویر کشید. حتی فیلم قدیمی سفید برفی و هفت کوتوله (Snow White and the Seven Dwarfs) نیز با جزئیاتی که در هر فریم انیمیشن لحاظ شده، همچنان از لحاظ بصری اثری خیره‌کننده است. اما در لایواکشن، همه چیز باید به صورت فیزیکی ساخته شود یا با تکنولوژی CGI، پردازش و تولید شود. در لایواکشن سفیدبرفی، صحنه‌هایی وجود داشتند که از لحاظ بصری زیبا بودند، اما بسیاری از بخش‌های دیگر فاقد آن حس خیال‌انگیز و هنرمندانه‌ی نسخه انیمیشنی بودند.

پری دریایی کوچولو هم به خاطر همین موضوع مورد انتقاد قرار گرفت. نسخه انیمیشنی‌اش پر از زندگی و رنگ‌های مختلف بود، اما نسخه لایواکشن از نظر بصری، اثری به مراتب بی‌روح‌تر بود.علاء‌الدین و دیو و دلبر در مقایسه با دیگر آثار، قابل قبول‌تر بودند، اما فیلم‌هایی مانند مولان و دامبو، حس و حالی خاکستری و کسل‌کننده داشتند. هرچند یک لایواکشن معمولا باید واقع‌گرایانه‌تر باشد، ولی هنگامی که یک شاهکار رنگارنگ انیمیشنی تبدیل به نسخه‌ای بی‌روح و کم‌رنگ شود، این بازسازی دیگر ارزش زحمتی که برایش کشیده شده است را ندارد.

۳. برخی از لایواکشن‌های دیزنی بیش از حد به نسخه‌های اصلی وفادار هستند

یک لایواکشن باید حرف‌های جدیدی برای گفتن داشته باشد

مانند لایواکشن سفید برفی، ممکن است این آثار با تغییرات بزرگ در داستان و مفاهیم معمولا با واکنش‌های منفی مواجه شوند، با این وجود کمپانی دیزنی نشان داده است که از طرف دیگر، وفاداری بیش از حد به نسخه اصلی نیز می‌تواند مشکل ساز باشد. یکی از ضعیف‌ترین عملکردهای بازسازی‌های دیزنی متعلق به فیلم پینوکیو در سال 2022 است که امتیازی 27 درصدی را از سمت سایت Rotten Tomatoes دریافت کرد. منتقدان عقیده داشتند که این اثر هیچ چیز جدیدی برای ارائه نداشت و بیش از حد به داستان اصلی وفادار بود.

هنگامی که بازسازی‌های لایواکشن، حتی در حد کمی نیز، چیز جدیدی برای ارائه نداشته باشند، تماشای آن اثر به نوعی کسالت‌بار و بی هدف می‌شود. در واقع، بسیاری این سوال را پرسیدند: “دیزنی چرا اصلا زحمت یک بازسازی لایواکشن را کشیده است، هنگامی که نسخه 1940 همچنان بهتر است؟” شیرشاه (The Lion King) در سال 2019 نیز، با مشکلی مشابه مواجه شد. این لایواکشن با سبک واقع‌گرایانه ساخته شد و امتیازی 51 درصدی را توانست به دست آورد. بسیاری از انتقادهای وارد شده، حول محور صحنه‌ها و دیالوگ‌هایی بود که تقریبا کلمه به کلمه و قاب به قاب، با انیمیشن اصلی مطابقت داشتند.

۲. برخی از لایواکشن‌های دیزنی آن حس کودکانه‌ی نسخه‌های اصلی را از بین برده‌اند

تلاشی زیاد برای راضی نگه داشتن مخاطبین بزرگسال

این نکته را نباید فراموش کرد که انیمیشن‌های دیزنی، در درجه اول برای کودکان ساخته شده‌اند، و بازسازی‌های لایواکشن نیز باید این راه را ادامه بدهند. مثلا در پروژه‌ای مانند سفید برفی، احتمالا کودکان بیشتر از بزرگسالان با این اثر، ارتباط برقرار می‌کنند. با این وجود، یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات دیزنی این است که لحن برخی از این آثار را بیش از حد جدی، تیره و مخصوص مخاطبین بزرگسال کرده است.

مولان (Mulan)، یکی از بهترین نمونه‌ها است. در نسخه لایواکشن، شخصیت‌های رنگارنگی مانند موشو (Mushu) و جیرجیرک (Cricket) حذف شده، و صحنه‌های اکشن شاد و پرانرژی، به صحنه‌های خشک و جدی تبدیل شده‌اند. دامبو نیز، حال و هوای فانتزی و جذاب نسخه انیمیشنی خود را نداشت و بیشتر شبیه به یک اثر تاریک و جدی شده بود. نکته‌ای که قطعا برای کودکان، خسته‌کننده و غیرجذاب می‌تواند باشد. حتی در سفیدبرفی نیز، تغییرات مفهومی که ایجاد شده بودند، بیشتر برای مخاطبین بزرگسال بود و این تغییرات باعث شدند تا حس جادویی و کودکانه داستان از بین برود. دیزنی نباید فراموش کند که مخاطب اصلی‌اش کیست و همان مسیر اصلی خود را باید ادامه بدهد.

۱. دنباله‌های لایواکشن‌های دیزنی معمولا عملکردی موفق نداشته‌اند

آثاری که معمولا به اندازه نسخه‌های اصلی، ارزش تولید نداشته‌اند

در دهه گذشته، یک روند مشخص در عملکرد لایواکشن‌های دیزنی دیده شده است: دنباله‌ها، اغلب نتوانسته‌اند موفقیت نسخه‌های اولیه را تکرار کنند. به عنوان مثال فیلم مالفیسنت (Maleficent)، توانست امتیاز نسبتا رضایت بخش %54 را از سمت منتقدان در وبسایت Rotten Tomatoes کسب کند، اما دنباله آن، فیلم مالفیسنت: بانوی اهریمنی با کاهشی چشمگیر، تنها توانست امتیازی 39 درصدی را به دست آورد. همچنین فیلم آلیس در سرزمین عجایب (Alice in Wonderland) نیز امتیاز %51 را کسب کرد اما دنباله آن، آلیس: آنسوی آینه (Alice Through the Looking Glass) تنها توانست امتیاز %29 را کسب کند.

تنها موردی که توانست تا حدودی موفق ظاهر شود، فیلم موفاسا: شیرشاه (Mufasa: The Lion King) است که امتیاز %57 را از سمت منتقدان کسب کرد. در مقایسه با نسخه پیشین آن در سال 2019 که امتیازی 51 درصدی را به دست آورده بود، دلیل این موفقیت نسبی را می‌توان در این نکته دانست که “موفاسا” در واقع یک پیش‌درآمد محسوب می‌شود و با ارائه یک پیش‌زمینه تازه برای داستان اصلی، محتوای جدید و معناداری را به مجموعه شیرشاه اضافه کرده است.

شکست‌های پی در پی دیزنی در ساخت لایواکشن‌ها، نگران‌کننده است. اما چناچه این کمپانی از تجربه‌ها و شکست‌های گذشته خود درس بگیرد، پروژ‌ه‌های آینده‌اش به مراتب می‌توانند عملکرد بهتری داشته باشند. البته این رویکرد دیگر برای اثری مانند سفیدبرفی کارساز نخواهد بود، اما شاید در نهایت منجر شود این خطاها، تجربه‎‌های ارزشمندی برای ساخت آثاری بهتر در آینده باشند.



مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
guest

0 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments