در جديدترين فيلم سينمايى كمپانى مطرح Hulu با اولين تجربهى كارگردانى «ميمى كيو»، داستان زنى جوان به نام «نوآ» بازگو مىشود كه شروع به قرار گذاشتن با مردى به نام «استيو» مىكند. شنيدن خلاصهى داستان كار سادهای است، اما وقايع داستان تا پايان فيلم مخاطب را آسوده رها نمىكنند و لحظهاى زمان نفس كشيدن را به او نمىدهند. در ٣٠ دقيقهى ابتدايى شاهد اثرى درام، رمانتيك و حوصله سربر هستيم كه حرفى براى گفتن ندارد؛ در بخش دوم فيلم است که ورق كاملاً برمىگردد. اينك شاهد قصهای دلنشين نخواهيم بود و زمان دلهره داشتن است!
Fresh همانند نامش يكى از باطراوتترین فیلمهای ترسناک موجود امروزی است. در اولين سكانس، نوآ را سرگردان و ناموفق در زندگى و روابط خود مىيابيم كه سالهای بسيارى را به تنهايي سپری كرده است. وی به گفتهی خود از تنهايی لذت میبرد، اما تصميم مىگيرد در راهى براى رهايى از تنهايى قدم بگذارد كه داستان در اين نقطه شكل میگيرد.
اولين وجههى فيلم كه شروع راه نوآ را نمايش مىدهد با خرچنگى درون آكواريوم رستوران آغاز مىشود. خرچنگ نماد خطرى قريبالوقوع است كه در تاريخچهى گنجينهيابى به عنوان اخطار دهندهاى برای دفينههاى سمى هم از آن ياد شده است. نمايش این خرچنگ در ابتدای فیلم نشان دهندهى خطرى است كه به سراغ نوآ خواهد آمد. البته نگرانى، دلهره و محتاط بودن او در ابتدای داستان به نمايش گذاشته مىشود، هرچند اين خصوصيت با نوآ باقى نمىماند و در نهایت او را به سمت دفينههاى سمى روايت هدايت مىكند.
سرنوشت نوآ هنگامى كه وارد فروشگاه مىشود و براى اولين بار با استيو ملاقات مىكند تغيير مىپذيرد. نگاههاى اخطار دهندهى بسيارى از افراد در فروشگاه همراه با موسيقى مرموز و آرامش بخش، راه را براى حدس ادامهی ماجرا روشن مىسازند.
نحوهى فيلمبردارى وقايع فيلم بسيار جديد و فوقالعاده است كه در جهانى حقيقى تصويرى فانتزى با درونمايهى وحشت را به تصوير مىكشد. كلوزآپهاى مفهومى و زيبا از امضاى ميمی كيو در کارگردانیاش به شمار میروند. فيلمبرداری با جزئيات آزار دهنده اما چشمگیر در تماشاگر حس تنش را ايجاد مىكند، اما در برخى مواقع بيننده حس آزار و وحشت نمىكند و راحت به تماشاى تصاوير دلخراش دوربين مىنشيند. در این زمان است که مخاطب دچار احساس گناه مىشود؛ چرا كه خوب مىداند نبايد در هنگام تماشا حس خوبى داشته باشد، همانطور كه نوآ اين مسئله را بازگو مىكند. اين تصميم خلاقيت كارگردان و نويسنده را در بازى با روان مخاطب را نشان مىدهد كه تا جايى موفق عمل كرده اما در بعضى مواقع با شکست مواجه شده است.
از ديگر بخشهاى اميدوار كننده و تازهى فيلم نوع تدوين آن است. این نوآوری ذوق كارگردان را براى ساخت فيلمى هنرى و خاص به نمايش مىگذارد. تدوين به خوبى عمل كرده و تلفيق سكانسهايى که در فاصلهى زمانى كمى از يكديگر قرار دارند، اما هر وجه فضا و ديدگاه متفاوتى از داستان را به تصوير مىكشد، بسيار هوشمندانه است. سكانس رقص بين استيو و نوآ از تلفيق دو وجههى متفاوت از اين رقص به ياد ماندنى ايجاد شده است؛ در يكى از آنها سكانس رقص متعلق به فيلمی رمانتيك و آرام است، اما در ديگرى شاهد رقصى مرموز، ناخوشايند و آرامشى پيش از طوفان هستيم! كارگردان در تيتراژ نیز خلاقيت خود را به رخ میکشد. كمتر فيلمى را مىتوان يافت كه تيتراژ خود را نيم ساعت پس از شروع فيلم به نمايش بگذارد، که تصميم بسيار خلاقانهاى محسوب مىشود. تيتراژ بسيار هنرمندانه ساخته شده است و هر مخاطبى از تماشاى آن لذت خواهد برد.
در سوى ديگر فيلمنامهى فيلم قرار مىگيرد كه نااميد كننده عمل نمىكند. «لورین کان» فیلمنامهى درخشانی به فیلم Fresh ارائه میدهد که برای طرفداران آثار ترسناک سرگرم کننده و در عین حال برای کسانی که تازه وارد در این ژانر هستند نیز جذاب باشد. فیلمنامهی کان همچنین موفق میشود کمدی را به فیلمی تزریق کند که بدون آن، اثر ده برابر ترسناکتر خواهد بود. مانند ساير بخشها فيلمنامه نیز از جزئيات قابل توجهى برخوردار است؛ براى مثال واژهى Fresh را مىتوان تازه، سرحال، باطروات، جديد، خنك، زنده و…. معنى كرد. نكتهى قابل توجه اين واژه و ربط آن به فيلم در اين است كه تمام معانى را مىتوان در فيلم گنجاند. در طول فيلم بارها اين واژه شنيده مىشود اما در هر يك از اين دفعات معنى مورد نظر كاملاً متفاوت است. آخرین بارى كه اين واژه به زبان مىآيد درستترين و اصلىترين معنى براى فيلم را در خود جای داده است. اينطور به نظر مىآيد كه تماشاگر بدون سپرى كردن قضایای فيلم نمىتواند معنی درست و حقیقی تازگی را بیابد.
بازيگرىها و شخصيتپردازىهاى اثر، اميدوار كننده عمل كردهاند. بازيگرهاى اصلى يعنى «سباستين استن» كه با شخصيت باكى بارنز در دنياى سنيمايى مارول شناخته شده است، همراه با «ديزى ادگار جونز» كه بازيگر تازه كار و تازه نفسى در اين حرفه محسوب مىشود، به خوبى از پس كاراكترهاى خود برآمدهاند.
ديزى ادگار جونز با وجود تجربهى اندكش در به تصوير كشيدن كاراكترهاى مكتوب فيلمنامه، يك بازى بسيار خوب و ماندگار را ارائه مىدهد. در سمت ديگر، سباستين استن بار عظيمى را به دوش مىكشد كه بازى هنرمندانهی وی به عنوان يك آدمخوار ديوانه بسيار تأثير گذار است. اين بازيگر مىتواند اعتماد تماشاگر را نسبت به خود جلب كند و آن را از بين ببرد؛ در نتيجه تسلط قابل توجهی روى كاراكتر صورت گرفته كه شايان تقدير است. از ديگر كاراكترهاى بسيار مهم و جذاب داستان همسر استيو يعنى «ان» با بازى «شارلوت لى بون» است. گذشتهى او تا پايان فيلم مبهم باقى مىماند، اما انتظار مىرود كه او نیز از قربانيان پيشين استيو باشد.
از ايرادهای قابل توجه فيلم ضعيف عمل كردن اثر در ژانر ترسناك است كه در بعضى بخشها به خوبى عمل مىكند و بدون شك هر بينندهاى دچار استرس و دلهره خواهد شد. از جمله اخرین سکانس از فيلم كه به شام خونين نوآ و استيو تبديل مىشود و خشونت و تنش بسيارى را در خود جای داده است كه بارها در سينماى وحشت اين نوع سكانسها را تماشا كردهايم، اما بعضى تلاشهای كارگردان براى ايجاد ترس و وحشت كافى نبوده و صرفاً منزجركننده و ناخوشايند هستند، نه وحشتناك! ريتم كند بعضى از سكانسها نيز اين مسئله را مضاعف كرده است كه مىتوان آنها را به كلى حذف نمود، بدون آن كه به ضرر فيلم تمام شود.
فيلم مانند يك تابلوى نقاشى پر جزئيات زيبا و مجذوب كننده عمل میکند اما در كليات دچار مشكل است
ايراد بزرگ بعدى در تمام پايه و اساس فيلم است. فيلم در بخش جزئيات فوقالعاده عمل كرده است اما در پايه و اساس خود دچار مشكل مىشود، به طورى كه بسيارى از بخشهاى شكلگيرى داستان غير منطقى هستند و قبول كردن تمام داستان را سختتر میكنند. نحوهى اعتماد كردن نوآ به فردى كه مدت كمى است که با او آشنا شده كمى غير منطقى به نظر مىرسد؛ درست در زمانی كه كارگردان در معرفى كاراكتر خود، او را فردى محتاط و بىاعتماد معرفى كرده است؛ هرچند جزئيات داستان و معماهای كوچكى كه مدام با آنها مواجه مىشويم قابل تقدير هستند و جذابيت داستان را چندین برابر مىكنند، اما خانه از پای بست ويران است. همين مسئله تماشاى فيلم را براى سهم بزرگی از مخاطبان سختتر مىكند. همچنان نبايد از جزئيات هنری فیلم گذشت چرا كه طراحى خانهى استيو، تأكيد دوربين بر بعضى آثار نقاشى و يا رنگها بسيار مورد توجه قرار مىگيرند. چاشنى هنرى، سورئاليسم و فانتزى، جزئى از سبك ميمى كيو است و فیلم را به اثری خوشایند و باارزش تبدیل میکند.
فیلم Fresh فيلمى نو در ژانر خودش محسوب مىشود، اما در زمانى كه ژانر ترسناك و هنرى بيش از هر زمان دیگری محبوبيت يافته است، در اين ميان به چشم نخواهد آمد. حضور کارگردانانی مانند «رابرت اگرز» و يا «ارى استر» رقابت را براى فيلمهاى مستقل در اين ژانر سختتر مىكند. لازم به ذكر است که استفاده از ايدههاى تازه و جذاب در امضاى كارگردان مىتواند نويد بخش آثار بسيارى خوبى باشد.
فيلم Fresh اثری است عاشقانه و دلهرهآور که در گرایشهای بیمارگونه و آدمخواری محصور شده است. وجود ایدههای نو و جذاب در روند داستان همراه با بازیگریهای هنرمندانه تجربهای لذت بخش را برای بینندگان تداعی میکند؛ هرچند نقصهای بزرگی در فیلمنامه و شکلگیری حوادث داستان به چشم میخورد، اما به جذابیت اثر لطمهای نمیزند. Fresh همانند نامش فیلم بسیار تازهای است!
- بازيگریهای قوی
- جزئیات فوقالعاده در داستان
- سينماتوگرافى چشم نواز
- نوآوری در تدوین
- روند کند روایت داستانی
- غیرمنطقیبودن بعضی از بخشهای فیلم
- پایانبندی ضعیف
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید