فیلم دکتر اسلیپ (Doctor Sleep) محصول سال ۲۰۱۹ میلادی، دربارهی جدیدترین تخیلات ذهن پیچیده و منحصربه فرد کینگ است که سرگذشت پر فراز و نشیب «دنی تورنس» و مقابله او با ارواح گرسنه و افراد شرور را چهار دهه پس از کودکی پرخطر و حملات پدر خشمگینش به تصویر میکشد.
رمانهای «استیون کینگ» اغلب از جمله بهترین سوژهها برای ساخت فیلمهای فانتزی و ترسناک به شمار میروند. به جرئت میتوان گفت که اقتباس نویسندگان و کارگردانانی ماهر نظیر «استنلی کوبریک» و «فرانک دارابونت» در ساخت شاهکارهای به یاد ماندنی همچون درخشش (The Shining)، رستگاری در شاوشنک (The Shawshank Redemption) و مسیر سبز (The Green Mile) باعث شده تا امروز به تمام آثار سینمایی برگرفته شده از تخیلات استیون کینگ توجه خاصی شود.
استیون کینگ جای پای تخیلات خود را در دنیای سینما محکم کرده و امروزه دیگر خوب یا بد بودن فیلمهای اقتباس شده از نوشتههای او اهمیت آنچنانی ندارد؛ چون اغلب مخاطبان از هر سلیقه با این فیلمها ارتباط برقرار میکنند و کم و بیش آثار او را مورد تحسین قرار میدهند. فیلم دکتر اسلیپ نیز به عنوان جدیدترین اثر سینمایی اقتباس شده از تخیلات کینگ، از این مسئله مستثنا نیست و هر طور شده توانسته جای خود را در قلب و ذهن طرفداران آثار سینمای وحشت و ژانر فانتزی باز کند و به یکی از بهترین فیلمهای سینمایی اکران شده در سال ۲۰۱۹ تبدیل شود. دکتر اسلیپ ادامه تخیلات چهل سالهی استیون کینگ در رمان «درخشش» است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و در نهایت سال ۲۰۱۹ فیلم اقتباس شده از آن آماده اکران شد.
دکتر اسلیپ را نمیتوان صرفا ادامهی داستان پر رمز و راز دنی و فیلم درخشش استنلی کوبریک دانست؛ چرا که المانهای به کار رفته در این فیلم، همانند تمامی فیلمهای اقتباس شده از تخیلات استیون کینگ در یک دنیای مشترک قرار دارند و با هیچ یک از قوانین عجیب و غریب فیلمهای دیگر تناقض ندارد. در فیلم دکتر اسلیپ، روح انسانها صرف نظر از پاک یا پلید بودن از دهان خارج میشوند؛ دقیقاً همانند آنچه ۲۵ سال پیش در مسیر سبز به تصویر کشیده شده بود.
ارواح پلید و گرسنهای که از عمق تاریکی نمایان میشوند نیز از همان دسته المانهایی هستند که تا پیش از این در فیلمهای «آن» (IT) و بازی جرالد (Gerald’s Game) دیده شده بودند تا وحشت را در عمق وجود مخاطب خود نهادینه کنند. در حقیقت میتوان به سادگی این موضوع را درک کرد که دکتر اسلیپ، درخشش، مسیر سبز، IT و تمامی داستانها و فیلمهای فانتزی و نسبتاً ترسناک استیون کینگ در یک دنیای مشترک و البته تاریک در حال رخ دادن هستند؛ دنیایی که قوانین آنها همگی به گونهای به یکدیگر گره خوردهاند و هیچ کدام دیگری را نقض نمیکنند.
پیشدرآمدی عامهپسند برای فیلم درخشش
اساس داستان و فیلم دکتر اسلیپ بر پایه پیشدرآمدی بر فیلم درخشش، ساخته استنلی کوبریک است که در سال ۱۹۸۰ به نمایش درآمد. بدون شک، درخشش از جمله شاهکارهای سینمایی است که با همان سبک و سیاق همیشگی استنلی کوبریک نویسندگی و کارگردانی شد. با این حال نکته اصلی مقایسهی فیلم دکتر اسلیپ با درخشش، در نحوهی ساخت آنها نهفته است. درخشش همانند تمامی فیلمهای ساخته شده توسط کوبریک، فیلمی کلاسیک با ریتم کند و بر پایهی وسواس به خرج دادن در نمایش جزئیات است؛ همین موضوع باعث شده تا تنها مخاطبین صبور و با حوصله از تماشای آن لذت ببرند، اما این موضوع در مورد پیشدرآمد درخشش، یعنی دکتر اسلیپ صادق نیست؛ چرا که قسمت جدید سرگذشت دنی تورنس، ضرباهنگ سریعتری دارد و از همین لحاظ تا حدودی عامهپسندتر است.
استیون کینگ چندین بار به صورت غیرمستقیم نارضایتی خود را از نحوهی به تصویر کشیدن صحنهها و ساخت فیلم درخشش ابراز کرده و در واقع سایه سنگین فیلمسازی کوبریک روی تخیلات استیون کینگ در فیلم درخشش حس میشد. با این حال، کینگ در روند ساخت دکتر اسلیپ نظارت بیشتری داشته و حتی در انتخاب «یوان مکگرگور» به عنوان ایفاگر نقش دنی نیز دخیل بوده و در نهایت هم او با تدابیرش توانسته دکتر اسلیپ را به جای یک اثر ماندگار سینمایی به فیلمی عامهپسند همراه با تحسین اکثر مخاطبین تبدیل کند.
استفاده از جلوههای ویژهی نوین و کامپیوتری همراه با عناصری مثل موجودات فراطبیعی به همراه نقش آفرینی خوب بازیگران باعث شده تا تماشای دکتر اسلیپ در مقایسه با درخشش برای مخاطبین لذتبخشتر باشد. از طرف دیگر، ضرباهنگ دکتر اسلیپ برای روایت داستان، در مقایسه با درخشش سریعتر شده است، اما نباید فراموش کرد که همچنان ریتم آن تا حدودی یکنواخت بوده و ممکن است باعث خستگی مخاطب شود. اگر دقایق پایانی که فیلم به سیم آخر میزند را کنار بگذاریم، دکتر اسلیپ ریتمی به نسبت تندتر، اما یکنواختتر از درخشش دارد که همچنان میتواند برای مخاطب خستهکننده باشد. با وجود تمامی این مسائل، دکتر اسلیپ یک فیلم تجاری به نسبت موفق است که با بودجه ۴۵ تا ۵۵ میلیون دلاری خود توانسته بیش از ۷۲ میلیون دلار در گیشه فروش داشته باشد، اما نمیتوان آن را در ردهی شاهکارهای ماندگار سینمایی قرار داد.
از دیگر خصیصههای مهم دکتر اسلیپ و فیلمهای مشابه نظیر IT که در دنیای یکسان اتفاق میافتند، میتوان به استفاده از گونهای خاص از المانهای ترسناک اشاره کرد. هر چند که دکتر اسلیپ در ردهبندی محتوای بزرگسالان قرار گرفته، اما نباید فراموش کرد که جنس هراسهای نهفته در آن از نوع ترسهای کودکانه است. مخاطب بزرگسال فیلم، شاید بیرون آمدن یک موجود پلید با ظاهری ناخوشایند از دل تاریکی یا موارد مشابه آن که در فیلم به تصویر کشیده را باور نکند، اما به طور قطع از دیدن چنین صحنههایی ترس را در وجود خود احساس میکند و شاید هم این ترس را مدتها پس از تماشای فیلم همراه خود داشته باشد. در حقیقت هراسهای به کار رفته در فیلم دکتر اسلیپ اغلب از جنس ترسهایی هستند که بسیاری از افراد در دوران کودکی تجربه کردهاند و همین موضوع، ابزاری است که «مایک فلنگن» نویسنده و کارگردان این فیلم از آن استفاده کرده تا دکتر اسلیپ را به یک اثر موفق در ژانر وحشت تبدیل کند و از آن طریق بتواند مخاطب را سرگرم ترسهای دلهرهآور خود کند.
البته تمام هدف فلنگن صرفاً ترساندن بیوقفهی مخاطب، آن هم در تمام مدت دو ساعت و ۳۲ دقیقه فیلم نبوده است. فلنگن توانسته با نمایش رویدادهای هیجانانگیز و پرچالش در کنار فلشبکهای متعدد به اتفاقات فیلمِ درخشش، یک فیلم دلهرهآور و فانتزی را به مخاطب خود ارائه کند. این موضوع را به صراحت میتوان در دقایق پایانی فیلم دید؛ چرا که رویدادها به یکباره به اوج خود میرسند و اتفاقات پشت سرهم و جدالهایی که میان قهرمانها و شخصیتهای شرور اتفاق میافتند، اوج تلاش کارگردان برای دلهرهآورتر کردن فیلم را به تصویر میکشند که مشابه آن را میتوان در بسیاری از فیلمهای ژانر وحشت و فانتزی کلاسیک دید. به طور کل میتوان گفت که دکتر اسلیپ رسالت خود را به خوبی ایفا کرده و موفق شده تا علاوه بر سرگرم کردن، در مدت زمان پخش خود تصاویر دلهرهآور و البته ترسناک را به مخاطب خود نمایش دهد.
دکتر اسلیپ هر آنچه از خود دارد را به فیلم درخشش مدیون است
فلشبکهای دکتر اسلیپ به داستان ۴۰ سال پیش، علاوه بر جذابیت هر چه بیشتر برای مخاطبان جوانتر، میتواند تداعیکنندهی یک نوستالژی ترسناک و ۴۰ ساله برای مخاطبین قدیمیتر نیز باشد. نمایان شدن کلمه (REDRUM) روی در و دیوار، تبر به دست گرفتن دیوانهوار پدر دنی، اتاق ۲۳۷ هتل، دوقلوها و صحنهی جاری شدن خون از اتاق آسانسور، همگی مانند نوستالژیهایی هستند که مخاطب قدیمی درخشش را به تماشای فیلم دکتر اسلیپ تشویق میکنند. از طرف دیگر، بازسازی دقیق هتل و هزارتوی مملو از برف خارج ساختمان باعث شده تا این حس نوستالژی برای مخاطب قدیمی فیلم درخشش جذابتر باشد. شاید به جرئت بتوان گفت که تنها موردی که باعث میشود تا مخاطب قدیمی میان دکتر اسلیپ و قسمت پیشین آن وجود شکاف را حس کند، عدم حضور «جک نیکلسون» در نقش «جک تورنس» است که با توجه به فاصله زمانی طولانی میان ساخت دو فیلم، امری منطقی به حساب میآید.
دکتر اسلیپ در پایان داستان خود، راه را برای ادامه این داستان پر رمز و راز باز گذاشته و با نشان دادن تواناییهای کاراکتر «ابرا» راهی برای ساخت قسمتهای احتمالی بعدی را باز گذاشته است؛ در حقیقت استیون کینگ، یاد گرفته تا دیگر هرگز راه خود را برای نوشتن ادامهی داستانها و تخیلات جدید نبندد و شانسی برای روایت ادامه اتفاقات رخ داده در دنیای فانتزیاش باز نگه دارد. به طور کل، دکتر اسلیپ را میتوان یک فیلم خوب از ژانر دلهرهآور و ترسناک دانست؛ هر چند که این فیلم توانایی همتایی با قسمت پیشین خود را نداشته و بیشتر برای سرگرم کردن مخاطبین امروزی ساخته شده است.
- بازی خوب بازیگران
- وجود تعدادی محدود از صحنههای واقعاً ترسناک
- جلوههای ویژهی قابل قبول
- ریتم نسبتاً یکنواخت و خارج از حوصله
- فانتزیهای تاریک نسبتاً پیش پا افتاده در طول تمام بخشهای فیلم
- شکست در همتایی با قسمت پیشین خود یعنی فیلم درخشش
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید