تعمقی در آثار و جهانبینی هایائو میازاکی – قسمت دوم
فمینیسم و نقشهای جنسیتی
در این مقاله خواهیم گفت که هایائو میازاکی (Hayao Miyazaki) چگونه نقشهای جنسیتی را در آثارش وارونه میکند و انیمههایی با تم فمینیستی میسازد. مطالعه این مقاله را به دوستداران آثار میازاکی پیشنهاد میکنیم.
وقتی به تاریخ پرفرازونشیب سینما رجوع میکنیم، متوجه میشویم که فیلمها همواره با یک روش کلیشهای به نمایش یا بازنمایی خصوصیات زنانه پرداختهاند. زنان و دختران همیشه با خصوصیاتی نظیر همدلی، مراقبت، گرمی و مهربانی توصیف شدهاند. حتی در مواردی شاهد هستیم که این ویژگیها به عنوان نشانههای ضعف در نظر گرفته میشوند. فراتر از آن، گاه میبینیم که جامعه مردسالار این صفات را – با هدف تحقیر و ترحم – در مقابل صفات مردانه قرار میدهد. از این رو، غالبا تصور میشود که مفهوم قهرمانی برابر با داشتن خصوصیات مردانه است.
در همین راستا، ویژگیهای مردانه کلیشهای (مثل رهبری، قاطعیت و قدرت بدنی) اغلب به عنوان معیار قدرت و ضعف انسانها دانسته میشوند. اما این دوگانه سفت و سخت به ایجاد یک دیدگاه مردسالار و برتریجویانه میانجامد که ارزش هر چیز زنانه را انکار میکند. و این امر به پرورش ذهنیتی کمک خواهد کرد که بر اعمال سلطه و قدرت توسط مردان از طریق خشونت کلامی و فیزیکی تاکید دارد. در ادامه، ممکن است که این دیدگاه به ایدههای واپسگرایانهای مثل امتناع از تصدیق احساسات (جمله رایج «مردان واقعی گریه نمیکنند») دامن بزند.
آثار میازاکی در مقابل انیمیشنهای استودیو دیزنی
در مدیوم انیمیشن، این دوگانههای افراطی و مشکلساز به اشکال مختلفی بازتولید شدهاند. اما در مورد انیمیشنهای هایائو میازاکی، کارگردان ژاپنی، قضیه بهکلی متفاوت است. ما همواره در مواجهه با فیلمهای میازاکی شاهدیم که او سعی دارد تا این دوگانههای جنسیتی را به چالش بکشد. میازاکی با نمایش موقعیتهایی که متکی بر تجربیات زنان در دنیای واقعی هستند، قصد دارد تا احساسات متفاوتی را در ذهن و ضمیر مخاطبان به وجود بیاورد. به همین سبب، او زنان توانمندی را در آثارش به تصویر میکشد که چندان با کلیشههای رایج جنسیتی همسو نیستند.
از سوی دیگر، رویکرد انیمیشنهای دیزنی (Disney) در بازنمایی خصوصیات زنانه چنین نیست. همین موضوع، گروهی را به انتقاد از شیوه بازنمایی جنسیت در آثار کلاسیک دیزنی واداشته است. در این آثار، شاهد حضور زنان و دختران منفعلی هستیم که صرفا با داشتن ویژگیهایی نظیر مهربانی و همدلی شناخته میشوند. یکی دیگر از خصوصیات کلیشهای این کاراکترها که مورد انتقادات زیادی قرار میگیرد، برخورداری از چهره دلفریب است. زیرا ممکن است کودکان با دیدن آثار دیزنی گمان کنند که مفهوم زنانگی فقط با داشتن ظاهری زیبا و دلبرانه معنا مییابد.
اما آثار هایائو میازاکی را میتوان عاری از چنین کلیشههایی دانست. زیرا در انیمههای او، به طور معمول، با زنان و دختران فعالی مواجه میشویم که لزوما چهره زیبایی ندارند و گاه بسیار متفاوت با شاهزاده خانمهای دیزنی هستند. در واقع، میازاکی استقلال و عاملیت را مقدم بر ظاهری برانگیزاننده و جذاب میداند. این در حالی است که پرنسسهای دیزنی کاملا مطابق با هنجارهای جنسیتی هستند و اغلب با زیبایی ظاهرشان تعریف میشوند، نه قدرت و ارادهای که آنها را به اشخاص خودمختار و توانمندی تبدیل کند تا الگویی برای زنان واقعی جامعه باشند.
چگونه نقشهای جنسیتی در انیمههای میازاکی به چالش کشیده میشوند؟
نکته دیگری که باعث میشود تا انیمههای میازاکی متفاوت با انیمیشنهای آمریکایی به نظر برسند، پیچیدگی شخصیتهای زن در این آثار است. نمونه بارز آن در شخصیتپردازی لیدی ابوشی، رهبر شهر آهن، به چشم میخورد. شخصیتی که ابتدا به عنوان آنتاگونیست داستان معرفی میشود، اما سپس درمییابیم که اهداف خیرخواهانهای در اقدامات شرورانهاش وجود دارد. برای مثال، در صحنهای از فیلم شاهزاده مونونوکه (Princess Mononoke) میبینیم که خانه لیدی ابوشی به پناهگاه جذامیان و کسانی که در شرایط ناگواری به سر میبرند، تبدیل شده است.
مثال بعدی، شخصیت سان یا مونونوکه در همین فیلم است که مهمترین شخصیت زن در آثار میازاکی به حساب میآید. صحنهای وجود دارد که او در حال مداوای یک گرگ زخمی است و خون گرگ را بیواهمه از گردنش میمکد و به بیرون تف میکند. او سپس با خون سرخی که سرتاسر صورتش را پوشانده است، به سمت ما (دوربین) نگاه میکند. ما در این صحنه بهخوبی متوجه میشویم که سان اگرچه در حال خشونتورزی و کشتن آدمهاست، اما صرفا میخواهد از اعضای خانوادهاش محافظت کند (وظیفهای که معمولا برعهده مردان و پسران خانواده است).
در سایر انیمههای میازاکی نیز میتوان مشاهده کرد که نقشهای جنسیتی، به طرق مختلف، برعکس یا بیاعتبار میشوند. این رویکرد فمینیستی در نخستین فیلم استودیو جیبلی به نام Castle in the Sky نیز منعکس شده است. در این فیلم با شخصیت دولا، زنی سالخورده، آشنا میشویم که سردسته گروهی از مردان جنگاور به حساب میآید و تسلط زیادی بر آنها دارد. تسلطی که مردان خانواده را موظف به انجام دستورات او کرده است و شاید کمی عجیب و غیرعادی به نظر برسد. خصوصا برای کسانی که بهتازگی با انیمههای هایائو میازاکی مواجه میشوند.
رابطه قدرت و مفهوم زنانگی در انیمههای هایائو میازاکی
درست است که زنان در آثار میازاکی به عنوان شخصیتهایی مستقل و قوی به تصویر کشیده میشوند، اما نقاط ضعفی هم دارند. انیمه شهر اشباح (Spirited Away) مثال خوبی در این زمینه است. شخصیت اول فیلم، دختر جوانی به نام چیهیرو است که به طور تصادفی در یک معبد اسرارآمیز – استراحتگاه ارواح جنگل – گرفتار میشود. او که بهشدت احساس ناامنی میکند، ناگهان درمییابد که بدنش شفاف شده و بهآرامی در حال ناپدید شدن است. این تصویر را میتوان نمادی از ناتوانی چیهیرو در نظر گرفت که باعث میشود تا کنترلی بر بدنش نداشته باشد.
او همچنین بعد از ملاقات با والدین خود که تبدیل به خوک شدهاند، مانند کودکان گریه میکند. بنابراین اگرچه او شخصیتی مقاوم و قدرتمند است، اما عاری از خصوصیات زنانه نیست. هوشمندی هایائو میازاکی در این است که این خصوصیات زنانه را به عنوان راه حل برخی از مشکلات معرفی میکند تا فقط نمادی از ضعف و ناتوانی شخصیت اصلی نباشند. میازاکی قدرت زنانگی را نمایش میدهد و این قدرت زنانه در رابطه چیهیرو با No-Face نشان داده شده است. زیرا چیهیرو No-Face را با خشونت شکست نمیدهد، بلکه با مهربانی بر او غلبه میکند.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید