فیلم Ford v Ferrari داستان چندان پیچیدهای ندارد. جیمز منگولد در مقام کارگردان نیز از همان ابتدای این پروژه ادعای خاصی نداشته اما او در نهایت اثری قابل تحسین روانهی سینما کرده که میتوان دربارهی این فیلم، صحبتهای زیادی کرد.
در زمانهای به سر میبریم که اغلب کارگردانها چندان حال و حوصله ندارند مخاطبشان را نسبت به یک برههی زمانی و شخصیتهای آن دوره آگاه کنند و بیشتر به سراغ تولید آثار اکشن و ترسناک روی میآورند. با این حال جیمز منگولد، فردی که در کارنامهی کارگردانیاش، آثار دیگری در ژانر بیوگرافی و درام نیز دیده میشود، تصمیم گرفته که یک جنگ را روایت کند؛ جنگی تمام عیار بین شرکت فورد و فراری که برای اکثر مخاطبهای سینما، بهشدت دلنشین و دیدنی از آب در آمده است.
همانطور که از نام فیلم پیداست، ماجرا دربارهی تقابل دو شرکت ماشینسازی فورد و فراری است که هر کدام سیاستهای خاص خودشان را در پیش گرفته و با چالشهای خاصی در دههی ۶۰ میلادی دست و پنجه نرم کردهاند. فیلم «فورد در برابر فراری» نقطه آغاز هوشمندانهای دارد. بیننده درست زمانی به گذشته سفر میکند که اوضاع شرکت فورد حال چندان خوبی ندارد و هنری فورد دوم (با بازی تریسی لتس) در مقام رئیس شرکت، دست به هر کاری میزند تا ارثیهی پدریاش را از این مخمصه نجات دهد. لی یاکوکا، شخصیت دیگری در این ماجراست که در دنیای واقعی، از او به عنوان ناجی شرکت فورد یاد میکنند. حداقل در دستنوشتهها و دیگر مقالات تاریخی، اینگونه نوشته شده که یاکوکا، نجاتدهندهی شرکت فورد است. نقش این فرد پرافتخار و ثروتمند را جان بِرنتال جلوی دوربین بازی میکند. همان فردی که در چند سال گذشته در سریال اکشن و دیدنیِ پانیشر (The Punisher) خوش درخشیده و ثابت کرده که میتواند پای خودش را از حد یک بازیگر معمولی فراتر ببرد. لی یاکوکا البته در فیلم «فورد در برابر فراری» شخصیت به نسبت خنثیای دارد؛ حداقل بیننده با او ارتباط چندانی برقرار نمیکند. از طرفی هم کارگردان به طرز عجیبی سعی میکند تا شخصیت «انزو فراری» در این اثر، یک شخصیت منفی به نظر برسد. اگر «انزو فراری» هر چقدر هم به فرض، اخلاق و منش درستی نداشته باشد، فرد شناخته شدهای در سطح بینالمللی است. از این دست شیطنتها در این فیلم کم نیست و اگر فکر میکنید قرار است یک اثر کاملا مستند و بیطرف را تماشا کنید، سخت در اشتباه هستید.
فیلم «فورد در برابر فراری» با مبلغ هنگفت صد میلیون دلاری به مرحلهی اکران رسید و جالب است بدانید که در ابتدا قرار بود تام کروز و برد پیت، در نقش کن مایلز و کرول شلبی جلوی دوربین بازی کنند؛ کن مایلز و کرول شلبی در اوایل دههی ۶۰ توسط شرکت فورد استخدام میشوند تا یک ماشین مسابقهای منحصربهفردی بسازند تا شرکت فراری را در مسابقهی ۲۴ ساعتهی لِمانس شکست دهند. متاسفانه تام کروز و برد پیت به علت مشغلههای خود در پروژههای دیگر نتوانستند در این فیلم درام، حضور داشته باشند و ایفای نقش دو شخصیتی که ماجرا بیشتر حول محور رفتار آنها میچرخد، به کریستین بیل و مت دیمون رسید.
کارول شلبی و کن مایلز، در ابتدای داستان، تقابل و در ادامه، تعامل بهشدت دیدنی با یکدیگر دارند
کارول شلبی و کن مایلز، در ابتدای داستان، تقابل و در ادامه، تعامل بهشدت دیدنی با یکدیگر دارند. بینندهها اغلب با کن مایلز (کریستین بیل) ارتباط برقرار میکنند؛ چون او رسما کار و زندگی خوبی ندارد، اما به قدری سواد و تجربهاش بالا است که دلِ هر بینندهای برای او کباب میشود. این حس همدردی را کمتر کسی میتواند با کارول شلبی، فرد شیکپوش و اشرافیِ شرکت فورد داشته باشد. مت دیمون هم تلاشی نمیکند با ایفای نقشش، نظر تماشاگر را به کارول شلبی جلب کند. در واقع از یک نقطه به بعد، تمام توجهها به سمت کن مایلز معطوف و یاکوکا، هنری فورد و حتی انزو فراری به حاشیه کشیده میشوند. گویا فیلم «فورد در برابر فراری» در میانهی روایت ماجرا، به یکباره تغییر ماهیت داده و پوستاندازی میکند. این تغییر، خواه عمدی و خواه غیرعمدی به نفع فیلم تمام میشود؛ چرا که هم و غمِ کن مایلز برای تولید و بهینهسازی یک ماشین مسابقهای، به قدری جذاب از آب درمیآید که بیننده از شخصیتپردازیهای به نسبت رهاشدهی دیگر کاراکترها غافل باقی میماند و دیگر برای او چندان اهمیتی ندارد که فیلمساز از انزو فراری و شرکتش اطلاعات چندان قابل توجهی منتشر نمیکند.
جیمز منگولد در انتقال عواطف و احساسات مد نظرش با استفاده از نماهای مختلف به خوبی عمل میکند. اگر رفتار و انگیزهی کارول شلبی در میانهی فیلم تغییر مییابد، مخاطب این تغییر رویه را به خوبی حس میکند. اگر هنری فورد در این ماجرا، از رفتارهایش احساس پشیمانی کند، مخاطب این حسِ ندامت را به وضوح لمس میکند. کارگردان به طرز شگفتانگیزی در انتقال حس موفق است اما همانطور که اشاره شد، دیدگاه و نگرش جیمز منگولد پیرامون ماجرای فورد و فراری بیشتر به سمت شرکت فورد میچربد که تا حدودی نیز طبیعی است. به هر حال فیلم «فورد در برابر فراری» از اول هم قرار نبوده که یک فیلم مستند باشد.
ویلیام شکسپیر، شاعر و نویسندهی مشهور انگلیسی سه پند و نکته را برای رسیدن به موفقیت گوشزد میکند؛ سعی کن بیشتر از دیگران بِدانی، بیشتر از دیگران کار کنی و کمتر از دیگران انتظار داشته باشی. کارگردان فیلم «فورد در برابر فراری» به چه زیبایی در دل یک داستان سادهای که بیننده میتواند در عرض چند دقیقه برای فرد دیگر بازگو کند، این سه پند و نصیحت را به عنوان نگرش خود پیرامون تلاشهای کن مایلز بیان میکند. آنچه مسلم است قصهی فیلم از یک نقطه به بعد، اغلب در اختیار پرورشِ شخصیت کن مایلز قرار میگیرد و حول محور تلاشهای او میچرخد، اما وقتی فیلم به لحظات پایانی خود میرسد، کارگردان پند سوم ویلیام شکسپیر را به بیننده خاطر نشان میکند؛ این نگره و طرز تفکر کارگردان پس از شیطنتهای بسیار زیادی که برای روایت فیلم داشته، نشان میدهد که کارگردان در نهایت، فارغ از اینکه شما فردی اهل کشور ایالات متحده آمریکا هستی یا جای دیگر، به شما توصیه میکند که در مسیر زندگی حرفهای خودت مثل کن مایلز رفتار کنی.
فیلم Ford v Ferrari را نباید از دست داد. در این اوضاع هالیوود که روز به روز فیلمهای یک بار مصرف زیادی در ژانرهای اکشن و ترسناک بیشتر طرفدار پیدا میکنند، تماشای آثار جذابی مثل این اثر از جیمز منگولد، مثل لنگه کفشی در بیابان است که باید آن را غنیمت شمرد. «فورد در برابر فراری» قطع به یقین روایت بسیار خوبی دارد اما ایفای نقش کریستین بیل به همراه سایر نکات قوت در این ماجرا، این فیلم را به یک اثر بسیار دیدنی و شگفتانگیز تبدیل میکند.
- روایت جذاب و تماشایی
- ایفای نقش دیدنی و ستودنی کریستین بیل در نقش کن مایلز
- انتقال حس و عواطف به مدد استفاده از میزانسنهای حسابشده
- ارائهی مفاهیم اخلاقی در سکانسهای پایانی فیلم
- شیطنتهای کارگردان برای نمایش بُعدِ منفی شرکت انزو فراری
- عدم پرداخت درست و حسابی به شخصیت «یاکوکا»
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید