جدای از یک تجربه بتل رویال جذاب، داستان بازی PUBG چیزی است که حدودا دو سال پیش از آن رونمایی شد و سپس ایدههای آن به دست فراموشی سپرده شدند. با این حال، در این مطلب قصد داریم تا روایت پشت پرده این بازی را با همدیگر مرور کنیم تا ببینیم چرا باید افرادی با لباسهای عجیب و متفاوت، داخل یک نقشه بزرگ همدیگر را سلاخی کنند!
یکی از اولین عناوینی که سبک بتل رویال را به دنیای بازیهای ویدیویی اضافه کرد، PlayerUnknown’s Battleground بود که یک تجربه متفاوت و کاملا واقعگرایانه را از پریدن ۱۰۰ نفر داخل یک جزیره و مبارزه برای اول شدن را ارائه میکرد. با این حال بعد از PUBG رفته رفته بازیهای دیگری مانند Call of Duty و Fortnite نیز وارد دنیای بتل رویال شدند که امروزه یکی از پرطرفدارترینهای سبکها در جهان ویدیوگیم است.
با این وجود وقتی که دیگر عناوین مختلف وارد این سبک شدند، همگی داستان ویژه و خاصی را برای آن کنار گذاشتند تا بازیکنان هنگام تجربه حالت بتل رویال، باز هم بدانند که بازی بیهدف نیست و جریان خاصی پشت آن وجود دارد؛ به نحوی که حتی Blackout در Call of Duty: Black Ops 4 هم طبق فایلها و اطلاعاتی که در بازی وجود داشت، نشان داد که داستان خاصی دارد و مبارزه سربازان در آن، نوعی شبیهسازی است. با این حال بازی پابجی کمترین اثری از داستان را با نقشههای مختلفی که داشت نشان میداد، اما حداقل بازیکنان از یک چیز مطمئن بودند؛ مبارزه کردنهای داخل نقشههای مختلف پابجی چندان هم بیدلیل نیست!
داستان بازی PUBG
در واقع سال ۲۰۱۹ در فضل چهارم این بازی، یک تریلر داستانی منتشر شد که اولین اطلاعات را از داستان بازی PUBG در اختیار افراد قرار میداد. در این ویدیو، مردی نشان داده میشود که پشت تمامی اتفاقات جزیره اول بازی، یعنی ارانگل (Erangel) دست داشته و باعث همه این جریانات شده است. در واقع این فرد در سال ۱۹۶۵ خود در ارانگل زندگی میکرده و دوران نوجوانی و جوانی را در این جزیره گذرانده است، اما یک اتفاق بسیار تلخ باعث میشود تا او نهایتا به کسی تبدیل شود که از کشته شدن مردم لذت میبرد!
مردی که مبارزات و مسابقه داخل جزیره ارانگل را به پا کرده، در اصل خود هنگامی زندگی در آن طی یک بمباران تمامی اعضای خانواده خود را از دست داده است. سپس رفته رفته قدرت خود را در آن بیشتر کرده و سعی میکند تا به نحوی صاحب این جزیره شود. به هر حال نظر او بعد از کشته شدن اعضای خانواده خود، به خشونت جلب شده و هیچ چیز به جز اینکه ببیند مردم نیز درد و رنج او را تجربه میکنند آرامش نمیکند؛ در نتیجه، یک دوره مبارزه داوطلبانه را در جزیره ارانگل که خود صاحب آن است را برگزار کرده و از مانیتورهای مختلف نیز تمامی بازیکنان را مشاهده میکند که چطور همدیگر را میکشند!
در نقشه ارانگل نیز دقیقا میبینیم که خانهها نابود شدهاند و صدمه دیدهاند که همه به دلیل همان بمبارانی بوده که در گذشته انجام شده است. با این حال هرقدر که درباره این مرد پشت صحنه هیچ اطلاعات خاصی از جمله اسم و عکسی از چهره او در دسترس نیست، میدانیم که بعد از بمباران ظاهرا مجبور بوده تا برای زنده ماندن بجنگد. به همین دلیل نیز توسط تیمی که استخدام دارد، آیتمهای مختلف را به صورت اتفاقی در نقشه بازی چیده است تا هرکس شانس زنده بودن خود را با مهارتی که دارد به دست آورد و برنامه بیش از پیش جذاب شود!
اطلاعات غیره و نظریههای طبق شواهد داستانی بازی پابجی؛ حقیقت چیست؟
تا اینجای کار داستان بازی PUBG در یک تریلر رسمی گفته شد و فهمیدیم که در نقشه ارانگل، یک مرد که در کودکی جزیرهاش نابود شده حال آن را به یک نقشه برای به جان هم انداختن کردم تبدیل کرده است. ارانگل در حقیقت یک جزیره واقعی در دریای سیاه است که طبق شواهد و جزئیاتی که در نقشه پابجی پیدا شده، ظاهرا داستان دور و درازی درباره مستقل شدن از حکومت دولت شوروی سابق را دارد. در این جزیره که مردم آن خود مختار و زیر پرچم هیچ کشوری زندگی میکردند، تکنولوژی پیشرفت چشمگیری را در سالهای بعد از جنگ جهانی کرده بود و به همین دلیل نیز آوازه آن به گوش دولتهای مختلف رسید. یکی از همین کشورها، همان شوروی سابق بود که امروزه پس از اتفاقاتی که در طول تاریخ افتاده آن را با نام روسیه میشناسیم.
شوروی تصمیم میگیرد تا به این جزیره دست پیدا کند و آن را زیر پرچم خود محدود کند. اما اگر در نقشه ارانگل در بازی پابجی به درستی بگردید، میتوان دید که پرچمهای آبی با نماد یک موجود روی آن در زیرزمینها و برخی مکانهای مختلف وجود دارند. این پرچم نماد مقاومت مردمی است که در این جزیره زندگی میکردهاند. همچنین تصویر یک دیکتاتور روی برخی ساختمانها دیده میشود که ظاهرا همان کسی است که مردم این جزیره را به داشتن قوانین سخت نظامی وادار و آنها را سرکوب کرده است. همه این اتفاقات ادامه دارند، تا اینکه بالاخره در سال ۱۹۶۵، جزیره به کلی نابود بمباران و نابود میشود تا فقط یک پسر بچه در آن زنده بماند.
حال داستان ارانگل همانطور که باید و شاید در تریلر توضیح داده شد و پیشتر نیز به آن اشاره کردیم. با این حال داستان این مرد دیوانه پشت صحنه در این نقشه تمام نمیشود! بلکه هدف بعدی او میرامار (Miramar) خواهد بود؛ جایی که مردم در گذشته برای استخراج نفت خام شدیدا پولدار بودهاند. در این شرایط، هرکس که در کشور آمریکا و همچنین قاره آمریکای جنوبی نام این شهر را شنیده، برای پولدار شدن سعی کرده تا خود را به آن برساند، در حالی که اشباع شدن شهر از مردم مختلف قطعا خود باعث به وجود آمدن مشکلات بسیاری میشود. این درگیری تا حدی پیشرفت میکند که حتی برای فهمیدن این جزئیات از داستان بازی PUBG میتوانید در نقشه میرامار ببینید که یک دیوار بین شهر و دنیای خارج کشیده شده است.
در هر صورت پایان این شهر مثل ارانگل با بمباران نبوده، اما وقتی که مردم خارج و داخل آن برای دزدیدن و به دست آوردن پول خلافکار شدند، رفته رفته طی چند سال زندان این شهر به حدی شلوغ شد که حتی دیگر جا برای خود زندانیان هم در آن وجود نداشت! این در حالی بود که مرد پشت صحنه متوجه چنین مکانی شد و سپس به صورت مخفیانه نظر خود را ارائه داد؛ اینکه به زندانیان آنچه که میخواهند بدهیم، اما فقط یک نفر حق زنده ماندن خواهد داشت. بدین ترتیب، مردم شهر از فساد آن فرار کرده و آن را به یک زمین بینظیر برای پابجی تبدیل کردند تا تمامی این زندانیها به آن وارد شوند و مشکل شلوغ شدن زندان هم به دست خود آنها حل شود! در نهایت نیز یک نفر جایزه زندگی خوب را دریافت میکرد.
حال اینکه سربازان، زندانیها و مردم برای وعده پول به جان یکدیگر افتاده و یک کشت و کشتار وسیع به راه بیندازند، ایده فوقالعاده سرگرمکنندهای برای ذهن مریض مرد پشت صحنه به نظر میرسد، اما جالب است بدانید که او حتی فکر بزرگتری را حتی برای برندههای این مسابقه دارد! به نحوی که در نقشه سانهوک (Sanhok)، او باز هم روال ۱۰۰ نفر در یک جزیره را پیاده میکند، اما اینبار به جای اینکه این ۱۰۰ نفر مردم و زندانیان عادی باشند، سربازان حرفهای هستند که در مسابقات قبل برنده شدهاند!
این افراد توسط مرد پشت صحنه به این دلیل انتخاب شدهاند تا مشخص شود که بهترین بهترینها در بازی زنده ماندن کیست و در نهایت از آنها یک گروه فوق حرفهای به نام Elites ساخته شود. این گروه کارهای مرد پشت صحنه را برای او انجام میدهند، بدون آنکه بدانند دقیقا با چه چیزی مواجه هستند. به همین دلیل نیز در نقشه ویکندی (Vikendi)، آنها برای سرکوب جمعی از افراد که از ادامه بازی کشتن دیگران دست کشیده بودند اعزام شدند و همه را نابود کردند. این در حالی بود که هدف اصلی مرد پشت صحنه، اجرایی کردن یک نقشه درباره رفتن به فضا و تست کردن آن با همین مردم بود و حال نوبت به خود گروه Elite رسید تا آن را انجام دهند. با این وجود، وقتی که افراد گروه در ویکندی متوجه قصد و هدف اصلی رئیس شدند، تصمیم گرفتند تا ضد او حرکت کنند و به همین ترتیب همه آنها نیز با یک بمباران کشته شدند.
این نظریه و روایت، در واقع چیزی است که طبق اطلاعات داخل نقشه و جزئیاتی که روی دیوارها، روزنامهها و .. نوشته شده به دست آمده است. با این حال درست وقتی که سازندگان میتوانستند از این داستان به بهترین شکل بهره ببرند، ظاهرا ادامه کار روی آن پایان پیدا کرده، یا حداقل فعلا چنین موردی وجود دارد.
اما نظر شما درباره داستان بازی PUBG چیست؟ آیا واقعا تمامی شواهد توضیح داده شده درست هستند؟
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید