فرامرز قریبیان، بازیگر بیستمین فیلم سینمایی بلند ابراهیم حاتمیکیا بیان کرده که فیلم «خروج»، بهترین و آخرین فیلمش است ولی آیا «خروج» اثر ارزشمندی محسوب میشود؟
فیلم «خروج» در نگاه اول، تا حد زیادی مخاطب را به یاد «آژانس شیشهای» میاندازد؛ اثری که با نگرش تند و تیز، به یکی از سیاسیترین و جریانسازترین فیلمهای پس از انقلاب اسلامی ایران تبدیل شد. حاتمیکیا برای تولید و اکران «آژانس شیشهای» با هزار و یک فشار داخلی روبهرو شد و با این اوصاف، فیلم «آژانس شیشهای» پس از این همه سال، هنوز یک اثر هنری قابل احترام و چه بسا قابل دفاع است؛ فیلم، نفس میکشد و مخاطب را از دغدغه و مسئلهی کارگردان به خوبی آگاه میسازد. پس از فراز و نشیبهای زیادی که حاتمیکیا در طول چند سال گذشته تحمل کرده، او تصمیم گرفت اثری به اسم «خروج» بسازد تا شاید موفقیت «آژانس شیشهای»، یک مرتبهی دیگر تکرار شود.
جریان اصلی داستان از نقطهای آغاز میشود که به علت یک اشتباه از سمت شرکت سهامی آب، زمینهای زراعی عدهی زیادی از کشاورزان از دست میرود؛ چرا که از بخت بد ماجرا، آب شور به جای روانه شدن به بیابان، به سمت زمینهای زراعی منحرف میشود. با تخریب بخش عمدهای از محصولات کشاورزی، مالباختگان برای دادخواهی به سراغ مسئولین سد و حتی بخشدار و دهیار میروند و وقتی میبینند کسی پاسخگو نیست، تصمیم میگیرند به سراغ رئیس جمهور بروند تا بلکه او به داد آنها برسد.
قرار نیست به فیلم «خروج»، انگ یک فیلم «سفارشی» زده شود، اما دغدغهی کارگردان در این اثر نامشخص است
حاتمیکیا در سکانسهای ابتدایی فیلم «خروج» با کمک از مولفههای ژانر وسترن، ویترینی از قابهای سینمایی زیبایی را به مخاطب نشان میدهد؛ نماهای چشمنوازی که در همان ابتدای داستان به خوبی نشان میدهد که شخصیت اصلی ماجرا کیست و تا چه میزان میتوان روی او برای خوب یا بد بودنش حساب باز کرد. حاتمیکیا مثل دیگر آثار هنریاش، با مخاطب تعارف ندارد و بدون لفافه پیشامدهای اصلی قصه را جلوی دوربین به نمایش میکشد؛ از عصبانیت اهالی روستا تا اتفاقی که گروهی از جوانها در همان ابتدای ماجرا رقم میزنند؛ اتفاقی که به طرز غیرقابل باوری توسط کارگردان دراماتیزه شده تا بتوان انگیزهی شخصیتها و همچنین پیامدهای قصه را از یک نقطه به بعد به درستی تعریف کرد. کارگردان میتوانست با آب و تاب بیشتری عصبانیت روستاییهای جوان را نشان دهد اما روند غیر پلکانیِ روایت داستان باعث میشود تا در همان ابتدا، بسیاری از مخاطبین نتوانند با دیگر حوادث فیلم به درستی ارتباط برقرار کنند. با این اوصاف، برقراری ارتباط با شخصیت اصلی داستان یعنی «رحمت» کار دشوار و غیرممکنی نیست؛ چرا که «رحمت» با بازی فرامرز قریبیان، شخصیت محافظهکارانهای را جلوی دوربین به مخاطب نشان میدهد. «رحمت» به واسطهی پیشامدهای داستان، از مطالبهگری خود پا پس نمیکشد و با خروج از حاشیهی امن خود تلاش میکند به شکلی صحیح اعتراض خود را به مقامات برساند. ماجرای فیلم، برگرفته از یک سفر واقعی است و شخصیت «رحمت» به همراه دیگر هممحلیها با سفر خود به سمت تهران تلاش میکنند تا حق خودشان را بگیرند. با این اوصاف حاتمیکیا نتوانسته به درستی جلوی دوربین نشان دهد که چرا اهالی مسنِ فیلم باید «رحمت» را همراهی کنند؛ رویهای که در دنیای فیلم معلوم نیست به نفع آنها ختم میشود یا خیر.
این اتفاق واقعی در دولت قبلی رخ داده و حاتمیکیا پس از این همه سال، تازه به یاد ساخت فیلمی بر اساس این ماجرا افتاده است. سوال اینجاست که اگر کارگردان نگاهی دغدغهمند به جامعه دارد، پس چرا زودتر به ساخت و تولید این فیلم تمایلی نشان نداده؟ در این بررسی قرار نیست به فیلم «خروج»، انگ یک فیلم «سفارشی» زده شود، اما دغدغهی کارگردان در این اثر نامشخص است.
دو بازیگر توانمندی که صرفا در حد چند سکانس جلوی دوربین عرض اندام میکنند.
حاتمیکیا به صورت غیرمستقیم تلاش میکند تا این موضوع را در ذهن مخاطب القا کند که حتی اگر شیوهی اعتراض مدنی به درستی انتخاب شود، افرادی در کنار رئیس جمهور حضور دارند تا جلوی شنیده شدن اعتراضات مردمی را بگیرند. حاتمیکیا در انتقال این معنی، در جای جای فیلم کدگذاری میکند و ما این کدها را – از دیالوگگوییها گرفته تا شباهت شخصیت مشاور رئیس جمهور به حسامالدین آشنا (مشاور فرهنگی رئیس جمهور) – به شکل واضحی میبینیم. اگر حاتمیکیا تصمیم داشته فرامتن فیلم «خروج» از جنبهی سیاسی قابل توجه باشد، کدگذاری به شیوهای عیان و آشکار کار درستی نیست و حتی به شعور مخاطب توهین میشود. رویکرد رادیکالِ فیلمساز مثل این موضوع میماند که طنابی به دست فردی بدهید و از سمت دیگر او را به زور به سمتی که دلتان میخواهد بکشید. قاعدتا فرد مورد نظر خسته خواهد شد و از یک نقطه به بعد احتمال دارد حتی با شما مقابله و در بدترین سناریوی ممکن، خودش را با رها کردن طناب خلاص کند. حاتمی کیا باید اجازه میداد تا بیننده، خودش طناب را دنبال کند.
فیلم «خروج» بیشتر به یک اثر مستند شباهت دارد که برخلاف شروع خوب و امیدوارکنندهاش، در ادامه کم میآورد
کارگردان تلاش میکند به تماشاگرها بفهماند که کسی مخالفتی با اعتراض مدنی ندارد. در میانهی سفر جادهای رحمت و دوستانش میبینیم که حتی یک افسر پلیس با «رحمت» سلفی میگیرد و با رد و بدل شدن دیالوگها پی میبریم که حتی مامورهای قانون نیز در دنیای فیلم با مقولهی «اعتراض» مخالف نیستند. با این اوصاف وقتی فیلمساز، بیننده را به این شکل به اعتراض مدنی تشویق میکند، وقتی در نشست خبری از او سوال میشود که چرا نسبت به اعتراضات پیشآمده در سال ۱۳۹۸ شمسی هیچ عکسالعملی در دفاع از مردم نشان نداده، حاتمیکیا جواب میدهد که «بنده فیلمسازم و هر وقت که باید حرف بزنم، نظرم را در قالب فیلم میگویم». این دوگانگی رفتاری حاتمیکیا و بعضا سکوتش در برابر اتفاقات مهم سال گذشته، ما را به این سوال وا میدارد که پس دغدغهی اصلی فیلمساز برای نمایش حوادث داستانی فیلم «خروج» چیست؟ آیا او صرفا میخواسته با روایت یک سفر واقعی، ما را نسبت به یک اتفاق واقعی نهچندان تاثیرگذار آگاه کند؟ آنچه که مسلم است با توجه به پایانبندی بازِ فیلم، چیز خاصی عاید مخاطب نمیشود. در واقع حاتمیکیا برای نتیجهگیری سفر پرمخاطرهای که شخصیت اصلی داستان شروع میکند، پایان نتیجهبخشی در نظر نمیگیرد و بیننده باید مشخص کند که آیا حق به حقدار میرسد یا خیر.
فیلم «خروج» بیشتر به یک اثر مستند شباهت دارد که برخلاف شروع خوب و امیدوارکنندهاش، در ادامه کم میآورد. متاسفانه ابراهیم حاتمیکیا از جنبهی شهرت در سرازیری بدی در حال سقوط است و این موضوع را میتوان در حاشیههای سی و هشتمین جشنوارهی فیلم فجر پیرامون فیلم «خروج» به خوبی مشاهده کرد؛ چرا که «خروج» از فرایند انتخاب سیمرغ بلورینِ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران کنار گذاشته شد. اگر حاتمیکیا میخواهد با طیف بیشتری از نسل جدید به واسطهی فیلمهای سینماییاش ارتباط برقرار کند، مجبور است رویکرد از مد افتادهاش را در کارگردانی کنار بگذارد. فیلم «خروج» تنها قادر است طیف بسیار کمی از مخاطبین را به داستان مستندگونهاش جذب کند و پس از مدتی، یکبار برای همیشه به باد فراموشی سپرده خواهد شد.
- ایفای نقش بسیار خوب فرامرز قریبیان
- استفاده از مولفههای ژانر وسترن
- فرم فیلم در بیشتر اوقات به فرم یک فیلم مستند تغییر پیدا میکند
- اتفاق مهمی که جوانهای روستا رقم میزنند بیش از حد دراماتیزه شده و از منطق روایی خارج است
- مشخص نبودن دغدغه و مسئلهی کارگردان در طول فیلم
- کارگردانیِ از مد افتادهی حاتمی کیا
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید