بهترین نقل قول های ارن در انیمه حمله به تایتان!
دیالوگهایی به قیمت جهان!
ارن در انیمه حمله به تایتان یکی از بزرگترین شخصیتهای تاریخ انیمه بوده و جای تعجبی ندارد که نقل قولهای بیادماندنی در این سری داشته باشد.
سیر داستانی که شخصیت ارن در طول انیمه Attack on Titan طی کرده است، به راحتی یکی از جذابترین جنبههای این سری است. برای طولانیترین زمان، بینندگان فکر میکردند که این شخصیت چیزی بیش از یک قهرمان داستانی است… قبل از اینکه فصل ۴ منتشر شود و نشان دهد که طرفداران چقدر اشتباه میکنند. ارن به یکی از جذابترین شخصیتهای انیمه تمام دوران تبدیل شده است و طرفداران بیصبرانه منتظرند تا ببینند سرنوشت او در پایان داستان محبوب Attack on Titan چگونه رقم خواهد خورد. دیالوگهای شگفت انگیز و خوب او یکی از دلایل اصلی تبدیل شدن او به چهرهای محبوب در میان طرفداران است.
در حالی که اکثر طرفداران مانگا از پایان بدنام وحشت دارند، این سفر قبل از پایان بینهایت سرگرم کننده بوده است. داستان به عنوان یک جنگ بین بشریت و تایتانها شروع میشود و بعد از افشای چندین افشاگری به طور کامل دامنه خود سریال را تغییر داده و نژاد بشر را در پایینترین سطح خود نشان میدهد که در نهایت بیگانه هراسی، تعصب و نفرت کور به سر میبرد. ارن به عنوان قهرمان برای نشان دادن وضعیت اسفناک بشریت و اینکه چگونه یک فرد با پاک قلب میتواند تغییر کند و تبدیل به فردی واقعاً شرور شود، در داستان حضور دارد.
انیمه حمله به تایتان در حال غرش به سمت یک نتیجه مهیب است که مطمئناً طرفداران بسیار هیجان زده میکند، حتی با وجود اینکه بسیاری از طرفداران مانگا، پایان داستان را ضعیف میدانند. در حالی که طرفداران هنوز هم میتوانند امیدوار باشند که این انیمه به جهاتی پایان را تغییر دهد، نمیتوان انکار کرد که مشاهده تغییر جبهه ارن در طول این مجموعه چیزی جز جذاب نبوده است. چیزی که به واقعی شدن این انتقال کمک میکند، دیالوگهای درخشان ارن است که به بینندگان نگاهی اجمالی به شخصیت او میدهد و در عین حال باعث میشود پاشنهاش از هر نظر باور پذیرتر شود. با رسانه سرگرمی در بررسی بهترین دیالوگهای ارن در انیمه حمله به تایتان همراه باشید:
۲۱. «آیا چیزی مهمتر از بقای بشریت وجود دارد؟»
ارن از نزدیک شاهد بوده است که انسانها تحت تهدید بیپایان تایتانها چه رنجهایی را متحمل شدهاند و ویرانی منطقه او نقطه عطفی بزرگ در زندگی او بود. پس از تحمل این همه جنایت، درک هدف تک مسیری او برای نجات بشریت از دست تایتانها و کمک به آنها برای زنده ماندن در این دنیای نفرین شده مستقیم به شخصیت او متصل است. بنابراین، زمانی که ارن تصمیم میگیرد حقیقت پشت تایتانها و ماهیت آنها را دریابد، افرادی که به دلایل مختلف تمایلی به افشای اطلاعات ارزشمند ندارند، در مسیر خود درجا میزند. این مسئله او را خشمگین میکند، که نمیتواند بفهمد چرا انسانها آنقدر خودخواه هستند که فقط به خودشان اهمیت میدهند و سعی نمیکنند تهدید بزرگتری را که مستقیماً به صورتشان خیره شده است، از بین ببرند!
۲۰. «چطور میتونی به خودت بگی سرباز؟»
دوستی ارن و ژان مدت زیادی طول کشید تا محقق شود، در حالی که ژان واقعاً طرفدار عدالت خواهی ارن نبود و اینکه چگونه میکاسا به ظاهر، جذب او شده بود. در همین حال، ارن از بیانگیزگی ژان انتقاد کرد که ترجیح داده بود عقب بنشیند و کاری برای جلوگیری از تهدید تایتان ها انجام ندهد. این واقعیت که ژان فقط میخواست به پلیس نظامی بپیوندد تا زندگی آسانی داشته باشد، ارن را گول زده بود. در نتیجه، هر دو شخصیت در اوایل سریال درگیر دعواهای زیادی میشوند، تا جایی که ارن حتی انگیزههای ژان را زیر سوال میبرد و متعجب میشود که چگونه میتواند حتی سعی کند خود را یک سرباز خطاب کند. با گذشت زمان، نفرت ژان از ارن فروکش میکند و آنها به تفاوتهای یکدیگر احترام میگذارند و در عین حال تلاش میکنند تا با هم به عنوان اعضای ارزشمند دسته دیدبانی رشد کنند.
۱۹. «من باید کسی باشم که این وضعیت رو آروم میکنه! من باید درستش کنم!»
تنها چیزی که ارن از آن متنفر است بی فایده بودن است. پس از ربوده شدن توسط راینر و برتولت و بارها جنگ برای جلوگیری از دستیابی به قدرتهای تایتان، او کاملاً درمانده میشود زیرا دسته دیدبانی که برای نجات او آمده بود در یک زمین باز توسط تایتانها در حال نابود شدن بود. ارن بعد از اینکه می بیند هانس جانش را به خاطر او از دست میدهد و میکاسا سعی میکند بازهم از او محافظت کند، تصمیم میگیرد دیگر در این موقعیت درمانده نباشد. او با عجله به سمت تایتانی میرود که مادرش را خورده و به او مشتی میزند و باعث میشود دوستانش از مرگ حتمی نجات پیدا کنند.
۱۸. «تو تغییر نکردی! حتی یه ذره هم فرق نکردی لعنتی! به همون اندازه قدیم بیخاصیتی! هیچی تغییر نکرده!»
ناامیدی ارن از اینکه نمیتوانست بعد از بهدستآوردن قدرتهای تایتان حمله تغییر کند، واقعاً پس از حمله پیشاهنگان توسط چندین تایتان، ذهن او را درگیر کرد چون جراحات او مانع از تغییر شکل برای نجات دوستانش شد. با این حال، این ناامیدی منجر به این شد که او قبل از استناد به قدرت تایتان بنیادی، با میکاسا گفت و گویی جدی داشته باشد. این سکانس، یک لحظه عالی بود که رمز و راز بیشتری به وقایع انیمه حمله به تایتان اضافه کرد.
۱۷. «راینر… من دقیقا مثل توام»
برای طولانیترین زمان، ارن فقط از تایتانها متنفر بود و نمیتوانست بفهمد چرا دیگران این جهنم را بر سر آنها آزاد میکنند. با این حال، با گذشت زمان، ارن متوجه شد که مردم یکسان هستند و این شرایط اطراف آنها بود که آنها را برای انجام اعمال واقعاً شنیع شکل داده بود. ارن پس از ملاقات با راینر در پارادیس، صریحاً گفت که هر دوی آنها افراد مشابهی هستند، حتی اگر در طرف های مخالف درگیری باشند. علیرغم اینکه ارن با عقایدش بسیار پخته است، این عملکرد ارن است که از هر نظر پیشرفتی واقعا تکاندهنده ایجاد میکند.
۱۶. «من آزادم. هر کاری که انجام بدم، هر چیزی که انتخاب کنم، از روی اراده و انتخاب خودمه»
آرمین پس از انجام یک سری اقدامات شنیع، در مورد اینکه آیا ارن حتی اعمال خود را کنترل میکند یا خیر، شک دارد. به هر حال، قدرتهای اتک تایتان هنوز یک راز است و آرمین واقعاً معتقد است که ارن توسط این قدرتها برای ارتکاب چنین جنایاتی دستکاری شده است. بنابراین، شنیدن اینکه ارن میگوید کاملاً کنترل اعمال خود را در دست دارد، بسیار ناراحت کننده است. این برای آرمین خوشایند نیست، اما ارن تصمیم میگیرد بعداً با تنبیه و کتک زدن دوستانش اوضاع را بدتر کند.
۱۵. «به حرکت رو به جلو ادامه بده. حتی اگر بمیری. حتی بعد از مرگت. بالاخره، تمام این زندگی زشت … با تو شروع شد»
افشای اینکه ارن دستکاری گریشا را برای کشتن خانواده سلطنتی انجام داد، بسیار تکان دهنده بود و نشان داد که این شخصیت تا چه حد برای رسیدن به اهدافش پیش خواهد رفت. لحن گفتن این دیالوگ به گریشا بود که همه چیز را دلخراشتر میکرد. او به پدرش یادآوری کرد که چگونه خواهرش به سگها غذا میداد و همچنین به فداکاریهای فراوان دوستان و خانوادهاش در این راه اشاره کرد. گریشا از نظر ذهنی توسط ارن فرسوده شد و باعث شد که او در حالت خشم خالص پرواز کند و بی گناهان را سلاخی کند.
۱۴. «همینجا تموم میشه. من این دنیا رو تموم میکنم»
داستان پس زمینه یمیر واقعا غم انگیز است، این شخصیت که در طول زندگی خود پس از به دست آوردن قدرتهای تایتان در خدمت یک پادشاه وحشتناک زندگی میکرد و معتقد است که نقش او صرفاً پایبندی به خواستههای پادشاه فریتز است. با این حال، ارن به او یادآوری میکند که او فقط انسانی است که فریب خورده و به او ابزاری میدهد تا سرنوشت خود را در دست بگیرد. این مسئله منجر به مبارزه یمیر با خانواده سلطنتی میشود و در عوض به ارن کمک میکند.
۱۳. «اگه ببری، زنده میمونی. اگه ببازی، میمیری. اگه نجنگی، نمیتونی ببری»
اصرار ارن برای مبارزه با قدرتهایی که آزادی او را از او میگیرند، یک روند فکری است که در طول سریال ثابت میماند. این یکی از دلایلی است که چرا همه شخصیت او را با وجود تغییر ناگهانی در وفاداری پس از گذشت زمان دوست دارند. بدون دعوا، مردم تقریباً سرنوشت خود را می پذیرند. ارن از این کار متنفر است و به افراد اطرافش انگیزه می دهد تا به هر قیمتی بجنگند، حتی اگر به او در رسیدن به این هدف کمک کند، امنیت خود و همرزمانش را به خطر میاندازد.
۱۲. «دلم میخواد بدونم چی اون بیرونه. نمیخوام بدون دونستن اینکه بیرون دیوارا چه خبره بمیرم!»
هم ارن و هم آرمین مجذوب این ایده بودند که بیرون از دیوارها چه چیزی وجود دارد. آنها تا آخرین نفس خود میجنگیدند تا ببینند زندگی بیرون از دیوارها چیست که برای طولانیترین زمان آنها را در گوشه و کنار گذاشته بود. حتی پس از خورده شدن توسط یک تایتان، ارن از اراده خود برای زندگی دست نمیکشد. عزم او یکی از دلایل عمدهای است که بشریت موفق به مبارزه و پیروزی در برابر این تایتانهای در حال ظهور میشود.
۱۱. «من وقت نگرانی برای درست یا غلط بودنش ندارم، نمیتونی انتظار داشته باشی یه داستان ترسناک پایان خوشی داشته باشه!»
پس از اینکه آنی به عنوان تایتان مونث فاش شد، دسته دیدبانی درگیر نبردی عظیم علیه این تهدید میشود. با این حال در انیمه، ارن کمی زمان میبرد تا به این واقعیت عادت کند که دوستش در واقع یکی از تایتانهایی است که علیه بشریت میجنگد. مدتی طول میکشد، اما ارن به زودی متوجه میشود که برای کشف درست و نادرست بودن انتخابش، زمان ندارد. تنها کاری که او باید انجام می داد این بود که آنی را دستگیر کند و او دقیقاً این کار را کرد.
۱۰. «حداقل… بزار تاریخ با دستای تو نوشته بشه هیستوریا… منو بخور… و بشریت رو نجات بده. همه چیز به تو بستگی داره»
پس از کشف حقیقت در مورد تایتان بنیانگذار، ارن ویران شد. او تصور میکرد که پدرش شرور کل داستان است و تایتان او متعلق به خانواده سلطنتی است. این امر او را بر آن داشت تا یک سخنرانی مملو از ترحم داشته باشد. خوشبختانه، هیستوریا به اندازه کافی باهوش بود که حقیقت را در پشت اعمال دستکاری پدرش ببیند و کمی ارن را سر عقل آورد.
۹. «من همیشه حواسم بهت هست، برای هر وقت که بخوای. الان و همیشه. این یه قوله!»
در یک لحظه پرتنش در سریال که همه فکر میکردند به پایان خود میرسند، میکاسا به ارن گفت که چقدر خوشحال است که خاطراتش را با او به اشتراک میگذارد. این امر باعث شد که ارن مایوس از خیال خود بیرون بیاید و بدون توجه به هر اتفاقی با تایتانها بجنگد. او با مشت زدن به دینا فریتز تایتان، ناخواسته تایتان بنیانگذار را فعال کرد و همه را از پرتگاه مرگ نجات داد. این یک لحظه شگفت انگیز در سریال بود که نشان می داد راز حمله به تایتان هنوز فاش نشده است.
۸. «ما آزاد به دنیا میآییم. همه ما. آزاد. برخی باور نمیکنن، برخی سعی میکنن آزادی رو از بین ببرند. برن به جهنم!»
آزادی چیزی نیست که بتوان یا باید آن را کنترل کرد. متاسفانه دشمنان جزیره پارادایس چیز دیگری فکر میکردند. این امر به مذاق ارن ییگر خوش نیامد که تمام قدرت خود را برای بستن دروازه تروست و رسیدن به اولین پیروزی بشریت در برابر تایتان ها به کار برد. این لحظه شگفت انگیزی بود که او را به عنوان یک قهرمان قدرتمند و مصمم برای داستانی هیجان انگیز تثبیت کرد.
۷. «هیچوقت قرار نیست بفهمی راهی که داری میری درسته یا نه… مگه اینکه تا آخر راه رو ادامه بدی!»
در یکی از سخنرانیهای اخیر ارن، او در مورد اهمیت پیمودن مسیر سخت برای ایستادن بر آنچه که به آن اعتقاد دارد صحبت میکند. این دیالوگ عالی است و در زندگی واقعی نیز صدق میکند. لحظاتی مانند این باعث میشود که طرفداران وقتی صحبت از ارن به میان میآید، به دو دسته تقسیم شوند. او ممکن است کاری را انجام دهد که به نظر کار بدی باشد… اما واقعاً کار بدی انجام میدهد؟
۶. «اگر کسی سعی کنه آزادی منو ازم بگیره، برای گرفتن آزادیش لحظهایی صبر نمیکنم»
انگیزه ارن به زنده ماندن به هر قیمتی تبدیل شده است و با توجه به بیعدالتیهایی که او از سر گذرانده است، به راحتی میتوان فهمید که چرا او چنین ذهنیتی علیه دشمنانش ایجاد کرده است. در پایان روز، آزادی ارن بر هر چیز دیگری ارجحیت دارد. دعوا ممکن است با افرادی باشد که شبیه او هستند… اما اگر آنها سعی کنند آزادی او را بگیرند، ارن با آنها رو در رو خواهد شد.
۵. «از موقعی که بچه بودیم، ازت متنفر بودم میکاسا»
این به راحتی یکی از سردترین دیالوگهای ارائه شده توسط ارن در کل سری است. به خصوص وقتی مردم بدانند که ارن و میکاسا چنین تاریخ غنی را با هم به اشتراک میگذارند بسیار تکان دهنده است! اگر مردم مطمئن نبودند که ارن آدم بدی است یا نه، این خط کاملاً روشن میکرد که او تمام روابط گذشتهاش را قطع کرده است. البته تا پایان سریال فقط زمان مشخص خواهد کرد که آیا واقعاً منظور او این بوده یا خیر.
۴. «شما بچههای کوچیکی بودین که آدم بزرگا بهشون زور میگفتن. چیکار میتونستین بکنین؟»
پروپاگاندا ابزار قدرتمندی است که میتواند افرادی را با بهترین قلبهای اطراف دستکاری کند تا برای چیزی واقعا شیطانی بجنگند. این دقیقاً همان کاری است که مارلی انجام میدهد تا شهروندان خود را متقاعد کند که الدیانها واقعاً زبالههای زمین هستند. این دقیقاً همان چیزی است که ارن به راینر میگوید و احتمالاً گناهان او را تبرئه میکند. با این حال، طولی نکشید که متوجه شدیم که اصلا اینطور نیست…
۳. «پس اگه ما دشمن رو نابود کنیم، کسی که اون سمت داستان منتظر ماست بالاخره آزاد میشه؟»
برای طولانی ترین زمان، آرمین تلاش میکند تا انگیزه های ارن و اینکه چرا او چنین مسیر تاریکی را طی کرده است را درک کند. فقط وقتی حرف خاصی را که ارن در حالی که به اقیانوس اشاره کرده بود به یاد میآورد که همه چیز برایش معنا پیدا میکند. به خاطر سپردن این دیالوگ پیشگویی همه چیز را برای آرمین در چشم انداز قرار میدهد، حتی اگر درک آن برای او سخت باشد. این همچنین انگیزه های ارن را بسیار پیچیده میکند – آیا او همیشه برای دوستانش میجنگد؟
۲. «من به جلو حرکت میکنم. تا زمانی که تمام دشمنانم رو نابود کنم»
پس از گپ روشنگرانه راینر با ارن پس از گذشت زمان، راینر فرض میکند که همه چیز خوب خواهد بود. با این حال، اینطور نیست، با تبدیل شدن ارن به یکی از خاطره انگیزترین لحظات در کل مجموعه. دیالوگی که او قبل از تغییر شکل میگوید نشان میدهد که هر کسی در آن سوی اقیانوس دشمن اوست. او به هیچ قیمتی برای رسیدن به اهدافش که هنوز هم کمی مبهم هستند متوقف نخواهد شد.
۱. «بجنگ! بجنگ! بجنگ! بجنگ! بجنگ!!!!»
یکی از معروف ترین جملاتی که ارن بیان کرده، چیزی است که او بارها و بارها در طول انیمه حمله به تایتان تکرار میکند. اراده او برای مبارزه در طول سریال ثابت است و سطحی از عزم را نشان میدهد که هر چه باشد کاهش نمییابد. ارن به وضوح حاضر است به هر قیمتی برای باورهایش بجنگد… حتی اگر ممکن است او را به خاطر نمایش آشکار طرز فکرش مسخره کنند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید