نقد فیلم finch

نقد فیلم Finch – فینچ

عشق، مرگ و روبات‌ها!

1%
  • 0/10
نقد فیلم Finch – فینچ ۳ ۱۶ آبان ۱۴۰۰ بررسی فیلم‌های خارجی کپی لینک

فیلم Finch با هنرنمایی تام هنکس، یکی از مورد انتظارترین فیلم‌های سال ۲۰۲۱ میلادی بوده که بالاخره بختش باز شد تا به پای قصه‌اش بنشینیم. اثری که پتانسیل بیشتری زیر این پوسته‌ی پر زرق و برقش داشته.

اگر سریال Love, Death & Robots را تماشا کرده باشید، وقتی فیلم فینچ را تماشا می‌کنید انگار وارد یکی از قسمت‌های سریال عشق، مرگ و روبات‌ها می‌شوید. دقیقا هر سه کانسپت و مفهومی که در سریال می‌بینیم در ۲ ساعت فیلم فینچ وجود دارد. اگر یک درصد فکر می‌کنید فیلم فینچ تفاوت‌ها و شاید هم وجه تمایزهای خاص خودش را نسبت به سریال دارد سخت در اشتباه هستید. در این فیلم خبری از حملات هیولاهای عجیب و غریب یا یک راه نجات برای فرار از آخرالزمانی که مسببش قهرمان داستان نبوده نیست. فیلم فینچ می‌خواهد درباره عشق، روبات‌ها و در نهایت هم مرگ صحبت کند؛ سه مفهوم اساسی که فیلم فینچ با حوصله توصیفش می‌کند.

فیلم فینچ اثری است لطیف با کلی مفاهیمِ کلیشه‌ای که اگر ده هزار مرتبه‌ی دیگر به اشکال مختلف در فیلم و سریال‌ها ببینیم، برای‌مان جالب خواهد بود. فینچ می‌خواهد روباتی را تربیت کرده تا از سگش مواظبت کند و در این راستا، راه و رسمِ انسان شدن را به او می‌آموزد. البته این تعلیم و تربیت به آسانی نیست و کنش و واکنش‌های متعددی را در بستر داستانی به چشم می‌بینیم. سناریوی فیلم می‌توانست خیلی بهتر باشد؛ یعنی می‌توانستیم روایتی بهتر و جذاب‌تر را شاهد باشیم. داستان جذابیت دارد؛ نه این‌که نداشته باشد، اما عمق ندارد. روایت یک قصه آن هم در بستری علمی تخیلی می‌تواند به راحتی با گذر زمان عمیق شود. برای مثال فیلم‌ساز می‌توانست گذشته و عقبه‌ی فینچ را در خلال فلش‌بک‌هایی به نمایش بکشد. از طرفی دیگر دلیلِ پیدایش چنین آخرالزمانی را می‌توانستیم در خلال چند سکانس دقیق‌تر متوجه شویم. از همه مهم‌تر این‌که دیگر شخصیت‌ها در دنیای فیلم مشغول به چه کاری هستند؟ فیلم‌ساز فارغ ز غوغای جهان صرفا می‌خواهد شما قصه‌ی یک شخصیت به اسم فینچ را در یک برهه‌ی زمانی از زندگی‌اش دنبال کنید. همین!

نقد فیلم finch
فضای مرده‌ی فیلم فینچ در کنارِ تلاش‌های شخصِ فینچ در کنارِ یک روباتی که هنوز درک درستی پیدا نکرده یادآور سریال Love, Death, Robots است

فیلم فینچ یک درام محض است؛ نه خبری از سکانس‌ها اکشن و پر زد و خورد در فیلم می‌بینیم و نه روایت قصه به سبک آثار هالیوودی پیچ و تاب می‌گیرد. به همین دلیل اگر مقصود و نیت شما از تماشای فیلم فینچ، سرگرمی به واسطه‌ی سکانس‌های اکشن است، اجازه دهید با خیال راحت بگویم این فیلم، برای شما نیست و شاید هم مثل یک قرص خواب‌آور برای‌تان کارکرد داشته باشد! دیالوگ‌های به نسبت زیادِ فیلم به انضمام تعداد اندکِ رویدادها موجب می‌شود تا این فیلم بیشتر به درد افرادی بخورد که دلشان می‌خواهد تک و تنها پا در دلِ جهانی خیالی بگذارند که در آنجا نیز شخصیتی تک و تنها به دنبال هدفی، هر چند بی‌اهمیت از نظر شما می‌گردد. با این تفاسیر، درک کردنِ فینچ در انجام یک سری کارها که می‌توان آن را هدفِ این شخصیت از زندگی نامید کمی برای‌مان سخت است. از آنجایی که در ابتدا نمی‌دانیم فینچ چگونه آدمی است، ارتباط برقرار کردن با او نه تنها دشوار است که بلکه در برخی از سکانس‌ها نمی‌توانیم عواطفش را درک کنیم.

فیلم فینچ شاید قصه‌گوی خوبی نباشد، اما نمایشگر بسیار جذابی به حساب می‌آید

هر چقدر فیلم فینچ در زمینه‌‌ی سناریو عیب و ایراد دارد، در زمینه‌ی فنی و کارگردانی اثری خوب به نظر می‌رسد. قاب‌بندی‌های فیلم، روایت از تنهاییِ فینچ دارد و روایت از خرابی و همچنین حجم بسیار بالایی از اندوه که زیر شن‌های زیادی دفن شده. فیلم فینچ شاید قصه‌گوی خوبی نباشد، اما نمایشگر بسیار جذابی به حساب می‌آید از آن‌چه که دلمان می‌خواهد پیرامون یک دنیای پساآخرالزمانی بدانیم. هر چند برخی از سکانس‌های فیلم، کارکرد خاصی ندارند به جز القای یک حس هیجانِ کاذب. برای مثال اتفاقی که جف در اواسط فیلم رقم می‌زند و پا در منطقه‌ای ناشناخته می‌گذارد، می‌توانست به یک پیامد مهمی ختم شود، اما فیلم‌ساز پس از این‌که چند سکانس، مخاطب را با شخصیت‌ها همراه می‌سازد، به یک‌باره قائله را ختم به خیر می‌سازد! همان‌طور که گفته شد فیلم فینچ تلاشی نمی‌کند تا از چارچوب درامِ خود بیرون بزند، با این‌که فیلم با تمِ پسا آخر الزمانی و جلوه‌های کامپیوتری می‌توانست چندین و چند سکانس اکشن هیجان‌انگیزِ بیشتری در دل خود جای دهد.

تنهایی، در کنارِ مفهوم امید به زندگی را می‌توان در این قاب به خوبی درک کرد

میگل سپاچنیک، کارگردان فیلم فینچ که بیشتر در تولید و کارگردانی سریال‌های تلویزیونی مشهوری مثل بازی تاج و تخت در گذشته مشغول به کار بوده، فیلم فینچ دومین فیلم سینمایی بلندش محسوب می‌شود. با این حال او توانسته از یک بازیگر مطرح برای چنین فیلمی استفاده کند. تام هنکس، بازیگری که اگر بخواهیم ایفای نقش‌های خوبش را لیست کنیم باید یک مقاله‌ی جداگانه بنویسیم، در فیلم فینچ به زیبایی بازی می‌کند. اگر شخصیتِ فینچ پرداخت بهتری پیدا می‌کرد و اگر درباره‌ی این شخصیت اطلاعات به مراتب بیشتری پیدا می‌کردیم، آن گاه بازی تام هنکس بیشتر از چیزی که در فیلم می‌بینید به چشم می‌آمد. با این اوصاف تام هنکس از پسِ پروژه‌ای دشوار پیروز بیرون می‌آید؛ چراکه هنکس موظف است با دیالوگ‌هایی که بین او، روبات و یک سگ رد و بدل می‌شود، احساساتِ کاراکترِ بی‌نام و نشانش را به بیننده منتقل کند. این انتقال به هر ضرب و زوری شده به بیننده انجام می‌شود؛ هر چند سطحی، گذرا و فراموش شدنی.

اگر فیلم‌ساز به جای سکانس‌هایی که پیامد و کارکرد خاصی نداشته، روی مفاهیم زیر متنی فیلم مانور می‌داد، با اثر به مراتب ارزشمندتری روبه‌رو می‌شدیم. فیلم Finch می‌خواسته هم در دلِ قصه‌اش هیجان بکارد و هم یک درام پرمغزی را به بیننده ارائه دهد. به همین خاطر است که فیلم فینچ بینابین دو ژانر در تنگنا قرار می‌گیرد و تبدیل می‌شود به اثری بینابینی که پس از مدتی برای همیشه فراموشش خواهید کرد.


6.5 قابل قبول
فیلم Finch می‌خواسته هم در دلِ قصه‌اش هیجان بکارد و هم یک درام پرمغزی را به بیننده ارائه دهد. به همین خاطر است که فیلم فینچ بینابین دو ژانر در تنگنا قرار می‌گیرد و تبدیل می‌شود به اثری بینابینی که پس از مدتی برای همیشه فراموشش خواهید کرد.
  • بازی تام هنکس
  • فیلم‌برداری و سینماتوگرافی
  • روایت عمق پیدا نمی‌کند
  • از دنیا و گذشته‌ی فینچ اطلاعات تکمیلی خوبی ارائه نمی‌شود

مطالب مرتبط

دیگران نیز خوانده‌اند

نظرات

دیدگاه خود را اشتراک گذارید
اشتراک
به من اطلاع بده
guest

3 دیدگاه
جدیدترین
قدیمی‌ترین بیشترین رای
Inline Feedbacks
View all comments