فیلم Furie با وجود سکانسهای هیجانانگیز، صحنه آرایی قابل قبول و بستر مناسب داستانی نتوانسته از المانهای مثبتش به درستی استفاده کند.
فیلم ویتنامی Furie (نام اصلی فیلم Hai Phuong) توسط Lê Văn Kiệt ساخته شده و در ژانر اکشن طبقهبندی میشود. این اثر اولین فیلم سینمایی ویتنامی است که در آمریکا اجازه پخش پیدا کرده و به پرسودترین فیلم تاریخ سینمای ویتتام نیز تبدیل شده است. داستان این فیلم درباره شخصیت Hai Phuong با بازی Veronica Ngo است. او که پیشتر در گروههای گانگستری فعالیت میکرد، پس از حاملگی به روستای دور افتادهای نقل مکان میکند تا به دور از گذشته تاریکش، زندگی آرامی را به همراه دخترش ادامه دهد. ده سال بعد، دختر او توسط گروهی خلافکار دزدیده میشود و شخصیت اصلی را برای جستوجوی دخترش، به پایتخت ویتنام میکشاند و مجبورش میکند تا دفتر گذشتهای که سالها سعی کرده بود بسته نگه دارد را باز کند. در آنجا متوجه میشود که پرونده بچه دزدی در سرتاسر ویتنام جریان دارد و ماجرا پیچیدهتر از چیزیست که در ابتدا فکرش را میکرد.
کارگردان خیلی سعی داشته تا با استفاده از کلیشهها رایج این سبک، اثرش پا به پای نمونههای موفق حرکت کند. ولی نمیدانست که صرفا بازخلق مجدد چیزی که پیشتر در شکلی عالی خلق شده کافی نیست. بماند که در تصویرسازی همانها نیز موفق نیست و صرفا تلاشی بیهوده است.
از نیمههای فیلم، تمامی اتفاقات صرفا بهانهایند برای سکانسهای مبارزه، و قصهگویی و شخصیتپردازیی به کل از روند فیلم کنار میروند
مقدمه و شروع قصه نویدبخش اثری قابل توجه است. تا سی دقیقه ابتدایی نیز فیلم خوب پیش میرود. ولی با ورود شخصیت اصلی به پایتخت ویتنام و افزایش کمیت قصه و کاهش بار احساسی نیمه نخست اثر، فیلم مدام از ماهیت بدوی خودش دور شده و اجزا و ویژگیهایی که جایگزین میکند اصلا توان ایجاد کشش و درگیرکنندگی مناسبی را ندارند.
مخاطب تا انتها نه تلاشهای مادر قصه برایش مهم است و نه سرنوشت دختر ربوده شدهاش. متعاقبا تمامی مبارزات و سختیهایی که شخصیت اصلی در این راه به جان میخرد نیز هیچ بار احساسی فراتر از هیچان در مخاطب خود بر نمیانگیزد و بیننده عملا از اثر بیرون میفتد؛ ارتباط حسی و ذهنی مخاطب قطع میشود و اثر اکشنی که قرار است مخاطب خود را سرگرم و میخکوب کند بدل به محصولی بس خسته کننده میشود.
فیلمساز نتوانسته نیمه دوم فیلم را به درستی جمع کند و عملا تمامی اتفاقات و عناصر داستانیای که در نیمه دوم حضور دارند صرفا بهانهای تلقی میشوند برای خلق صحنههای مبارزه و سکانسهایی مثلا نفسگیر و جذاب. ولی همین امر بدل به پاشنه آشیل بزرگ فیلم میشود. چرا که صحنههای اکشن، در کمیت بالا بعد از مدتی تکراری و خسته کننده میشوند و بخشیدن بار احساسی و احساس همیاری مخاطب با شخصیتها است که به مبارزهها ارزش و بار کیفی بیشتری میبخشد.
مخاطب باید شخصیت اصلی و هدفش را بفهمد، شخصیت را بشناسد و دلیلش برای انجام این کار را درک کند. در این حالت مبارزات و صحنههای اکشن نیز از بار روایی و معنایی بیشتری برخوردار میشوند
شیوه روایت فیلم Furie را پیشتر بارها دیدهایم. شبیهترین نمونه به آن فیلم Taken است. عنوانی که مشابه به این اثر داستان مردی با گذشتهای مرموز را روایت میکند که دزدیده شدن دخترش موجب میشود مجدد کفشهای قدیمی را به پا کند و به جستوجوی او بپردازد.
در Furie تمامی عواملی که موجب شد Taken و آثار دیگر این سبکی مخاطب را درگیر خود سازند و داستانی گیرا را تعریف کنند حضور ندارد. در این فیلم ویتنامی عملا هیچگونه درامی شکل نمیگیرد.
تمامی آثار اکشن بخش زیادی از موفقیتشان را مدیون ایجاد این درام مناسب هستند. مخاطب باید شخصیت اصلی و هدفش را بفهمد، شخصیت را بشناسد و دلیلش برای انجام این کار را درک کند. از سوی مقابل، آنتاگونیست هم باید بتواند در سطحی مناسب، احساس منفی در مخاطب خود به وجود آورد که شکست خوردن وی و پیروزی پروتاگونیست، بار عاطفی و احساسی قابل توجهی برای بیننده به همراه داشته باشد.
واقعا زحمت میخواهد که اثری در خصوص مادری که به دنبال دختر گمشدهاش میگردد و در این بین درگیر مبارزه با گروههای خلافکاری میشود تعریف کرد، ولی کمترین تنش و هیجانی ایجاد نکرد. در تمام طول فیلم مخاطب هیچگونه ارتباط و همدردی با شخصیتها احساس نمیکند. نه تلاشهای مادر برایش در شکلی واقعی و ملموس و قابل درک است و نه بچه دزدای خلافکار قصه در بیننده احساس تنفر و انزجار بوجود میآورد.
فیلم Furie صرفا موفق شده صحنههای اکشن قابل قبولی خلق بکند که همان هم به علت عدم همیاری احساسی و ذهنی مخاطب با شخصیتها عملا به هدر رفته و مخاطب صرفا شاهد مبارزاتی زیبا، بدون هیچگونه هیجان و بار عاطفی است.
فیلمساز سعی کرده تا با نورپردازی و میزانسنهای مناسب و به تبع خلق صحنههای قوی، فیلمش را بدل به اثری خاص در میان هم ردههایش کند. کشور ویتنام و بستر متفاوت و خاصش در قیاس با آثار معمول این ژانر، فرصت ایدهآلی را سر راه او برای تعریف قصهاش قرار داده که متاسفانه همانطور که پیشتر ذکر کردم، تمامی این تلاشها به هدر رفته است.
در فیلم نه شخصیتی شکل میگیرد و نه هیچگونه درامی. صرفا چند صحنه مبارزه خوب که همانها نیز احساس چندانی در مخاطب خود بر نمیانگیزند.
فیلم مدام سعی دارد تا با دیالوگگوییها به اتفاقات و شخصیتها عمق ببخشد؛ حداقل معنایی بیشتر از چیزی که واقعا در سکانسها در حال وقوع است. اما به علت ضعف در روایت، استفاده از تکنیکهای ضعیفِ فیلمسازی و تدوین ضعیف بعضی صحنهها، دیالوگها بدل به روکشی نمایشی و متظاهرانه میشوند که سعی دارند به اثری ضعیف و بیمحتوا، ارزشی بیشتر از چیزی که واقعا در خود دارد ببخشد.
ماهیت قصه و روایتش زمانی میتواند بیشترین اثرگذاری را بر مخاطب خود بگذارد که موفق شود با اتکای تام بر تصاویر و دیالوگهای درستی که در سکانسهای اصلی میان شخصیتها رد و بدل میشود، احساس همدردی و همذاتپنداری مخاطب را نسبت به کاراکترهای خود برانگیزد.
کارگردان فیلم Furie سعی داشته تا استایل و زیبایی بصری قابل قبولی به اثر ببخشد ولی فقدان بار محتوایی مناسب موجب شده که صرفا تصاویر کارت پستالی زیبایی خلق شود. در نهایت، فیلم ویتنامی Furie صرفا موفق میشود چند صحنه مبارزه خوب را خلق کند. فراتر از آن، نه شخصیتی شکل میگیرد و نه هیچگونه درامی. نتیجه کار، ۹۰ دقیقه تلاش مادری رنجور و یک، دو جین سکانسهای مبارزه است که بیننده را به خوابی عمیق فرو میبرند و حوصلهاش را حسابی سر میبرند.
- ریتم مناسب فیلم
- اکشن قابل قبول
- نماها و قابهای زیبا
- قصه و روایت ضعیف و نخنما
- شخصیتپردازی بد
- کلیشهای و تکراری
نظرات
دیدگاه خود را اشتراک گذارید