فیلم Extraction به نویسندگی برادران روسو و به کارگردانی سم هارگریو به تازگی از شبکهی نتفلیکس منتشر شده ولی آیا میتوان این فیلم را یک اثر شاهکار در سبک اکشن دانست؟
فیلم استخراج قصهی یک عملیات نجات را به تصویر میکشد؛ عملیاتی که در راس اجراییِ آن، فردی به نام تایلر رِیک (با بازی کریس همسورث) حضور دارد؛ فردی که چیزی برای از دست دادن ندارد و اهداف ماموریتهایش، انگیزهاش را برای زندگی رقم میزند. گلشیفته فراهانی نیز در نقش شخصیتی به اسم «نیک خان» در این ماجرا با تایلر همراه است. تایلر و گروهش در ازای وعدهی پول بسیار هنگفتی ماموریت پیدا میکنند تا بچهای به اسم «اوی» (Ovi) را از چنگال عدهای خلافکار نجات دهند اما همانطور که حدس میزنید همه چیز به این راحتی پیش نمیرود و جریان اصلی فیلم «استخراج» با یک اتفاق غیرقابل انتظار آغاز میشود؛ اتفاقی که برای تایلر ریک لحظات سراسر استرس و پر فشاری را به دنبال دارد.
«استخراج» در نود درصد از زمان خود، درگیریهای بین تایلر و اتفاقات غیر مترقبهی جلو رویاش را نشان میدهد؛ چرا که او در همان ابتدای داستان پی میبرد که قرار نیست پولی عاید او و دوستانش شود و نقشهی استخراج «اوی» از دست آدمربایان در وهلهی اول به یک نیت دیگر از سمت کارفرما برنامهریزی شد. پیرنگ کلی فیلم تنها در دو جمله خلاصه میشود: تایلر باید از «اوی» محافظت و راهی برای فرار از مهلکه پیدا کند. جملهای که در واقع با منطق بیننده سنخیتی ندارد؛ چرا که اسم و رسم تایلر مشخص است. او یک فرد مزدور به شمار میرود که در ازای پول، ماموریتی را انجام میدهد. اینکه کارگردان از سلسله فلشبکهای تکراری برای تعریف انگیزهی تایلر بهره میبرد، برای منطقی نشان دادن رفتارهای تایلر ریک کافی نیست؛ چرا که برای شخصیت تایلر، انگیزهی درستی تعریف نمیشود. سرمنشا تمام درگیریهای تایلر با دشمنان پیشِ رویاش دقیقا به همین انگیزهی ناقص او برمیگردد و مخاطب مدام این سوال را از خود میپرسد که چرا تایلر برای نجات جان خودش هم که شده «اوی» را رها نمیکند. این سوال، بارها در طول داستان تکرار میشود.
لحظات پر زد و خورد زیادی را در قالب برداشتهای بلند در فیلم میبینیم؛ به خصوص صحنههای تعقیب و گریز با وسایل نقلیه که فیلمبردار برای تهیهی یک برداشت بلند، تدابیر جالبی را در نظر میگیرد؛ برداشتهایی که اغلب در یک سکانس پلان تعریف میشود، اما در برخی از قسمتهای داستان، صحنه کات میخورد. با این وجود، کاتها به اندازهای حرفهای و اصولی است که اگر به چشم یک مخاطب عادی به پای فیلم بنشینید تقریبا غیرممکن است متوجه شوید کارگردان در چه نقطهای از یک بلبشوی تمام عیار، صحنه را کات میزند. حضور «نیوتون توماس سیگل» در نقش فیلمبردار را میتوان مهمترین نقطه قوت فیلم دانست. فردی که اگر بخواهیم رزومهی کاریاش را شرح دهیم، باید مقالهای جدا برایاش در نظر گرفت؛ چرا که او در بیش از پنجاه فیلم سینمایی حضور داشته و به اندازهای در کارش خبره است که میتوان سیگل را فردی همتراز با راجر دیکینز نیز دانست. راجر دیکینزی که در فیلم 1917 سر و صدای زیادی به پا کرد.
فیلم Extraction تکلیفش با خودش مشخص است؛ نه میخواهد کسی را به فکر فرو ببرد و نه تلاشی میکند یک قصهی پر رمز و راز را تعریف کند
فیلم استخراج تکلیفش با خودش مشخص است؛ نه میخواهد کسی را به فکر فرو ببرد و نه تلاشی میکند یک قصهی پر رمز و راز را تعریف کند. با این اوصاف در میان خیل عظیمی از بازیگران ریز و درشت در این ماجرا، تنها کریس همسورث جلوی دوربین خودنمایی میکند. کارگردان از گلشیفتهی فراهانی چندان بازی نمیگیرد و این بازیگر سرشناس ایرانینسب تنها در چند سکانس حضور دارد؛ سکانسهایی که از لحاظ داستانی به شدت پر اهمیت هستند. بر اساس اتفاقات داستانی اینطور برداشت میشود که «نیک خان» اهمیت زیادی به تایلر میدهد و به نظر میرسد رابطهی این دو شخصیت، فراتر از چیزی است که جلوی لنز دوربینِ کارگردان میبینیم. با این اوصاف کارگردان چندان علاقهای به نمایش روابطِ میان شخصیتها نشان نمیدهد. سم هارگریو عجله دارد قصهی ناتمامش را سریعتر تعریف کند؛ قصهای که بد نیست بدانید برادران روسو و فرد سومی به نام آنده پارکس در قالب یک کمیک بوک با عنوان Ciudad منتشر کردهاند و علی رغم تلاشهای این سه تن، این کمیک بوک چندان با اقبال عمومی روبهرو نشد. کارگردان حتی جغرافیای داستانی و شخصیتها را عوض کرد. جالب است بدانید در قصهی اصلی که برادران روسو نوشتهاند، تایلر باید دختربچهای را نجات دهد، نه یک پسربچهی معلومالحال! از طرفی دیگر حوادث داستانی در اصل در برزیل جریان پیدا میکنند و فیلمساز صرفا برای اینکه دلش میخواسته یک محیط تقریبا بکر و ناشناختهای را به مخاطب نشان دهد، بستر داستانی را از برزیل به بنگلادش تغییر میدهد. شاید اگر کارگردان حداقل شخصیت «اوی» را عوض نمیکرد، رفتارهای تایلر و حتی انگیزهاش برای نجات شخصیتی که تماشا میکنیم با توجه به فلشبکهای فیلم منطقیتر بود.
فیلم استخراج، یک اثر به شدت خشن و خونین است و از همان تریلرهای ابتدایی نیز مشخص بود که با چه اکشنِ خالصی طرف حساب خواهیم بود. با این اوصاف خشونت تایلر رِیک و صد البته مهارتهای رزمیاش تا حدودی یادآور شخصیت جان ویک در سری فیلمهای John Wick است. با آنکه از لحاظ روحی و روانی کمتر کسی میتواند با شخصیت تایلر ارتباط برقرار کند، کارگردان توانسته از جنبهی قدرت و پرستیژ، تایلر ریک را به یک نوع ترمیناتور تبدیل کند که اگر کسی سر راهش سبز شد، مخاطب میداند که تایلر به احتمال بسیار زیاد، دمار از روزگارش در میآورد. البته ابهت و جذبهی شخصیت اصلی را نیز باید حاصل زحمات «نیوتون توماس سیگل» و همچنین تلاش کریس همسورث دانست؛ چرا که قصه به خودی خود توان تزریق جذبه به این کاراکتری که از درون پاشیده را ندارد. تایلر در طول داستان تلاش میکند تا از «اوی» محافظت کند و او تا آخرین لحظهی فیلم نیز دست از این کار برنمیدارد. با آنکه دیالوگهایی هر چند کوتاه بین این دو شخصیت رد و بدل میشود، شخصیت «اوی» به درستی شکل نمیگیرد و اصلا برای کسی اهمیتی ندارد که آیا او در انتهای داستان زنده میماند یا خیر. مخاطب تمام هم و غمی که دارد، کاملا در اختیار تایلر ریک است و کارگردان از همین حس و حال مخاطب، برای پایانبندی داستانش کمک میگیرد.
اگر اهل تماشای فیلمهای اکشن هستید، فیلم Extraction با اینکه داستان به ظاهر کلیشهای دارد، قادر است شما را در طول ۲ ساعت سرگرم کند. هر چند فیلم در برخی از زمان خود، احتمالا حوصلهی شما را سر میبرد و حتی شما در برخی از سکانسها به عقل شخصیت اصلی داستان شک میکنید. با تمام این تفاسیر، فیلم استخراج را باید تماشا کرد و به نبوغ فیلمبردار برای تهیه سکانسهای نابِ اکشن آفرین گفت. آیا دلتان میخواهد از این فیلم اکشن لذت ببرید؟ سطح انتظاراتتان را از فیلم استخراج پایین بیاورید و از مقایسهی بیامانِ این فیلم با دیگر آثار اکشن مثل جان ویک دست بردارید.
- یک اثر سراسر اکشن و پر زد و خورد
- فیلمبرداری به شدت تحسین برانگیز به خصوص برداشتهای تعقیب و گریز
- پرستیژ بالای تایلر ریک، قهرمان این داستان
- غیرمنطقی بودن رفتار شخصیت تایلر به واسطهی یک انگیزهی تعریف نشده
- پرداخت ضعیف و سطحی شخصیت نیک خان
- ارتباط برقرار کردن با تایلر ریک کار دشواری است
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید