فیلم Emma بدون هیاهوی تبلیغاتی و ژورنالیستی به اکران در آمده تا ما با یکی از رمانهای عاشقانهی جین آستن بیشتر آشنا شویم اما آیا فیلم «اما» را میتوان یکی از برترین اقتباسهای تاریخ سینما دانست؟
فیلمنامهی «اما» اقتباسی از یک رمان مشهور و موفق به قلم جِین آستِن، نویسندهی سرشناس انگلیسی در قرن هجدهم است. رمان «اما»، آخرین چیزی بود که جین آستن در زمان حیاتش به چاپ رساند. در اکثر رمانهای آستن، رگههایی از طنز دیده میشود. او از اخلاقیات و احساسات حرف میزند و یکی از بهترین رماننویسهای دوران خود بود که میتوانست به اندازهای شما را در داستانهای عاشقانهاش غرق کند که احتمالا در انتها خیال میکردید افراد داخل رمان مثل «اما وودهاوس»، افراد کاملا واقعی هستند و در نقطهای از کشور انگلستان زندگی میکنند.
دوربین کارگردان کاملا در خدمت قصهگویی است اما فیلم به مولفههای بارز رمان جین آستن چندان وفادار نیست؛ با اینکه فیلمساز در این راستا تلاش میکند، لطافت داستانی که آستن برایمان تعریف میکند در این فیلم رعایت نمیشود. گویا «آتمن دا وایلد»، کارگردان فیلم «اما» بیشتر از چیزی که در این اثر میبینیم در قصهگویی توانمند نیست. این اثر از جنبهی طنز توانسته لحظات شاد و بامزهای را خلق کند اما از جنبهی نمایش عشق ناتوان است؛ چرا که اصلا عشقی در ماجرای فیلم به درستی شکل نمیگیرد تا مخاطب از تماشایش به فکر فرو برود. با این اوصاف کارگردان توانسته در پرورش شخصیتها عملکرد درستی داشته باشد.
فیلمساز با درج پاراگراف اول رمان در همان ابتدای فیلم، تا حدی به مخاطب توضیح میدهد که با چه کسی قرار است مواجه شود. «اما»، شخص مغرور و به ظاهر زیرکی است که از اعتماد به نفس بسیار زیادی بهره میبرد. در حقیقت بهواسطهی همین غرور و اعتمادبهنفسی که «اما» دارد، درامِ خالص فیلم شکل میگیرد؛ درام و ماجرایی به ظاهر عاشقانه که بین شخصیتهای داستانی جریان میيابد؛ البته این جریان همانطور که اشاره شد از حیث قلقلک احساسات مخاطب، مثل دستنوشتههای جین آستن چندان لطیف نیست. بر اساس ردهبندی فیلم و با توجه به سطحی پرداخته شدن به مقولهی عشق، این اثر در جلب رضایت بزرگسالان موفق نیست و تنها به درد نوجوانان میخورد؛ افرادی از جامعه که همانند دوربینِ کارگردان، هنوز به یک بلوغ و تعالی برای درک معنای عشق دست پیدا نکردند.
از جنبهی میزانسن و دکور صحنه میتوان ادعا کرد که فیلم «اما»، یکی از برترین آثار سال ۲۰۲۰ میلادی است
نکتهی بسیار مهم و چشمگیری که تقریبا هر بینندهای به وضوح آن را لمس و چه بسا تحسین میکند، میزانسن حسابشده و حیرتبرانگیز فیلم است؛ اینکه چطور کارگردان صحنه را مدیریت میکند و چطور بازیگر در مقابل دوربین حرکت و در نهایت دیالوگش را ادا میکند، وسواسهای فیلمساز را نشان میدهد. حتی نوع و رنگ لباس شخصیتها در محیطی که حضور دارند، از دقت و وسواس کارگردان حکایت میکند. «آتمن دا وایلد» از لحاظ تکنیک و همچنین شیوهی فیلمبرداری سنگ تمام میگذارد. فیلم «اما» هر چقدر در زمینهی فیلمنامه و صد البته نمایش روابط میان شخصیتها ضعیف عمل میکند، از جنبهی میزانسن و دکور صحنه میتوان ادعا کرد که یکی از برترین آثار سال ۲۰۲۰ میلادی است.
«اما» با آنکه خود، یک زن مجرد است اما در پیشبینی ازدواج اطرافیانش تقریبا بینقص عمل میکند. او به عنوان مثال ازدواج آقای «وستن» و خانم «تیلور» را به درستی پیشبینی کرده بود؛ ازدواجی که اطرافیان «اما» به آن باور نداشتند. شخصیت «اما» تا حد بهسزایی جلوهگر شخصیت رماننویس یعنی جین آستن است؛ با این تفاوت که جین آستن در طول ۴۱ سال از عمر خود، هیچ وقت به ازدواج تن نداد. «اما» در طول داستان مثل یک ذهنخوان تلاش میکند برای بهترین دوستش «هریت» نیز پیشبینی کند که چه کسی به دردش میخورد؛ رویهای که حاصلش، تغییر و تحولات درونی «اما» خواهد بود. «هریت» با آنکه مثل «اما» در کانون توجه مخاطب فیلم نیست و به اندازهی شخصیت اصلی، دیالوگ به زبان نمیآورد، از لحاظ شخصیتپردازی اگر بهتر از «اما» نباشد، کمتر هم نیست. احساس و حالات درونی دو شخصیت «هریت» و «اما» قابل فهم است، اما رابطهی دوستی این دو کاراکتر خیر. کارگردان حتی در نمایش یک رابطهی دوستی نیز ضعیف ظاهر میشود و با آنکه بازیگرها به طرز چشمگیری تلاش میکنند تا شخصیتها جلوی دوربین باورپذیر ظاهر شوند، یک رابطهی دوستی ناب و ماندگار بین «هریت» و «اما» به درستی شکل نمیگیرد.
دوربین در خلق فضا به نسبت ضعیف عمل میکند. فضاسازیهای فیلم در اغلب اوقات خلاصه میشود به لوکیشنهایی که قرار است کاراکترها در آن حضور داشته باشند و دیالوگهایشان را ادا کنند. دنیایی که «اما» در آن زیست میکند، یک فضای ناشناخته است و تا انتها نیز ناشناخته باقی میماند. کارگردان مدام تلاش میکند با بهرهبرداری از تک تک صحنهها، دیالوگی بین شخصیتها رد و بدل شود. این مسئله به درک ناقص از دنیایی منجر میشود که جین آستن، در رمان خود به آن پرداخته. از آنجایی که اختلاف طبقاتی، معمولا یکی از مفاهیم مهم دستنوشتههای عاشقانهی آستن به شمار میرود، کارگردان باید کمی پای خود را فراتر از چارچوب رمان میبرد و با نمایش بیشتر شهری که «اما» در آن زندگی میکند، مخاطب را نسبت به جغرافیای فیلم و صد البته شرایط حاکم بر اقشار مختلف آگاه میکرد. متاسفانه تمرکز بسیار زیاد فیلمساز بر نمایش شخصیت «اما» و رفتارهایش باعث شده تا نتوان از این فیلم، به عنوان یک اثر ماندگار و شاهکار در صنعت سینما یاد کرد.
سوای اینکه فیلم Emma در جذب مخاطب بزرگسال چندان موفق نیست، برای سنین نوجوان، به خصوص بانوان جذابیت زیادی به همراه دارد. با این حال اگر از فیلمنامه و پرداخت سطحی مقولهی عشق در این فیلم فاکتور بگیریم، با اثر پر رنگ و لعابی طرف حساب هستیم که این روزها نظیرش را در کمتر آثار پر زرق و برق هالیوودی به چشم میبینیم.
- یک اقتباس وفادارانه از جنبهی قصهگویی و شخصیتپردازی
- یک اثر قابل قبول از جنبهی طنز
- میزانسن حسابشده و تحسینبرانگیز
- وسواس کارگردان در تهیهی قابهای هنری
- ناتوانی کارگردان در نمایش مفهومی به نام عشق
- روابط عاشقانه و حتی دوستی بین شخصیتها به درستی به تصویر کشیده نمیشود
- ضعف دوربین کارگردان در خلق فضا
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید