در روزهایی که بازیهای آنلاین محور همه جا را فرا گرفتهاند و کمتر به گیمرها اجازهی تجربهی یک عنوان داستانی را میدهند، فقط آثاری میتوانند مخاطبان را وسوسه کنند که روایت خاص و متفاوتی داشته باشند. در واقع شاید یک پایان شوکه کننده بتواند تلنگری باشد که بقیه بخواهند یک بار دیگر به بازیهای داستان محور رو بیاورند. از اینرو در مقالهی پیش رو میخواهیم چنین آثاری را به شما معرفی کنیم.
فیلمهای سینمایی خیلی راحت مخاطب را گول میزنند و با پیچشهای عجیب و غریب داستان و در نهایت، باز کردن تمامی گرهها، او را شوکه میکنند. بازیها هم گاهی اوقات وارد چنین فضایی میشوند که در اکثر مواقع، بازیکن را شگفت زده میکنند. این مورد را اصطلاحا پلات توییست (Plot Twist) میگویند که در سینما، افرادی چون دیوید فینچر و همچنین آلفرد هیچکاک به کرات از این حربه استفاده کرده و با تحسین مخاطب روبهرو شدهاند.
مدیوم بازیهای ویدیویی فرصت بسیار خوبی برای ایجاد پلات توییست است؛ جایی که بازیکن، خودش از نزدیک ماجرا را تجربه میکند و در آخر از سازندگان رو دست میخورد. حالا چه بازیهایی پایان شوکه کننده دارند؟
آقایان! به دوبی خوش آمدید
نام بازی: Spec Ops: The Line
سازنده: Yager Development
ناشر: 2K Games
اقتباس ادبی در دنیای سینما، زیاد اتفاق میافتد و آثار مهم تاریخ هنر هفتم، اکثرا از روی رمانها ساخته شدهاند. پدرخوانده، رستگار شاوشنک و حتی ارباب حلقهها، همگی برگرفته از کتابهای پر فروش بودهاند ولی کمتر پیش میآید که چنین مواردی را در دنیای بازیهای ویدیویی ببینیم. بازی Spec Ops: The Line یکی از همین آثار است که اقتباسی آزاد از رمان «دل تاریکی» نوشتهی ژورف کنراد به حساب میآید. دل تاریکی داستان تقابل دو نفر است که گذشتهای به هم گره خورده دارند و داستان آنها بارها به اشکال مختلف در سینما و حتی دنیای بازیها بازگو شده.
بازی Spec Ops: The Line مخاطب را در نقش مارتین واکر قرار میدهد که به همراه دو تن از همرزمانش، برای نجات کاپیتان جان کنراد، راهی دوبی میشود. آنچه واکر در میانهی راه میبیند، نظر او را نسبت به کنراد تغییر میدهد و از اینجا به بعد، داستان شخصیتر میشود. واکر که کنراد را شخصیتی در قد و قامت استاد میدیده، حالا فقط میخواهد تا کار او را تمام کند. بازی بارها با سکانسهای تاثیرگذار و شوکه کنندهی خود، مخاطب را به فکر فرو میبرد و او را با تفکراتش تنها میگذارد.
به عنوان مثال صحنهی شلیک بمبهای فسفر که شهروندان عادی را زنده زنده میسوزاند، چیزی نیست که بتوان نمونهاش را در هیچ بازی دیگری مشاهده کرد. با این حال، درخشش Spec Ops: The Line در پایان شوکه کننده و تاثیرگذار آن نهفته است؛ جایی که واکر میفهمد که کنراد در تمام این مدت مرده بوده و او با توهم زنده بودن استادش، شهر دوبی را به خاک و خون کشیده است. بازی چهار پایان دارد که هیچکدامشان را نمیتوان Good Ending به حساب آورد. واکر در دوتای این پایانها کشته میشود، در یکی تسلیم شده و در آخری، همه را از بین برده و خودش به کنراد بعدی تبدیل میشود. جملهی نهایی واکر با صداپیشگی بینظیر نولان نورث، از بهترینهای تاریخ دنیای بازیهای ویدیویی است: «آقایان! به دوبی خوش آمدید!»
انسان انتخاب میکند و برده، اطاعت!*
نام بازی: Bioshock: Infinite
سازنده: Irrational Games
ناشر: 2K Games
سری بایوشاک را باید بدون اغراق، از بهترینهای تاریخ بازیهای ویدیویی دانست؛ نه صرفا از بعد فنی بلکه به واسطهی فلسفهی عمیقی که پشت آن مخفی شده. کن لوین به عنوان خالق این فرنچایز، داستانی فراموش نشدنی و به شدت پیچیده را روایت میکند که حتی با چند بار تماما کردن بازی هم نمیتوان به تمام جوانب آن پی برد.
قسمت سوم این مجموعه با پسوند Infinite در سال ۲۰۱۳ عرضه شد و توانست نظر منتقدین و بازیکنان را به سوی خودش جلب کند. داستان بازی، روایتگر مردی به نام بوکر دوییت است که به خاطر بدهیهایی که بالا آورده، از طرف عدهای مامور میشود تا دختری به نام الیزابت را از یک شهر بدزدد. این شهر که کلومبیا نام دارد، در آسمان بنا شده و توسط مردی به نام کامستاک اداره میشود. بوکر به الیزابت میرسد اما ملاقات این دو، اتفاقات جدیدی را رقم میزند که سبب میشود بوکر، گذشتهی تلخ خود را به یاد بیاورد. پایان شوکه کننده جایی رخ میدهد که بوکر میفهمد که دنیای کلومبیا، نوعی جهان موازی است و کامستاک، در واقع خود اوست و الیزابت هم دختر بوکر بوده. اینجاست که هنر داستانسرایی لوین به اوج خود میرسد و بازیکن شگفت زده میشود.
بازی Bioshock: Infinite دو بستهی الحاقی داستانی دارد که روایت ماجراجوییهای بوکر و الیزابت را در یک جهان موازی نشان میدهد؛ شهری در زیر آب! اگر نسخهی اول از بایوشاک را بازی کرده باشید، حتما با رپچر (Rapture) آشنایی دارید و میدانید که لوین در بازی نخست، چه بلایی به سر فسفرهای مغز مخاطبانش آورد. دو اپیزود Burial at Sea که نقش بستههای الحاقی اینفینیت را بازی میکنند، در رپچر روایت میشوند و همین، میتواند انگیزهای باشد تا دلیل شکل گیری این فرنچایز را با جزئیات متوجه شوید.
* تیتر از روی یکی از جملههای نسخهی اول سری بایوشاک گرفته شده است
این کیک، یک دروغ است
نام بازی: Portal 2
سازنده: Valve
ناشر: Valve
شرکت Valve یا بازی نمیسازد یا اگر عناونی را توسعه دهد، از آن یک شاهکار تولید میکند. این مورد را میتوان به وضوح در مورد دوگانهی Portal مشاهده کرد؛ دو بازیای که علاوه بر گیمپلی خوب، داستان مرموزی داشتند که میتوانست ذهن بازیکن را تا مدتها درگیر کند. نسخهی دوم به خاطر ابعاد تولید، طبیعتا داستان پر و پیمانتری داشت و دیگر خبری از یک پروژهی دانشجویی نبود. بازیکنان برای بار دوم در نقش دختری به نام Chell قرار میگرفتند؛ کسی که با پایان قسمت اول، به خوابی مصنوعی رفت و حالا پس از سالها از خواب برمیخیرد. در این نسخه، یک ربات کوچک و گرد به نام ویتلی (Wheatley)، شخصیت شل را همراهی میکند.
شل، دوباره وارد آزمایشگاه Aperture Science میشود و برای بار دوم، دشمن قدیمیاش یعنی GlaDos را مقابل خود میبیند. در این هنگام ویتلی به شل خیانت میکند و گلدس را به همراه شخصیت اصلی، به اعماق آزمایشگاه میفرستد. ممکن است فکر کنید که پلات توییست همینجا به اتمام میرسد اما تیم نویسندگان، چیزهای دیگری در سر داشتهاند. طبقهی زیرین آزمایشگاه پر از فایلهای صوتی خالق آنجا یعنی کیو جانسون (Cave Johnson) است و در اینجا، گلدس که او را به عنوان هوش مصنوعی میشناسیم، گذشتهی خود را به یاد میآورد. او که زمانی انسان بوده و به عنوان منشی جانسون خدمت میکرده، توسط رئیسش به یک ربات با هوش مصنوعی بدل میشود و اینجاست که بازیکن رو دست میخورد.
پرداخت بینظیر شخصیت گلدس و در کنار او، کیو جانسون – با صداپیشگی جی. کی. سیمونز – باعث میشود تا مخاطب برای اتفاقات پیش آمده برای گلدس ناراحت شود و برای انتقام از ویتلی، با دشمن قدیمیاش دست به یکی کند.
اعترافهای خطرناک ذهن یک بیمار
نام بازی: Silent Hill 2
سازنده: Team Silent
ناشر: Konami
بارها و بارها پیش آمده که بخواهیم بازی Silent Hill 2 را در جمع بهترین آثار تاریخ ژانر وحشت ببینیم اما این بازی نسل ششمی چه چیزی دارد که همواره در جمع بهترینها قرار میگیرد؟ پس از موفقیتهای نسخهی اول سایلنت هیل، کمتر کسی فکر میکرد که تیم سازنده بتواند محصولی جذاب و متفاوت تولید کند اما داستان خاص و فضای گیرای قسمت دوم، سبب شد تا این بازی به جذابترین قسمت از فرنچایز سایلنت هیل بدل شود.
داستان بازی دربارهی مردی به نام جیمز ساندرلند بود که به دنبال دریافت نامهای از همسرش، به شهر سایلنت هیل قدم میگذارد. این نامه از آن جهت خاص است که بدانیم همسر جیمز دو سال قبل از دنیا رفته؛ پس چهطور این نامه به دست شخصیت اصلی داستان رسیده؟ بازیکن در طول بازی، با شخصیتهای مختلفی دیدار میکند که هرکدامشان با یک انگیزهی متفاوت، پا به این شهر گذاشتهاند. پایان داستان نسخهی دوم بسیار تلخ و تکاندهنده است؛ جایی که جیمز گذشتهی خود را به یاد میآورد. شخصیت اصلی، سالها قبل همسر خود را برای آنکه از بیماری خلاص شود، به قتل رسانده و حالا به سایلنت هیل آمده تا گناهانش را از نزدیک ببیند.
مشاهدهی مبارزهی جیمز و ماریا آنقدر ناراحت کننده است که میتواند مو به تن هر گیمری سیخ کند.
۳۵ ساعت برای یک کلمه
نام بازی: God of War (2018)
سازنده: SIE Santa Monica Studio
ناشر: Sony Interactive Entertainment
دست زدن به ترکیب برنده، چندان کار درستی به نظر نمیرسد اما کوری بارلوگ کسی نیست که از ریسک کردن بترسد. به جرات میتوان سری بازیهای God of War را از اعتبارهای برند پلیاستیشن به حساب آورد؛ مجموعهای که حالا نزدیک به دو دهه قدمت دارد و طرفداران بسیار زیادی برای خودش دست و پا کرده است.
پس از آنکه کریتوس با از بین بردن تمامی خدایان المپ، یونان را با خاک یکسان کرد، حالا به سرزمین نورث قدم گذاشته و میخواهد زندگی آرامی را آغاز کند. آرام کریتوس با مرگ همسر جدیدش به هم میریزد و او تصمیم میگیرد تا با فرزندش یعنی آتریوس، آخرین وصیت همسرش را اجرا کند. بازیکنان در طول مدت ۳۵ ساعت، با حوادث و پیچ و خمهای بسیاری مواجه میشوند اما ضربهی اساسی را زمانی میخورند که آتریوس به هنگام بازگشت به خانه، جملهی خاصی را بر زبان میآورد. او میگوید: «روی دیوارهای اینجا، اسم من را Loki نوشتهاند. چرا؟»
برای کسانی که کمی هم با ادبیات سرزمین نورث آشنا باشند، کاملا هویت لوکی مشخص است؛ او کسی بود که در داستان اصلی، زمینهی کشته شدن بالدور را فراهم میکرد و توانایی اصلی او، تغییر چهره بود. در طول داستان، آتریوس اشاره میکند: «حالا که من نیمه خدا هستم، آیا میتوانم تغییر چهره بدهم؟» از سوی دیگر، آتریوس در انتها، بالدور را از حالت نامیرا بودن خارج میکند و این موارد، کدهایی هستند که کارگردان بارها اشاره میکند اما پایان راه، کماکان هر بازیکنی را شوکه خواهد کرد.
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید