بازی Final Fantasy 7 Remake

بررسی بازی Final Fantasy 7 Remake

تمام آن خاطرات لعنتی

1%
  • 0/10
بررسی بازی Final Fantasy 7 Remake ۷ ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ بررسی بازی کپی لینک

خیالتان را راحت کنم؛ نسخه‌ی بازسازی شده‌ی بازی Final Fantasy 7 ارزش تمام ۶۰ دلاری را که برایش می‌پردازید، دارد اما آیا این بازی پس از گذشته ۲۳ سال هنوز هم می‌تواند مخاطب خود را جادو کند و آیا تازه واردها به اندازه قدیمی‌ترها از بازی Final Fantasy 7 Remake لذت می‌برند؟ این‌ها سوالاتی بودند که موقع تجربه‌ی این بازی مدام برایم تکرار می‌شدند و حالا می‌توانم با اطمینان به آنها پاسخ بدهم.

قبل از هر چیزی اجازه دهید تا به سال ۱۹۹۷ رگردیم؛ زمانی که شرکت Square Enix با ساخت هفتمین قسمت از Final Fantasy نام خود را بار دیگر بر سر زبان‌ها انداخته بود. این بازی که بالغ بر ۱۵۰ میلیون دلار روی دست سازنده‌ها خرج گذاشت، آن‌چنان موفقیتی به دست آورد که تاریخ این شرکت را به قبل و بعد از عرضه‌ی خود تقسیم کرد. جسارت تیم سازنده برای شکستن مرزهای بازی‌سازی در ژانر JRPG قابل تقدیر بود و به همین دلیل است که این نسخه نزد طرفداران، ارزش فراوانی دارد. داستان بازی و روایت آن به حدی پیچیده بود که اسکوئر انیکس چند بازی دیگر به همراه یک انیمیشن بلند برمبنای دنیای آن ساخت تا هیچ علامت سوالی باقی نماند. تمام این‌ها را گفتم تا بدانید که هنگام معرفی نسخه بازسازی، طرفداران این بازی چه حسی داشتند؛ لذت دیدار دوباره با قهرمانانی که کودکی یکی دو نسل از کودکان را ساخته بودند، نمی‌شد با چیز دیگری عوض کرد. به هر شکل ۲۳ سال گذشت و حالا زمان آن رسیده که ببینیم آیا این همه سال انتظار، ارزشش را داشته یا خیر.

داستان بازی پیرامون شهری به نام میدگار (Midgar) اتفاق می‌افتد که اختلاف طبقاتی در آن، زندگی را برای بسیاری از ساکنین دشوار کرده است. در این شهر شرکتی به نام شینرا (Shinra) وجود دارد که انرژی تمام شهر را از طریق ماده‌ای به نام ماکو (Mako) تامین می‌کند اما مشکل اینجاست که فساد در این سازمان ریشه‌ی قدیمی دارد و به همین دلیل، گروهی به نام اولانچ (Avalanche) تصمیم می‌گیرند تا با ایجاد اختلال در سیستم این شرکت، به مبارزه با آنها برخیزند. از اینجا قهرمانان اصلی بازی وارد می‌شوند که در نخستین فصل با آن‌ها و روحیاتشان بیشتر آشنا می‌شویم. برت، وج، بیگز و جسی اعضای اصلی این گروه شورشی را تشکیل می‌دهند و در این راه از کمک‌های یکی از سربازان قدیمی شینرا استفاده می‌کنند. این سرباز که کلود نام دارد، با انگیزه‌هایی که به تدریج در طول داستان می‌فهمیم، قصد دارد تا تشکیلات شینرا را برای همیشه نابود کند حالا اینکه در گذشته چه اتفاقی برای کلود افتاده، موضوعی است که پایه‌ی اصلی داستان نسخه‌ی هفتم را شکل می‌دهد.

بازی Final Fantasy VII Remake
اریث یکی از تاثیرگذارترین شخصیت‌های بازی است که با گذشته‌اش به صورت کامل آشنا می‌شویم

خوشبختانه تیم سازنده به شدت به داستان اصلی وفادار بوده و تمام فصول مربوط به میدگار را با حوصله‌ی زیادی تعریف می‌کند. از همین‌جا اولین ایراد بازی خودنمایی می‌کند زیرا پرداخت بیش از اندازه و غیر ضروری به داستانی که رکن مقدمه را برای بازی اصلی داشته و کش دادن آن به مدت ۳۰ ساعت چندان جالب به نظر نمی‌رسد. اگرچه پیش از عرضه بازی سازندگان گفته بودند که قرار است این بازی را به صورت اپیزودیک عرضه کنند اما باز هم دلیل نمی‌شود که این حجم از متعلقات اضافه و نامربوط در طول بازی ببینیم. برای من که نسخه‌ی اصلی را بازی کرده‌ام، داستان گیج کننده نیست اما تکلیف تازه واردی که می‌خواهد این عنوان را تجربه کند، چیست؟ متاسفانه روایت به گونه‌ای است که بسیاری از شخصیت‌ها درست معرفی نمی‌شوند و یا فقط در چند نمای کوتاه با آن‌ها دیدار می کنیم بدون اینکه بدانیم آن‌ها چه کسانی هستند و از کجا آمده‌اند. به عنوان مثال سانگ (Tseng)، رنو (Reno) و رود (Rude) مانند آگهی بازرگانی هستند که می‌آیند و می‌روند و صرفا آن‌هایی که داستان را می‌دانند، از حضور این شخصیت‌ها خوشحال می‌شوند. پس تکلیف بقیه چیست؟خوشبختانه تیم سازنده به شدت به داستان اصلی وفادار بوده و تمام فصول مربوط به میدگار را با حوصله‌ی زیادی تعریف می‌کند

حضور مجدد نویسنده‌ی نسخه‌ی اصلی در بازی Final Fantasy VII Remake این انتظار را برای من ایجاد کرد که حداقل داستان ماموریت‌های فرعی جذاب باشند اما متاسفانه این ماموریت‌ها با کیفیت پلات اصلی داستان برابری نمی‌کنند و به صورت کلی آن را از یک بازی بی‌نقص دور کرده‌اند. اکثر ماموریت های فرعی برای پر کردن زمان گیم‌پلی طراحی می‌شوند و معمولا زنگ تفریح خوبی برای بازیکن به حساب می‌آیند در حالی که بازی Final Fantasy VII Remake از این خصیصه بی‌بهره است. به شخصه از اینکه بخواهم در مینی‌گیم بارفیکس و یا ورزش‌های استقامتی با NPCهایی سر و کله بزنم که کوچک‌ترین شناختی از آنها ندارم و یا با آنها همذات پنداری نمی‌کنم، لذت نمی‌برم. نسخه‌ی بازسازی شده ۲۴ ماموریت جانبی دارد که برای پر کردن یک گیم‌پلی ۸ ساعته در نسخه‌ی کلاسیک ساخته شده‌اند و این مورد برای نام فاینال فانتزی چندان اتفاق خوشایندی نیست. توجه داشته باشید که زمان ۳۰ تا ۴۰ ساعته‌ی گیم‌پلی در نسخه‌ی جدید به هیچ عنوان کم حساب نمی‌شود اما داستانی که پیش روی ما قرار دارد، فصل نخست بازی اصلی را روایت می‌کند و نه بیشتر.

بازی Final Fantasy VII Remake
نمونه‌ای بی‌نظیر از طراحی محیط و Draw Distance مثال زدنی
بازی Final Fantasy Remake
نمونه‌ای ضعیف از Draw Distance که نمی‌توان از آن چشم‌پوشی کرد

بخش دیگری که بازی Final Fantasy VII Remake در آن لنگ می‌زند، گرافیک است. اشتباه نکنید! این عنوان از لحاظ جلوه‌های بصری عملکرد درخشانی دارد اما اشکالاتی را می‌توان به آن وارد دانست. سازندگان تلاش کرده‌اند تا تصاویر پس زمینه از بالاترین کیفیت برخوردار باشند که گاهی اوقات موفق بوده‌اند اما در بعضی موارد با تصاویری مواجه می‌شویم که از استانداردهای یک بازی نسل هشتمی بی‌بهره‌اند. این مورد در فصول ۶ و ۱۲ بیشتر خودنمایی می‌کند؛ کافی‌ست تا در محیط این مراحل زیر پایتان را نگاه کنید تا از عملکرد تیم گرافیک متعجب شوید. چرا راه دور برویم وقتی که نمونه‌ی بارزی مثل درب اتاق کلود وجود دارد! تکسچرهای در هیچ‌گاه بارگذاری نمی‌شوند پس در واقع طراحی نشده‌اند. با این حال، بازی در بخش گرافیک هنری فوق‌العاده است و مخاطب را بارها محو زیبایی‌های خود می‌کند. به عنوان مثال منطقه‌ی Wall Market طراحی خیره کننده‌ای دارد و لامپ‌های نئونی که در شب می‌درخشند، بازیکن را تحریک می‌کنند تا بیشتر در محیط چرخ بزند و زیبایی‌های این منطقه را ببیند.

در طول بازی، مخاطب با هیولاهای متعددی مواجه می‌شود که هرکدام طراحی خاص و متفاوتی دارند و متنوع هستند که چشمان بازیکن خسته نشوند. در این بین، باس‌ها یک سر و گردن بالاتر از بقیه قرار دارند که این موضوع به واسطه‌ی حضور تتسویا نومورا در راس کار، چندان عجیب به نظر نمی‌رسد. این کارگردان دوست داشتنی به واسطه‌ی طراحی کاراکترهایش شناخته می‌شود و حالا اسکوئر انیکس هدایت مهم‌ترین نسخه‌ی سری را به او سپرده است. به هر شکل، نسخه‌ی جدید با موتور گرافیک Unreal 4 ساخته شده و تیم سازنده، یکی از بهترین جلوه‌های بصری در طول سری فاینال فانتزی را برای طرفداران این مجموعه تدارک دیده است و در طول مدت تجربه‌ی بازی، بارها دست از بازی کردن می‌کشید تا از آنچه می‌بینید، عکس بگیرید. امیدوارم که سازندگان هر چه زودتر قابلیت Photo Mode را به این عنوان اضافه کنند؛ چرا که جای خالی آن به شدت احساس می‌شود.

موسیقی‌های سری فاینال فانتزی به خاطر حضور آهنگسازان کارکشته همواره شنیدنی بوده‌اند؛ به خصوص قسمت هفتم که به واسطه‌ی حضور Nobuo Uematsu در سال ۱۹۹۷ در خاطرات جاودان شد. نسخه بازسازی شده باز هم از تم‌های این آهنگساز برجسته بی‌نصیب نمانده است؛ به خصوص قطعه‌ی One Winged Angel که بسیاری آن را در زمره بهترین موسیقی‌های تاریخ صنعت بازی‌های ویدیویی قرار می‌دهند و در این بازی با ارکستراسیون جدید می شنویم. در کنار اوماتسو، آهنگساز کهنه کار دیگری به نام Masashi Hamauzu قرار دارد که سابقه‌ی نوشتن موسیقی‌های نسخه‌های دهم و سیزدهم را در کارنامه‌اش دارد. خوشبختانه موسیقی‌های آشنای بازی اصلی در نسخه‌ی بازسازی شده هم حضور دارند و قطعات جدید هم به خوبی با نمونه‌های کلاسیک هماهنگ هستند. ترکیب ارکستر سمفونیک با یک گروه موسیقی راک، کنتراست فوق‌العاده‌ای را پدید آورده که نظیرش را در انیمیشن Final Fantasy VII: Advent Children دیده بودیم. در طول مراحل، دائما موسیقی در حال پخش شدن است و کمتر پیش می‌آید که با مواردی مواجه شویم که سکوت بر فضا حکم‌فرما شده؛ موضوعی که در نسخه‌ی کلاسیک هم شاهدش بودیم اما نباید فرامموش کنیم که در آن بازی، صداپیشگی وجود نداشت اما در عنوان حاضر، تمامی دیالوگ‌ها ضبط شده‌اند پس آیا نیازی وجود دارد که صدای ارکستری بزرگ که تمامی سازهایش مشغول اجرا هستند، دائما پخش شود؟ شخصا با این موضوع مشکلی ندارم و حتی دوستش دارم اما چند درصد با چنین موردی موافق هستند و از آن لذت می‌برند؟ موسیقی‌های آشنای بازی اصلی در نسخه‌ی بازسازی شده هم حضور دارند و قطعات جدید هم به خوبی با نمونه‌های کلاسیک هماهنگ هستند

از سوی دیگر گویندگان هستند که با عملکرد خوبشان، لذت شنیدن دوبله‌ی انگلیسی را دو چندان کرده‌اند اما حیف که به خاطر لیپ‌سینک ضعیف در کات سین‌های غیر سینماتیک، نتیجه‌ی زحماتشان کمتر به چشم می‌آید. نکته‌ی جالب اینجاست که برخی از این بازیگران از جمله کودی کریستین که صداپیشگی شخصیت کلود را انجام داده، پیش از این سابقه‌ی فعالیت در دنیای بازی‌های ویدیویی را نداشته‌اند اما نقش آفرینی‌های آنها بسیار خوب و باورپذیر از آب درآمده‌اند. افکت و صداگذاری نسخه‌ی بازسازی شده در یک کلام بی‌نظیر است و برخورد شمشیر را به بدن دشمنان همچنین قدرت ضربه‌ای را که وارد می‌کنید، به خوبی قابل احساس است و به لطف مکانیزم Punisher Mode شدت ضربه بالاتر از حالت عادی می‌رود که سبب می‌شود تا از مبارزات لذت بیشتری ببرید.

بد نیست که در این میانبه صدای هیولاها هم اشاره کنیم که هرکدام منحصر به فرد هستند و در قبال ضرباتی که دریافت می‌کنند، واکنش‌های متفاوتی را نشان می‌دهند.

شاید بحث برانگیزترین بخشی که بتوان درباره‌ی بازی Final Fantasy VII Remake حرف زد، گیم‌پلی آن باشد که به خاطر تفاوت‌های زیادی که با گذشته داشته، می‌توان از چند جهت مورد بررسی قرار داد. بدون شک اولین چیزی که جلب توجه می کند روند مبارزات است که از حالت نوبتی کلاسیک خارج شده و فرم Hack and Slash به خود گرفته. اگر اسپین‌‌آف Crisis Core: Final Fantasy VII را بازی کرده باشید، تفاوت زیادی را احساس نخواهید کرد؛ زیرا با همان فرمول طرف هستید. بازی، چنین امکانی می‌دهد که بین شخصیت‌هایی که در اختیار دارید، سوئیچ کنید و با آن‌ها جریان مبارزه را ادامه دهید. به شخصه همواره بین برت، تیفا یا اریث تعویض می‌کردم تا از توانایی‌های هرکدام استفاده کنم و جریان مبارزه را به نفع خودم تغییر دهم. اگر این کار را انجام دهید، جادوهایی که هر شخصیت قادر به انجام آن است، ارتقا پیدا می‌کنند و در مواقع حساس به کمک‌تان می‌آیند. به طور مثال قابلیت Cure می‌تواند پس از استفاده‌های مکرر آپگرید شود و در هر محله میزان قابل توجهی از نوار سلامتی قهرمانان را که در نبردها کم شده است، بازگرداند. جادوها که در بازی به اصطلاح Materia نام دارند روی سلاح و یا تجهیزات شخصیت‌ها سوار می‌شوند و در طول مبارزات نفس‌گیر به کار می‌آیند. البته باید توجه داشت که جادوها را بی‌دلیل نباید استفاده کرد و بسته به نقطه ضعف دشمنان از آنها بهره گرفت. حالا که بحث سلاح‌ها به میان آمد، بد نیست اشاره کنیم که در طول بازی هر شخصیت تعداد محدودی سلاح به دست می آورد که تمامی آنها مفید هستند و استفاده از آنها، به شیوه بازی کردن بازیکن بستگی دارد.سازندگان تلاش کرده‌اند تا تصاویر پس زمینه از بالاترین کیفیت برخوردار باشند که گاهی اوقات موفق بوده‌اند اما در بعضی موارد با تصاویری مواجه می‌شویم که از استانداردهای یک بازی نسل هشتمی بی‌بهره‌اند. این مورد در فصول ۶ و ۱۲ بیشتر خودنمایی می‌کند

از نکات مثبت بازی باید به ارتقای جداگانه هر سلاح اشاره کرد که هرکدام با امتیازات مخصوص به خود آپگرید می‌شوند و نیازی نیست تا نگران امتیازات به دست آمده باشید. در سوی دیگر مینی‌‌گیم ها قرار دارند که طراحی سینوسی آنها لذت کامل را از مخاطب می‌گیرند؛ هرچه مرحله رقص کلود، بی‌نظیر از آب درآمده، اما از آن سو بارفیکس رفتن دست کمی از فاجعه ندارد؛ به خصوص که بخواهید این مینی‌گیم خاص را کامل انجام دهید. عدم وجود آزادی عمل بزرگترین ضربه ای است که بازی Final Fantasy VII Remake می‌خورد و این موضوع به کرات در طول بازی پیش می‌آید که به خاطر ایجاد شدن محدودیت‌های غیر منطقی، تیم سازنده را سرزنش کنید. شاید نخواهید به سمت نقطه‌ی x بروید و به جای آن ترجیح دهید که اول منطقه‌ی y را بررسی کنید اما ناگهان با یک پیغام هشدار مواجه می‌شوید که حق ندارید به سمتی جز آنچه در ذهن سازندگان بوده، حرکت کنید. این حجم از محدودیت برای یک بازی نقش‌آفرینی، به هیچ‌وجه قابل قبول نیست.

خیر و شر در یک قاب

در مجموع بازی Final Fantasy VII Remake اثری جذاب و گاهی اوقات نفس‌گیر است که ارزش هزینه‌ای را که برایش می‌پردازید، دارد اما ایراداتش مانع از تبدیل شدن آن به یک شاهکار می‌شود. اپیزود اول از این بازسازی بزرگ، وفادار به اثر اصلی است و همین به تنهایی نشان می‌دهد که سازندگان تا چه اندازه به مخاطب قدیمی احترام گذاشته‌اند.


8 عالی
در مجموع بازی Final Fantasy 7 Remake اثری جذاب و گاهی اوقات نفس‌گیر است که ارزش هزینه‌ای را که برایش انجام می دهید، دارد اما ایراداتش مانع از تبدیل شدن آن به یک شاهکار می‌شود. اپیزود اول از این بازسازی بزرگ، وفادار به اثر اصلی است و همین به تنهایی نشان می‌دهد که سازندگان تا چه اندازه به مخاطب قدیمی احترام گذاشته‌اند.
  • داستانی با مضمون عشق، فداکاری و دوستی که هنوز هم جذابیت خود را حفظ کرده است.
  • گرافیک هنری کم نقص
  • موسیقی‌هایی که در خاطر هر بازیکنی باقی می‌مانند به خصوص One Winged Angel
  • تغییر فرم گیم‌پلی از حالت نوبتی به Hack & Slash به مذاق بسیاری از بازیکنان خوش خواهد آمد
  • مبارزاتی که تکراری نمی‌شوند
  • سلاح‌هایی که هرکدام ویژگی منحصر به فردی دارند و طیف وسیعی از سلیقه‌ها را هنگام مبارزات در بر می‌گیرند
  • طراحی شگفت انگیز باس‌ها
  • برخی از پس زمینه‌ها کیفیت بسیار پایینی دارند
  • ماموریت‌های جانبی کم و طراحی پیش پا افتاده‌ی آن‌ها
  • روایت داستان برای تازه واردها به شدت گنگ است
  • محدودیت‌های عجیب به هنگام گشت و گذار
  • لیپ‌سینک ضعیف در زمانی که شاهد کات‌سین نیستیم

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

7 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments